محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830891399
نويسنده: فاضل حسامى امام خمينى(ره) و رسانه هاى جمعى (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: فاضل حسامى امام خمينى(ره) و رسانه هاى جمعى (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: اين مقاله به بررسي جايگاه و نقش رسانههاي عمومي از ديدگاه امام خمينى(ره) ميپردازد.
مقدمه
درباره انسان، گفته ها و ناگفته هاى فراوانى وجود دارد و هر يك از انديشمندان و متفكران از زاويه اى به او نگريسته است. يكى از موضوعات جالب توجه سير تحول و دگرگونى هايى است كه حيات جوامع بشرى شاهد آن بوده اند. شايد بهترين تبيين در جهت تحليل دگرگونى هاى درون نظام هاى اجتماعى، سير تكامل و پويايى جوامع است. اين سير تكاملى موجب شده كه اجزاى درون نظام نيز به فراخور تحولات كلان و همراه آن دگرگون شود تا متناسب با آن رشد كند و پاسخ گوى نيازهاى آن گردد.
نظام ارتباطات نيز به تبعيت از اين اصل كلى، دوره هاى گوناگونى به خود ديده است. ايجاد روابط1 و اشكال آن از پيك ها و چاپارها گرفته تا علايم صدايى همانندكوبيدن بر طبل و پيام هاى تلگرافى و امواج راديويى و ساير ارتباطات جهانى، همه روش ها و الگوهايى بوده اند تا از طريق آن ها، پيام هايى را به مخاطبان خود برسانند. بدين روى، ايجاد ارتباط امرى اجتناب ناپذير بوده است. لنسكى مى گويد: «نخستين نياز ناشى از نظام عبارت است از وجود ارتباط ميان اعضا. اين امر در هر نوع سازمان اجتماعى انسانى يا حيوانى ضرورتى اجتناب ناپذير است.»2
ناگفته پيداست كه به فراخور نوع و شكل پيام، زبان آن نيز تغيير مى كند. اما آنچه مسلّم است اين كه ارتباط در گرو زبان محاوره اى است تا تعامل و تفهيم بين اعضا امكان پذير شود. همان گونه كه دگرگونى ها كليت نظام را در برمى گيرد و روش هاى مبادله اطلاعات و ايجاد ارتباطات را شامل مى شود، محتواى پيام ها نيز در معرض تغيير و دگرگونى قرار مى گيرد و چه بسا نظام هاى فرهنگى، كه متشكل از باورها و ا رزش هاى بنيادين آن جامعه است، دست خوش تغيير و دگرگونى شود كه البته اين ممكن است زاييده تحولات درونى و يا بيرونى باشد. اما در عين حال، ويژگى جامعه بشرى به طور طبيعى، در معرض نابودى است; زيرا مرگ سرنوشت محتوم هر انسانى است. براى مقابله با اين پديده، جامعه بايد تدبيرى اتخاذ كند تا بقاى فرهنگى خود را تضمين نمايد و اين ممكن نيست، مگر از طريق فرايند اجتماعى شدن3.
مطالعه ويژگى هاى جوامع سنّتى اين واقعيت را به وضوح آشكار مى سازد كه يكى از كاركردهاى اساسى خانواده،4
اجتماعى كردن كودكان و آماده ساختن آن ها براى ايفاى نقش هاى آينده و نيز كسب موقعيت هاى مختلف اجتماعى است. در فرآيند اجتماعى شدن، افراد ارزش ها و هنجارها را مى آموزند و بدان ها پاى بند مى گردند و از طريق اين فرآيند اجتماعى، به اعضاى موظف جامعه تبديل مى شوند.5
امروزه بر اساس تغييرات ناشى از رشد جوامع صنعتى و نفوذ ويژگى هاى آن در تار و پود بافت هاى جامعه، سلول هاى آن متأثر و منفعل گشته است. اين انفعال همان تغييرات و دگرگونى هايى است كه قبلاً بدان اشارت رفت. خانواده امروزى، خانواده ديروزى نيست. اگر در جامعه سنّتى روابط انسان در حوزه اعضاى خانواده، خويشان و همسايگان و همسالان خلاصه مى شد، امروزه به كمك وسايل ارتباط جمعى، ارتباط با دورترين انسان ها امكان پذير شده است. شكل اين ارتباط به گونه اى است كه فرد درگير در تعامل، حضور ديگران را كاملاً حس مى كند. به همين دليل، از او مى آموزد كه چگونه عمل كند، چه چيزهايى را باور نمايد و به چه انديشه اى فرو رود. در حقيقت، رسانه ها به ميزان زيادى جايگزين خانواده شده و كاركرد اجتماعى كردن را به عهده گرفته اند.
علاوه بر آن كه افراد مستقيماً تحت تأثير رسانه ها مى باشند، گروه ها و سازمان هاى اجتماعى كننده و نيز خود خانواده تحت تأثير اين پديده است. نهاد آموزش و پرورش با تمام وسعت و طول و عرض خود، منفعل و متأثر از رسانه هاست. گروه هاى خويشاوندى، شغلى و نيز همسالان از اين موضوع مستثنا نيستند. برقرارى اين ارتباطات «فرهنگ» ساز است و موجب تعالى و تكامل فرهنگ6 و يا انحطاط آن مى گردد. بر اين اساس، وسايل ارتباط جمعى از اهميت خاصى برخوردار است; زيرا به دليل فرهنگ سازى، الگوهاى رفتارى اعضا را تنظيم مى كند. در عين حال، همواره تخطّى از آموخته ها براى هر يك از اعضا و نيز هر گروهى محتمل است. بدين منظور، راهكارهاى نظارت اجتماعى براى اعضا و گروه ها طراحى شده تا از اين رهگذر، رفتار اعضا تنظيم گردد.
براى تنظيم روابط ميان افراد، دو دليل عمده وجود دارد:
1. حصول اطمينان از اين كه كارهاى حياتى جامعه انجام مى گيرد;
2. پيش گيرى از اختلال ها و آشفتگى هايى كه ممكن است به سبب كشمكش هاى درونى جامعه در زندگى اجتماعى پديد آيد.7
على الاصول، ويژگى هاى زيستى، فطرى و غريزى انسان به گونه اى طراحى شده كه ناخودآگاه اين اهداف تأمين مى شود و روابط به گونه خاص خود تنظيم مى گردد. اما اين ويژگى ها كافى نيست و زمينه كج روى كاملاً از بين نمى رود، بلكه همواره احتمال تخطّى و اهمال زياد است.
بنابراين، لازم است عنصر ديگرى بدان افزوده شود تا اهمال كارى ها به حداقل ممكن برسد. علاوه بر آن، چه بسا رفتارها مبتنى بر ويژگى زيست شناختى نباشد، بلكه خاستگاه اجتماعى داشته باشد. در اين صورت است كه ضرورت وجود عوامل و كارگزاران «اجتماعى شدن» رُخ مى نماياند. همچنين در اين موارد است كه راهكارهاى نظارت اجتماعى ضرورتى دو چندان مى يابد: «با وجود اين ]مهارهاى زيست شناختى[، قابليت اهمال در جوامع انسانى، به ويژه در زمينه انجام وظايف ضرورى و تنظيم رفتارهاى انفرادى، چنان نيرومند است كه مكانيسم هاى ژنتيكى را لزوماً بايد با مكانيسم هاى فرهنگى بسيار نيرومندتر تكميل كرد. اين مكانيسم ها، كه معمولاً «كنترل هاى اجتماعى» خوانده مى شوند، تنظيم زندگى گروهى را بر اساس تشويق رفتارهاى مطلوب و تنبيه رفتارهاى نامطلوب سازمان مى دهند.»8
تجربه و مطالعات جامعه شناسان و ساير انديشمندان اين حقيقت را به اثبات رسانده كه راهكارهاى نظارت اجتماعى و ضمانت هاى اجرايى به تنهايى ناكارا بوده و در مواردى بى كاركرد و يا حتى داراى كاركرد منفى است. بدين دليل، مى توان از عوامل و كارگزاران اجتماعى شدن حداكثر بهره را بُرد تا بتوان راهكارهاى نظارت و ضمانت اجرايى را به درون اعضا نفوذ داد و از اين رهگذر است كه علاوه برموارد ياد شده، رسانه هاى جمعى اهميت مى يابد.
چنان كه جامعه شناسان به تفصيل خاطرنشان ساخته اند، هيچ گونه روش نظارت اجتماعى، در صورتى كه منحصراً به تشويق و تنبيه هاى برونى متّكى باشد ـ يعنى بر تصميم هايى كه گروهى از افراد در مورد افراد ديگر اخذ مى كنند ـ مؤثر واقع نخواهد شد. مسأله اساسى اين است كه نظام فرهنگى جامعه بايد چنان محيطى به وجود آورد كه افراد به نوعى نظم اخلاقى درونى پايبند گردند. به همين علت، يكى از هدف هاى عمده فرايند اجتماعى شدن بايد عبارت باشد از ادغام موازين و ارزش هاى گروهى در وجدان هاى انفرادى به نحوى كه اعضاى جامعه ارزش هاى گروهى را نه به عنوان معيارهاى تحميلى از خارج، بلكه به عنوان ارزش ها و معيارهاى شخصى خويش نيز بپذيرند.
با عنايت به آنچه گذشت، هدف از اين مقال، بررسى جايگاه و نقش رسانه هاى عمومى از جمله مطبوعات و راديو و تلويزيون از ديدگاه امام خمينى(رحمه الله) به عنوان بنيان گذار انقلاب اسلامى است. به همان ميزان كه پرداختن به جايگاه رسانه ها در ساختار اجتماعى حايز اهميت است، ديدگاه هاى حضرت امام(رحمه الله) درباره آن ها و مواضع ايشان در اين باره نيز شايان توجه است.
اهميت و كاركرد مطبوعات
يكى از اركان ايجاد ارتباط و انتقال مفاهيم و نظرات در دنياى امروز، مطبوعات است. مطبوعات حوزه و گسترش فراوانى را در خود جاى مى دهد. از يك منظر، هر آنچه به طبع مى رسد در قلمرو مطبوعات قرار مى گيرد. به همين دليل، نوشتار حاضر درصدد است كه از اين وسعت مفهومى بهره جسته، گونه هاى مختلف را مورد مداقّه قرار دهد. حضرت امام(رحمه الله)نيز از اين عموميت مفهوم بهره برده و در سخنرانى ها و پيام هاى كتبى خود، گاهى «مطبوعات» را با برخى مصاديق آن مثل «روزنامه»9به كار برده اند.
ترديدى نيست كه قوام و بنياد نظام هاى اجتماعى بر اصل ايجاد ارتباط در بين اعضاى جامعه و نيز رابطه با بيرون نظام است. ايجاد رابطه بدون اطلاع و آگاهى از كنش هاى درون و برون نظام ممكن نيست; بدين معنا كه وجود اطلاعات و اخبار از يك سو بر تعامل ها مؤثر بوده و آن ها را تحت تأثير قرار مى دهد و از سوى ديگر، همين عمل ها و عكس العمل ها موضوعات جديدى براى مطبوعات فراهم مى نمايد. مطبوعات يكى از ابزارهاى تعيين كننده خط مشى هاى حاكم بر جامعه است كه مى تواند مصلِح يا مفسِد باشد.
«اما قلم ها اگر لغزش پيدا كنند يك ملت را مى لغزانند... قلم شما اگر ارشادى باشد، ملت را به راه راست هدايت مى كند و مى تواند مردم را از انحرافات نجات دهد.»10
يكى از كاركردهاى مطبوعات انتشار اطلاعات11 و اخبار و تازه هاى علم و فرهنگ است، مطبوعات همانند ساير كارگزاران جامعه پذيرى، موظفند انسان ها را به صورت اعضاى مفيدى براى جامعه تربيت كنند.
«رسالت علم و قلم و بيان، آموزش و تعليم و تربيت انسان است تا انسان الهى شود.»12
همان گونه كه حضرت امام(رحمه الله) صراحتاً بيان مى فرمايند، رسالت قلم علم آموزى است كه براى انجام اين مهم، لازم است اهل قلم موقعيت و جايگاه خود را در ساختار اجتماعى همانند يك معلم دل سوز در نظر بگيرند تا هم به دنبال كسب علم و دانش باشند و همواره اندوخته هاى علمى خود را افزايش دهند و هم اندوخته هاى علمى خود را به كمك قلم به ديگران منتقل كنند. به طور معمول، معلم بايد يافته هاى علمى خود را با زبانى بيان كند كه آن ها كه در كلاس درس نشسته اند بتوانند از آموخته هاى او بهره ببرند. اما اين كافى نيست، بلكه تعليم و آموزش بايد همراه با تربيت باشد، علم آموزى بايد جهت دار باشد و انسان را متوجه رابطه شخص با خدا و خالقش كند تا از اين رهگذر الهى شود. از اين منظر، قلم و مطبوعات كاركردى ابزارى دارند و تا زمانى ارزشمندند كه بتوانند مقصدى متعالى را تأمين نمايند. در غير اين صورت، نه تنها مفيد فايده نيستند، بلكه حتى مانع رشد و تعالى مى شوند.
بنابراين، اولين كاركرد مطبوعات در عرصه روابط اجتماعى، زمينه سازى براى رشد معنوى اعضاى جامعه است. از اين موضوع معلوم مى گردد كه مطبوعات و فراورده هاى قلمى در ديدگاه حضرت امام(رحمه الله) از اهميت ويژه اى برخوردار است.
«و آن كه از همه خدمت ها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رُشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است...»13
مطبوعات و انتقاد
معمولاً انسان مرتكب خطا و اشتباه مى شود و هيچ انسانى ـ مگر معصومان(عليهم السلام) ـ مبرّاى از خطا و اشتباه نيست. اما ديدن اشتباهات، خود هُنر است كه بايد به موقع و به نحو شايسته، اشتباهات را ديد. در درون ساختار اجتماعى نيز ممكن است اين گونه موارد وجود داشته باشد و احياناً اجزاى نظام كاملاً با يكديگر همنوا و هماهنگ نباشند. يكى از كاركردهاى مطبوعات مشاهده اين ناسازگارى ها است و چه بساتذكرات مطبوعات و ساير رسانه ها موجب شود كه اعضاى درگير در خطا و اشتباه متوجه آن شده، روند انجام كارها را به گونه اى طراحى نمايند و تغيير دهند كه خسارات احتمالى به دنبال نداشته باشد و از آسيب هاى جدّى آشكار و پنهان جلوگيرى به عمل آيد.
«... مسأله ديگر راجع به انتقاد، البته روزنامه ها بايد مسائلى كه پيش مى آيد را نظر كنند، يك وقت انتقاد است ـ يعنى:انتقادسالم است ـ اين مفيداست...»14
با اين ديدگاه، كه اصولاً انتقاد سالم، مفيد است، انتقاد سالم از ديدگاه حضرت امام(رحمه الله) آن شكل بيانى است كه در آن انگيزه تكميل كاستى ها وجود دارد، نه آن كه در پى تخريب افراد و ترور شخصيت آن ها باشد.
«انسان چون با يكى خوب نيست، در مطبوعات او را بكوبد، كار درستى نيست...»15
يكى ديگر از ويژگى هاى مطبوعات و نوشتار سالم آن است كه علاوه بر حفظ كليّت نظام،16 آرامش آن دچار اختلال نگرداند و در عين آرامش و حفظ تعادل، نكات مورد نظر را به گونه اى بيان كند كه تنش زا نباشد.
«روزنامه ها نبايد يك چيزهايى راكه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آن جا بنويسند.»17
حضرت امام(رحمه الله) در جاى ديگر، مرز بين انتقاد و انتقام يا تضعيف و تخريب را به گونه ديگرى بيان مى كنند:
«وقتى كه انسان فرض كنيد از يك كسى گله دارد يا مى بيند نقيصه اى در كار هست اين نصيحت مى تواند بكند، اما لسان نصيحت غير لسان لجن كردن و ضايع كردن است. ... شما ملاحظه كنيد انسان چه قدر ضعيف است. اگر من يك قلمى دستم بگيرم و بخواهم مطلبى بنويسم براى كسى كه خيلى دوستش دارم، ممكن نيست در اين قلم يك لغزشى پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد، يكى از آن ها را اشاره كنم: هيچ ممكن نيست; براى اين كه اين دوستى نمى گذارد. اگر چنانچه از آنور، من با يك كسى دشمنى داشته باشم، يك قلمى دست بگيرم بخواهم بنويسم، ممكن نيست كه از محاسن او يك كلمه بنويسم. اين قضيه، قلم شيطان است اين، آن كسى قلمش قلم انسانى است، آنى است كه از روى انصاف چيز بنويسد، از روى انصاف صحبت كند.»18
خط مشى كلى حاكم بر فضاى مطبوعات
آنچه تاكنون درمورداهميت و كاركردهاى مطبوعات عنوان شد، به نوعى بيانگر خط مشى مطبوعات در ديدگاه حضرت امام(رحمه الله)به شمار مى آيد. در نظر ايشان، مطبوعات بايد دل مشغولى هاى عديده اى داشته باشند كه در رأس آن ها، وظيفه آموزش مردم در جهت تعالى و تكامل است. مطبوعات بايد به طور جدى از ذكر مطالب و اخبارى كه زمينه انحراف ديگران را فراهم مى آورد و آنان را به ورطه كژى سوق مى دهد اجتناب نمايند. اين يك شاخص و معيار اصولى است كه هر چيز ديگر را تحت الشعاع قرار مى دهد19 در زمينه اين اصل اساسى و بنيادين، موضع مطبوعات در مقابل كليت اسلام و احكام اسلامى و نيز كليت نظام و انقلاب روشن مى شود. در ديدگاه حضرت امام(رحمه الله)مطبوعات بايد بدان گونه عمل نمايند كه تحت هيچ شرايطى، كليت اعتقاد به دين اسلام وباورها و ارزش هاى موجود در آن ها خدشه دار نشود.
«احكام اسلام امانت است پيشمان و ما نبايد با سر قلم ها خيانت كنيم بر اين امانت و نبايد با زبانها خيانت كنيم به اين امانت..»20
در جاى ديگر، به هنگام اعطاى حكم حجة الاسلام والمسلمين خاتمى به مسؤوليت روزنامه كيهان تأكيد مى رزند كه مطبوعات بايد هميشه در خدمت اسلام عزيز و مردم و كشور باشند.21
ايشان معتقدند كه يكى از رسالت هاى اصلى مطبوعات خدمت به مردم است. آن ها بايد از ذكر مطالب غير مفيد به حال مردم اجتناب كنند.
«حتى مطبوعات بايد اين توجه را داشته باشند كه چيزهايى كه براى ملت مفيد نيست در روزنامه ها ننويسند; كاغذ صرف اين نكنند، وقت صرف اين نكنند.»22
حضرت امام(رحمه الله) در بحث رسالت مطبوعات در خدمت به مردم و كشور، به اين امر بسنده نكرده و به توضيح بيشتر فايده رسانى مى پردازند و اعلام مى دارند:
«... مطبوعات مال عموم است... آنچه خوب است در راديو و تلويزيون و مطبوعات باشد آن است كه براى كشور اثرى داشته باشد; مثلاً اگر زارعى خوب زراعت كرد و زراعتش خوب بود شما اين شخص را به جاى مقامات كشور در صفحه اول بگذاريد و زيرش بنويسيد اين زارع چگونه بوده است.»23
يكى از موضوعات مورد نظر حضرت امام(رحمه الله) حفظ حرمت مردم است. ايشان هيچ گاه بين مردم و اسلاميت نظام و جهت گيرى آن تمايزى نمى ديدند و به صورتى زيبا و جذّاب، اين دو عنصر اساسى انقلاب را با هم آميخته مى كردند، به طورى كه تفكيك آن ها كارى بسيار سخت و دشوار است; زيرا انقلاب را مردم بهوجود آوردند و اين در حالى است كه انگيزه آن ها اسلام بوده است. بر اين اساس، جهت گيرى مطبوعات نيز بايد همين راه و مسير باشد. بهترين دليل براى اسلاميت مردم و همراهى اين دو عنصر با هم، آن است كه اگر عشق و علاقه به اسلام نبود، وحدت و انسجام درونى حاصل نمى شد و در نتيجه، انقلاب به پيروزى نمى رسيد. بنابراين، انقلاب مرهون اسلاميت و مردم است.24اين مضمون در حكم انتصاب حجة الاسلام دعائى نيز بهوضوح روشن و آشكار است.25
امام خمينى(رحمه الله) در طراحى خط مشى مطبوعات تنها به بعد ايجابى و بايدها اكتفا نمى كردند و وارد حوزه «سلبى» نيز مى شدند و نبايدها را نيز عنوان مى كردند: هر چند ممكن است از توجه به ابعاد ايجايى، ابعاد سلبى آن نيز مشخص شود، اما در عين حال، بدان تصريح مى كردند. گاهى به صورت واضح و روشن به انديشه هاى غربزده نظر افكنده، به آن ها حمله مى كردند.
«هى دم از غرب چه قدر مى زنيد؟ چه قدر ميان تهى شديد؟! بايد احكام اسلام را با احكام غرب بسنجيم؟! چه غلطى است! شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد...»26
در جاى ديگر نيز اين معنا را تذكر داده و خطر قلم هاى مسموم را براى ياران خود بر شمرده اند.
«آن ها كه قلم هاى مسموم را گرفته اند و بر خلاف اسلام چيز مى نويسند و ملى و دموكراتيك و اين حرف ها را به ميان مى آورند، از آن ها نپذيرند...»27
ايشان معتقدند كه قلم اسلحه اى است كه بايد در دست افراد صالح و شايسته باشد.28 در عين حال، از موعظه و نصيحت اهل قلم دست بر نمى داشتند و به آن ها يادآورى مى كنند كه:«توجه كنيد كه قلم هاى شما شريك خنجرهايى كه از پشت به ما مى زنند، نباشد، توجه كنيد كه زبان هاى شما، قلم هاى شما چماق نباشد و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است. توجه كنيد كه قلم هاى شما و زبان هاى شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوان هاى ما وارد بشود و آن وقت بگوييد كه به ما حمله شده است. شما هم حمله كرديد.»29
مطبوعات و روحانيت
از آن جا كه حضرت امام(رحمه الله)معتقد بودند كه خاستگاه انقلاب، توان حركتش و تمام بافت ها و سلول هايش از اسلام است، آنچه را به اسلام مرتبط است ارج مى نهادند و معتقد بودند كه بايد حريم و حرمت آن حفظ گردد و به هيچ كس حق نمى دادند كه بدان متعرض گردد; چه آن كه روحانيت براى اسلام و انقلاب همانند طبيب است. همان گونه كه پزشك از ابتدا با سلامت و بيمارى اشخاص آشنا مى شود و راه حفظ سلامتى و نيز درمان بيمارى ها را مى داند، روحانيت اسلام و راه هاى شناخت آن را فرا گرفته است. تخصص در كارها و انجام كارشناسى هاى لازم در كارها نيز ما را بر آن مى دارد تا اسلام شناسى را به اسلام شناسان و كارشناسان فن ارجاع دهيم.
«آقايان ننشينند كه ديگران قلم ها را بردارند و قانون را بررسى كنند و به خيال خودشان آن را اصلاح كنند. اين حق شماست. درباره قانون اسلام، بايد اسلام شناس نظر بدهد، قانون اساسى جمهورى اسلامى يعنى: قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست.»30
با اين ديدگاه، امام(رحمه الله) يك شاخص و معيار براى شناخت قلم هاى مسموم از قلم هاى سالم و خادم ترسيم كردند و اعتقاد داشتند كه قلم فرسايى بر ضد روحانيت31 اقدام عليه اسلام است.
«من اين نصيحتى كه مى كنم براى شماست و براى نسل هاى آينده كه بدانند اين را كه هر وقت يك قلم فاسدى خواست مطلق روحانيت را از بين ببرد، يا به يك صورتى منزوى كند يا روحانى كه در بين ملت موثر است او را خواست كه منعزل كند، اين روى آن نقشه دارد عمل مى كند.»32
اما ممكن است دشمن با برانگيختن احساسات و عواطف مردم و روشنفكران، مسيرى انحرافى در اذهان و تحليل ها ايجاد نمايد. براى پيش گيرى از ايجاد اين مسير انحرافى، امام(رحمه الله) در پيشگاه خداوندمتعال و در حضور مردم سوگند ياد كردند. و خدا را بر آن گواه گرفتند كه اين موضع گيرى و دفاع از روحانيت بدان سبب نيست كه خود از صنف روحانى اند در واقع، دفاع امام(رحمه الله)از روحانيت اسلام، حركتى سياسى، حزبى و صنفى نبود بلكه آنچه را وظيفه دينى و الهى خود احساس مى كردند بيان مى نمودند.
مطبوعات و مجلس خبرگان
امام خمينى(رحمه الله) همواره در ذهن خود، دغدغه حفظ كيان و اركان اعتقادات دينى جامعه اسلامى را داشتند به منصه ظهور رساندن اين اعتقادات دينى منوط بر آن است كه چارچوب و شالوده كار منطبق با اسلام باشد. بدين منظور، مجلسى تحت عنوان مجلس خبرگان تأسيس كردند; مجلسى كه اعضاى آن كارشناسان اسلام باشند. به طور عادى و معمول، اين گونه اتفاق نمى افتد كه اين جمع قابل توجه، همگى به تنظيم احكام منافى اسلام رأى بدهند; زيرا آنان احكام اسلامى را بهتر از ديگران مى شناسند. به همين منظور و براى حفظ وصيانت از احكام اسلام و حرمت فقهاى اسلام، با بيانى سلبى از قلم هايى كه براى تضعيف خبرگان به ميدان آمده اند با عنوان «زهرآگين» ياد كردند و آنان را عمّال بيگانه معرفى نمودند.
«... آن ها با قلدرى عمل مى كردند، حالا اين ها با تشكّل وباقلم هاى زهرآگين و صحبت هاى انحرافى مشغول شده اند. آن ها سابق با سرنيزه اهل علم را، اهل تقوا را، مؤمنين را مى كوبيدند، با سرنيزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهداء را مى كوبيدند، اين ها با قلم. قلم ها همان سرنيزه سابق است. آن سرنيزه به صورت قلم درآمده، ساواك به منزله، به صورت گروه هاى ديگر درآمده و مقصد همان مقصد است. بايد بيدار بشود ملت ما. به صورت هاى مختلف، با اسلام مخالفت مى كنند. در مجلس خبرگان، به مجرّد اين كه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت... در يكى از مجالس شان اين منحرفين; اين هايى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند; اين هايى كه مخالف با اسلام هستند، در مجلس شان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود و ديگران هم دست زدند، براى آن تظاهرات كردند. اين ها از مجلس خبرگان مى ترسيدند; براى اين كه مجلس خبرگان مى خواهند ولايت فقيه را اثبات كنند، مجلس خبرگان مى خواهند تصويب كنند آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و اين ها از او مى ترسند.»33
بنابراين، اگر مطبوعات مى خواهد مصلح باشد و حافظ كيان اسلام و انقلاب و دين، بايد از طرح هرآنچه موجب تضعيف مجلس خبرگان مى شود خوددارى كند.
مطبوعات و قوه قضاييه
اصولاً دستگاه قضايى در هر جامعه اى، عهده دار برخورد با خاطيان و منحرفان است تا آنان را مجبور به همنوايى با كل نظام نمايد. تضعيف اين دستگاه به هر شكل كه باشد، موجب تقويت كسانى است كه دستگاه قضايى بايد با آنان برخورد نمايد تا امنيت و عدالت در جامعه پابرجا باشد. در هر نظام اجتماعى، طراحى قوانين و مقررات قضايى مبتنى بر باورها و عقايد حاكم بر آن جامعه است. به دليل آن كه انقلاب ريشه در اسلام دارد، قوانين و مقررات حاكم بر اجزاى آن نيز بايد موافق با احكام و موازين اسلامى باشد. علاوه بر آن، ساير اجزا و بخش هاى نظام نيز بايد بر اساس اصول و موازين اسلامى با آن رابطه برقرار نمايند. مطبوعات و ساير رسانه ها به عنوان جزئى از اين نظام، روابطى با دستگاه قضايى خواهندداشت كه حضرت امام(رحمه الله)آن را بدين گونه طراحى مى نمايند:
«مجلات و روزنامه ها و رسانه هاى گروهى توجه داشته باشند كه تضعيف قوه قضاييه بر خلاف موازين اسلامى است و از پخش چيزهايى كه موجب تضعيف يا توهين مقام قضاست، احتراز كنند.»34
اما اين امكان وجود دارد كه دستگاه قضايى طى مراحل قانونى بررسى و نهايتاً صدور حكم، دچار اشتباه گردد. در اين صورت، آيا موازين اسلامى اجازه مى دهد كه اشخاص حقيقى يا حقوقى وارد پرونده شده و درباره آن اظهارنظر نمايند؟
«شكايت از قاضى يا دادگاه بايد به حسب مقررات شرعى باشد و شاكى هر كس هست حق ندارد در مطبوعات يا رسانه هاى گروهى يا در مجامع عمومى طرح دعوا كند و عليه قوه قضاييه جوسازى نمايد.»35
در صورتى كه دستگاه قضايى مرتكب اشتباه و خطا شد واعتراضى به حكم وجود داشته باشد بايد:
«... به مقامات صالحه رجوع نمايند و به هيچ وجه، خودسرانه عملى را انجام ندهند وبايد بدانند كه احكام صادره از قضات شرعى، مادامى كه خلاف شرع بودن آن در محاكم و مراجع صالحه ثابت نشده، واجب العمل است.»36
رعايت حريم و شأن قاضى و امر قضاوت آن قدر اهميت دارد كه هيچ كس به هيچ عنوان، حق دخالت در كار قضاوت ندارد. حتى دخالت كردن مسوولين نيز خلاف شرع قلمداد شده است. اجازه نداشتن ديگران در دخالت موجب مى شود كه دستگاه قضايى و شخص قاضى استقلال خود را حفظ كند.37 و علاوه بر آن كه وامدار ديگران نباشد، از ترس جوسازى ها، حكمى منافى با موازين شرع صادر ننمايد; زيرا جوسازى مطبوعاتى ممكن است بدان جا ختم شود كه قاضى و يا دستگاه قضايى تحت فشارهاى بيرونى و يا افكار عمومى واقع شده و به چيزى حكم كند كه نبايد. ممنوعيت در كار قضاوت شمول زيادى دارد و حتى ساير مجتهدان را نيز در بر مى گيرد. ممانعت از اجراى حكم از ناحيه هر كس كه باشد خلاف شرع قلمداد شده است. بنابراين، مطبوعات بايد موضع خود را آن گونه طراحى نمايند كه دخالت در كار دستگاه قضايى شمرده نشود.
مطبوعات و شوراى نگهبان
يكى ديگر از نهادهاى زاييده اسلاميت انقلاب، شوراى نگهبان است كه وظيفه آن نگهبانى از حريم قوانين و موازين اسلام و قانون اساسى است. تاريخ انقلاب ها اين واقعه تلخ را نمايان مى سازد كه همواره پس از تثبيت انقلاب ها، حكام و سردمداران حكومت و نظام از عقايد و نگرش هاى اوليه خود فاصله گرفته و به تدريج، بر معتقدات اوليه خود خط بطلان كشيده اند. حضرت امام(رحمه الله)كه با بينش عميق خود چنين پديده اى را پيش بينى مى نمودند، ابتكار عمل را براى هميشه در دست گرفتند و شوراى نگهبان را تأسيس كردند تا همواره مصوبات مجلس را مدّنظر داشته باشند و از ورود افراد ناصالح و ناشايست به مجموعه قانون گذارى و مديريتى نظام اسلامى ممانعت به عمل آورند. اين ممانعت البته همواره با فشارهايى از بيرون و درون روبه رو بوده است تا از طريق تضعيف اين شورا، راه هاى ورود به پيكره نظام فراهم گردد. اما حضرت امام(رحمه الله) با جدّيت تمام، وارد عرصه گرديدند و از كيان شوراى نگهبان دفاع نمودند.
دفاع ايشان در برابر مطبوعات ومحافل و سخنرانى ها از دو موضع قابل توجه است:
اولاً، ايشان نه تنها از شوراى نگهبان دفاع نمودند و تضعيف آن را به مصلحت اسلام و مسلمين نديدند، بلكه اعضاى اين شورا را نيز مورد حمايت قرار دادند و از آنان دفاع كردند.
ثانياً، از مطبوعات و اشخاصى كه در مطبوعات ذى نفوذ هستند خواستند قوانين و مقررات را ارج نهند و بدان پايبند باشند،هرچندمخالف منافع شخصى وگروهى آن هاباشد.38
ادامه دارد/
پنجشنبه 16 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]
-
گوناگون
پربازدیدترینها