تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845453834




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقد حديث پيمانه در گفتگوي سليمي با پارسانيامهندسي سياسي امام خميني


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقد حديث پيمانه در گفتگوي سليمي با پارسانيامهندسي سياسي امام خميني
اين يك ظرفيت و مجموعه‌اي از ويژگي­هاي تاريخي بود كه در اختيار امام قرار گرفت. در تاريخ انقلاب قبل از اين كه به امام بپردازيم، بايد به اين جنبه بپردازيم؛ يعني آن ظرفيتي كه امام از آن بهره برد و آن كار بزرگ را كرد، همان چيزهايي كه باعث شد وقتي امام به زندان هم مي­رود، آن زندانبان بيايد دست بكشد به عباي ايشان و تبرك بجويد.
اشاره: جريان نوگرايي حوزه‌هاي علميه در ايران، پس از انقلاب اسلامي وارد مرحله‌ي جديدي از حيات خود ‌شده است. در اين مرحله امكان پياده‌سازي گزاره‌هاي ديني در سطح جامعه و بازخوردگيري از آن‌ها فراهم شده و دانشمندان ديني، بيش از پيش درگير مناسبات و تعاملات علمي و عملي در حوزه‌ها‌ي جامعه و سياست مي‌شوند.

«حجت‌الإسلام حميد پارسانيا» از چهره‌هاي برجسته‌ي جريان نوگرايي حوزه در چند سال اخير است كه تلاش‌‌هايي در اين رابطه داشته است؛ سال‌ها رياست دانشگاه باقرالعلوم (ع) و آثاري مانند «هستي و هبوط»، «عرفان و سياست»، «هفت موج اصلاحات»، «علم و فلسفه» و «حديث پيمانه». او در كتاب «حديث پيمانه» كوشيده است تا ابعاد معرفت‌‌شناختي و انديشه‌ا‌ي گفتمان سياسي شيعه و جريان‌هاي موازي و معارض با آن را در بستر تحولات تاريخي، فرهنگي و اجتماعي بشكافد.

متن پيش رو حاصل گفت‌و‌گوي انتقادي مهندس «عباس سليمي‌نمين» با حجت‌الإسلام پارسانيا درباره‌ي همين كتاب است. دغدغه و علاقه‌مندي سليمي‌نمين كه در رسانه‌ها به عنوان روزنامه‌نگار شناخته مي‌شود، بيشتر حوزه‌ي «مطالعات و تدوين تاريخ ايران» است. او دفتري را به همين نام در خيابان ايران‌شهر تهران سرپرستي مي‌كند.

سليمي نمين: ضمن عرض خسته نباشيد، ما در اين گفت‌وگو به بهانه­‌ي كتاب شما مقداري موشكافانه­تر و دقيق‌تر به مسائل انقلاب خواهيم پرداخت. البته ممكن است در اين چارچوب هم قرار نگرفته و مقداري فراتر برويم. بنابراين بعضي از نكاتي را بررسي خواهيم ‌نمود كه انتظار مي‌رفت اين كتاب بيشتر به آن‌ها بپردازد.

در نگاه اول به اين كتاب، ما شاهد نوعي عدم توازن ميان اصل انقلاب اسلامي و مسائلي كه پيش از انقلاب اسلامي اتفاق افتاده هستيم، علت اين مسأله چيست؟

پارسانيا: اين كتاب در اوايل دهه‌ي‌ دوم پس از انقلاب نوشته شده، بنابراين به مسائل بعد از انقلاب نپرداخته ‌است، مگر در حد يك ضميمه كه جريان­هاي دهه‌ي­ اول را يك مقدار بيان نموده ‌است. كتاب بيشتر نظر به ريشه‌هاي انقلاب دارد و انقلاب اسلامي ايران را حاصل مواجهه‌ي­ تمدني اسلام با غرب و شرق و دنياي مدرن دانسته‌ است. اين مواجهه يك تاريخ دويست ساله دارد و راهي كه در انقلاب طي مي­شود، حاصل يك تجربه‌ي­ دويست ساله در برخورد با اين رقيب بوده ‌است. اين كتاب قاعدتاً بايد به تاريخ دويست ساله مي­پرداخت. يعني جريان‌هاي موجود و تجربياتي كه به اين حركت منجر شد و به ‌صورت ذخيره­ي معرفتي انباشته شد تا اين راه­ را نشان دهد. بنابراين حجم قابل توجه كتاب-از فصل دوم به بعد- ناظر به مسائل تاريخ معاصر است، يعني از دوران قاجار به بعد.

در يك فصل نيز همه­‌ي تاريخ اسلام از آغاز تا دوران قاجار آمده كه زمينه‌ي­ حضور فرهنگ و تمدن اسلامي را نشان مي‌دهد؛ آن ‌هم در شكل شيعي خودش و اين كه تشيع چگونه به‌ عنوان يك فرهنگ مستقر شد و قبل از مواجهه با دنياي مدرن، خودش چه مسائلي داشت و براي حل مسائل خودش چه راه­كارهايي را دست و پا مي­كرد. پس يك فصل هم ناظر به اين پيشينه‌ي­ تاريخي است.

فصل پنجم به پانزده سال قبل از انقلاب پرداخته‌ است و شايد پرحجم­ترين فصل اين كتاب باشد. هر چه جلو مي‌آييم، فصل­ها به فاصله‌ها­‌ي زماني كوتاه­تري اختصاص دارند و حجمشان بيشتر است؛ زيرا جريان­هاي معرفتي- مذهبي عمدتاً در اين پانزده سال بارور مي­شوند و بروز آن‌ها را به صورت جريان­هاي اجتماعي، نوگرائي هاي ديني، حضور امام در صحنه -فعال شدن فقه سياسي شيعه- و كارهاي شهيد مطهري يا جريان­هاي نوگرايانه‌ي ديني خارج از كشور مثل اقبال و ديگران در آن دهه مي‌توان مشاهده نمود كه مخصوصاً در دهه‌ي پنجاه تأثير مي‌گذارند.

با توجه به اين كه رويكرد اين كتاب به حوادث اجتماعي، رويكردي صرفاً تاريخي نيست و نظر به ريشه‌ها و زمينه‌هاي تاريخي دارد، اين نسبت شايد زياد دور از زمينه‌اي كه مي­خواهد كار كند، نيست.

