واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نگاهي به شخصيت عرفاني امام خميني(قدس سره)
عقل و نقل دو عنصر محوري است كه باعث هماهنگي علوم با يكديگر و از سوي ديگر «همترازي» عقل و نقل، جنگ را به صلح تبديل كرد و سپس شيعه و سني را با هم متحد كرد و سپس مسيحي و مسلمان و كليمي را با هم متحد كرد. در قانون اساسي خود نيز ما سه وحدت داريم: وحدت ملي، انساني و الهي كه هر سه از سيره امام (ره) نشأت گرفته است.
انسان كريم است للخلافه. خلافت آن است كه غاصبانه زندگي نكند. اگر كسي هوامدار بود نه خدامحور، اين خليفهالله نيست. وقتي خليفهالله نبود، «كرمنا» شاملش نميشود «بل هم اضل» شامل حالش ميشود. در هر جا هم كه باشد، گرفتار همين است. اگر آن بزرگوار گفت:
«اي بسا دانش كه اندر سر رود
تا شود سرور بدان خود سر رود»
اين مولوي را قرآن تربيت كرده، اين ايران شايسته است كه شاگرداني چنين بپروراند. گفت خيليها عالم ميشوند كه سرور بشوند ولي سرشان را در اين راه ميدهند. «اي بسا دانش كه اندر سر رود، تا شود سرور بدان خود سر رود» سر آن اين است اين به جاي اينكه حرف مستخلف امر را بزند حرف خودش را ميزند. از خلافت تنزل ميكند، از كرامت به در ميآيد، احبس ميشود؛ «مالك ان تتكبر فيها»؛ ميشود؛ جزو «شياطين الانس» خواهد شد و مانند آن.
بنابراين كرامت انسان در خلافت اوست. قسمت مهم بحث اين است كه چگونه انسان خليفه ميشود. امام راحل اين علوم را جمع كرد؛ خيليها جامع معقول، منقول بودند خيليها جامع معقول و منقول و مشهود بودند. خيليها عرفان و فقه خواندند و فلسفه نوشتند، اما بسياري از اينها به تعبير خود اهل حكمت و عرفان بين اين علوم جمع كردند، اما جمع مكسر، جمع سالم كم است. آن كه عرفانش سالم، فقهش سالم، سياستش سالم، نقلش سالم، عقلش سالم چنين انساني را ميگويند جامع بين معقول منقول و مشهود به جمع سالم.
او اول آمد و قلمرو دين را مشخص كرد كه دين را تكريم كرد و انسان را تكريم كرد. نه گذاشت به دين ستم بشود، نه گذاشت به انسان اهانت بشود. آن كه عقل انسان را از دينشناسي بيرون ميكند، اين تازيانه توهين دردست اوست، انسان را اهانت ميكند نه كرامت. ميگويد تو حق دينشناسي نداري .آنكه عقل را از حريم دين جدا ميكند دين را در مدار نقل خلاصه ميكند، به دين ستم كرده است. زيرا دستش را جدا كرده، پايش را قطع كرده، قلبش را از او گرفته و گفته دين همان كتاب و سنت است. اگر دين دست و پا بريده عرضه بشود، ميدان كارزار است و محاربه علم و دين است و محكوم شدن گاليلهها و كوپرنيكها و نيوتنها و امثال اينهاست.
امام راحل رضوانالله تعالي عليه اصرار داشتند كه كرامت انسان را در همين فقه جامع بين فقه اكبر، اصغر و اوسط بدانند. يعني معارف الهي، اعتقاديات، اصول دين، اخلاقيات و احكام ديني. همه اينها را جزو مطالب اصلي دين بدانند و اين را در درون انسان جاسازي كنند.
اگر نبود نماز شب امام، نبود خلوص او، نبود صبر و توسل او، نبود اربعين گيريهاي او، آنقدر محفوظ نميماند در اين طوفان.
امام را در عالم عرفان بايد مصلحى دانست كه آن را از جهات مختلف نجات دادند و نيز عرفا را. و نيز خدمتى شايان به آنها نمودند. امام در مقام يك فقيه متشرع و مجتهد عادل عالم و از سوى ديگر يك عارف كامل و واصل و در همان حال يك سياستمدار و فرمانده كل قواى اسلامى، هم ديدگاههاى منفى، عليه عرفان را عوض كردند و هم نقاب تزوير از چهره دروغين مدعيان تصوف و عرفان را كنار زدند. «عرفان در شعر فضايى بوده كه تجربههاى ادبى در آن كمال يافته و گسترده شده است؛ اما باز هم در قداست و حرمت شعر و ادب جاى سؤالى باقى مانده بود كه غزليات امام اين مشكل را در ادبيات انقلاب گشود و ثابت كرد كه يك وارسته تمام عيار مىتواند از «خال» و «موى» و «مى» و «ساغر» و «باده» صحبت كند. خردهگيريهايى كه به حافظ مىشد از همين جا مايه گرفته است كه حاضر نبودند ادب را تا اوج قداست عرفان بالا ببرند؛ ولى امام با اشعار خود شعر و ادب را اوجى بخشيدند و قضاوتها را نسبت به شعر و شاعرى عوض كردند. اگر روزى بحثبود كه آيا مىشود از «مى» و «ساغر» و... تلقى درست و صحيح متناسب با شرع داشت، امام ثابت كرد كه شدنى است.
حضرت امام خميني(ره) پيشواي عارفان، به منظور اصلاح مفهوم عرفان و ارائه معناي درست آن، در مناسبتهاي بسياري سخن گفتهاند. ايشان دريكي از سخنان خود فرمودند:
عده زيادي گمان ميكنند عرفان يعني اين كه انسان در جايي بنشيند و ذكري بگويد و سماعي انجام دهد.آيا مفهوم عرفان اين است؟ اميرالمومنين(ع) از عارفترين بندگان خدا بود؛ اما با وجود اين گوشهگيري نكرد و هيچگاه حلقه ذكر نداشت. ميدانيم كه پيامبر اكرم(ص) سالهاي طولاني درحالت سيروسلوك قرار داشتند و زماني هم كه فرصت ايجاد شد براي اجراي عدالت، حكومت سياسي برپا كردند. آن حضرت در يكي از سخنان خود خطاب به مسئولان جمهوري اسلامي فرمودند:
عرفان، به تنهايي نميتواند موجب نجات انسان شود؛ زيرا اگر با تزكيه و تهذيب نفس همراه نشود ممكن است انسان را به جهنم بسپارد. مهمترين مرض، حب نفس است، خودخواهي منشأ هر فساد است و داروي برطرفكننده اين مرض، نابود ساختن اين خصيصه شيطاني است و بايد اين خصلت را از بين برد انسان بايد نفس خود را رياضت دهد.واز خودپرستي پرهيز كند. مبادا يكي از شما بگويد: «من عالم هستم» و «من مقدس هستم» و «من زاهدهستم»، «من عارف هستم» هركدام از اين علوم، حتي اگر علم اعلايا عرفان هم باشد اگر با اين خصيصه شيطاني همراه شود،حجاب است، علم، حجاب اكبر است. اگر انسان بخواهد نفس خود را تهذيب كند، تهذيب نفس، بدون علم ممكن نيست.
فهرست منابع:
ـ سخنراني آيتالله عبدالله جواديآملي در همايش بينالمللي امام خميني(ره) و قلمرو دين
ـ مقاله فاطمه طباطبايي
ـ سيدحسن نصرالله، روزنامه ايران
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]