واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: ۱۵خرداد ، مبداء نهضت
گزارش از: فاطمه مهرعلي
سال ۱۳۴۲تابستاني بشدت گرم، زمستاني به غايت سرد و بهاري پرتپش داشت مردان و زنان زميني آسماني شدند و چون ابر در بهاران باريدند ، چشمهها جوشيد، لالهها روييد، آلالهها قد كشيدند و بذر دوستي با خون دوستاني نامدار و بينام آبياري شد.
روز دوم اولين ماه بهار سال چهل و دو، خونهايي پاك بر زمين باريد و اگر ننگ برخي بيهمتيها بر تاريخ پس از مشروطه لكه انداخته بود ، اندكي شستشو شد.
حماسه خود جوش ۱۵خرداد شستشويي دوباره و آغازي ديگر بود و نشان آمد كه مردم اراده كردهاند تا تلخكاميهاي تاريخمان را پس از كودتاي عليه مشروطه و كودتايي ديگر عليه نهضت ملي نفت كه با سكوتي سهمگين بر همه چيز سايه انداخته بود، بشويند.
پس از ۱۵خرداد، پانزده سال گذشت و ملت ما در پاسداري از آن خونهاي پاك بذر انديشه كاشت و نهال بيداري رويانيد.
وقتي باغ انديشه و بيداري به بار نشست و شكوفه شيدايي داد ، ديگر تاريخ معاصر ما كه پر شده بود از ياس نميشودها و نميتوانها ، مشحون شد ازاميد ميشودها و ميتوانيمها.
سالها مردي از تبار باور و انديشه با ما و گذشتگان ما سخن گفت و كلام او حماسه و معرفت آفريد، كلام او ساده اما پر رمز و راز بود ، آنقدر ساده كه فطرت يك روستايي ساده دل دور افتاده از غوغاي شهر ميفهميد و آنقدر پر رمز و راز كه گويي كلامي در كام مانده است و هنوز بخشهاي ناشنيده بسياردارد و از آن زمان كه او آشكارا از امور مردم با مردم سخن ميگفت و بياشاره او مردم حماسه آفريدند.
سالها ميگذرد و اگر ترديدي در اين بود كه آيا از آن روز فصل ديگري در تاريخ ما آغاز شده است اين ترديد با جملاتي از او جايش را به يقين داد كه آري !
بيان يقين آور او چنين است: " پانزده خرداد كه ما مردان با ارادهاي را از دست داديم و جواناني از دست ملت ما رفت ، نقطه عطفي است در تاريخ و مبداء اين نهضت است.
آنها كه در پانزده خرداد قيام كردند ، قيام مردانه كردند و در مقابل دژخيمان نه گفتند و به شهادت رسيدند آنها مبداء اين نهضت عظيم شدند.
او ديگر درميان ما نيست اما آثاري از او همچنان باقي است آثاري كه بخشي از آن ميوههايي بود كه گذشتگان ما چيدند و بخشهاي ديگر آن براي نسل ما و نسلهاي پس از ما همچنان بر شاخسار انديشه به انتظار چيدن ماندهاند.
آثار او بخشهاي ناپيداي بسيار دارد چرا كه مردي چند ساحتي بود آنگونه كه حكيمان بزرگ آرزو دارند همه انسانها آنگونه باشند.
مردانديشه و عمل مردي كه گويي ازآن دورهاي دور آنجا كه تاريخ به افسانه پيوند ميخورد آمده است.
امام مرد زمان خويش بود و فراتر از آن مردي كه براي نسل آينده پيام نو داشت.
مرد فلسفه و سياست مردي كه عرفان او را پيچيده و پررمز و راز ساخته بود و در عين حال مردي ساده و دست يافتني و صميمي.
مردي داراي كمالات عقلي و فراتر از آن داراي كمالاتي كه عقل را ميسوزاند و آدمي را به وادي عشق ميبرد.
مرد اخلاق آنگونه كه پيامبران آمدند تا آدم را به آن متخلق كنند، مردي كه وقتي در ميان ما بود عطر كلامش مستي ميداد و اكنون كه نيست اندك شناختي از او هويت و هستي ميدهد.
اكنون كه در فصل اخير تاريخ خويش در قله قرار داريم، يكبار ديگر بايد او را مرور كنيم اين بار مروري از سر پختگي و در طلب نيوشيدن گفتههايي كه گفت اما در شور جواني فصل اخير خود آنچه برگرفتيم تناسبي با سن و سال و نياز زمانه خود داشت واكنون كه نيازهاي ديگر رخ نموده است بايد در جستجوي گفتههايي ناشنيدهاش ، قلعهها را فتح و قلهها را طي كنيم. ك/۴
چهارشنبه 15 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]