محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855107094
جشنهاي ماه هاي سال
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: power1121st July 2006, 07:40 PMجشن تیرگان - نبرد تِشتَر و اَپوش در آسمان ایران زمین ایجاد شرایط آبوهوایی گرم و خشک و سالهای کمباران در فلات ایران به ویژه در حدود چهار هزار سال پیش موجب پیدایش برخی باورهای کیهانی در دوران باستان شده است. در نمونهای از این اعتقادها، ستاره «تِـشتَـر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی) ستاره بارانآور دانسته شد و ستاره «اَپوش» (اَپَـئوشَـه/ قلبالعقرب) دیو خشکسالی و از بین برنده آبها و هماورد تشتر بشمار آمد. در «تشتر یشت» اوستا که به راستی یکی از کهنترین نمایشنامههای بشری است، به روشنی نبرد تشتر و اپوش گزارش شده است. در این نبردها، گاه پیروزی از آن تشتر و گاه از آن اپوش است. پرسش اینجا است که چه رویدادی در آسمان موجب پیدایش چنین باورهایی در میان مردمان شده است؟ برای پاسخ باید ابتدا اندکی با این دو ستاره و زمانهای طلوع و غروب سالانه آنها آشنا شویم. ستاره تشتر (شباهنگ) ستارهای سپیدفام و پرنورترین ستاره سراسر آسمان است و در صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) قرار دارد. امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در عرضهای جغرافیایی میانه ایران زمین، در اوایل مردادماه اتفاق میافتد؛ اما در حدود چهار هزار سال پیش، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در اوایل تیرماه یا آغاز تابستان بوده است و نام ماه تیر (گونه دیگری از تشتر) نیز از همین واقعه برگرفته شده است. (واژه «مرداد» به همینگونه درست است و نگارش آن به شکل «امرداد» لازم نیست. در شاهنامه فردوسی، نوشتارهای ابوریحان بیرونی و در سراسر متون ادبیات فارسی، این نام بگونه «مرداد» نوشته شده و تصور نمیکنم که ما بیش از فردوسی، بیرونی و دیگر تاریخنگاران بزرگ ایران، به زبان فارسی تسلط و از آن آگاهی داشته باشیم. دستکاریهای دلبخواهی در زبان فارسی، علاوه بر اینکه به سیر تاریخی تطور زبان و واژگان آسیب میرساند، این پرسش را نیز پیش میآورد که اگر لازم است واژگان به شکل دیرینه آن تلفظ شوند، پس از چه روی اصراری در نگارش نام زرتشت بگونه زرئوشتره، اردیبهشت بگونه ارتهوهیشت و بهمن بگونه وهمن، وجود ندارد؟ بجز این، در صورتی که اصرار برای نگارش کهن این نام وجود داشته باشد، چرا بجای تلفظ پهلوی آن، از واژه اوستایی و درستتر آن یعنی «امرتات» استفاده نمیشود؟) ویژگیهای تشتر به روشنی و زیبایی در تشتر یشت اوستا سروده شده است: «میستاییم ستاره شکوهمند و درخشان تشتر را، آن افشاننده پرتوهای سپید و درخشان را، آن درمانگر بلندبالای تیز پرواز را، آن بخشنده خانه آرام و خانه خوش را، آن درخشنده که افشاننده فروغ بیآلایش است، آن در بردارنده تخمه آبها را.» از سوی دیگر ستاره اپوش (قلبالعقرب) ستارهای پرنور و سرخفام و در صورت فلکی کژدم (عقرب) قرار دارد. این ستاره در سراسر تابستانهای گرم و خشک ایران زمین در