سليمي نمين: كل صفحاتي كه به نهضت امام خميني (ره) اختصاص يافته، 67 صفحه است، يعني يك فصل. اين پردازش به اصل انقلاب بسيار مختصر به نظر مي‌رسد. انقلاب اسلامي يك تعريفي در اذهان عمومي ايجاد كرده و آن اين است كه با رهبري امام پيش رفته است. فرمايش شما درباره‌ي ريشه­هاي انقلاب اسلامي درست است اما در عين حال اين نهضت به عنوان يك حركت صرف، هم به لحاظ بينشي و هم به لحاظ روشي يك خصوصيات و ويژگي­هايي دارد كه من فكر مي­كنم گذرا به آن پرداخته شده است. علت اين قضيه چيست؟

پارسانيا: فكر مي­كنم اين مسأله برمي‌گردد به نوع تحليلي كه كتاب از آن استفاده مي­كند. در واقع اين انقلاب، انقلاب اسلام است. انقلاب، نقطه­‌ي عطفي در حركت تاريخي و تمدني ماست. خصوصيت امام اين است كه زبان اسلام است و از ظرفيت­هايي كه اسلام و تشيع دارد، استفاده كرده است. بارقه‌ي­ اين انقلاب اسلامي ابتدا در حركت شيعي جهان اسلام پديدار شده و امام اين ظرفيت را در عالم تشيع بارور كرده است. در واقع تشيع از ظرفيت مرجعيت خود و از فقه سياسي كه در آن‌ وجود داشت و در حوزه­‌ي آموزش­هاي ديني مستقر بود، در بيان و تجسم اين مسأله كاملاً استفاده كرد. خود امام نزديك 70 سال را به‌ صورت فعال حضور داشتند؛ از زمان مرحوم مدرس. فعال به اين معنا كه ناظر زنده است و درك مي­كند، موضع دارد و نزديك به مراكز تصميم‌ساز و تصميم­گير شيعي است. درست‌ است كه ايشان تا سال 40 در حوزه‌ي­ مرجعيت و راهبري حركت نمي­نشينند، اما در دهه­ي 30 در حاشيه‌ي­ مرجعيت حضور بسيار پررنگي دارند. قبل از آن هم به عنوان يك طلبه­‌ي فاضل و ناظر و حساس، مسائل را مشاهده ‌مي‌كرده‌اند. به همين دليل وقتي سخن از نواب يا آيت‌الله كاشاني يا ميرزاي نائيني گفته مي‌شود، در واقع سخن از امام است. اين‌ها جريان­هايي هستند كه در حوزه­‌ي روحانيت شيعي و متأثر از عملكرد و ظرفيت‌هاي فقه شيعه و فقه سياسي تشيع پديد آمده‌اند.

به عبارت ديگر كتاب به نقل حوادث تاريخي نپرداخته و نظر به نقل اين مسائل نداشته است. پيش فرض من اين بوده است كه خواننده -‌مثلاً قشر دانشجو- در دوران دبيرستان تاريخ گذشته‌ي ايران را در چندين مقطع خوانده است. يعني هم صفويه، هم دوران قاجار، هم مشروطه را خوانده و حوادث به اندازه‌ي­ كافي برايش نقل شده است. اگر هم علاقمند باشد، كتاب­هاي ديگر موجود است. بنابر اين بيان حوادث، هدف و مسؤوليت ما نبوده ‌است.

سليمي نمين: در بعضي جاها وارد اين عرصه هم شده‌ است.

پارسانيا: بله، اما تحليل اين حوادث مورد نظرش بوده و به مناسبت و نيازي كه هر تحليل داشته، به حادثه اشاره شده و تحليل متوجه نقاط عطف مسأله بوده ‌است. فرق است بين اين كه هدف خود را تحليل تاريخ معاصر بگيريم يا بيان حوادث. ممكن است خيلي از حوادث براي يك تحليل، عناصر اصلي نباشند و نيازي به ذكر آن‌ها نباشد. همچنين در هر تحليلي ممكن است نقاط عطف تفاوت كنند. ممكن است با يك نگاه مشروطه را نقطه‌ي عطف بگيريد، با يك نگاه جنبش تنباكو را، با يك نگاه جريان ملي شدن نفت را و با يك نگاه ديگر 15 خرداد را. بستگي به اين دارد كه شما چه عواملي را در تحقيق خودتان عوامل اصلي بدانيد.

به هر حال اولاً رويكرد كتاب بيشتر تحليلي ‌است، و ثانياً نگاه كتاب به تحولات معاصر ايران در يك حوزه‌ي تمدني و فرهنگي‌ است؛ آن‌هم نه درون يك تمدن، بلكه با يك نگاه جهاني. فرهنگ عنصر اصلي است و شايد نگاه تحليلي، چنين رويكردي را به نقل رويدادها مي­طلبيد.

سليمي نمين: روش امام در ارتباط با انقلاب اسلامي چه بود؟ اجزايي كه نام برديد، در كجاي روش امام قرار مي‌گرفت؟ در دوره­‌ي آيت‌الله بروجردي، امام سكوت مي­كنند و مرجعيت تامّه­‌ي ايشان را تقويت مي‌كنند. امام در ابتداي ورود آيت‌الله بروجردي به قم بسيار فعالند؛ اصلاً جزء كساني هستند كه آقاي بروجردي را به قم مي­آورند. گاهي از امام در حد نفر دوم تشكيلات آقاي بروجردي ياد مي‌كنند. امام بيشتر روابط بين الملل را در ارتباطات آقاي بروجردي شكل مي­دهند، اما بعدها به دلايلي يك مقدار فاصله مي­گيرند و ترجيح مي­دهند كه سكوت كنند. خب، هم فعاليت و هم سكوتشان بر مبناي روش است. ما اصلاً در كتاب شما روش امام را خيلي پررنگ پيدا نمي­كنيم، علتش چيست؟

پارسانيا: در كتاب، براي حركت امام و خصوصيات اصلي آن چند ويژگي ذكر كرده كه مسأله را توجيه مي­كند. يكي از اموري كه در حركت ايشان نقش محوري دارد، توجه به نقش مرجعيت است. ايشان تا زماني كه آيت­الله بروجردي هستند، ابتدا حمايت مي‌كنند و بعد هم هيچ نوع مخالفت صريحي انجام نمي­دهند كه تضعيف ايشان از آن استنباط شود. زيرا توجه به اين دارند كه اين جايگاه چه نقشي را در آينده مي­تواند داشته باشد. گام گذاشتن امام به اين سنگر -قرار گرفتن در نقطه‌ي­ مرجعيت- و استفاده­ از آن براي حركت، نشانه‌ي‌ توجه ايشان به نقش اين جايگاه است. همچنين تلاشي كه براي همراهي مرجعيت با نهضت در جريان سال 42 از سوي ايشان صورت مي‌گيرد، بايد مورد توجه قرار گيرد.

چند ويژگي دراين‌باره گفته شده كه بسيار مهم هستند؛ يكي اين كه امام در سطح مرجعيت قرار مي­گيرند. دوم پوشش دادن به حركت­هاي سياسي موجود است. يعني وقتي امام در اين افق قرار مي­گيرند، هيچ‌گاه سعي نمي­كنند اين نهضت را در اصطكاك با بقيه‌ي حركت­ها قرار دهند. ايشان واقعاً همه­‌ي جريان­هاي ديگر را به نحوي تحت پوشش اين نهضت قرار مي­دهند.

خصوصيت ديگري كه به عنوان نقطه‌ي­ عطف در تاريخ مبارزات ايران ذكر شده، رويارويي با اصل نظام شاهنشاهي است؛ اين ويژگي منحصر به حركت امام است. مسأله­‌ي ديگر جهت­گيري ضد امپرياليستي و ضد صهيونيستي ايشان است. هيچ‌كدام از جريان‌هاي ديگر، حتي حزب توده و چپ‌ها مانند موضع­گيري امام را در مقابل صهيونيسم و امپرياليسم -كه علاوه بر امريكا با معنايي كه امام راجع به امپرياليسم مي­دهند، شرق را هم شامل مي­شود-، نداشته‌اند. بحث صهيونيسم منحصر به فرد است. البته يك سابقه­اي در كار فدائيان اسلام­ دارد، در صورتي كه جناح چپ، صهيونيسم برايشان مسأله نيست و بعد از نيمه‌ي­ دوم دهه­ي 40 است كه كم‌كم اولين كارهاي روشنفكران ما در مقابله با صهيونيسم شكل مي­گيرد.

