تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى‏اش اين است كه: ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826738984




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه - يك جاي كار مي‌لنگد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: انديشه - يك جاي كار مي‌لنگد


انديشه - يك جاي كار مي‌لنگد

حامد زارع/بهناز خسروي: حدود 70 سال از حضور جامعه‌شناسان و رويكردهاي جامعه‏شناسي در كشور ما مي‏گذرد. پس از اين سال‏ها بحث‏هاي زيادي در مورد چگونگي عملكرد اين رشته علمي و ميزان كارايي آن در شناخت جامعه ايران و حل مسائل و مشكلات اجتماعي آن مطرح شده است. در اين زمينه، نقد و بررسي رويكردها و عملكردهاي گذشته و يافتن راهكارهايي براي دست‌يافتن به نتايجي بهتر در آينده، مسئله‏اي است كه اصحاب علوم اجتماعي نيز آن را مورد توجه قرار داده و براي رسيدن به اين هدف مهم، فراهم‌كردن عرصه‏هايي براي گفت‌وگو و تبادل نظر بيشتر را از جمله مهم‏ترين و مفيدترين راه‏حل‏ها ارزيابي مي‏كنند. در همين راستا، جامعه‏شناسان ايراني بنا بر سنت چندسال اخير، در دو روز هجدهم و نوزدهم ارديبهشت سال جاري، گردهم آمدند تا در قالب همايشي با عنوان «كنكاش‏هاي مفهومي و نظري درباره جامعه ايران»، در رابطه با مسائل اجتماعي كشور، چگونگي تحليل و بررسي آن و همچنين موانع موجود در سر راه، به بحث و گفت‌وگو با يكديگر بنشينند. در همايش كنكاش‌هاي مفهومي و نظري درباره جامعه ايران در كنار سخنراني بسياري از چهره‌هاي مطرح علوم اجتماعي از جمله غلامعباس توسلي، فرامرز رفيع‌پور، محمد عبداللهي، محمد توكل، ابوالحسن تنهايي، پرويز پيران، باقر ساروخاني، سارا شريعتي، ناصر فكوهي، نعمت‌الله فاضلي، تقي آزادارمكي، هادي خانيكي، هما زنجاني‌زاده و حميدرضا جلايي‌پور، برخي از ديگر اصحاب علوم انساني نيز شركت داشتند و مسائل اجتماعي ايران را از ديدگاه علم خود مورد بررسي قرار دادند.

در ميان نظرات مطرح‌شده، برخي مانند پرويز پيران و حميدرضا جلايي‌پور به طرح ديدگاه‌هاي خود درباره جامعه ايران پرداختند و بسياري ديگر، علل ناكامي‌هاي اين حوزه علمي را در شناخت دقيق مسائل اجتماعي و يافتن راه‌حل‌هايي براي آنها مورد بررسي قرار دادند. در اين زمينه، گاه برخي سخنرانان آن‌قدر شديد علوم اجتماعي در ايران را مورد انتقاد قرار دادند كه ديگران را به واكنش واداشتند، چنانچه حتي در جايي قانعي‏راد، دبير همايش، با تاكيد بر اينكه تمامي سخنرانان علقه حرفه‏اي نسبت به رشته جامعه‏شناساني دارند، مسائل مطرح‌شده در اين نشست را به‌نوعي درددل‏هاي جامعه‏شناسان با يكديگر دانست و در اين زمينه متذكر شد كه مخاطبان اين همايش، نه سياستمداران و نه افكار عمومي؛ بلكه اصحاب اين رشته هستند به‌همين دليل، آنچه مطرح مي‌شود، نوعي نقد دروني براي پيشبرد هرچه بيشتر اهداف اين علم است.
