واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : داستانها و خاطرات فوتبالی raya19th October 2010, 02:28 AMسلام خدمت همه عزیزان ورزش دوست و ورزشکار الخصوص طفداران فوتبال :)امیدوارم مگی شاد و تندرست باشید راستش با دیدین هیجان دوستان نسبت به فوتبال تصمیم گرفتم این تاپیک رو ایجاد کنم البته با اجازه بزرگترا :oتو این تاپیک عزیزانی که از تماشای فوتبال چه از نزیک و در ورزشگاه و یا در محافل دوستانه و خانوادگی و یا نه تنهایی خاطراتی دارن خواهش میکنم بیان اینجا و اون خاطرات چه شاد و چه غمگین بیان کنن حتی میتونید هر حرف و حدیتی در باره فوتبال دارید اینجا بفرماید ببینید اینجا باید درباره خود فوتبل صحبت کنید یهو تعصباتتون گلنکنه و برین انجا رو قرمز و آبی کنیدا :shame:اینجا تعصبی برخورد نمیکنید و فقط و فقط کلی گویی میگید فقط و فقط در باره فوتبال . بیشتر خاطره بگین چه خاطره شخص خودتون یا کسانی که دو رو برتون بودن و فوتبال میدین حتی میتونید از خاطراتی که شنیدین هم اینجا نقل کنید :)امیدوارم تاپیک جالبی بشه raya19th October 2010, 02:37 AMیه سری عکس از بازی اخیر پرسپولیس و استقلال رو دیدم یکی از عکسا واقعا منو متاثر کرد :-<یعنی دیدیم جا خوردم:( همین طوری که تا چند دقیقه داشتم عکسو تو صفحه مانیتور نگاه میکردم:-<:( عکسه اینجوری بود صندلیهای خالی ورزشگاه رو داشت نشون میداد که چند طرفدار پرسپولیس کنار پسری نوجوان حدودا 17-18 ساله ایستاده بودن پس از شکستی که تیم پرسپولیس خورده بود پسره که ناراحت شده بود اشکش دراومده بود و داشت گریه میکرد دوستاش داشتن کمکش میکردن که از سر جاش بلند بشه و و باهاشون بره ظاهر امر نشون میداد که دیگه کسی تو ورزشگاه نیس خیلی دلم برای پسره سوخت :(اخه این فوتبال چی داره اینقد گریه میکنی براش یه بار میبازی یه بار میبری ;)همیشه در ر و پاشه نمیچرخه که اینقد عذاب بدی خودتو :( این حرفا رو تو دلم داشتم بهش میگفتم ;) raya19th October 2010, 05:04 PMسلام خدمت همه :)پس چرا نیومدین بگین چیزی ؟:(عیب نداره من فوتبال نمیبینم ولی در حاشیه این ورزش یه چیزایی دستگیرم میشه :dمیام واستون تعریف میکنم :d چند سال قبل تو یه بازی فوتبال زمانی که بابام داشت تماشا میکرد یهو داد عجیبی زد که متفاوت بود با دادهایی که حین تماشای فوتبال همیشه میکشه دوییدم رفتم ببینم چه خبره دیدیم داره یه بازی فوتبال خارجی رو میبینه یکی از بازیکنا در ناحیه کرنل یا گوشه زمین افتاد رو زمین یا نمیدونم وسط زمین بوده بردنش گوشه زمین بنده خدا فوتبالیست سیه چرده ایی بود که یهو وسط زمین ایست قلبی کرده بود :(نمیدونم از کدوم تیم بود ولی یادمه لباسش قرمز و سفید بود شورتش سفید و جوراب سفید تنش بود چشماش حالت خاصی شده بود چندین بار دوربین روی صورتش رفته بود اصلا من وقتی این صحنه رو که مدام نشون میداد رو میدیدم شوک شده بودم حال بابام زیاد جالب نبود همه ما تو خونه به خاطر اون ورزشکار که دار فانی رو در زمین ورزش وداع گفت ناراحت بودیم و متاثر شده بودیم فردوسی پور بود فکر کنم گزارش کننده این بازی اونم از صداش معلوم بود دیدن این صحنه غمگینش کرده :( آلسترومریا20th October 2010, 12:37 AMسلام به همه فوتبال دوستا من اصلا فوتبالی نیستم ولی صحنه های فجیعی دیدم که یکی از فجیع ترین هاش رو براتون میگم یه شب که نمیدونم ساعت چندبود ولی میدونم خوابیده بودم یه بازی مهم داشت وشوی گرامی فوتبال تماشا میکرد وسط خواب طلائی من واون فوتبال کوفتی یه بازیکن خیر ندیده گل زد وشوی گرامی من زمان ومکان رو فراموش کرده فریاد شادی از ته دل کشید حالا فکرش رو بکنید من بیچاره تو دل خواب چطور پریشان حال شدم وپریدم تادو دقیقه اول فکر میکردم عزرائیل رو میبینم ولی صدای نابه هنجار فردوسی پور یادم آورد که در منزل خودم هستم ودارم با موهای سیخ شده از ترس به شوهرم نگاه میکنم که هنوز اثرات خوشی توی صورتش بود یادم نمیاد اولین چیزی که دم دستم رسید چی بود (فکر کنم بالش بود) ولی چنان کوبیدم تو سرش که فوتبال وفردوسی پورومستطیل سبز در نظرش تیره وتار بشه هنوز از یاد آوری اون صحنه چهار ستون بدنم میلرزه امیدوارم نسل این فوتبال منقرض بشه که ملت رو اینطوری رو ویبره نبره Ashkan taghavi20th October 2010, 01:30 AMباسلام. ای بابا از دست این خانوما.همه خاطراتشون از فوتبال وحشت و ترس و ا ببخشید اینم که همون میشه.بهرحال بابا ورزش به این باحالی و پرهیجانی . ولشون کن خوب دوست ندارن دیگه. حالا مگه خانوما شب و روز به شبکه های مد و فشن و رفتن به این مزونو اون مزون علاقه دارن به ما میگن شمام بیاید هیجان داره . بزارید خاطمونو بگیم. اولین باری که رفتم استادیومو هیچوقت یادم نمیره .7سالم بود دایی کوچیکه که دیوانه وار پرسپولیسو دوست داره و هنوزم با 45 سال سن از ناراحتی بازیهای بد پرسپولیس اون شبای مخصوص مثل چند شب پیش با آرامبخش میخوابه مارو به فوتبال و پرسپولیس معتاد کرد . دستشو میبوسم.بهرحال بدنبود. بگذریم . ایشون (دایی بنده) مارو قبل از استادیوم بردن دیوانه وار عاشق احمدرضا عابدزاده دروازه بان اون موقع پرسپولیس کرده بودن. ماهم رفتیم تا بازی عقاب آسیا رو از نزدیک ببینیم و خوب نزدیک 50 دقیقه که از بازی گذشت(البته بماند که تا اونموقع اینهمه فحشو بد و بیراه به گوشمون نرسیده بود.البته با خواهش دایی بنده تماشاگران اطراف من تازه سعی میکردن فحش ندن به کسی) آره ما همش فکر میکردیم که عابدزاده تو دروازست که یهو دیدیم ینفر کنار نیمکت ذخیره ایستاده و داره برای تماشاگرا دست تکون میده و تماشاگرام چقدر شلوغ کردن براش.دایی ما تازه لطف کردو به ما گفت عابدزاده اونه ببین.:eek::eek::eek::eek: قشنگ این یه تیکش یادمه که ما به داییمون گفتیم دایی یعنی تا الان عابدزاده تو دروازه نبود؟ پس دروازه بان کیه؟:eek::-<:confused::confused::(:((:mad: آلسترومریا20th October 2010, 12:38 PMسلام فوتبال دوستای گل من نمیگم فوتبال خیلی بده اون نفرین منم نشنیده بگیرید (خوب حرصم در اومده بود دیگه؟) ولی منم از فوتبال خاطره دارم بعضی وقتا بعضی بازیها رو هم خیلی دوست دارم مثل بازی ایران واسترالیا وای که چه بازی ای بود هیشکی نیست که از اون بازی خاطره نداشته باشه من اون موقع ده سالم بود وموقع بازی سر کلاس نشسته بودیم خیلی دوست داشتم اون بازی رو ببینم ولی خوب کلاس داشتیم دیگه یه مدیر خیلی خشک وجدی داشتیم که از قبل با ما اتمام حجت کرده بود که هیچ غیبتی رو نمیپذیره چون همش برای فوتباله ما تو کلاس دلمون پیش تلویزیونی که تو دفتر روشن بود (کلاس ما دیوار به دیوار دفتر بود) وقتی خدادا گل زد مدیرمون چنان با ذوق دوید توی کلاس ما وبا جیغ گفت زهرا(اسم معلممون) عزیزی گل زد مابردیم که همه بچه ها تا چند دقیقه مبهوت بودیم بعدش همه باهم جیغ کشیدیم وکلی واسه خودمون ذوق کردیم وقتی اومدم خونه خواهرم هنوز داشت از ذوق برد گریه میکرد منم نمیدونم کی ولی بالاخره تکرار اون بازی رو دیدم یادش بخیر کاش همیشه فوتبال ما از این خاطره ها برای مردمش بسازه روزبه فتاحی20th October 2010, 01:42 PMسلام من علاقه ای به فوتبال ندارم اما به جام جهانیهاش علاقه ی زیادی دارم بهترین لحظه ی فوتبالی که داشتم وقتی تیم اسپانیا به جام رسید *MohseN*20th October 2010, 09:15 PMسلام اول تشکر میکنم از رایا خانم که لطف کردن من که الان عاشق فوتبالم یه زمانی اصلا میلی نداشتم که بدونم فوتبال رو چجوری مینویسن و.. بگذریم هرز گویی نمیکنم اولین خاطره من در مورد فوتبال برمیگرده به همون زمان که فوتبال دوست نداشتم . اره بازی ایران امریکا بود که منم کودکی بیش نبودم و با ارامش کامل خوابیده بودم حالا از شانس ما کل فامیل برا این بازی جمع شده بودن خونه ما و ... چشمتون روز بد نبینه صد رحمت به استادیوم . تو این بازی هم از اونجایی که جلوی دشمن دیرینه بازی میکردیم تعصب و ارق ملی شون زده بود بالا و هی سر هر صحنه من یکمترو نیم بالا میپریدم . هیچوقت اون فریاد گل رو یادم نمیره که همه یکصدا داد زدن و من بلند شدم دیدم استیلی داره از خوشحالی پرواز میکنه نبودید ببینید خونه ما چه خبر بود .............. یک چیز دیگه هم بگم و بد رفع زحمت از اونجایی که من عاشق بارسلونای کبیر:x: هستم و از اونجایی که ال کلاسیکو مهمترین رویداد برا منه ... نمیدونم چرا همیشه اینطور میشه که من خیلی از ال کلاسیکوهارو نمیتونم ببینم :(:confused::eek:. نمیدونم چطور توجیه کنم و چطور بیان کنم ولی دقیقا اون شب که بازی ه من یا تو ماشین بودم که از سفر برمیگشتیم یا تو قطار یا تو عروسی و بقیه مشکلات ولی مهمترینهاشو دیدم مثل شیشتایی های پارسال و 3-1 زمان رونالدینیهو :)) یک چیز جالب دیگه این که بازی فینال 2 سال پیش بین بارسا و منچستر برق کل شهرک ما رفته بود و ل خوب خدا یه نگاه به من کرد و نزاشت قلبم وایسه و دقیقا ب بسم الله فردوسی پور برقامون وصل شد:D کاسان دان20th October 2010, 11:30 PMسلام. اخرین فوتبالی که من با علاقه نگاه کردم ایران استرالیا بود.:)) یادش بخیر بچه بودم هنوز .:d اون موقع ها خیلی اهل فوتبال بودم .کلی از کارتهای فوتبالیست ها رو داشتم .;) اما الان دیگه حوصله فوتبال و ندارم و وقتم باید رو چیزهای دیگه بذارم ;) روزبه فتاحی26th October 2010, 06:55 PMراستی من کارتهای فوتبالیستهارو داشتم هم ارانیاش هم خارجیهاش شما چطور من در اون زمان بازی باهاشون میکردیم:d raya2nd November 2010, 04:44 PMسلام خدمت همه :) چند سال قبل تو خونه عموی بابام بودیم بابام و عموش و پسر خواهر زن عمو بابام و یه اقایی از فامیل داشتن فوتبال میدیدن :)اونم فوتبال ایران و یه کشور دیگه یهو یه توپی از دروازه رد شد کدوم دروازه ما متوجه نشدیم ولی یهو دیدیم همون اقا از فامیل که از فامیل نزدیک بود داشت دور اتاق میدویید و میگفت گل بقیه ناراحت نشسته بودن نگو گلی که زده شده بود مهاجم ایرانی به دروازه خودمون زده بود :d:))اون اقا فکر کرده بود گل رو برای تیم مخالف زده حالا اقایون هم عصبین هم مردن از خنده :d raya6th November 2010, 06:33 PMسلام خدمت همه :)امیدوارم خوب باشید :)چرا کسی دیگه از خاطرات و داستانهای فوتبالیش نمیگه :( I s i L D u r8th November 2010, 02:35 AMدرود . هیچ وقت جام جهانی 1994 رو نمیتونم فراموش کنم و هیچ وقت روبرتو باجو ( بودای کوچک ) و اون پنالتی رو که به آسمون زد رو هم نمی تونم فراموش کنم . کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند در واقع این بودای کوچک بود که باعث شد من در 6 سالگی به فوتبال و تیم ملی ایتالیا علاقمند بشم . بازیکنی که در سنین بالای 35 سالگی هم در اوج خلاقیت بود و یک تنه می تونست سرنوشت بازی رو رقم بزنه . اما جام جهانی 1994 برای من واقعا دردناک بود . پنالتی هایی که فرانکو بارزی و ماسارو و باجو در فینال خراب کردند و وجود یک مربی عجیب و غریب به نام آریگو ساچی که به باجو بازی نمیداد خیلی دیوونه کننده بود مخصوصا در بازی مقابل نیجریه . کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) کلیک کنید فقط خواستم بگم موردی که باعث شد من با فوتبال آشنا بشم شخصی بود به اسم روبرتو باجو که جزو افرادی هست که تو رندگیم واقعا بهش علاقه دارم و از نظر اخلاق و خصلت های انسانی هم فرد بسیار بزرگی هستش و حتی به خاطرش اصل پیراهن تیم ملی ایتالیا در سال 1994 رو هم تهیه کردم و هنوز هم دارمش . امیدوارم نسل این شماره 10 های طلایی ادامه داشته باشه . کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند raya15th November 2010, 11:48 AMسلام به همه پس چرا کسی نمیاد خاطره یا داستان شخصیشو درباره فوتبال بگه :((:((:(( من خیلی داشتما هر چه فکر میکنم یادم نمیاد :((:((:(( تو رو خدا بیاین بگید دیگه :( سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]