سليمي نمين: البته انتهاي دهه‌ي­ سي هم بعضي از جريانات چپ نسبت به صهيونيسم موضع داشتند.

پارسانيا: بله، اما امام اين را در فرهنگ عمومي به عنوان يك اصل و به عنوان يكي از شعارهاي محوري خودشان قرار مي­دهند؛ دليل هم دارد. وقتي كه جريان چپ در مقابل صهيونيسم موضع مي‌گيرد، اين موضع‌گيري در حاشيه‌ي­ موضع­گيري بلوك شرق است اما امام در يك حركت تمدني به قضيه نگاه مي­كنند. بنابراين خصوصياتي كه براي حركت امام ذكر شده، خصوصيات منحصر به فردي است، اما اين نكته هست كه امام در اين بستر نشست و از اين ظرفيت استفاده كرد.

خصوصيات فردي و شخصي امام هم بي­نظير است اما نبايد چنان با اين خصوصيات برخورد كرد كه زمينه­هاي فرهنگي و تمدني ناديده انگاشته شود. جدا كردن امام از بستر فرهنگي، تمدني، معرفتي، فقهي و فلسفي ويژه‌اش خدمت به امام نيست، قطع كردن ريشه­هاي اوست. بنابراين پررنگ­تر از شخصيت امام، آن ريشه­هاست كه در اين كتاب آمده و بعد از آن ديگر چيز پررنگ­تري نمي­بينيد. پس نقش و جايگاه امام از همه پررنگ­تر است.

سليمي نمين: اين به لحاظ نظري درست است. شما به دو موضع­گيري بارز امام -ضد استبدادي و ضد امپرياليسم بودن- اشاره نموديد، اما امام اين جهت­گيري خودش را چگونه مهندسي كرد كه توانست بر قدرت مسلط سرمايه­داري و استبدادي در ايران فائق بيايد؟ به لحاظ نظري امام چه تئوري­اي داشت كه در آن، جنگ مسلحانه مورد پذيرش قرار نمي­گيرد و خيلي از كارها را امام تأييد نمي­كند؟ حتي در دهه‌ي­ 30 هم امام يك تئوري و يك مهندسي براي انقلاب خودش دارد كه گويا در كتاب شما شاخص­هاي اين مهندسي خيلي بيان نشده است.

پارسانيا: اين مسأله در دو جا ذكر شده است كه در همان سال 42 در مشي امام ديده مي‌شوند، يكي اعتماد به مرجعيت است و ديگري ارتباط با حوزه‌ي­ فرهنگ عمومي و استفاده از ابزارهايي كه به لحاظ تاريخي تعبيه شده‌اند.

بحث ولايت فقيه در واقع جريان شيعه و هويت اجتماعي آن را از سطح مرجعيت به سطح ولايت كشاند. شايد مجموعه­‌ي مطالب اين را القا ­كند كه امام در جريان حوادث سال 57 و در حالي كه همه­‌ي گروه­ها حركت­هاي پارتيزاني و چريكي داشتند، از اين اهرم­ها استفاده نكرد اما به‌عكس؛ ايشان دقيقاً به همان اهرم‌هايي روي آورد كه در فرهنگ نهفته بود.

سليمي نمين: وقتي نسل جوان ما با انقلاب اسلامي مواجه مي­شود، اين سؤال برايش پيش مي­آيد كه امام با چه مكانيزمي توانست قدرتمندترين ارتش منطقه را به زانو در بياورد؟ چگونه توانست در ايران بدون استفاده از هيچ ابزار قدرت رايج و قابل محاسبه در عرف، بر قدرت آمريكا يا امكاناتي كه توانسته بود در ايران تحصيل كند، فائق بيايد؟ بخشي كه شما درباره‌ي انقلاب اسلامي داريد، چندان به اين سؤالات جواب نمي­دهد كه امام چه ساختاري را و چگونه بنيان گذاشت -از ابتداي حركت خودش و بويژه از سال چهل كه آيت‌الله بروجردي رحلت كردند- و چه خشت بنايي را نهاد كه توانست به‌تدريج ارتش را از درون مضمحل كند و ساختار سياسي و ايدئولوژي حاكم شده‌‌ي آن‌ها را از درون فروبريزد؟

پارسانيا: فكر مي­كنم به اين نكات توجه شده است و حتي اين كه چگونه امام توانست در اين مسيري كه پيش مي‌رود، مستقر شود. حتي به سياست­ها و خصوصياتي كه اين امكان را به ايشان داد هم اشاره شده. مقايسه‌اي هم شده با جريان­هاي روشنفكري كه آن‌ها مي­خواستند از چه ابزارهايي استفاده كنند و اين كه امام به هيچ كدام از اين ابزارها وابسته نبود، بلكه به فرهنگ شيعي متكي بود و به نقشي كه مرجعيت داشت. همچنين به جايگاه خود امام در حوزه­‌ي مرجعيت و اختلافاتي كه مي‌توانست به امام و حركت ايشان آسيب برساند هم پرداخته‌ايم، مانند اختلافاتي كه درون حركت‌هاي روشنفكري بود و مسائل ديگري كه مي توانست اختلاف به وجود بياورد.

پوشش دادن به همه‌ي جريان­هاي موجود در بخش­هاي مختلف، يعني چگونگي قرار گرفتن امام در جايگاه رهبري اين حركت. حتي توانست به جريان‌هايي مانند شريعتي و جريان­هاي سياسي و فكري ديگري را كه در خود قم هم به‌وجود آمد، آرامش دهد كه هركدام مي‌توانست شكافي را در جريان مذهبي به وجود آورد. اگر رهبر نهضت كسي غير از امام بود، همين اختلافات ديني كافي بود تا همه‌ي ظرفيت­هاي موجود را فرو بريزد و در كتاب به همه‌ي اين مباحث اشاره شده است. مثلاً به اين عبارت توجه كنيد: «رهبري حركت كه سال­ها درصدد حفظ پوشش نسبت به تمام جريانات سياسي موجود در جامعه است، با توجه به اين خطر، از هر موضوعي كه وحدت و انسجام حركت سياسي موجود را خدشه دار سازد، پرهيز مي­كند. بنابراين هيچ­گاه در برابر جريان­هاي مختلف كه از پوشش سياسي خوب برخوردار هستند، به موضع‌گيري نمي­نشيند، بلكه همواره در خطاب‌­هاي خاص و عام خود به همه‌ي آن‌ها وحدت و انسجام مي‌دهد. حضور مرجعيت شيعه در سطح رهبري، مسأله­اي است كه به نيروهاي مذهبي معتقد به سنت نيز آرامش مي­دهد. زيرا آن‌ها علي‌رغم خطراتي كه از ناحيه‌ي جريان­هاي داخلي احساس مي­كنند، با اعتماد به رهبري در مسير حركت سياسي خود استوار باقي مي­مانند.»