ساعتهای آغازین و میانه شب دیده میشود. فاصله آسمانی این دو ستاره از یکدیگر به اندازه سه برج فلکی و حدود 90 درجه است. ویژگیهای این دو ستاره ما را به خاستگاه باورهای مربوط به نبرد تشتر و اپوش راهنمایی میکند. در تابستان ستاره اپوش حاکم بلامنازع آسمان شبانه است و مردمان باستان حضور او در آسمان تابستانی را با نبود باران در پیوند میدانستند. به ویژه که حتی جانور صورت فلکی منسوب به آن (کژدم/ عقرب) نیز با مناطق بیابانی و خشک ارتباط دارد. اما با گذشت هر روز از روزهای تابستانی و نزدیک شدن به فصل باران، ستاره تشتر اندکی بالاتر و ستاره اپوش اندکی پایینتر میرود تا اینکه در آخرین روزهای تابستان چهار هزار سال پیش، اپوش به آخرین مرحله آسمان سرشبی میرسد و پس از آن دیگر دیده نمیشود و تشتر حاکم آسمان در فصل بارندگی میشود. نبرد کیهانی این دو در تشتر یشت اوستا به تصویر در آمده است: «آنگاه تشتر درخشان و شکوهمند با پیکری به مانند اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین و لگام زرنشان به دریای فراخکرت فرو میآید و به رویارویی او دیو اپوش با پیکری به مانند اسبی سیاه به در میآید. یک گر سهمگین! آنگاه تشر درخشان و شکوهمند و دیو اپوش هر دو به هم در میافتند و هر دو با یکدیگر نبرد میکنند. سرانجام تشتر درخشان و شکوهمند بر دیو اپوش چیره میشود و او را شکست میدهد.» این واقعه یکبار دیگر در بهار سال بعد و نزدیک شدن به تابستان رخ میدهد که در آنجا تشتر در افق غربی ناپدید و اپوش یکهتاز آسمان در فصل خشکی میشود. غلبه اپوش با عباراتی غمانگیز در اوستا همراه میشود: «آنگاه تشتر درخشان و شکوهمند و دیو اپوش سه شبانروز با یکدیگر نبرد میکنند. سرانجام دیو اپوش بر تشتر درخشان چیره میشود و او را شکست میدهد. پس آنگاه تشتر ناله و اندوه در خواهد داد که: وای بر من ای اهورامزدا، بدا به روزگار شما ای آبها و ای گیاهان.» به گمان نگارنده، به دلیل اینکه بالا آمدن تشتر با افزایش بارندگی و پایینرفتن آن با کاهش بارندگی توأم بوده، در باورهای ایرانی ستاره بارانآور دانسته شده و هماورد او به نام اپوش به دلیل اینکه بالا آمدن آن با کاهش بارندگی و پایین رفتن آن با افزایش بارندگی توأم بوده، دیو خشکسالی شناخته شده است. به نظر میآید که آغاز تابستان، هنگام فرارسیدن سال نو نیز به شمار میآمده است. چرا که پس از شرح غلبه تشتر بر اپوش در اوستا آمده است: «پس آنگاه تشتر درخشان خروش شادکامی سرخواهد داد که خوشا به شما ای سرزمینها، ای آبها و ای گیاهان! اینک آبها روانند در جویباران شما، روانند به سوی کشتزاران شما، روانند به سوی همه جهان . . . فرمانروایان خردمند و جانوران آزادی که در کوهساران به سر میبرند، چشم به راه بردمیدن او هستند. او که پس از بردمیدنش، سالی خوش یا سالی بد برای کشور میآورد . . . آیا سرزمینهای ایرانی از سالی خوش بهرهمند خواهند شد؟» (متن اوستا برگرفته از کتاب اوستای کهن و نجومشناسی بخشهای کهن آن، از همین نگارنده، 1382.) علاوه بر این، اشارههای یاد شده بالا و شواهدی دیگر نشاندهنده این است که گویا آیینی برای انتظار و تماشای نخستین طلوع بامدادی تشتر بر فراز کوهستانها در دوران باستان وجود داشته و انجام میشده است. آیینی که با جشن تیرگان بعدی در سیزدهمین روز از تیرماه در پیوند بوده و امروزه کارکردهای اصلی خود را از دست داده است. در اوستا، ستارهای دیگر به نام «سَـتَـویس» از یاوران تشتر دانسته شده است که با توجه به ویژگیهای برشمرده برای آن، به نظر میرسد با ستاره سهیل اینهمانی داشته باشد. زاویه ساعتی سهیل تقریبا برابر با زاویه ساعتی تشتر، اما در عرضهای پایینتر از حدود 33 درجه (در نیمه جنوبی ایران) دیده میشود. ستاره ستویس در اوستا یاور تشتر و وظیفه رساندن آب به همه کشورها را بر عهده دارد: «او این آب را به همه هفت کشور میرساند، تا همه از سالی خوب بهرهمند شوند.» چنان که دیده میشود، ایرانیان در آرزوهای خود، شادکامی و خوشبختی را برای همه مردم جهان میخواستهاند. farhad_008811th September 2006, 09:01 AMشهريورگان خجسته باد شهريور(Xašatra vairya): پادشاهي آرزو شده، كشور خواسته شده، فرمانروايي شايستهء باور شهريور نام چهارمين اَمشاسپند (مهين فرشتهء) آيين مزدايي است و در جهان مينوي نمودار قدرت و سلطنت ايزدي و فر و شكوه شهرياري اهورمزداست و در زبان پهلوي به صورت Šatrivar آمده است. شهريور فرشتهايست نگهبان آتش و در جهان مادي پاسبان تمام فلزات و تدبير امور و مصالح. در گاهشماري ايران باستان، روز چهارم هر ماه خورشيدي و ماه ششم هر سال خورشيدي به نام امشاسپند شهريور است و بنا بر قاعدهء كلي كه نزد مغان معتبر است، چون نام روز با نام ماه موافق آيد، عيد بايد كرد. و امروز روزيست كه در آن مغان جشن كنند و عيد سازند به سبب آنكه در اينروز تولد داراب واقع شده بود. در اوستا خشثروئيريه يعني كشور منتخب يا پادشاهي برگزيده و نيز در فرس هخامنشي و سانسكريت به معني كشور است. همچنين بارها در اوستا به معني بهشت يا كشور آسماني اهورامزدا آمده است. همين واژه در فارسي شهر شده است و به جاي بلدهء عربي به كار ميرود. آفتاب در اين ماه در برج سنبله باشد و آخر تابستان است. اى تنت را ز نيكويـى زيور شهره روزيست روز شهريور Maximeeder8th October 2006, 03:48 AMجشن مهـــــــرگان در پس نام و سنت مهرگان دو جريان به ظاهر جداگانه قرار دارد و البته حدس و گمانهايی که میتوان دو جريان را به هم وصل کرد. اين نوشته کوششی است برای طرح اين دو موضوع و بحث در ارتباط بين آنها: ١- مهرگان جشنی است به پاس پيروزی فريدون بر ضحاک. ٢- مهرگان (مهرروز از مهر ماه) جشنی است که به ايزدمهر تعلق دارد. در باب ادعای نخست ابوريحان در التفهيم میگويد: «شانزدهم روزاست از مهرماه و نامش مهر و اندرين روز افريدون ظفر يافت بر بيوراسب جادو. آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشناند، بر کردار آنچ از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بود و رام روز نام دارد و بدين دانندش.» کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند توضيح ابوريحان با همين عبارت «و بدين دانندش» خاتمه میيابد. دقيقی در بيتی میگويد: مهرگان آمد جشن ملک افريدونا آن کجا گاو بپروردش برمايونا اين بيت با سخن ابوريحان هماهنگی دارد و احتمال وجود ماجرای فريدون و ضحاک را در پشت مهرگان تقويت میکند. مضاف براين که با يادآوری دايهی عجيب فريدون که ماده گاوی شريف و پرمايه بوده است ذهن را به دقت بيشتری رهنمون میشود. فريدون پسر «پور گاو» پسر «سياک گاو» پسر «سيت گاو» پسر «گفر گاو» پسر «رما گاو» پسر «فر غشن» پسر «جم» که فر ايزدی روی شانههايش سنگينی میکند، مفقودالاثر است و در اين حال يک گاو، نهانی او را به شير خود میپرورد. در حالی که ضحاک که بعد از چهارپشت به «تاز» (جدّ اعلای تازيان) میرسد، غاصبانه بر کشور حکومت دارد. ضحاک يا اژديهاک ظاهرا" از شاهان سرزمينهای جنوب غربی ايران بوده است، که تا زمان انقراض تمدنهای کلدانی و آشوری، منطقهی خطرناکی برای ايران محسوب میشده است. توصيفهايی که در متون کهن از اژديهاک وجود دارد او را به صورت مار سهکلهای مینماياند که شش چشم دارد. اين توصيفها در شاهنامه به صورت ضحاک ماردوش در آمده و خاستگاه او نيز دشت نيزهوران خوانده شده که – متناسب با عربی بودن کلمه ضحاک – همان عربستان است. در اين رابطه به نظر میرسد مقتضيات سياسی و اجتماعی دوران فردوسی و شعوبیگری شاعر در اين گزينشها بیتاثير نبوده است. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند دژ ضحاک در هشترود باری با دورشدن فرايزدی از جمشيد، ضحاک بر او چيره میشود و به مدتی دراز نظم سلطنتی را در ايران به هم میزند. اين نظم از طرفی برفر تکيه داشته – فر يعنی پذيرش و اعطای حق سلطنت به اقوام آريايی که جنگجو و کوچنده بودهاند – و از طرف ديگر به داد میگراييده است – داد يعنی به رسميت شناختن منافع اقوام مقيم منطقه که کشاورز، دامپرور و يکجانشين بودهاند . اين به هم ريختگی با خونريزی و قتل سرداران و بزرگان ايرانی موجبات نفرت از اژديهاک را فراهم آورد. در همين حال ايرانيان در دستگاه او نفوذ کردند و در خفا نفراتی را برای مقابله سازماندهی نمودند. قيام کاوه و يافتن فريدون در دماوند که فر را از نيای خود جمشيد به ارث داشت نظام حکومتی را به ميثاق خود باز گردانيد. ما از طرف ديگر گفتيم که مهرگان با ايزدمهر ارتباط دارد. اين بار نيز به التفهيم بر میگرديم و پاورقی شادروان جلالالدين همايی را میخوانيم: «پارسيان را قاعدهی کلی بود که هرگاه نام ماه بر نام روز يکی میشد آن روز را جشن میگرفتند و نام اين روز را به الحاق لفظ «گان» میگفتند. بنابراين دوازده جشن داشتند به اسامی فروردينگان، ارديبهشتگان، خردادگان، ... لفظ گان در اين کلمات و همچنين دهگان و صدگان و هزارگان ... متضمن معنی جمع و تکرار است.» در اين ميان مهرگان به دو دليل برتری داشت. يکی اينکه آغاز فصل دوم از دو فصل سال بود (نوروز آغاز تابستان و مهرگان آغاز زمستان)؛ ديگر اينکه ايزدمهر مهمترين خدايان ايرانی و يادگار عظمت ميترای باستانی بود. ميترا اگرچه در فرهنگ اوستايی به امشاسپند و ايزد تنزل کرد اما همچنان در کمال اعتبار باقی ماند و بيشتر از آنجا در قلب و فرهنگ مردم بیهمتا بود. «ای سپيتمان: من مهر آن نخستين آفريدهی نيک و دلير مينوی، آن بسيار مهربان بیهمانند، آن بلندپايگاه نيرومند دلاور، آن يل رزمآزمای را میستايم. آن پيروزمندی که همواره يک رزمافزار خوشساخت با خود دارد. آن که در ژرفای تاريکی فريفتهنشدنی است. آن که زورمندترين زورمندان است. دليرترين دليران است. داناترين بخشندگان است. آن پيروزمندی که فر ايزدی از آن اوست. آن که هزار گوش و ده هزار چشم و ده هزار ديدبان دارد. آن مهر نيرومند دانای فريفتهنشدنی.» (اوستا) کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند زرتشت بايد دانست که «مهر» بر خلاف آنچه بلافاصله از نامش بر میآيد خدايی قاطع، کوبنده و تمام کننده است. چشمها، گوشها و دستيارانی دارد که همه چيز را میپايند و کوچکترين پيمانشکنی را منعکس میکنند. مهر نيز بدون ترحم همهی بدعهدان را منکوب میکند و نظم و ميثاق را استوار مینمايد. «مهر با بازوان بسيار بلندش آن فرومايهای را که از راه راست بيرون رفته است و آن تيرهدرون فرومايهای را که با خود میانديشد مهر نابينا، گفتار دروغ و کردار زشت مرا نمیبيند، گرفتار سازد و به کيفر رساند.» (اوستا) رسالت بزرگ مهر استقرار حاکميت قانون بوده که با روش کنترل شبانهروزی پيمانها و ميثاقها مجری میداشته است. مهر هر روز از يک سوی جهان برمیخاسته، برفراز دماوند میايستاده و اسرار جهان را درمیيافته و به سوی ديگر میرفته است. رخسار صبح پرده به عمدا برافکند راز دل زمانه به صحرا برافکند تنديسی از سنگ مرمر در موزهی واتيکان، تالار جانوران، نگهداری میشود که در آن ايزد مهر دشنهی خود را در کتف راست گاو نری فرو برده و با دست ديگر گردن آن را برآورده، کاملا" بر جانور تسلط دارد. در دو طرف او مهربانان با مشعلهای افراشته و فروهشته طلوع و غروب خورشيد را نشان میدهند. يک مار، يک سگ و يک عقرب نيز حضور دارند و ايزد مهر درست در مرکز خط سير خورشيد قرار گرفته است. گاو نر غولپيکر هم چون دماوندی است که ايزد مهر بر پشت آن نشسته گويی آتشفشان را مهار میکند. همينجا اگرچه قدری از موضوع دور میشويم اجازه میخواهم توصيف بینظيری که مسعودی در مروجالذهب از دماوند آورده را قبل از نتيجهگيری اضافه کنم: «کوه دماوند که ما بين ری و طبرستان است از صد فرسنگی ديده میشود که ارتفاع بسيار دارد و در فضا بالا رفته است. از فراز کوه بخار بلند است و برف روی برف مینشيند و هرگز از برف خالی نيست و از زير آن رودی برون میشود با آب فراوان که زرد گوگردی و طلايی رنگ است. از دامن کوه تا بالا سه روز و سه شب راه است و هر که بر آن بالا رود و به قله رسد آنجا را هزار ذراع در هزار ذراع مسطح بيند ولی از پايين چون گنبد مخروطی به نظر میرسد. سطح قله پر از ريگ سرخ رنگ است که پا در آن فرو میرود. بر اوج قله از کثرت بادهای سخت و شدت سرما حيوان درنده و پرنده نيست. در آنجا نزديک به سی سوراخ هست که بخار گوگردی از آنجا خارج میشود و از همين سوراخها همراه بخار گوگرد صدايی عظيم چون رعد سخت شنيده میشود. اين صدای لهيب آتش است.» اکنون میتوان وارد