جامعه‌شناسي و نظريه اجتماعي
نخستين ميزگرد همايش كه بعد از سخنراني قانعي‌راد، دبير همايش و خيرمقدم دكترسعيد معيدفر رئيس انجمن جامعه‌شناسي ايران برگزار شد، «جامعه‌شناسي و نظريه اجتماعي» نام داشت كه به برخي از پيشكسوتان جامعه‌شناسي ايران اختصاص يافته بود. در اين ميزگرد، غلامعباس توسلي، فرامرز رفيع‌پور، محمد عبداللهي، محمد توكل و ابوالحسن تنهايي به طرح ديدگاه‌هاي خود پرداختند. غلامعباس توسلي، استاد جامعه‌شناسي دانشگاه تهران، به عنوان نخستين سخنران اين همايش، در سخنان خود، به‌صورت نسبتا قاطعانه‌اي انتظار نظريه‌پردازي از جامعه‌شناسان را در شرايط فعلي، انتظاري زودهنگام دانست. او بحث خود را با طرح اين پرسش كه اساسا نظريه در جامعه‌شناسي چيست و چه هدفي را دنبال مي‌كند، آغاز كرد و در پاسخ، هدف اصلي نظريه را وحدت‌بخشيدن به يك حوزه مشخص دانست.
وي در بخش ديگري از سخنانش، با انتقاد از كساني كه به‌دنبال نظريه‌اي عام براي توضيح مسائل گسترده و پيچيده جامعه ايران هستند، گفت: «اولا كه در هيچ جامعه ديگري نيز چنين نظريه‌اي وجود ندارد كه گذشته و حال و ابعاد مختلف زندگي اجتماعي را در بر گيرد و ثانيا، جامعه‌شناسان ايراني هنوز آن‌طور كه بايدوشايد نظريات مهم و انسجام‌يافته متفكران جهاني را به‌خوبي تحليل نكرده و مورد بهره‌برداري قرار نداده‌اند. در عين حال، نظريه‌پردازي در حوزه علوم اجتماعي مستلزم وجود فضاي نقد و تعامل وسيع در ميان كنشگران اين علم است كه متاسفانه هنوز اين فضا وجود ندارد.»
در ادامه اين ميزگرد، فرامرز رفيع‌پور استاد دانشگاه بهشتي، ضمن تاكيد بر عدم شناخت صحيح مسئله در پژوهش‌هاي اجتماعي ايران، به‌عنوان يكي از مهم‌ترين مشكلات اين علم، اذعان داشت، زمان آن رسيده كه گام‌هاي موثرتري در اين عرصه برداشته شود. او در بحث خود، با اشاره به تاريخچه پيدايش رشته جامعه‌شناسي در كشور، گفت: تا آنجا كه من مي‌دانم، در ايران جامعه‌شناسي رشته‌اي بود در كنار رشته‌هاي ديگري كه زماني قرار شد در ايران شكل بگيرند و به اين منظور، عده‌اي بورسيه شده و به خارج فرستاده شدند تا در اين زمينه تحصيل كنند. وي، تفاوت‌هاي موجود درخصوص شيوه مطالعه در اين رشته را، پراكندگي در ايده‌ها و طرز تفكر افراد تحصيلكرده‌ و عدم انسجام آنها در يك مدل خاص و آنها را از جمله مهم‌ترين دلايل كندي پيشرفت اين علم در كشور معرفي كرد. رفيع‌پور در ادامه تصريح كرد: هدف انديشمندان و دانش‌آموختگان غرب از تحقيقات جامعه‌شناسانه، حل مسئله است اما هدف ما تنها ايجاد يك رشته است.
چالش‌هاي نظريه اجتماعي
آخرين ميزگرد روز اول، «چالش‌هاي نظريه اجتماعي» نام داشت كه با مديريت قانعي‌راد برگزار شد. نخستين سخنران اين ميزگرد، محمدعلي زكي عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق، بحث خود را با عنوان «كاربرد نظريه مبادله اجتماعي در تحقيقات جامعه‌شناختي ايران» ارائه داد و طي آن به دو مورد جامعه‌‌شناسي سازمان‌ها و جامعه‌شناسي جهانگردي پرداخت. او در بحث خود توضيح داد كه چگونه مصداق‏هاي مباحث مبادله اجتماعي در جامعه‌شناسي سازمان‌ها، نسبت فرد با سازمان را در بحث تعهدات سازماني و حمايت و عدالت سازماني مشخص مي‏كند.