تلاش­هاي رژيم براي ملحق نمودن رهبري حركت به جريان­هاي خاصي كه خالي از گرايش­هاي تجددطلبانه هستند، قابل توجه است. بودند كساني كه با امام همراهي مي­كردند تا اين بهانه را ايجاد كنند كه حركت سياسي امام به همراهي با جريان­هاي نوگرايانه‌اي­ كه خارج از سنت حركت مي­كردند، متهم شود. رژيم مي‌خواست از اين راه حركت اسلامي را دو پاره كند. در ماجرايي مثل «شهيد جاويد» يا مسائل ديگر، يك اشتباه كافي بود تا حركت از هم فرو بپاشد، اما امام نسبت به اين مسائل خيلي هوشمندانه برخورد كرد و اين نكته‌ي اساسي است.

امام از منبر، از عاشورا، از محراب و نيز از تمام زيرساخت­هايي كه اتفاقاً آيت‌الله بروجردي آن‌ها را آماده كرده بود، استفاده كرد. اگر اين نبود كه مرجعيت شيعه به قم منتقل شود و امر تبليغ در زمان آيت‌الله بروجردي سازمان پيدا كند و اين شبكه‌ي ارتباطي بين قم و بخش­هاي ديگر ايجاد شود، امام در سال 42 نمي­توانست آن حركت را ايجاد بكند. امام از همه‌ي آن زيرساخت­هايي كه آيت‌الله بروجردي فراهم آورد، استفاده كرد و توانست يك‌باره تمام بخش­هاي جامعه‌ي ايران را پوشش دهد. همان‌گونه كه اگر خود حادثه‌ي عاشورا نبود، امام نمي­توانست قيام و حوادث سال 42 را ايجاد كند. امام از همه‌ي­ ذخائر فرهنگي و تمدني اسلام استفاده كرد و از همه­‌ي نمادها بهره برد. اين چيزي بود كه جريان­هاي روشنفكري به آن پشت كرده بودند و اصلاً توجهي به اين مسائل نمي­كردند و اين راز و رمز موفقيت امام بود. اين‌ها مورد توجه بنده بوده و در جاهاي مناسبي در كتاب ذكر شده است.

به‌ويژه در مقايسه با جريان­هاي روشنفكري ديني كه در بخش قابل توجهي از فصل پنجم آمده است، ابتدا نشان داده‌ايم كه همه‌ي­ اين جريان­ها افول كردند. يعني هيچ‌كدام از آن‌ها سهمي در به‌وجود آوردن انقلاب نداشته‌ا‌ند، در حالي كه سنگيني قدرت اقتصادي و قدرت سياسي دربار، بعد از سال‌هاي 53،50 اوج گرفت. اين سؤال را به‌وجود آورديم كه وقتي دربار در اوج قدرت اقتصادي و سياسي خودش بود، چطور انقلاب برخاست؟

سليمي نمين: در مهندسي سياسي امام نسبت به مردم و نسبت به انسان، توجه ويژه­اي هست. اين توجه ويژه را در نهضت­هاي انبياء هم مي­بينيم. من در كتاب نديدم كه نگاه امام به قدرت مردم -كه بعد از انقلاب هم همين نگاه را در شيوه‌ي سياسي امام جاري و ساري مي‌بينيم- چگونه بود؟ در واقع استراتژي يا متدولوژي امام بر «انسان­سازي» بنا شده است. او چگونه انسان مي­سازد و ساختار انسان­سازيش چگونه است؟

پارسانيا: البته يك بحث ديگري به تبع نگرش فلسفي امام راجع به انسان مطرح است؛ آن چيزي كه در مصباح‌الهداية إلي‌ الخلافة و الولاية آمده است.

انسان با ظرفيت فرهنگيش در يك تحرك اجتماعي و انقلابي حضور دارد. وقتي يك حركت اجتماعي مي­خواهد در تاريخ پيدا شود، بايد از بستر فرهنگ بيايد و در تمدن ايجاد بشود. انسانِ ايرانيِ مسلمانِ شيعه فرهنگ خاصي دارد، اما روشنفكري ما با اين فرهنگ فاصله‌ داشت و هيچ­‌گاه نمي­توانست به آن اعتماد كند؛ الان هم همين شرايط را دارد.

مردم همواره از ناحيه‌ي روشنفكران متهم هستند، زيرا تئوري­هاي روشنفكران با اين فضاي فرهنگي هم‌خواني ندارد. نكته­ اين است كه چگونه تشيع در اين بستر فرهنگي قرار گرفت و چگونه اقتدارش را در دل خودش به‌وجود ­آورد؟ امام دقيقاً در اين مجموعه و در اين بستر ايستاد. او از اين ظرفيت­هاي قدرت مردم ايران استفاده كرد؛ مردمي كه مسلمان و شيعه هستند و اصلاً رابطه‌شان با قدرتِ نهادينه ‌شده اين‌گونه است كه اگر در چارچوب سياسي اسلام نباشد، آن را «ظلمه» مي­دانند، و اين ارتباط را در عميق­ترين وجه خودش حفظ مي­كند. من معتقد نيستم كه اگر شما اين ارتباط را از ظرف فرهنگ برداريد، بتوانيد بگوييد كه امام مي­توانست يك چنين ارتباطي را با مردم بگيرد. امام با اين مردم در ارتباط است و مي­تواند به سرعت همه‌ي­ اين‌ها را فعال كند.

امام مي‌گويد: اگر همين فردا من يك كلمه خلاف اسلام بگويم، همين مردم عليه من شعار مي­دهند. پس اين همراهي مردم ساختار و فرهنگ دارد. بنابراين كاريزماي امام كاريزماي شخصي و فردي نيست. نه اين كه شخص امام در اين كاريزما نقش نداشته باشد. او همه‌ي­ شخصيت خودش را در تحقق اين كاريزما فاني كرد اما به همان دليل كه شهيد صدر گفت او در اسلام فاني شد و اسلام در او، مردم هم اسلام را در او مي­ديدند. اين نوعي مَنسب بود. براي همين وقتي او مي­رود و فرد ديگري مي­آيد و در اين مسند مي­نشيند، باز هم همان احساسات و عواطف هست، يعني كاريزما ادامه پيدا مي­كند. اين جايگاه با شخص نمي­آيد و با شخص هم نمي­رود، فرهنگ اين جايگاه را حفظ مي­كند و به آن ساخت مي­دهد.

سليمي نمين: اين اصلاً كاريزما نيست؛ يك پشتوانه‌ي فرهنگي است.

پارسانيا: كاريزما يعني قداست؛ قداست شخصي هم داريم، اما اين شخص از جهت اين كه تجلي آن معناست، قداست يافته است. در واقع كاريزما از آنجا گرفته شده، اما بد به‌كار رفته. مي­خواهم بگويم معناي وِبِري‌اش نيست؛ تعريض به حرف وِبِر مي­زنم و به حرف كساني كه رهبري امام را كاريزماي وِبِري مي­دانند.

كاريزما به اين معناست كه مقدس است و رهبري امام در اين فرهنگ قداست دارد. اين جايگاه، جايگاه ولي و ولي فقيه است. هركس كه در اين مسند مي­نشيند، اين قداست را دارد و اين مسأله، يك نوع فرهنگ و هنجار دارد. چندين لايه‌ي­ عقلانيت نيز اين‌جا نهفته است و معياري براي سنجش اوست. يعني يك ارتباط خام بين توده با كسي كه توانسته با آنها ارتباط برقرار كند، نيست.

سليمي نمين: امام در ارتباط با انقلاب اسلامي يك مهندسي دارد. اين مهندسي­ اولاً بر اساس شناخت دشمن است و امام دشمن را براساس تجربه‌ي­ تاريخي خوب مي­شناسد. امام در تاريخ بسيار دقيق مطالعه مي‌كند و نسبت به ضعف­هايي كه در نهضت­هاي مختلف صورت گرفته و بروز يافته، اشراف بسيار زيادي دارد.

اگر ما نتوانيم در آثاري كه براي تشريح انقلاب اسلامي است، به مهندسي امام به‌صورت جامع بپردازيم، نمي‌توانيم اين پيام را انتقال بدهيم كه اين نهضت چگونه توانست اين‌‌گونه­ پيروز بشود. مثلاً در شب بيست و يكم بهمن، آيت‌الله طالقاني بيانيه مي­دهد كه مردم بروند خانه­هايشان، دقيقاً بر اساس همان خط­هايي كه دشمن توانست در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت انحراف ايجاد كند؛ يعني وعده‌اي كه آمريكايي­ها به مصدق دادند كه ما هرگز كودتا نخواهيم كرد. همين خط را عوامل بيگانه يا مرتبطان با بيگانه به برخي از نيروهاي نهضت آزادي دادند و اين‌گونه وانمود كردند كه هرگز قصد كودتا ندارند. اما امام دقيقاً بر اساس همين شناخت دقيقي كه از مسائل تاريخي داشتند، آنجا برخلاف نظر مرحوم آيت‌الله طالقاني پيام دادند به مردم كه بريزند در خيابان­ها. بعدها معلوم شد كه اين دقت امام توانست يك خطر جدي را از انقلاب دور كند.

مي­خواهم بگويم چه مي­شود كه مردم به‌راحتي مي­توانند بين بيانيه­ي امام و بيانيه‌ي­ آيت‌الله طالقاني، سريع تميز بدهند؟ آمدن به خيابان­ها در آن شب برايشان مخاطره دارد، اما اين قدرت تميز را دارند. اين‌جا بين رهبران ديني اختلاف است. در صدر مشروطه هم بين رهبران ديني اختلاف مي افتد، اما اين‌جا هرگز مردم دچار دوگانگي يا ترديد يا يك نوع دودستگي نمي­شوند.

پارسانيا: امام بر وحدت رهبري و اختلاف نيفتادن در سطوح مختلف مديريت اجتماعي همواره تأكيد مي‌كردند و درباره‌ي حوزه‌ي­ مرجعيت، عنايت ويژه­اي داشتند. يعني تحقق وحدت را آرماني مي­دانستند كه اگر خيلي چيزهاي ديگر فداي آن شود، بي‌جا نيست. نمونه‌اش عملكرد ايشان با آقاي بروجردي است و نتيجه­اش همين است كه حضور آن قدرت ثمره داد؛ گرچه بالفعل نشد و فعاليت نكرد اما در همه‌ي­ فعاليت­هاي ديگر اثرگذار بود. بودن آيت‌الله بروجردي در قم در برخورد دربار با حركت و نيروي مذهبي خيلي تأثيرگذار بود. بعد از آن هم امام به اين مسأله توجه داشتند و تلاش عمده‌شان اين بود كه اين وحدت حفظ شود.

امام تلاش خودش را براي وحدت مي­كرد. البته نمي­گويم ديگران اين همراهي را داشتند. اما امام دائماً مي‌توانست به نحوي برخورد كند كه اجازه بدهد اين قطب­بندي بسته بشود، در صورتي كه مي‌دانيم اين اجازه را نمي­داد. خودش را كنار مي­كشيد و در حاشيه مي­گذراند و هرگز در اين تنور ندميد. بلكه دائماً براي التيام اين زخم اقدام كرد و موفق هم بود. با وجود اين كه امام اين كار را مي­كرد، باز هم اصطكاك­هايي به‌وجود مي­آمد. البته اين اصطكاك­ها نتوانست دوپارگي به وجود بياورد. زيرا اقتدار موجب مي­شد كه منحرفان يا حذف بشوند يا ملحق بشوند. پايه‌ي اقتدار امام هم مردم هستند و نحوه­‌ي عمل امام در اين زمينه بسيار مهم است.

گاهي در بين رهبران مذهبي، افرادي را مي‌بينيم كه تا يك سطوحي مي­آيند، ولي هم‌وزن امام نيستند و اعتمادي كه او جذب كرد، هيچ‌كدامشان نداشتند. چه‌بسا اختلاف از آن مقداري كه خودش را نشان داد، بيشتر بود، اما مي­ديدند كه نمي­توانند بدون اين كه امام اجازه بدهد، بروز پيدا بكند. مي­ديدند وقتي مي­آيند در مقابل ايشان مي­ايستند، البته آسيب وارد مي­شود، اما كارشان قابل تداوم نيست.

در مشروطه اين‌طور نبود؛ رهبري ديني در نجف مستقر بود و نه در تهران. اختلاف هم به‌صورت وسيع­تري در آن‌جا شكل گرفته بود. شيخ فضل­الله نوري نماينده­‌ي آن‌ها بود، در حالي كه رهبري و تئوري‌پردازي دست آخوند خراساني بود و ميرزاي نائيني. اصلاً آن اختلافاتي كه آنجا هست با اختلاف شب 22 بهمن آيت­الله طالقاني و امام قابل مقايسه نيست. وقتي امام نظر مي­دهد، آيت­الله طالقاني هم از او تبعيت مي­كند. آن جاهايي كه كسي حتي تبعيت هم نمي­كند -مثل آقاي شريعتمداري- خودش حذف مي‌شود.

سليمي نمين: درست است كه در آن مقطع، قدرت آقاي شريعتمداري نمي­تواند هيچ مانعي در برابر جريان امام ايجاد كند، اما در يك مقطعي هم او قدرتي بوده كه كاملاً با امام برابري مي­كرده است. اما امام يك مهندسي­اي دارد كه اين مهندسي هم مي­تواند بسياري از اين موانع را به تدريج و بر اساس آگاهي مردم و اعتقاد واقعي به مردم برطرف كند و هم بر قدرت بيگانه فائق بيايد. اين يك ارتباط فكري است. يعني يك نگاهي است كه امام نسبت به مردم دارد.

امام اصولي دارد؛ اصولي كه در ذهن ايشان كاملاً روشن است، گرچه بيان يا نوشته نشده باشد. مثلاً هرگز به قدرت بيگانه اتكا ندارد، حتي بيگانه­اي كه خيلي قدرت نفوذ و قدرت سلطه در ايران ندارد. خيلي از روحانيان اعتقاد داشتند كه مي­شود از عراق براي مبارزه كمك گرفت و مي­گرفتند، اما امام به هيچ وجه‌ من‌الوجوه در مهندسي خود، اتكاي به بيگانه را درست نمي­داند؛ گرچه اتكا به بيگانه­اي كه در ظاهر كاملاً در جهت نهضت ملت حركت كند. امام ترور را هم كاملاً نفي مي­كند. ترور هم تغيير قدرت است، اما امام نفْس تغيير قدرت را مبناي مبارزه نمي­داند. يعني اين‌گونه نيست كه اگر در ايران يك كودتايي بشود و استبداد برطرف شود و بعد مثلاً سلطه­‌ي خارجي هم نفي شود، اين ملاك امام باشد. امام در مهندسيش اصلاً چنين چيزي را ندارد كه تغيير قدرت بدون تغيير نگرش مردم حاصل شود. كاش در اين كتاب بسيار ارزشمند ويژگي­ها و خصوصيات آن مهندسي‌اي كه امام بنا گذاشت و توانست يك اعتماد عمومي را ايجاد كند، مي‌آمد. به خاطر پايبندي امام نسبت به همين مهندسي است كه مردم هم به او اعتماد مي­كنند. اگر امام متغير بود و مثلاً در شرايطي كه در اوج غربت بود، يك­طور عمل مي­كرد و در اوج قدرت يك طور ديگر، اين اعتماد را به‌وجود نمي­آورد و مردم نمي‌توانستند با او پيوند بخورند.

در خيلي از جريانات يا افراد سياسي اين تغيير را مي­بينيم. مثلاً آيت‌الله كاشاني در غربت به فدائيان اسلام يك نگاهي دارد و در قدرت نگاه ديگري. اما امام اين تغيير را ندارد؛ اصلاً. اگر در اوج غربت هم مي­گويد كه ترور غلط است، در اوج قدرت هم مي­گويد غلط است، چون منشأ قدرت را چيز ديگري مي­داند و مبانيش ثابت و تعريف شده است. نگاهي كه امام دارد، شعاري كه مي­دهد و سطح كاري كه مي‌كند، با هدف، كار و شعار آيت‌الله كاشاني يا هيچ­كدام از جريان­هاي سياسي سده­‌ي اخير قابل مقايسه نيست. اگر هم قابل مقايسه باشد، فقط در يك فاصله و مقياس خيلي دور و فقط با آن چيزي خواهد بود كه در صدر مشروطه رخ داد. چون امام در حالي كه دارد يك انقلاب ايجاد مي­كند، توجه و اعتمادي كه به قدرت مردم دارد، هيچ تغييري نمي­كند؛ و حركت­هاي چريكي و پارتيزاني را كه انجام مي‌شود، رد مي­كند.

پارسانيا: بله، رد مي­كند و معتقد است كه بايد توسط مردم انجام بشود. معتقد است اين مردم مي­آيند و همراهي مي­كنند. البته براي فعال­ كردن اين ظرفيت هم قدم برمي­دارد. يعني تأثيرگذار هم هست. اين مردم همان مردم سال 42 و 57 هستند. اين مردم در صدر مشروطه هم بودند، اما نحوه­‌ي حضور و استقامتشان با توجه به آموزه­هاي جديد تفاوت مي‌كند. اين همان ظرفيت و جريان فرهنگي واحدي است كه از مشروطه به بعد، كم‌كم فعليت پيدا مي­كند، اما سطح آگاهي‌بخشي در اين دو مقطع فرق مي­كند. ويژگي منحصر به فرد امام اعتمادي است كه به اين مسأله دارد و توانمندي­اي است كه در باروركردن آن نشان مي‌دهد. بين 42 تا 57 امام منتظر اين فرصت است.

اگر اين همراهي كه مردم در سال 57 داشتند، در سال 42 هم مي­داشتند، هدف محقق مي‌شد، اما چند خلأ داشتيم؛ يكي مديريت بود و ديگري آگاهي مردم كه در كتاب به آن‌ها اشاره شده است. با توجه به اين كاستي‌ها در آن 15 سال، امام قشري از مديران را ساخت كه با او همراهي ‌كنند؛ طلبه­هاي جواني كه پاي درس رسائل و مكاسب بودند، حالا براي اولين ‌بار تحرك‌هاي سياسي خودشان را تجربه مي­كردند. اين‌ها 15 سال در كوران حوادث، در زندان و در ارتباط‌هاي سياسي فعال شدند. اين‌ نشان‌دهنده‌ي ظرفيت و ابزارهاي فرهنگ ديني است. اما رجال و نخبگان جامعه‌ي پيش از مشروطه، ديني نبودند و در يك روابط خاص مي­چرخيدند. آيت­الله كاشاني چه ظرفيتي دارد كه بخواهد در صحنه­ي سياست و... فعال باشد؟ بهترين نيروهايي كه مي­توانند با او همكاري كنند، نيروهاي جبهه­ي ملي هستند؛ حتي فدائيان اسلام مگر چه مقدار ظرفيت تدبير و تنظيم جامعه را دارند؟

سليمي نمين: كتاب «حديث پيمانه» تفاوت آيت­الله كاشاني و امام را روشن نمي­كند و برجستگي­هايي كه امام، هم به لحاظ مهندسي فكري و هم عملي دارد را در آن نمي‌بينيم.

پارسانيا: يك سري از مسائل در دهه­‌ي دوم انقلاب پيش آمد و نكاتي را در تحليل‌ها برجسته كرد. اگر امروز بخواهيم اين كتاب را بنويسيم، بايد اين ظرفيت­ها و توجهات را بسط دهيم. اين را قبول دارم، اما فكر مي‌كنم ضميمه‌ي­ اين تحليل اين‌جا وجود دارد؛ توجه امام و اعتماد ايشان به مردم و مسير و اهرم‌هايي كه از ديدگاه امام مي­تواند مردم را فعال بكند.

سليمي نمين: امام نگرشي دارد كه خاص انبياء و ائمه است. در طول تاريخ اخير شايد اولين‌بار است كه كسي الگويي از اسلام را ارائه مي­دهد كه يادآور تربيت ائمه (ع) است.

پارسانيا: بله، اين الگوي تربيت ائمه و انبياست است اما همه‌ي­ ائمه به شهادت رسيدند. مردم در يك روز هفتاد نبي را كشتند. حق هم با شماست؛ همه­‌ي انبياء هدفشان انسان­‌سازي بود و مي­دانستند بدون انسان نمي‌شود كاري كرد. مرحوم محمدتقي شريعتي اوائل انقلاب مي­گفت همراهي‌اي كه اين مردم با اسلام و امام كردند، با علي بن ابيطالب (ع) و با پيامبر خدا (ص) هم نكردند. پس اين‌جا ظرفيت تاريخي خاصي ايجاد شده و رشد مردم صورت گرفته است. هر كسي كه باور ديني دارد، چنين اعتقاداتي را دارد، اما ويژگي امام اين است كه اين ظرفيت را مي­شناسد و به‌كار مي‌گيرد.

سليمي نمين: اصلاً اين‌طور نيست. من مي­خواهم به همين اشاره كنم. هركسي كه باور ديني دارد، نگاه امام را لزوماً ندارد. ممكن است شما صبح زود براي نماز بچه­تان را با لگد بيدار ­كنيد، اما امام مي­گويد كه شرعاً حق نداريد.

پارسانيا: چه كسي فتوايي خلاف اين حرف امام دارد؟ به عمل مردم كاري نداشته باشيد، اما كدام مجتهدي گفته است كه شرعاً مي­تواني بچه­ات را بزني كه براي نماز بيدار شود؟ اين فتواي همه‌ي­ مجتهدين است، مگر اين كه يك جنبه‌ي­ تربيتي خاصي داشته باشد كه به خود فتوي بازنمي­گردد. اين كسي كه اين‌جا خوابيده و در خواب است، اصلاً تكليفي ندارد و تا نگفته باشد، تو حق نداري او را بيدار كني. اين مقداري كه فتواي امام است، فتواي همه‌ي مراجع هم هست؛ اين‌جا امام يك فتواي خاصي نداده‌اند.

سليمي نمين: سيره‌ي­ تربيتي­شان چطور؟

پارسانيا: سيره­‌ي تربيتي برمي­گردد به يك بخش ديگري كه در زمينه‌ي روانشناسي است و به حوزه­‌ي فتوا باز نمي‌گردد. البته دو نفر ممكن است راجع به چگونگي عمل در اين چارچوب با هم فرق ­كنند، اما اين مسأله به حوزه‌ي شرعيات بازنمي­گردد و چيز ديگري در اين‌جا بايد مورد توجه قرار گيرد. صرف اين كه بايد مردم را تربيت كرد و دعوت براي انسان‌سازي كه ريشه در آموزه­هاي روشن و مورد توافق اسلام دارد، انقلاب ايجاد نمي‌كند؛ چرا كه همه­‌ي انبياء اين پيام و دعوت را داشتند، اما حوزه‌ي فرهنگ، مخاطب‌ها و مدعوينشان به گونه­اي بود كه همه­‌ي اين انبياء را مي‌كشتند.

سليمي نمين: نه اين‌جوري نيست. اگر در كتابتان اين مسأله را باز مي‌كرديد...

پارسانيا: كدام يك از اين انبياء، كه همگي اين برنامه را داشتند، حكومت درست كردند؟ اگر اين­طور بود، همه زمينه داشتند ولي اين به تنهايي عامل انقلاب نيست.

سليمي نمين: همه­‌ي مراجع اين‌گونه نيستند. در سال 42 مراجع ديگري هم داريم. همه هم بر اساس آيات قرآن قبول دارند كه ما به عنوان مسلمان حق نداريم كفار را به عنوان وليّ خودمان بپذيريم، اما تنها امام است كه حاضر مي‌شود به خاطر اين كه مردم تحقير نشوند، جان خودش را به مخاطره بياندازد. بقيه اصلاً در اين ميدان نيستند. نه روشنفكر ملي­، نه روشنفكر مذهبي، نه مجتهد، هيچ‌كدام در اين صحنه نيستند؛ فقط و فقط امام هست.

پارسانيا: اين بحث با بحث قبلي فرق مي­كند؛ من قبول دارم و اين‌ها به جاي خود است...

سليمي نمين: امام در عمل اين چيزها را به اثبات مي­رساند. يعني اين مسائل را در شعار مطرح نمي‌كند. در اوج تصميم آمريكايي­ها براي اين كه در رقابت با انگليسي­ها خودشان را جلوتر بياندازند، امام اين را مطرح مي‌كند. آمريكايي‌ها مصمم بودند كه نيروي انساني زيادي را به جامعه‌ي ايران سرازير كنند و براي اين كار نياز به يك قدرت قانوني داشتند؛ زيرا مي‌خواستند اين نيروها مبسوط ‌اليد باشند. اين تحقير بالايي بر ملت ايران تحميل مي‌كرد. سلطه‌ي بيگانه بايد هم‌زمان با تحقير صورت گيرد. اين‌جا حتي علي اميني هم به آمريكايي­ها مي­گويد كه اين كار تبعات زيادي دارد. فردي مثل علم هم به اين تبعات اشاره مي­كند، اما آمريكايي­ها بر اين قضيه مُصرّند و جدي هستند. همه مي­دانند كه اين‌جا ديگر بحثي نيست و اگر حرفي بزنند، با سركوب آمريكا مواجه مي‌شوند. براي همين است كه جبهه­ ملي درست سال 42 در اجلاس خودش اعلام مي­كند كه ما سياست صبر و سكوت را دنبال خواهيم كرد. در اوج اين قضايا امام به خاطر اين كه مردم ايران تحقير نشوند و به خاطر ملت ايران، مرگ را با آغوش باز مي­پذيرد. مردم اين را مي­فهمند. از نگاه مذهبيِ امام در عمل چيزي بيرون مي­آمد كه با نگاه فلان مرجع تقليد بسيار متفاوت بود؛ حتي گروه­هاي مذهبي هم همين­طور...

پارسانيا: چند سطح بحث بايد از هم تفكيك شوند. يك موقع توجه به انسان به عنوان حرمت و كرامت ذاتي انسان است و سمت و سوي تبليغي دارد. آزادي و مسئوليت انسان در قبال هر انسان ديگري مطرح است. اين بحث در حد خودش كاري به ايجاد انقلاب ندارد. البته هر انساني موظف است اين كار را انجام دهد و حريم انسان و انسانيت را حفظ كند، مسير هدايت را طي كند و... اين انسانيت حتي در فرعون هم نهفته است. بايد با او با لحن ملايم سخن گفت، چون اين ظرفيت انساني در او هم هست.

بحث ديگر اين است كه اگر قرار باشد انقلاب اجتماعي شود، إنَّ اللهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حتي يُغَيِّرُوا ما بِأنفسهم. بايد نفوس آدمي هم تغيير پيدا كرده باشد. در قدم اول بايد تبليغ كرد. آن‌ها چون انسان هستند، ممكن است در مقابل موضع بگيرند و اتفاقاً بعد از آگاهي‌بخشي، يا به مراتب عالي سعادت مي­رسند يا به دركات داني شقاوت. انسان شقي هم تا آگاهي نيامده باشد، به آن مرحله از شقاوت نمي­رسد. اين بايد در مرحله‌ي اول انجام شود؛ هدف هم هست. اما در قدم دوم، اگر قرار است كه انقلاب اجتماعي باشد، بايد نفوس آدميان اين تغيير را پذيرفته باشند. آدم­ها خودشان بايد تغيير ايجاد كنند. مي­توان تبليغ كرد، اما نمي­شود بر افراد اكراه تكويني كرد كه بيايند اين دعوت را بپذيرند. آن چيزي كه در انقلاب اسلامي ايران و در تاريخ ايران رخ داد، اين تغيير نفوس بود. امام بارها به اين تغيير نفوس اشاره مي­كردند. اين حادثه اتفاق افتاد و امام اين امر را مي­شناختند، در صورتي كه ديگران نمي‌شناختند.

سليمي نمين: در خاطرات يكي از عزيزان هست كه خدمت امام بوديم، راجع به انتخابات مجلس شوراي اسلامي دوم بحث و گفته شد كه بسياري از ائمه­‌ي جماعات يا روحانيون برجسته‌ي استان­ها افرادي را تعيين كردند، اما آن‌ها رأي نياوردند. هركسي نظري مي­داد كه خب اين بد است يا اعتبار روحانيت خدشه‌دار مي‌شود؛ امام گفتند نه، اين نشان‌دهنده‌ي استقلال مردم است. ببينيد نگاه امام چقدر متفاوت است. به خاطر همين امام دستور مي­دهند كه ائمه‌ي جمعه در استان­ها دخالتي در تعيين كانديداها نداشته باشند تا مردم خودشان رشد كنند. اين نگاه حتي در ميان نيروهاي برجسته‌ي­ مذهبي خيلي متفاوت است.

پارسانيا: رشد هم در حوزه­‌ي فرهنگ معنا پيدا مي­كند وگرنه حضور هميشه با رشد همراه نيست. امام سعي مي‌كرد اين فرهنگ را به انسان منتقل كند. امام به‌رغم اهميتي كه براي مردم قائل بود، جاي خودش هم جاي خودش بود. يعني آن چيزي را كه مسؤوليت خودش مي‌ديد، اگر همه­‌ي مردم هم مقابل او مي­ايستادند، حرف خودش را مي­زد. در تنفيذ خودش به رئيس جمهور مي­نويسد با اين تنفيذ است كه مشروع مي­شوي. يعني اين جايگاه را مردم به‌ امام ندادند كه بخواهند بگيرند، خودش هم كسب نكرده كه رها كند؛ خدا بر او وظيفه­اي گذاشته و او موظف است، اين كار را انجام دهد.

امام نقش تربيتي و هدايتي خودش را داشت. در انديشه‌ي امام اين‌گونه نيست كه آمدن مردم يك فرهنگ سيال باشد و هرطور بچرخند، بچرخند. يك فرهنگي است كه هم به مردم معنا مي‌دهد، هم به امام و هم به جايگاه اين دو. امام با سطوح عقلانيتي كه در درونش نهفته است، سعي مي­كند عقلانيت به حوزه‌ي مردمي هم بيايد. او به رشد اين مردم اعتماد دارد و خوب مي­شناسد‌شان و همين سطح هم هست كه انقلاب را ايجاد مي­كند.

نه روحانيان به اين ظرفيت فرهنگي توجه دارند و نه روشنفكران نسبت به آن آگاهند و نه حتي رهبران مذهبي به اين اعتماد مي­كردند. آن‌ها فكر مي­كردند اگر به ميدان بيايند، خودشان را به هلاكت مي‌رسانند و هيچ‌كسي به‌دنبال آن‌ها نمي­آيد، اما امام مي­دانست كه اين‌طور نيست و مردم با او خواهند آمد. اين شناخت، زمان‌آگاهي، توجه، صداقت و شيوه‌ي تربيتي‌اي بود كه امام داشت. همه‌ي شهدا به بركت نفس گرم او بود كه اين‌گونه به ميدان مي­آمدند. آن بياني كه امام داشت كه انسان باتقوا، يك امت را و يك جهان را عوض مي­كند، خودش مصداق يك انسان باتقوا بود كه يك جامعه را گداخته و برافروخته كرد. او از اين حوزه استفاده كرد و بر آن اثر گذاشت و توجه نمود كه بدون اين توان، نمي­شود كاري كرد.

سليمي نمين: قبول داريد كه نسبت به اين خصوصيات امام و نهضت يك مقداري در كتاب شما كم توجه شده؟

پارسانيا: بله قبول دارم، البته به اين اشاره شده كه امام بر قاعده‌ي نيروي­ مردم نشست و مردم اين فرهنگ را دريافتند، اما با بحث­هايي كه از دهه­‌ي دوم انقلاب پيش آمد، بايد به اين بحث بيشتر پرداخته شود. چون در دهه­‌ي دوم، زاويه­هاي انحرافي نسبت به اين بحث پيدا شد و حضور مردم، معاني مدرن و خارج از فرهنگ هم پيدا كرد.

سليمي نمين: براي جوان امروز خيلي پيچيده و ديرياب است كه ارتشي با اين تشكيلات، چگونه مضمحل شد؟ امام توانست اين را حتي بر بدنه‌ي­ ارتش اثبات كند كه من اصالت تو را مي­خواهم، مي­خواهم شأن و منزلت تو را احيا كنم، ديگر يك گروهبان ارتشي هم به اين قضيه رسيده بود كه امام در بيان اين مطلب كه سعادت و كمال او را مي­خواهد، صادق است و بر انجام آن تواناست.

وقتي امام به نجف مي­رود، در اوج عزلت است. ارتجاع و جريانات متحجر حوزه، فشار بسيار زيادي به او مي­آورند و شرايط بسيار دشواري دارد، اما او چون نگاهش به انسان است، اصلاً به شيوه­هاي غلط براي قدرت‌گيري متوسل نمي‌شود؛ حتي اين كه بگويد بابا من مي­خواهم قدرت اسلام را افزايش بدهم. بعضي از روحانيون مي‌روند از عراق امكانات مي­گيرند، اما امام به هيچ وجه. اين را شاه هم اعتراف دارد. در خاطرات آقاي احسان نراقي، شاه هم مي­گويد قبول دارم خميني هيچ موقع به طرف صدام دست كمك دراز نكرد. شاه هم با وجود دشمني­هاي فراوان، نسبت به اين مطلب كه امام هدفش قدرت نيست، هدفش رشد و آگاهي مردم است، اعتراف دارد.

پارسانيا: من همه‌ي­ حرف­هاي شما را قبول دارم؛ اما اين نكته را بيشتر قبول­ دارم كه بيشتر از اين‌ها بايد توجه بكنيم كه وقتي امام به مردم مي­گويد من سعادت و هدايت شما را مي­خواهم، خود كلمه­ سعادت يك عبارت بسيار تئوريك، بسيار فرهنگي و بسيار تاريخي است. اگر همين حرف را در دنياي مدرن بيان كنيد كه مفاهيم كليدي و پايه‌اي آن نهادينه شده و در حوزه‌ي فرهنگي آمده، اصلاً اين برداشت امام از سعادت و اين‌طور چيزها را نمي­فهمند. آن‌جا امام بايد يك كارهاي ديگري بكند تا معلوم شود كه سعادتشان را مي­خواهد. ولي همين زبان و ادبياتي كه در ايران وجود داشت و فرهنگي كه پشت آن بود، اين فرصت را به امام مي­داد. اين يك ظرفيت و مجموعه‌اي از ويژگي­هاي تاريخي بود كه در اختيار امام قرار گرفت. در تاريخ انقلاب قبل از اين كه به امام بپردازيم، بايد به اين جنبه بپردازيم؛ يعني آن ظرفيتي كه امام از آن بهره برد و آن كار بزرگ را كرد، همان چيزهايي كه باعث شد وقتي امام به زندان هم مي­رود، آن زندانبان بيايد دست بكشد به عباي ايشان و تبرك بجويد. آن سرباز يا آن كسي كه در ساواك بود، پيش وجدان خودش شرمنده بود كه دارد اين رفتار را انجام مي­دهد. اين يك ذخيره‌ي­ عظيمي است كه امام از آن بهره برد و رشدش داد.
 جمعه 17 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن