واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به نقل از FPIF استيگليتز در سال 1943 در ايالت ايندياناي امريكا متولد شد. وي در حال حاضر در دانشگاه كلمبيا مشغول به تدريس و از اعضاي كميته فكر جهاني اين دانشگاه است. در دوران رياست جمهوري بيل كلينتون، وي از اعضاي انجمن مشاورين اقتصادي بود و از سال 97-1993 نيز رياست اين انجمن را بر عهده داشت. پس از آن از سال 1997 تا 2000، به سمت اقتصاددان برتر و نماينده عالي رتبه رئيس جمهور امريكا در بانك جهاني درآمد. استيگليتز در به وجود آوردن رشته اي جديد در علم اقتصاد نقش داشته است به نام "اقتصاد اطلاعات" كه عدم تقارن هاي اطلاعاتي را مورد كاوش قرار مي دهد. در سال 2001 وي تحليلي از بازار هاي مبتلا به عدم تقارن اطلاعات ارائه كرد و موفق به كسب جايزه ي نوبل اقتصاد شد. كتاب هاي او يعني "جهاني سازي و نارضايتي هاي حاصل از آن" و "عملي ساختن جهاني سازي"، مورد تحسين گسترده ي صاحب نظران قرار گرفته اند. آخرين كتاب وي "جنگ سه تريليون دلاري"، كه در مارس سال 2008 منتشر شد هزينه ي جنگ ايالات متحده در عراق را نه تنها براي ايالات متحده بلكه براي تمام جهان مورد بحث قرار مي دهد و سپس استراتژي خروج نيروهاي ايالات متحده را نيز طراحي مي كند. استيگليتز در مصاحبه با كارملا كروز در مورد مسائل زير سخن گفته است:ركود اقتصادي امريكا و نتايج جهاني آن، تناوب هاي جهش و افول اقتصادي در سه دهه گذشته و محدوديت هاي مكانيزم هاي بازار، نياز به شيوه هاي ارزيابي بهتر براي اندازه گيري بهبود زندگي مردم و آخرين كتاب وي. كروز: آيا ايالات متحده در حال حاضر دچار ركود اقتصادي است؟ آيا ركود فعلي ايالات متحده دامن ديگر كشور هاي جهان را خواهد گرفت و يا تنها به چند كشور نفوذ كرده و احتمالاً نظم اقتصادي جهان را باز آرايي خواهد كرد؟ جوزف استيگليتز: بدون شك ايالات متحده گرفتار يك كاهش رشد گسترده شده است كه مي توان آن را بدون ترديد يك ركود اقتصادي خواند. اين كاهش احتمالاً بدترين سير نزولي در 25 سال گذشته مي باشد.اين مسئله سيستم مالي يعني قلب اقتصاد را تحت تأثير قرار داده است. رشد چين و هند نشان داد رشد اقتصادي در ديگر نقاط جهان به رشد ايالات متحده وابسته نيست، با اين حال امريكا همچنان بزرگترين قدرت اقتصادي دنيا مي باشد. سير نزولي اقتصاد امريكا كم و بيش ديگر كشور ها را تحت تأثير قرار مي دهد، البته بيشتر از تأثيري كه ديگر كشور ها در اين مواقع بر اقتصاد جهاني مي گذارند. كشور هايي مانند مكزيك كه براي صادرات خود به شدت وابسته امريكا هستند بيشترين تأثير را مي پذيرند. اين نزول نشانه اي ديگر براي باز آرايي نظم اقتصاد جهاني است. تا كنون اقتصاد جهان سعي داشته است كه از اتكاء به دلار به عنوان ذخيره پولي دوري كند، به ويژه از وقتي كه ضعيف بودن ارزش دلار مشخص شده است. اين اتفاق چيزي بيش از يك حادثه نمادين است، مانند زماني كه چهره هايي چون مريل لينچ و سيتي بانك براي رهايي خود از بحران به سراغ دارايي هاي مملكتي مي رفتند. كروز: كنگره امريكا براي كاهش تأثير ركود، يك بسته ي تشويقي 125 ميليارد دلاري را به تصويب رساند. آيا اين كار مؤثر واقع خواهد شد؟ به چه قيمتي؟ بانك فدرال تا چه ميزان مي تواند نرخ بهره را تقليل دهد؟ استيگليتز: ارزش بسته تشويقي بسيار كم، زمان اختصاص آن بسيار دير و برنامه ريزي آن بسيار ضعيف بود. بله، اين بسته موجب تحريك اقتصاد مي شود، اما آنقدر توانايي ندارد كه بتواند نزول اقتصادي گسترده امريكا را دفع كند. افزايش بيمه بيكاري مي توانست بسيار بهتر باشد. همچنين اين بسته طوري طراحي نشده بود كه مشكلات دراز مدت امريكا را مورد توجه قرار دهد. علاوه بر اينها، كسري در مصرف خانوار در ايالات متحده يك مشكل فوري و ضروري نيست و بسياري از خانوار هايي كه بدهكاري هاي سنگيني دارند، براي تصفيه كردن آنها از پول نقد استفاده مي كنند. يكي از مشكلات اين است كه نگراني ناشي از بدهكاري و همچنين كسري هاي موجود، طراحي يك بسته تشويقي متناسب با نياز را دشوار مي سازد. كروز: در 30 سال گذشته حداقل 100 بحران مالي كه پيش از هر كدام يك تناوب جهش و افول رخ داده، به اقتصاد جهاني خسارت وارد كرده است. چگونه بانك ها، بانك هاي مركزي و نهاد هاي مالي در پيشگيري ورشكستگي ها عمل خواهند كرد؟ آيا تناوب مذكور بدون اينكه چالش هاي جدي را براي محدوديت هاي كاپيتاليسم به وجود آورد، به پايان خواهد رسيد؟ استيگليتز: اين نزول سالها پيش توسط متخصصن پيش بيني شد. هنوز هم سيستم هاي مديريت ريسك كه توسط بانك ها و مؤسسات مالي به كار گرفته مي شوند، در تشخيص مشكلات عميق و ماندگار، ناموفق عمل مي كنند. اين بدين معني است كه عليرغم تمام پيشرفت هايي كه در تكنيك هاي مديريت ريسك به وجود آمده است، مكانيسم هاي بازار داراي محدوديت هايي مي باشد كه در طول تاريخ كاپيتاليسم باعث به وجود آمدن جهش و افول هاي فراوان شده است. كروز: در كتاب "عملي ساختن جهاني سازي"، براي مشكلاتي چون تغييرات جوي، فقر، عدم تعادل تجاري و ناپايداري مالي كه منجر به كُندي مي شود، راه حل هاي پيشنهادي شما، تلاش جمعي و هماهنگ ملت ها را مي طلبد. اين راه حل ها شامل موارد زير مي باشد: تعيين ماليات جوي يكسان براي كشور هايي كه گاز هاي سمي منتشر مي سازند و نوسازي نهاد هاي بين المللي موجود . منتقدين بر اين باورند به دليل عدم تقارن و بي عدالتي هاي موجود، جهاني كه شما ترسيم كرده ايد خيالي و دست نيافتي است. به طور آشكار، كشور ها و نهاد هاي بين المللي كه درصدد مهيا شدن براي جهاني متعادل تر و جهاني سازي شده هستند، ابتدا بايستي تقارني پايدار از آزادي و مسئوليت فردي به وجود آورند. آيا اين دليل محكم تر بر مضمحل شدن جهاني سازي كه شما ترسيم كرده ايد نيست؟ استيگليتز: در كتاب "عملي ساختن جهاني سازي"، بنده دستور العملي كاربردي را ارائه كرده ام ـ نه تنها تصوير سازي مقصد، بلكه گام هاي عملي كوتاه مدتي را ارائه كرده ام كه با استفاده از آنها مي توان عملي كردن جهاني سازي را بهتر ساخت. در ساخت اين دستور العمل، در مورد نيرو هايي كه ايجاد سد مي كنند، بسيار هوشيار بودم ـ افرادي كه از سيستم فعلي منتفع شده و در تعريف اصلاحات بسيار مواظبند كه برنده اين اصلاحات باشند. كروز: چگونه سيستم حمايت از توليدات داخلي موجود در امريكا كه در نتيجه مشكلات اقتصادي فعلي به وجود آمده است پيشرفت جهاني سازي را تحت تأثير قرار مي دهد؟ استيگليتز: دورويي عنصر جدايي ناپذير سياست ها و لفاظي هاي تجاري امريكا بوده است. توافق نامه هاي تجارت آزاد، بايستي ماهرانه تر در توافق نامه هاي تجارت كنترل شده به كار گرفته شوند. نمايندگان تجاري امريكايي اغلب اوقات تأثير ناسازگار توافقات تجاري بر بسياري از كشور هاي در حال توسعه را ناديده مي گيرند. اكنون كاهش استاندارد هاي زندگي نه تنها در خانواده هاي پايين دست بلكه در خانواده هاي متوسط ـ مردمي كه نگراني هايشان مورد بي توجهي دولت بوش قرار گرفته است ـ در حال بروز و ظهور مي باشد. اين امر اصلاحاتي را براي جهاني سازي تجارت ضروري مي سازد كه آنها را در كتاب خود ذكر كرده ام. كروز: به رغم سوابق ضعيف حقوق بشر در شرق آسيا موفقيت هاي اقتصادي در اين منطقه را ستوده ايد. اما به عنوان اقتصاد دان برتر در بانك جهاني، شما در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادي به عنوان عنصري مهم در مسئله توسعه صحبت كرديد و در سخنراني نوبل نيز از بينش جان مينارد كين سخن به ميان آورديد.بينشي كه تأثيرات كنترل كننده علم اقتصاد و فلسفه سياست در شكل دادن جهان را مورد توجه قرار داده است. آيا شما براي اعتراف به ضرورت هاي اخلاقي آماده نبوديد؟ ضرورت هايي كه نه تنها در بالا بردن سطح علم اقتصاد بلكه در بهبود زندگي مردم نيز دخيل مي باشند؟ استيگليتز: من هميشه استدلال كرده ام كه موفقيت، چيزي بيش از افزايش در توليد ناخالص داخلي است؛ اين افزايش تلاشي بي امان براي بالا بردن توليد ناخالص داخلي است كه در واقع منجر به كاهش استاندارد هاي دراز مدت زندگي مي شود. در حال حاضر بنده مديريت كميته سنجش كارايي اقتصادي و پيشرفت اجتماعي را بر عهده دارم. اين كميته توسط رئيس جمهور فرانسه بنا نهاده شده است و از سراسر دنيا نمايندگاني در اين كميته حضور دارند. آن چيزي را كه مي سنجيم، كاري را كه انجام مي دهيم تحت تأثير قرار مي دهد. نه تنها براي افزايش توليد ناخالص ملي بلكه براي بهبود زندگي مردم ضرورتي اخلاقي وجود دارد. ما نيازمند شيوه هايي بهتر براي سنجش هستيم تا بتوانيم اين اهداف را محقق سازيم. كروز: آخرين كتاب شما درباره چه چيزي بحث مي كند؟ استيگليتز: آخرين كتاب من،«جنگ سه تريليون دلاري: هزينه هاي جنگ عراق» كه به كمك خانم ليندا بيلمز كه در دانشگاه هاروارد، آموزشگاه كندي مشغول هستند نوشته شد درصدد نشان دادن هزينه گزافي است كه اين جنگ اشتباه به بار آورده است. اين جنگ از لحاظ زماني و هزينه رتبه دوم را در تاريخ جنگ هاي امريكا به خود اختصاص داده است. حتي با احتساب تورم، اين جنگ از جنگ جهاني اول نيز پر هزينه تر بوده است. ما در كتاب مذكور هزينه اي كه اين جنگ بر بودجه و اقتصاد امريكا تحميل كرده است را محاسبه كرده ايم. اما همانگونه كه در كتاب نيز اشاره شده است، هزينه ها بسيار فراتر از اينهاست. هزينه هايي كه بر اقتصاد جهاني تحميل شده، به همراه هزينه هاي سنگيني كه خود عراق متحمل شده است. همچنين اين جنگ هزينه هايي را هم براي امنيت امريكا به بار آورده است. در حالي كه ما روي سلاح هاي كشتار جمعي كه به هيچ وجه در عراق وجود نداشت متمركز شده بوديم، كشور ديگري به جمع كشور هاي هسته اي پيوست؛ آن زمان كه متوجه كشوري بوديم كه هيچ ارتباطي با حاثه ي 11 سپتامبر نداشت، اوضاع در افغانستان بدتر مي شد. اكنون امنيت امريكا كمتر شده است و نيروهاي نظامي ما كه در اثر پنج سال جنگ تحليل رفته اند در بدترين وضعيت خود براي مواجهه با تهديداتي كه ممكن است كشور با آنها رو به رو شود قرار دارند. اين كتاب با ارائه چند پيشنهاد سياسي به پايان مي رسد؛ چگونه از مشكلاتي كه با آنها مواجه مي شويم جلوگيري كرده و يا حداقل احتمال وقوع آنها را كمتر كنيم. به عنوان مثال هيچ كشوري نبايد به تخصيص بودجه فوري متكي گردد، به خصوص كشوري كه به مدت پنج سال مي باشد كه در حالت جنگي به سر مي برد. امريكا نيرو هاي نظامي و كهنه سربازان بازگشتي خود را در دوره هاي كوتاه تعويض مي كند ـ سياستي كوته بينانه كه نه تنها غير اخلاقي بلكه پر هزينه مي باشد. ما اصلاحات ملموسي را ارائه كرده ايم كه مانع اين سوء استفاده ها مي شود. از همه مهمتر اين كه يك چارچوب فكري براي طراحي استراتژي خروج، تنظيم كرده ايم. موضوعي كه دولت بوش حين آغاز اين عمل مخاطره آميز اهميت چنداني به آن نداد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]