بخش سوم بحث يعنی بههم پيوستن اسطورههای دينی و اسطورههای تاريخی در شکلگيری جشن مهرگان شد. مهرگان جشن پاسداری پيمانهای اجتماعی است. يعنی جشن «انسان». موجودی که هويت ممتاز خود را در گرو همين پاسداری يافته است. اگر نوروز را روز «زمين» ناميدهاند، چنانچه مهرگان نيز به اندازهی نوروز شهرت میيافت هيچ دور از انتظار نبود که آن را روز «انسان» بخوانند. بیترديد انسان و ميثاقهای او در ادوار کهن مخصوصا" در جايیکه زادگاه تاريخی کشاورزی است با محصول و جانورانی که پيرامون زندگی کشاورزان هستند در هم میتند. زمان وقوع مهرگان بر اين نکته دلالت دارد. در مثل میگوييم «جوجهها را آخر پاييز میشمارند». بیدليل نيست که خشثرپاون (شهربان) ارمنستان در جشن مهرگان بيست هزار کره اسب به رسم ارمغان به دربار هخامنشی هديه میفرستاد. آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان نارنج و نار و ارغوان آورد از هر ناحيه و بیدليل نيست که پادشاه سامانی پس از آنکه مهرگان دير درکشيد و سرما قوت نکرد و ثمرات او بديد، عظيمش خوش آمد. لذا از کنگرهای مهرگانی خورد و در هرات لنگر انداخت تا به رودکی متوسل شدند و آن شعر معروف را گفت: بوی جوی موليان آيد همی ياد يار مهربان آيد همی تا شايد امير از هرات و مهرگانش دل بردارد؛ اين از يک طرف. از طرف ديگر اسطورهی تاريخی فريدون و پيروزی او بر اژديهاک چنانکه گذشت بازگشت فروداد تلقی میشد که يکچند از ميان برخاسته بود. مهر که نگهبان همهی پيمانهاست سرانجام با سلاح خوشساختی که همواره حمل میکرد ريشهی بيداد را کند. «در گردونهی مهر گرز زيبای سبکپرتابی با صد گره و صد تيغه هست که آن را به سوی هماوردان نشانه گيرد و آنان را درافکند.» (اوستا) به نظرم مقصودم از اين نوشته بر آورده شد. هرچند هست به روايت بيرونی در آثارالباقيه مردم در هنگام مهرگان به يکديگر هزاران سال بزی میگفتند (قابل مقايسه با صد سال به اين سالها) که با سالهای حکومت ضحاک نيز منطبق است! شاد باشید که جشن مهرگان آمد بانگ و آوای درای کاروان آمد کاروان مهرگان از خزران آمد یا ز اقصای بلاد چینستان آمد نه ازین آمد، بالله نه از آن آمد که ز فردوس برین وز آسمان آمد مهرگان آمد، در باز گشائیدش اندرآرید و تواضع بنمائیدش از غبار راه ایدر بزدائیدش بنشانید و به لب خرد بخائیدش خوب دارید و فراوان بستائیدش هر زمان خدمت لختی بفزائیدش خوب داریدش کز راه دراز آمد با دو صد کشی و با خوشی و ناز آمد سفری کردش و چون وعده فراز آمد با قدح رطل و قنینه به نماز آمد زان خجسته سفر این جشن چو باز آمد سخت خوب آمد و بسیار بساز آمد مــهرگان خــجسته بـاد منابع : ١- اوستا (نامهی مينوی آيين زرتشت): جليل دوستخواه ٢- حماسهسرايی در ايران: ذبيحالله صفا ٣- التفهيم لاوايل صناعت التنجيم: ابوريحان بيرونی (به تصحيح همايی) ٤- لغت نامه: دهخدا ٥- مروج الذهب: مسعودی ٦- نشريهی رهآورد سال ١٣٦٦ بقلــــــــــم : مهـــــــران راد yashita8th October 2006, 10:20 AMجای خاصی وجود نداره برای برگزاری این جشن؟ kouroshe_kabir8th October 2006, 02:27 PMجای خاصی وجود نداره برای برگزاری این جشن؟ سال گذشته جون های ایرانی در المان این جشن رو برگذار کردن . روز مهرگان امروز هشتم اكتبر روز «مهر» از ماه مهر و «روز مهرگان» است كه ايرانيان از هزاره دوم پيش از ميلاد آن را گرامي داشته اند و بعدها دومين روز مهم سال پس از «نوروز» به شمار آورده و مفصل ترين مراسم از جشن هاي شش روزه مهرگان را در اين روز برگزار كرده اند. از سده جاري به دليل نامعلوم، روز مهرگان از شانزدهم مهر به چهاردهم اين ماه منتقل شده است!. مهر (ميترا) در پارسي مفهوم «فروغ، روشنايي، دوستي، پيوستگي، پيوند و محبت» داشته و ضد دروغ، دروغ گويي، پيمان شكني و نامهرباني كردن بوده است. در زبان پارسي، واژه «دروغ» ازسه هزار سال پيش تغيير نيافته كه تلفظ اوليه آن «دروگ» بود. پيش از هخامنشيان، جشن مهرگان را بغ يادي ( (بگ يادي) «ياد خدا – سپاسگزاري از خدا» مي گفتند. بغداد (خدا آن را داده ) نام درختستاني در نزديكي تيسفون پايتخت اشكانيان و ساسانيان بود كه بعداً به صورت شهر درآمد و پايتخت عباسيان شد. مورخان در همه كشورها، با توجه به اين جشن ها، تداوم بكار بردن واژه مهربان و رعايت خصلت مهربان بودن و مهرباني كردن در ميان ايرانيان كه طبيعت ثانوي آنان شده و به اصطلاح در خونشان قرار گرفته است، ايرانيان را مهربان ترين، باگذشت ترين و ميهمان نواز ترين مردم جهان نوشته اند. عمر خيام نيشابوري كه تقويم خورشيدي را تنظيم كرده درباره مهر ماه و جشن مهرگان گفته است: «اين ماه را از آن مهرماه گويند كه مهرباني بود مردمان را بر يكديگر، از هر چه رسيده باشد، از غله و ميوه نصيب باشد، بدهند و بخورند با هم.». فلسفه آيين هاي مهرگان سپاسگزاري به درگاه خداوند به خاطر بركاتي كه عنايت كرده و تحكيم دوستي و محبت ميان انسانها است. ايرانيان از دير زمان كوشيده اند كه كارهاي مهم را از مهر ماه آغاز كنند، از جمله ازدواج و تشكيل زندگاني خانوادگي. به نوشته مورخان يوناني، به دستور داريوش بزرگ بود كه دبستان هاي ايران از مهر ماه آغاز به كار كرده اند و انتشار همين نوشته ها سبب شد كه در سراسر جهان آغاز سال تحصيلي از سپتامبر (10 شهريور تا 10 مهر ) قرار داده شود. اين مورخان نوشته اند كه در دبستانها كه ويژه پسران ايران بود به كودكان مي آموختند كه اقتدار و عظمت وطن و حفظ تمدن آنان بستگي به آن دارد كه متحد باشند و ارتشي شكست ناپذير داشته و همواره آماده دفاع از وطن باشند. داريوش بزرگ حكومت خود را از مهر ماه آغازكرد ه بود. مهستان (سناي ايران در برابر سناي روم) كه ازسال 137 پيش از ميلاد آغاز به كار كرد فعاليت سالانه اش را روز پس از جشن مهرگان ( 17 مهر ماه ) از سر مي گرفت. درعصر دودمان پهلوي نيز گشايش سال پارلماني ايران از مهر ماه مقرر شد. عید مهرگان مبارک . Sx3D8th October 2006, 09:23 PMجشن مهرگان (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) cinderella 229th October 2006, 03:00 AMجشن مهرگان واژه مهر پيمان و سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 613]
-
گوناگون
پربازدیدترینها