در ادامه، نوبت به ابراهيم توفيق، مدرس دانشگاه طباطبايي رسيد. وي در مقاله‌اش با نام «سنخ‌شناسي پژوهشگران از چيستي جامعه ايران»گفت: وضعيت جامعه‏شناسي امروز ما به‌گونه‏اي است كه راه ديگري جز انتقاد به آن وجود ندارد. آنچه درباره جامعه معاصر ما گفته شده، از نظرياتي برگرفته شده كه ربط چنداني به اين جامعه نداشته و بازتابي از تجارب تاريخي و اجتماعي ما نيست.
توفيق در بحث سنخ‌شناسي انتقادي نظريه‌پردازان گفت: تبيين سنخ‌شناختي از چيستي جامعه ايران با ورود گفتمان ماركسيستي به اين جامعه آغاز شده و به شاخه‌هاي مختلفي تقسيم مي‌شود. به‌طوري كه تحت تاثير ماركسيسم روسي و نظريه پنج‌مرحله‌اي تاريخ بشر، ماركسيست‌هاي ايراني ايرانِ دوران معاصر را ذيل مفاهيمي چون نيمه فئودال- نيمه مستعمره، نيمه فئودال- نيمه سرمايه‌داري و سرمايه‌داري دولتي، سنخ‌شناسي مي‌كردند. در نقد اين سنخ‌شناسي و تحت تاثير نظريه‌هاي وابستگي، جامعه ايران از سوي ديگر پژوهشگران با گرايش ماركسيستي، به مثابه سرمايه‌داري وابسته تحليل شد. از دهه 1960 پژوهشگران آمريكايي متاثر از نظريه مدرنيزاسيون، جامعه ايران را به مثابه جامعه دوران گذار ميان سنت و تجدد ارزيابي كردند. اين نظريه به‌ويژه پس از انقلاب اسلامي و فروپاشي شوروي، به نظريه غالب در ميان پژوهشگران ايراني تبديل شد كه ذيل آن، گرايش‌هاي متعددي را مي‌توان طبقه‌بندي كرد.
فرهنگ و نظريه اجتماعي
«فرهنگ و نظريه اجتماعي» عنوان ميزگردي بود كه صبح روز دوم همايش برگزار شد. باقر ساروخاني استاد دانشگاه تهران، نخستين سخنران دومين روز همايش بود كه موضوع صحبت خود را به بحث درباره جامعه‌شناسي خانواده اختصاص داد. او يادآور شد، بحث‌‌اش از تئوري‌هاي جامعه‌شناسي تفاضلي گورويچ، عينيت تفاضلي و نظريه شبكه‌هاي تفاضلي نشأت مي‌گيرد و بنابر آن، معتقديم كه ارتباطات خانوادگي نوعي ارتباطات قراردادي هستند و عينيت در داخل شبكه جهت تاثيرگذاري خود را مشخص مي‌كند.
به‌گفته وي، يكي از مهم‌ترين مصداق‌هاي اين نظريه در مورد فرزندان خانواده‌هاي دچار آسيب‌هاي اجتماعي است كه برخلاف عقايد عمومي مبني بر اينكه احتمال وجود اين آسيب‌ها در آينده اين افراد نيز بسيار زياد است، بيان مي‌كند كه گاه ممكن است به‌دليل احساس شدت ‌و حدّت مسئله‌اي مانند طلاق توسط فرد، او تا آخر عمر در مورد اين مورد بيمه شود. در چنين شرايطي مي‌توان گفت كه اگر چنانچه خانواده‌اي گسست، اما اين گسست احياي خانواده ديگري را درپي داشت، نتيجه طلاق چندان هم منفي نبوده است. اين در حالي است كه در شرايط ديگري همين آسيب مي‌تواند تطابقي باشد و اين امر حاكي از آن است كه از آنجا كه براساس شرايط مختلف، نتايج متفاوتي خواهيم داشت، بايد به عوامل و زمينه‌هاي مختلف توجه كرد و براساس آنها متن‌هاي مختلف اجتماعي را بررسي كرد.
ساروخاني با بيان تئوري خود در حوزه جامعه‌شناسي خانواده، خود را در زمره آن دسته از جامعه‌شناساني قرار داد كه بر لزوم نظريه‌پردازي درخصوص جامعه ايران تاكيد دارند. او تصريح كرد، بايد از محققان‌مان بخواهيم كه نظريه‌سازي كنند تا اين نظريات بتوانند در شناخت جامعه ايران راهگشا باشند؛ چراكه تمام بحث‌هاي جامعه‌شناسان بزرگ براي حل يك مشكل اجتماعي خاص جامعه بوده و در واقع پاسخ آنها، خدمتي به جامعه است. وي خاطرنشان كرد انرژي‌اي كه محقق در اين راه مي‌گذارد بسيار مهم است و به‌همين دليل، مسير تحقيق بايد بر اساس اعتقادات فردي بوده و به‌تعبيري از دل برخاسته باشد. در اين شرايط است كه وجود عشق فردي نسبت به كاروپژوهش از اهميت بالايي برخوردار مي‌شود.
در ادامه اين نشست، نعمت‌الله فاضلي، عضو هيات علمي گروه مطالعات فرهنگي دانشگاه طباطبايي، سخنراني‌اش را با عنوان «توجه به نقش‌هاي بازانديشي، خلاقيت و فرديت» ارائه داد. او گفت: ايده اصلي من اين است كه حلقه‌هاي مفقوده زيادي در زنجير انديشه علوم اجتماعي ما وجود دارد كه يكي از آنها، كنشگران اين علم هستند؛ همان كساني كه از زمان دانشجويي وارد مي‌شوند و بعدها به مرحله استادي مي‌رسند. معتقدم فرديت اين افراد، در مجموعه اين زنجير گم شده ‌است و مبناي فكر و كار حرفه‌اي قرار نمي‌گيرد؛ در حالي كه تاريخ علوم اجتماعي نشان مي‌دهد هرجا كه علم رشد كرده، در مرحله اول، فرد مبنا قرار گرفته‌ و در مرحله بعد به جامعه و ايدئولوژي و چيزها توجه شده است.
عضو هيات علمي دانشگاه طباطبايي بر اينكه نگاه او توريستي است، تاكيد كرد، «اما توريستي كه اين‌بار مدت اقامتش زياد بوده و زبان اين منطقه را ياد گرفته است و هرچه را كه در اين منطقه به چشم‌اش مي‌آيد، مي‌نويسد و اكنون يكي از يادداشت‌هاي خود را مي‌خواند». او ادامه داد: «من در اين سال‌ها شاهد اين بوده‌ام كه چگونه همه سيستم جامعه تلاش كرده كه فرديت انسان‌ها را ناديده بگيرد و اين افراد هم چون فرديت‌شان مبناي توليد علم‌شان نبوده، نتوانسته‌اند آن اصالت و دانش اصيلي را كه از ذهن‌شان بر مي‌خيزد، ارائه داده و به توسعه علم كمك كنند. اين در حالي است كه در عصري كه اگر بگوييم عصر پايان فراروايت‌ها است،‌ بايد براي پاسخ به اين سوال كه اگر ايدئولوژي نبود چه مي‌كرديم، راهي پيدا كنيم؛ چراكه حتي اگر در مورد كساني كه اسلام‌گرايند يا كمونيست‌اند يا پيرو هرچيز ديگري هستند، نيز اعتقادات‌شان يا همان فرديت‌شان از بين برود، ممكن نيست بتوانند دانشي را از خودشان توليد بكنند و نظري را ارائه دهند و سخني كه از دل برنيايد، نيز لاجرم بر دل نمي‌نشيند».
فاضلي در ادامه با شمردن دو دسته رويكرد ساخت‌گرايانه و فردي درباره علل توسعه‌نيافتگي علوم اجتماعي در ايران، گفت در ديدگاه خود تلاش مي‌كند كه اين دو بعد را در كنار يكديگر ببيند اما در اين مسير، معتقد است كه بهترين شكل تحقيق در جامعه‌شناسي اين است كه يك فرد با همه وجودش وارد عرصه شود؛ چراكه بنابر باور او، علوم اجتماعي، راهي براي تحقق خود و توجه به ارزش‌هاي زيباشناختي، نمادين و لذت‌آفرين بوده و نقش اين علوم در توسعه خلاقيت‌هاي فردي به‌همان اندازه مهم است كه در توسعه اجتماعي. او توضيح داد كه علوم اجتماعي را بايد به‌مثابه نوعي بازانديشي خود و كاربردهاي علوم اجتماعي در شكل‌دادن به‌نوعي بصيرت فردي براي معنادار ساختن زيست‌جهان فرد، زندگي روزمره و شناسايي و حل مسئله شخصي خود بدانيم. وي گفت: علوم اجتماعي را مي‌توان به‌مثابه سرمايه فرهنگي و راهي براي توليد ثروت مادي و نمادين و كسب قدرت براي فرد قرار داد. وي همچنين افزود: «ما بيشتر مدرك ليسانس و فوق ليسانس را مي‌شناسيم، ولي يادمان مي‌رود كه كاري كه يك كنشگر علوم اجتماعي انجام مي‌دهد، شبيه كاري است كه يك منتقد ادبي مي‌كند. همان‌طور كه او غزل را از قصيده تشخيص مي‌دهد، اين ديگري نيز سبك‌هاي زندگي و روندهاي اجتماعي را تشخيص مي‌دهد و مي‌تواند آنها را در روند تاريخ قرار داده، تحليل كند و در عين حال، زندگي را به‌مثابه يك فيلم لحظه‌اي ديده، در مورد آن نظر دهد و لذت ببرد.
نظريه اجتماعي و جامعه ايراني
آخرين ميزگرد همايش كنكاش‌هاي مفهومي و نظري درباره جامعه ايران، «نظريه اجتماعي و جامعه ايراني» نام داشت كه طي آن تقي آزادارمكي، هادي خانيكي، هما زنجاني‌زاده، بيژن عبدالكريمي و حميدرضا جلايي‌پور به سخنراني پرداختند.
تقي آزادارمكي، استاد دانشگاه تهران، به‌عنوان نخستين سخنران اين ميزگرد، در مقاله‌اي با عنوان «جامعه‌شناسي و جامعه ايراني» به اعاده‌حيثيت از جامعه‌شناسي ايران پرداخت و گفت: «جامعه‏شناسي در جامعه ايراني آنچنان دچار بيماري نيست كه روايت مي‏شود و مشكل، بيشتر معطوف به شرايط بيروني است». وي همچنين با انتقاد از برخي همكاران خود كه از وضعيت ناگوار جامعه‌شناسي در ايران سخن گفته بودند، نگاه آنان را نگاهي مخربانه نسبت به اين علم توصيف كرد و جهت‌گيري‌هاي ايشان را در اين رابطه، تند و ناروا خواند. او در ‌اين‌باره گفت: «من ادعا نمي‌كنم كه جامعه‌شناسي ما مشكلي ندارد؛ در هر صورت جامعه‌شناسي در ايران هنوز به مرحله بلوغ نرسيده و در اين شرايط وجود پاره‌اي مشكلات بديهي است. از ضعف جامعه‌شناسان نيز دفاع نمي‌كنم و مي‌دانم كه همه ما نقاط ضعفي داريم، اما معتقدم كه نبايد خودمان را تخريب كنيم».
وي همچنين افزود: «به‌گمانم بيشتر از آنكه علم جامعه‌شناسي در ايران مشكل داشته باشد، جامعه ايراني دچار مشكل است و ضعف جامعه، همه ما را مجبور كرده است كه به ادبيات خاصي پناه ببريم؛ ادبياتي كه معناي روشني از جامعه و امر اجتماعي به‌دست نمي‌دهد. چنان‌چه ما هنوز جامعه و امر اجتماعي را باور نداريم، به ساختارها و نهادهاي اجتماعي توجهي نمي‌كنيم و به‌جاي آن مجذوب رهبران و شخصيت‌هاي تاثيرگذار شده‌ايم. وقتي از تحولات اجتماعي سخن مي‌گوييم، ناخودآگاه متوجه رهبران و شخصيت‌هاي برجسته مي‌شويم و آنها را هم عامل فساد و تباهي و هم عامل تحول و نجات معرفي مي‌كنيم. علاوه‌بر اين، ما عادت كرده‌ايم كه فقط حوادث جداشده از ساختارها را ببينيم، مثل انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامي، نهضت ملي نفت، 15خرداد و... همه ارجاعات ما به وقايع، بيرون‌افتاده از ساختارها و متن اجتماعي است. به‌عبارتي، فرآيندهاي اجتماعي را رها كرده و به‌جاي آن، همه توجه خود را به حوادث اجتماعي معطوف كرده‌ايم.
آزادارمكي با انتقاد از سلطه تعابير سياسي و ايدئولوژيك درمورد واقعيات جامعه متكثر ايران، گفت كه در چنين شرايطي امر اجتماعي نتواسته خود را بارز كند و به تعابير سياسي تقليل يافته است؛ در نتيجه مطالعات ما نيز به مطالعات سياسي و ايدئولوژيك تبديل شده‌اند. او همچنين وظيفه جامعه‌شناسان را نه نقد جامعه‌شناسي، بلكه دفاع از جامعه و امر اجتماعي دانست و گفت: «آنها در عمل، مي‌بايست در جهت كسب چيزي به‌عنوان تجربه يا حس جامعه‏شناسانه تلاش كرده و به‌جاي كوشش براي ارائه نظريه‌ها، كار با مفاهيم و گزاره‏ها را جدي‌تر بگيرند».
هادي خانيكي، عضو هيات علمي گروه ارتباطات دانشگاه طباطبايي، ديگر سخنران ميزگرد، در مقاله‌اي با عنوان «مسئله مسئله‌گريزي در نظريه اجتماعي» به بررسي دلايل بروز مشكلات و موانع بر سر راه نظريه‌پردازي مسئله‌محور در ايران پرداخت. او توضيح داد كه چگونه تحويل‌گرايي‌هاي افراطي كه به وضعيت‌هاي تك‌عاملي دروني يا بيروني ارجاع مي‌شوند و گاه در كل‌گرايي‌هايي گيج‌كننده از صورت‌بندي‌هاي ملموس و عيني دور مي‌شوند، سبب شده، علوم اجتماعي همواره با دو گروه از مسائل روبه‌رو باشد؛ گروه نخست، مسائل مزمن و ديرپايي كه ضعف سنت علمي، فقدان مرجعيت و اقتدار علوم اجتماعي و احساس خودبسندگي در علوم انساني آنها را تهديد مي‌كند و گروه دوم، مسائل نوين و پيچيده اجتماعي‌اي هستند كه به تحولات پرشتاب جهان در عصر ارتباطات و درهم‌فشردگي زمان، مكان و فضا در ايران معطوف است.
به‌گفته خانيكي، مسائل نو و نگرش‌هاي كهنه علمي، گريز از دشواري‌هاي گذار به مدرنيته، چندپارگي و گسستگي علوم اجتماعي، سبب شده است نظريه‌پردازي مسئله‌محور در گستره علوم‌اجتماعي با مانع روبه‌رو شود و در نتيجه، مسئله جامعه‏شناسي در ايران، چه مسئله نو و چه كهنه، در هاله‏اي از ابهام قرار گرفته و چندان به آن وارد نمي‏شويم.
وي در چنين شرايطي، راهكارش را براي به‌وجود‌آوردن زمينه‏هاي رشد جامعه‌شناسي، توجه به گره‌هاي اصلي از جمله نبودجامعه‏شناسي تاريخي، فقدان جامعه دموكراتيك و مدني و ضعف ساختارهاي عقلاني در وجوه مختلف از يك سو و حضور حوزه‏هاي علمي مختلف، براي پديد‌آمدن اجتماعات علمي و شكل‌گيري گفت‌وگوي ميان‌حوزه‌اي از سوي ديگر، معرفي كرد. او در عين حال همكاري سه حوزه فرهنگي، آكادميك و سياسي را در كنار توجه به تجربه‌ها و زيست‌جهان‌ها، در رونق‌بخشيدن به دانش جامعه‌شناسي در كشور مفيد دانست.
هما زنجاني‏زاده، عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد، دومين سخنران زن همايش بود كه عنوان مقاله‌اش را «نقد خرد نظري جامعه‌شناسي» عنوان كرد. او بحث خود را با بيان اين تعريف كه جامعه‏شناسي يعني وجدان آگاه جامعه، آغاز كرد و در ادامه گفت: «من معتقدم تئوري جامعه‏شناسي ماهيتا بايد فارغ از زمان و مكان و شرايط باشد و بر اين باورم كه جامعه‏شناسي ما اگر قرار باشد جامعه‏شناسي واقعي باشد، نمي‏تواند از انديشه 200‌ساله جامعه‏شناسي غربي دور بماند اما بايد ديد چگونه مي‏توان مسائل بومي و تجربي را با اين تئوري‏ها سنجيد».
وي در ادامه، با اشاره به نتايج پژوهش خود در مورد مقالات منتشرشده توسط مجله جامعه‌شناسي ايران، يكي از موارد بارز در اين تحقيقات را سلطه جامعه‌شناسي مردانه معرفي كرد و با بيان اينكه تنها 10درصد مقالات منتشرشده معطوف به مسائل زنان بوده است، گفت: در شرايطي كه در جامعه‏شناسي، كنش متقابل بسيار مورد توجه قرار مي‏گيرد؛ متأسفانه در جامعه‌شناسي ما، درباره مسائل زنان كمتر به كنش متقابل توجه شده است. اين در حالي است كه اصحاب علوم اجتماعي بايد بدانند، تا زماني كه مسائل زنان را به‌عنوان نيمي از جامعه، در اولويت‌هاي نخست كاري خود قرار ندهند، شناخت و تحليل‌شان از جامعه، همواره با نقص‌هاي فراواني مواجه خواهد بود. در ادامه اين همايش، بيژن عبدالكريمي عضو هيات علمي گروه فلسفه دانشگاه تهران، با طرح بحثي تحت عنوان «متافيزيك و نظريه اجتماعي» فضاي جلسه را تا حدي به سمت رويكردهاي فلسفي كشاند. او با بيان اين ديدگاه كه پرسش اصلي اين همايش را دلايل عدم شكل‌گيري نظريه اجتماعي مي‌داند، با تمايزگذاري ميان ميان پنج‌مقوله تفكر اجتماعي، فلسفه اجتماعي، ايده اجتماعي، نظريه اجتماعي و نظريه جامعه‌شناختي به بررسي عوامل موثر بر عدم تكوين و قوام‌يافتن نظريه اجتماعي پرداخت.
وي در ادامه گفت: به‌نظرم، در‌ اين‌ خصوص، مسائل تاكتيكي‌اي چون روش پژوهش، موضوعات پژوهش و مفروضات پژوهش مطرح هستند. در عين حال در پاسخ به اين پرسش كه چرا نظريه اجتماعي در ايران شكل نگرفته، بايد گفت كه متاسفانه سنت متافيزيكي در تاريخ ما به‌خوبي جا نيفتاده است. بايد در نظر داشت كه تفكر فلسفي، تفكر مابعدالطبيعي و تفكر متافيزيكي يگانه راه تفكر اجتماعي نيستند و در اين مسير، فلسفه اجتماعي ـ سياسي نيز ضروري است. حال آنكه به‌نظر من، ما فلسفه سياسي ـ اجتماعي در جامعه خود نداشتيم چراكه اين فلسفه در سنت متافيزيكي شكل مي‏گيرد و چنين سنتي در جامعه ما حاكم نشده است. علاوه ‌بر اين، نظريه جامعه‏شناختي نيز نداشته‏ايم چراكه چنين نظريه‏اي بر اساس علم جامعه‏شناسي شكل مي‏گيرد و اين علم در جامعه ما همواره از ضعف‏هاي عميقي برخوردار بوده است.
حميدرضا جلايي‏پور، عضو هيات علمي گروه جامعه‌شناسي دانشگاه تهران، آخرين سخنران بود. او در اين نشست، به بيان ديدگاه خود با عنوان «ايران، سنخِ جامعه مدرن بدقواره» پرداخت و فارغ از بحث‌هاي ضرورت شكل‌گيري نظريه اجتماعي در ايران يا امكان آن،‌ سخن خود را اين‌گونه آغاز كرد: «من سوالي را مطرح مي‏كنم كه همه به‌خصوص جامعه‏شناسان، با آن روبه‌رو هستند و آن اين است كه اين جامعه ايران بالاخره چه تيپي و چه سنخي است؟»
وي با تاكيد بر اين مسئله كه به‌هيچ‌وجه ادعاي گفتن حرف يا نظريه جديدي را نداشته و حتي نمي‏خواهد در صدد رد كامل نظريات قبلي برآيد، تيپ مورد نظر خود را با عنوان ايران جامعه مدرن بدقواره معرفي كرد و توضيح داد كه مدتي است با اين رويكرد، مسائل را در جاهاي مختلف مورد بررسي قرار مي‏دهد. او تأكيد كرد كه با وجود آنكه معتقد است دين، تاريخ و سبك زندگي، همه روي جامعه‏شناسي تاثير مي‏گذارند، اما جامعه‏شناسي را يك ديسيپلين بي‏وطن مي‌داند كه به‌درد شناخت همه جوامع از جمله جامعه ايران مي‏خورد.
وي سپس با اشاره به 16 ويژگي جامعه ايران كه از لابه‌لاي گفت‌وگو با صاحب‌نظران اجتماعي كشور درآورده بود، سنخ‌هاي «جامعه در حال توسعه، جامعه نفتي، جامعه پيراموني، جامعه ديني، جامعه توده‌اي و جامعه فرهنگي» را نقد كرد و به اين مسئله پرداخت كه چرا عناوين نظري مزبور هم‌اكنون براي ارزيابي جامعه ايران راهگشا نيستند. جلايي‌پور گفت: «به‌نظرم، جامعه ايران، جامعه مدرن ولي بدقواره‌اي است. در اين زمينه ادعا مي‏كنم كه اگر به‌عنوان مثال، بسياري از متفكران بعد از انقلاب مشروطه زنده مي‌شدند و جامعه امروز را مي‌ديدند، تا حد زيادي از آن رضايت داشتند؛ چراكه ما امروز جامعه‏اي داريم كه در آن همه با يك زبان حرف مي‏زنند و همه مي‏توانند بنويسند. در عين حال، مرزهاي كشور بسته شده و حتي سر هر كوچه‏اي يك درمانگاه است؛ همه مرتب حمام مي‏روند و اغلب بهداشت را رعايت مي‏كنند. علاوه‌بر اين،‌ باور كنيد كه اگر اينها زنده شوند و ببينند جمعيتي حدود 200 ‌نفر دو ساعت مي‏نشينند و به حرف‏هاي پنج نفر كه هريك فقط 10 دقيقه حرف مي‏زنند، گوش مي‏دهند؛ خيلي خشنود مي‏شوند و مي‏گويند جامعه تغيير كرده و حتي مدرن شده است اما حرف من اين است كه اين جامعه مدرن مثل همه جوامع مدرن ديگر بحران‌هاي خاص خود را دارد و در تيپي كه من ارائه مي‏كنم، چهار بدقوارگي اصلي دارد كه بايد آنها را ديد و علل آنها را شناخت و براي حل آنها اقدام كرد. اولا، بدقوارگي بيروني‌اي كه خيلي به‌چشم مي‌آيد و دولت پهن و عظيم غير كارا است. دوم، اينكه گفته مي‏شود بين 5 تا 25ميليون به‌قولي حاشيه‏نشين يا ساكنان مساكن غيررسمي داريم. بدقوارگي سوم، نيز به‌اعتقاد من، پايين‌بودن سطح توسعه اقتصادي مناطق مرزنشين به‌ويژه در ميان اهل سنت است و بدقوارگي چهارم اين است كه طبقه متوسط در ايران بزرگ شده ولي اصلا به استاندارد جهاني خود نرسيده و اساسا حتي اين طبقه متوسط هم زير فشار اقتصادي يا فشارهاي ديگر قرار دارد.
جلايي‌پور در پاسخ به اين پرسش كه «جامعه خوش‌قواره كجاست؟»، تاكيد كرد: «از تيپ‌هاي اختصاصي وبر استفاده مي‌كند تا خصصيه‌هاي اصلي جامعه را با يك مفهوم مطرح كرده و بدين‌وسيله امكان بحث را فراهم كند.» او گفت: من در اينجا جامعه‌گرا، به‌معني آنتولوژيك، نيستم و از سنخ يا تيپ آرماني استفاده مي‌كنم و در آن، جامعه ارگانيك دوركيم را با تيپ آرماني وبر، به‌عنوان همان جامعه خوش‌قواره مي‌شناسم. به‌تعبير ديگر، جامعه خوش‌قواره جامعه‌اي است كه دولتي كوچك دارد، فرد در آن مدني است و فاصله بين فرد/ دولت، به‌وسيله نهادهاي مدني و اجتماعي پر شده باشد».
 شنبه 18 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن