واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: خميني كبير از منظر مقام معظم رهبري
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: خميني(ره) تنها انسان معاصر است كه حقيقت اسلام ناب را در خود مجسم ساخته است در ميان انسان هاي غير معصوم، خميني(ره) هيچ نظيري ندارد.
آينه در آينه عنوان نوشتاري كوتاه در موضوع «خميني كبير از منظر مقام معظم رهبري» است كه در زير آن را مي خوانيم:
خميني(ره) تنها انسان معاصر است كه حقيقت اسلام ناب را در خود مجسم ساخته است در ميان انسان هاي غير معصوم، خميني(ره) هيچ نظيري ندارد.
هيچ بعد ارزشي وجود ندارد مگر آن كه در وجود پربركتش تابشي كامل يافته است.
آناني كه تاسف مي خورند چرا در زمان حضور ائمه معصومين نبودند تا از سرچشمه زلال وحي، قلب و انديشه و رفتار خويش را تطهير كنند و همان انساني شوند كه خداوند متعال درباره اشان مي فرمايد: خداوند از آنان راضي است و آنها نيز از او خشنود هستند...
آناني كه در حسرت ديدار مهدي آل محمد اندوه روز را به اشك شبانه پيوند مي زنند...
آناني كه نگرانند كه آيا اسلامي كه اكنون ارايه مي شود با وجود فاصله زماني زياد با عصر وحي، چقدر مي تواند همان اسلامي باشد كه خداوند آن را مظهر نعمت كامل بر بشريت مي داند...
خلاصه اين كه همه آناني كه تشنه حقيقت در سراسر گيتي هستند بدانند خميني(ره) مژده بزرگ خداوند براي بشريت اكنون و انسان هاي بعد تا روز ظهور منجي كل است.
اين خميني(ره) است كه همه زندگيش جلوي روي ماست و همه نوشته هايش در دسترس ماست. زندگي و سخناني كه انسان هر چه بيشتر در آنها عميق شود خداوند را به خاطر اين نعمت بزرگ بيشتر شاكر مي شود.
آنچه گفتيم نه به معناي انكار بزرگي بزرگان و بيقدر شمردن زحمات و مقامات معنوي آنهاست. هرگز!
منظور اين است كه خميني(ره) عصاره همه خوبان پيشين خود است و سخنانش جامع همه حرف هاي درستي است كه هر بزرگي قسمتي از آن را در تارك تاريخ به ثبت رسانده است. خميني(ره) عصاره همه حقيقت هايي است كه پيشينيانش به مقداري از آن دست يافته بودند.
كتاب خميني(ره) روبروي همه جهانيان تابشي بي سايه دارد. بنابر اين در اين عصر و روزگاران، عذر هيچ كس براي نفهميدن، براي ترديد كردن، براي فريب خوردن و گمراه گشتن با وجود اين كتاب پذيرفته نيست.
سخنان و رفتار او تفسير قرآن كريم و مرجع فهم احاديث شريف و تكميل همه حكمت هاي عميق است.
-------------------------------------------------
بسياري از زلال خميني(ره) سيراب شدند و از تابشش همه سايه هاي درونشان را زدودند.
در اين ميان تنها يك نفر گوي سبقت را از ديگران ربود و او كسي نيز جز:
مقام عظماي ولايت حضرت آيت الله خامنه اي
خامنه اي صاف ترين آينه اي است كه جلوه تمام نماي خميني(ره) شده است.
كامل ترين و راست ترين سخنان درتوصيف شخصيت خميني(ره) را بايد از زبان او شنيد.
نظر شما را به قسمتي از سخنان ايشان درباره حضرت امام جلب مي كنيم.
** مقام معظم رهبري به مناسبت ايام ولادت حضرت زهرا(س) پس از تبيين كوثر بودن حضرت مي فرمايند: اين فرزند گرامي و عاليقدر هم خود يك كوثر شد! كوثر روح اللهي! يك نفر، يك تنه وارد ميدان شد. با جاذبه هاي عظيمي كه خداي متعال به بركت خصوصيات ذاتي و اكتسابي در او قرار داده بود دلها را مجذوب خود كرد.
دستها و پاها را به حركت وادار كرد. مغزها را به انديشيدن انداخت. اين حركت عظيم را در اين جا و نهضت عظيم جهاني و بيداري اسلامي را در دنيا به وجود آورد. باش تا صبح دولتش بدمد كه اين هنوز از نتايج سحر است. بعد از اين راه امام و حكمت امام و مكتب امام و تفكر امام در دنيا نقش ها خواهد آفريد و نسل ها آن را آزمايش خواهند كرد.
درباره شخصيت حضرت امام واقعا نمي شود حرف زد. وقتي بخواهيم راجع به ابعاد شخصيت اين عزيز دوران و يادگار پيامبران، حرف بزنيم، مي دانيم كه ناقص خواهد ماند. زمان زيادي لازم است تا زبان هاي گويا بتوانند عظمت اين شخصيت را حيطه بندي كنند، بنابر اين من نمي خواهم در آن باره واقعا صحبت كنم، زيرا ما كوچك تر از آن هستيم كه بتوانيم در اين زمينه به بررسي ابعاد شخصيت آن بزرگوار بپردازيم.
سه خصوصيت ممتاز در شخصيت امام به شكل بسيار پيچيده و در هم تنيده اي جذابيت و تاثير عجيبي در اين مرد بزرگ به وجود آورده بود. خصوصيت اول عبارت از خردمندي و دانايي بود او مردي دانا خردمند عاقل و عميق بود در او به معناي حقيقي كلمه جوهر دانايي وجود داشت...
در هر جايي كه از وجود او چيزي بروز كرد نشانه اين دانايي و خردمندي در آن ديده شد. خصوصيت دوم دينداري و ايمان روشن بينانه بود او متعبد بود اما تعبدي دور از تحجر و توقف... روشن بيني و نوآوري امام متكي به دين و مباني ديني بود. خصوصيت سوم شجاعت و دليري و جان نثاري او بود آمده بود كه در آن جايي كه او حق مي گويد و دنيا باطل مي گويد با آن دنيا مواجه بشود.
مكتب سياسي امام ميداني را باز مي كند كه گستره آن حتي از تشكيل نظام اسلامي هم وسيع تر است. مكتب سياسي كه امام آن را مطرح و براي آن مجاهدت كرد و آن را تجسم و عينيت بخشيد، براي بشريت و براي دنيا حرف تازه دارد و راه تازه پيشنهاد مي كند. چيزهايي در اين مكتب وجود دارد كه بشريت تشنه آنهاست بنابراين كهنه نمي شود. مكتب سياسي امام داراي شاخص هايي است... 1- عدم جدايي معنويت از سياست بلكه تنيدگي ايندو در يكديگر. 2- اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم، هم كرامت انسان، هم تعيين كننده بودن اراده انسان. 3- نگاه بين المللي و جهاني اين مكتب و اين كه مخاطب بشريت است، نه فقط ملت ايران. 4- پاسداري از ارزش ها كه مظهر آن ولايت فقيه است. 5- عدالت اجتماعي يعني در همه برنامه هاي حكومت- در قانونگذاري، در اجرا در قضا- بايد عدالت اجتماعي و پر كردن شكاف هاي طبقاتي، مورد نظر و هدف باشد.
آن بزرگوار، قوت ايمان را با عمل صالح و اراده پولادين را با همت بلند و شجاعت اخلاقي را با حزم و حكمت و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت و صفاي معنوي و روحاني را با هوشمندي و كياست و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت و ابهت و صلابت رهبري را با رقت و عطوفت و خلاصه بسي خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه آن در قرن ها و قرنها به ندرت ممكن است در انسان بزرگي جمع شود همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيتي دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور و اساطير گونه بود.
ما نمي توانيم عظمت پيامبر(ص)، اميرالمومنين(ع)، سيدالشهدا، امام صادق و بقيه اولياي را حتي درست تصور كنيم ذهن ما كوچكتر از آن است كه بتواند عظمت شخصيت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور كند اما وقتي انسان مي ديد شخصيتي با عظمت امام عزيزمان و با آن همه ابعاد گوناگون، ايمان قوي، عقل كامل، داراي حكمت، هوشمندي، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بي اعتنايي به زخارف دنيا، تقوا و ورع و خداترسي و عبوديت مخلصانه براي خدا، دست نيافتني است و مشاهده مي شود كه همين شخصيت عظيم، چگونه در برابر آن خورشيدهاي فروزان آسمان ولايت، اظهار كوچكي و تواضع و خاكساري مي كند و خودش را در مقابل آنها، ذره اي به حساب مي آورد آن وقت انسان مي فهميد كه پيامبران و اولياي معصومين چقدر بزرگ بودند او اصلا از جنس و خميره انبيا بود توصيف و ترسيم چهره آن عزيز خدا و عزيز بندگان صالح او، واقعا خيلي مشكل است.
آرمان هاي بزرگي كه امام بيان مي كردند، عبارت بود از: مبارزه با استكبار جهاني، حفظ اعتدال قاطع در خط نه شرقي و نه غربي، اصرار فراوان بر استقلال حقيقي و همه جانبه ملت، پافشاري فراوان و تمام نشدني بر حفظ اصول ديني و شرع و فقه اسلامي، ايجاد وحدت و همبستگي، توجه به ملت هاي مسلمان و مظلوم دنيا، عزت بخشيدن به اسلام و ملت هاي اسلامي و مرعوب نشدن در مقابل قدرت هاي جهاني، ايجاد قسط وعدل در جامعه اسلامي، حمايت بي دريغ و هميشگي از مستضعفان و محرومان و قشرهاي پايين جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه ما شاهد بوديم كه امام در اين خطوط، مصرانه و بدون تعلل حركتش را ادامه داد. ما بايد راه و اعمال صالح و حركت مداوم او را دنبال كنيم.
فرداي آن شبي كه امام عزيز به جوار رحمت الهي پيوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حيرت تفالي به قرآن زدم اين آيه شريفه سوره كهف آمد: "واما من آمن و عمل صالحا فله جزاء الحسني و سنفول له من امرنا يسرا" ديدم واقعا مصداق كامل اين آيه همين بزرگوار است ايمان و عمل صالح و جزاي حسني، بهترين پاداش براي اوست.
امام به همه فهماند كه انسان كامل شدن، علي وار زيستن و تا نزدكي مرزهاي عصمت پيش رفتن افسانه نيست.
حقيقتا براي انساني بزرگ و شخصيتي بي نظير مانند امام خميني(ره) جا دارد كه برگزيده ترين انسان ها و صافترين و پاكترين دل ها از احساس تكريم نسبت به او سرشار شوند.
براي او كه راهرو راه پيامبران بود همچون خود پيامبران، مرگ جسم به معناي مرگ شخصيت نيست.
او در بانك تكبير مبارزان مسلمان، در اراده قهرآميز ملت هاي زير ستم، در ايمان آگاهانه نسل جوان معاصر در دنياي اسلام، در اميد روشن مستعضعفان و مظلومان، در سوز و حال معنوي مناجاتيان، در حيات دوباره معنويت و ارزش هاي اخلاقي در جهان و در همه جلوه هاي زيبايي كه حركت انقلابي و تاريخ ساز او در دوران معاصر به وجود آورد و بالاخره در دل يكايك عاشقان و مريدانش زنده است.
ولايت فقيه نه يك امر نمادين و تشريفاتي محض و احيانا نصيحت كننده است آن طوري كه بعضي از اول انقلاب اين را مي خواستند و ترويج مي كنند نه نقش حاكميت اجرايي در اركان حكومت دارد، چون كشور مسوولوان اجرايي، قضايي و تقنيني دارد... نقش ولايت فقيه اين است كه در اين مجموعه پيچيده و در هم تنيده تلاش هاي گوناگون نبايد حركت نظام، انحراف از هدف ها و ارزش ها باشد؛ ... پاسداري و ديده باني حركت كلي نظام به سمت هدف هاي آرماني و عالي اش، مهمترين و اساسي ترين نقش ولايت فقيه است. امام بزرگوار اين نقش را از متن فقه سياسي اسلام و از متن فقه سياسي اسلام و از متن دين فهميد و استنباط كرد، همچنان كه در طول تاريخ شيعه و تاريخ فقه شيعي در تمام ادوار، فقهاي ما اين را از دين فهميدند و شناختند و به آن اذعان كردند. البته فقها براي تحقق آن فرصت پيدا نكردند، اما اين را جزو مسلمات فقه اسلام شناختند و دانستند./01
سه شنبه 14 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]