واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Del@r@m26th January 2011, 06:30 PMریشههای روانشناسی بالینی نوین را میتوان در جنبشهای اصلاحی قرن نوزدهم جستجو كرد كه در نهایت به بهبود مراقبتهایی انجامید كه از بیماران روانی به عمل میآمد. یكی از مهمترین شخصیتها در این جنبش، فیلیپ پینل(Philippe Pinel) پزشك فرانسوی بوده است. او كه از ظلم و رفتارهای وحشیانه معمول در بیمارستانهای روانی قرن نوزدهم متحیر شده بود، به ریاست تیمارستانی در "بیختر" و سپس "سالپتریر" رسید. كارهای پینل نقطه عطفی در تحول و پیشرفت روانپزشكی، بهداشت روانی و در نهایت روانشناسی بالینی محسوب میشد. در سال 1838 اسكیرول(Esquirol) برای اولین بار فرق میان پسیكوز و عقبماندگی هوشی را مشخص كرد. قبل از این تاریخ، همه این افراد را تحت عنوان دیوانه مینگریستند. تمایز بین این دو كه یكی از دست رفتن گنجایش هوشی به سبب ابتلاء به بیماری روانی و دیگری عدم پیشرفت و تكامل گنجایشهای اولیه است اهمیت بسزایی در آن زمان داشت. اسكیرول، مشاهده كرد كه درجات مختلف عقبماندگی وجود دارد و به منظور پیدا كردن معیاری كه به وسیله آن بتوان اینگونه افراد را تشخیص داد، تكلم را بهترین معیار قرار داد. او مشاهده كرد هرچه شخص باهوشتر باشد، بهتر میتواند از زبان استفاده كند و بالعكس قدرت كلامی افراد به نسبت عقبماندگی هوش آنها ضعیفتر میگردد. در زمان اسكیرول، عقیده اغلب دانشمندان بر این بود كه افراد عقبمانده قادر به یادگیری نبوده و هر نوع كوشش به منظور تعلیم این افراد بیفایده است. تصادفا حوادثی نیز كه اینگونه افكار را تایید مینمود به وقوع پیوست. یكی از این وقایع این بود كه پسر وحشی 12 سالهای در جنگلهای فرانسه پیدا شد. این كودك صداهایی شبیه حیوان از خود بروز میداد و با چهار دست و پا راه میرفت. پینل روانپزشك مشهور، او را عقبمانده تشخیص داد و او را غیرقابل درمان دانست. یكی از همكاران پینل به نام ایتار(Itard) معتقد بود كه دلیل اصلی عقبماندگی هوشی این كودك دور بودن از تمدن و نداشتن تربیت صحیح است و به همین جهت سعی كرد كه او را تعلیم و تربیت نماید. این كوشش به مدت 5 سال انجامید ولی ایتار نتوانست كودك را آن قدر تعلیم دهد كه قادر به محافظت از خود باشد. اهمیت واقعی كوشش ایتار در این بود كه علاقه یكی از شاگردان خود به نام ادوارد سگین(Segeein) را برانگیخت تا درباره عقبماندگی هوشی تحقیقاتی به عمل آورد. در سال 1848 سگین به آمریكا رفت و مراجع صلاحیتدار را تحت تاثیر عقاید خود قرار داد و طولی نیانجامید که آموزشگاههای متعددی به منظور كمك به افراد عقبمانده ایجاد شد. در اواسط قرن نوزدهم فعالیتهایی در زمینه تكامل و وراثت انجام شد. كتاب مشهور داروین به نام "منشا انواع" كه در سال 1859 منتشر شد، كمك شایانی به پیشرفت علوم بیولوژی نمود و روانشناسی وراثت، قسمتی از نظریات علمی داروین و اصول تكامل شد. در سال 1869 همزمان با كشفیات داروین، دانشمند بزرگ انگلیسی گالتن(Galton) مشاهدات خود را در مورد ارثی بودن بلوغ در كتابی به نام "نبوغ ارثی" منتشر نمود و در سال 1883 روش بسیار مهم تحقیق در وراثت را به وسیله دوقلوها معرفی كرد. در سال 1882 گالتن لابراتواری در لندن به منظور اندازهگیری و جمعآوری اطلاعاتی درباره مشخصات جسمی و روانی افراد تاسیس نمود. در سال 1879 اولین لابراتوار رسمی را ویلهم وونت آلمانی در دانشگاه لایپزیك تاسیس نموده و این امر سبب ایجاد علاقه علمی در بین دانشمندان آن زمان شد.[1] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn1) رشته روانشناسی بالینی در میان رشتههای روانشناسی محبوبیت زیادی دارد. تولد رسمی روانشناسی در سال 1860 با كتاب تئودور فخنر یعنی "عناصر سایكوفیزیك" و كتاب وونت در سال 1874 با كتاب "روانشناسی فیزیولوژیك" آغاز گردید. اولین كتاب رسمی در روانشناسی یعنی "اصول روانشناسی" توسط ویلیام جمیز در سال 1890 نگاشته شد. اولین بار نام مقیاس روانی توسط جیمز مككین كتل در سال 1892 برای سنجش تواناییهای ذهنی به كار برده شد كه امروزه واژه بسیار مرسومی میباشد. كتل، قدمی فراتر از گالتن در امر تستسازی نهاد. بدینمعنی كه تاكید زیادتری در میزانكردن تستها نمود. همزمان در آلمان، هرگومانستربرگ آزمونهایی برای سنجش تواناییهای ذهنی كودكان ساخت. وی سپس به آمریكا رفت و پایهگذار واقعی روانشناسی صنعتی و سازمانی گردید.[2] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn2) در اوایل قرن بیستم هنگامی كه آلفرد بینه، تست هوش كودكان را ساخت، علاقه جدی به تستهای روانی در آمریكا به نحو مخصوص ظهور كرد. كمك بزرگی كه بینه در این مورد نمود این بود كه تست او افراد را برحسب سن تقسیمبندی نمود كه روش كاملا عینی و علمی بود.[3] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn3) تولد روانشناسی بالینی توسط لاتیز ویتمر(witmer) در سال 1896 اعلام گردید. وی در این سال در بین اعضای انجمن روانشناسی آمریكا چهار اصل را مطرح كرد كه عبارت بودند از: 1- قبل از نوع روش درمانی، باید ارزشیابی تشخیصی بر روی افراد انجام شود. 2- برای درمان مناسب باید یك تیم با چند رشته تخصصی تشكیل شده و مشاوره با همه آنها صورت گیرد. 3- هر نوع مداخله درمانی باید براساس پژوهش و بررسی قبلی صورت گیرد. 4- قبل از اینكه برای افراد مشكلات و یا بیماریهایی پدید آید، باید بتوان آنها را قبل از بروز شناسایی و درمان كرد. در سال 1904 آلفرد بینه و همكارش سیمون را وزارت آموزش و پرورش فرانسه مامور بررسی در تعلیم و تربیت كودكان عقبافتاده كرد. بدین منظور بینه و سیمون اولین تست هوش را در سال 1905 ساختند. با وجود اینكه بینه روانشناس بالینی نبود، كار او را از بسیاری جهات اساس روانشناسی بالینی میتوان خواند. تستهای هوش گروهی در سالهای جنگ جهانی اول به وجود آمد. در سال 1909 استانلی هال، فروید را به آمریكا دعوت نمود. تاثیر فروید در گسترش روانشناسی بالینی در آمریكا بسیار زیاد بوده است. با این حال سخنان وی نتوانست روانشناسان آمریكایی را در پیروی از مكتب روانكاوی ترغیب كند. در سال 1919 انجمن روانشناسان بالینی(AACP) پایهگذاری گردید كه خود را مستقل از انجمن روانشناسی آمریكا مطرح نمود. اما دو سال بعد این دو انجمن به یكدیگر پیوستند و اینك انجمن روانشناسی بالینی یكی از زیر شاخههای انجمن روانشناسی آمریكا است. در حدود سال 1920 تستهای هوش فردی و گروهی، كلامی و غیركلامی به نسبت قابل ملاحظهای ساخته شد. اصطلاح بهره هوشی رایج شده بود و اندازهگیری هوش، عملی متداول محسوب میشد.[4] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn4) دو واقعه مهم در دهه 20 نیز در رشد روانشناسی بالینی بسیار تاثیرگذار بوده است. اولی آزمون لكههای رورشاخ بود كه در سال 1921 نوید آزمونهای فرافكن را داد و دومی استفاده از اصول یادگیری برای جریان اضطراب توسط ماری جونز در سال 1924 بود. قدم بزرگ دیگری كه در پیشرفت و توسعه رشته تستسازی برداشته شد، مطالعات تحقیقاتی بود كه آرنولد گزل در سال 1928 درباره تكامل كودكان نمود و تستهایی در این زمینه ساخت كه اساس تستها و تحقیقات بعدی درباره كودكان شد. در سال 1927 ترستون تحقیقات مهم خود را درباره فاكتور آنالیز هوش شروع نمود. از نتیجه این تحقیقات ترستون پیشنهاد كرد كه هوش از تعدادی عوامل مستقل تشكیل شده كه میتوان آن را تفكیك كرد. در سال 1939 وكسلر تستی را برای اندازهگیری هوش بزرگسالان طراحی كرد. این تست نه تنها بهره كافی از هوش به دست میداد بلكه بهرههایی از استعدادهای معین افراد نیز عرضه میداشت. ایجاد و توسعه روانشناسی بالینی در ایران نیز دستخوش فراز و نشیبها و چالشهای فراوانی بوده است. در سال 1344 برای اولین بار در دانشگاه تهران، تدریس روانشناسی بالینی با تمركز بر زمینه تشخیص(روانشناسی تشخیصی) آغاز شد. در سال 1342 اولین مركز روانی – پزشكی – اجتماعی كه تشخیص و درمان اختلالات كودكان و نوجوانان را بر عهده داشت، در انجمن ملی حمایت كودكان آغاز به فعالیت كرد. ایجاد و توسعه روانشناسی بالینی ایران مرهون تلاشهای اساتید بزرگی چون دكتر سعید شاملو، دكتر محمود منصور و دكتر پریرخ دادستان است. از سال 1381 انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران توسط گروهی از متخصصین تاسیس شد.[5] (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند_ftn5) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]