محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846415641
مجاهدين خلق فرزندان عزيز مهندس بازرگان
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مراسم 14 اسفند؛ اوج هماهنگی بنی صدر و سازمان در 14 اسفندماه 59، مراسم سخنرانی بنی صدر در دانشگاه تهران -به مناسبت بزرگداشت دکتر مصدق- جنجال بزرگی را به وجود آورد. لیبرالیست ها و مائوئیست ها (حزب و رنجبران) و مجاهدین خلق، میتینگ تحریک آمیزی را راه اندازی کرده و افراد مسلح به چاقو، کمربند و پنج بوکس را در اطراف و اکناف محوطه دانشگاه گمارده بودند تا در صورت فریاد شعار مخالفان، آنها را سرکوب نمابند. برنامه مراسم چهارده اسفند با تمهیدات و فضاسازی هایی بعد از سخنرانی غوغاگرانه 22 بهمن بنی صدر درمیدان آزادی و سخنرانی های همراه با درگیری 4 نماینده نهضت آزادی در امجدیه در هفتم اسفند و هماهنگی گروه های مؤتلف وی طراحی شده بود. روزنامه انقلاب اسلامی بدون ذکر نام گروه های مارکسیست و مائوئیست اسامی گروه های اصلی را که برای شرکت در این مراسم اعلام آمادگی و مشارکت کرده بودند به این شرح انتشار داد: جاما، نهضت آزادی ایران، حزب ملت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، انجمن تعاون هنر مردمی ایران، جمعیت ملی استادان دانشگاه های ایران. در زمین چمن دانشگاه سخنرانی شروع شد و کف زدن ها و سوت زدن های متوالی رئیس جمهور را به وجود آورد. شعار "مرگ بر ارتجاع" و "درود بر بنی صدر" فضا را پرکرده بود. ناگهان درگیری کوچکی در گوشه محوطه بین مخالفان و موافقان شروع شد و دو طرف به جان هم افتادند. طرف مجاهدین و بنی صدر این بار با هماهنگی و انسجام بیشتری در درگیری شرکت و مخالفان را به شدت کتک زدند و سرکوب کردند. درگیری به بیرون از دانشگاه و خیابان ها کشیده شد. رئیس جمهور هم از پشت میکروفن دستور سرکوب می داد و بین مردم و مجاهدین خلق و هواداران بنی صدر چیزی شبیه جنگ رخ داد. خیابان های اطراف دانشگاه تهران تا ساعت ها حالت جنگ زده داشت. هواداران سازمان، حزب رنجبران و احتمالاً گروه های مخالف دیگر در مسیر خیابان ها به بعضی فروشگاه ها، ماشین های دولتی و حتی پلیس حمله کردند. بعضی شخصیت های سیاسی، وکلای مجلس و افسران پلیس در این ماجرا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. با زحمت زیاد پلیس بعد از ساعت ها همکاری با کمیته و سپاه بر اوضاع شهر مسلط شد از فردای آن روز تحلیل ها و تفسیرها شروع شد. هرکس نظری می داد و در جمع، همه محکوم می کردند و روز 14 اسفند 59 به عنوان نقطه عطفی در اتحاد لیبرالیسم، مجاهدین خلق و مائوئیست ها ثبت شد. سازمان با برنامه ریزی قبلی و تدارک کافی، گروه های بیست یا سی نفره میلیشیا را برای شرکت در مراسم چهارده اسفند سازماندهی کرده بود. افرادی که ورزیده تر و دارای هیکل درشت تر از دیگران بودند به عنوان گروه ضربت انتخاب شده بدند. در جمع بندی درون گروهی بعد از مراسم، مسئولان سازمان گفتند که "در داخل دانشگاه خوب کتک زدیم ولی در خارج از دانشگاه بعضی از میلیشیاها کتک خوردند." رجوی هم در یک تحلیل درون گروهی اظهار داشت که هدف اصلی سازمان از مشارکت در مراسم 14 اسفند و درگیری های سازماندهی شده آن، "قدرت نمایی" در مقابل نهادهای انقلابی بود. آمادگی برای عملیات مسلحانه از فردای 14 اسفند درگیری ها شدیدتر شد، تنها در چند روز عید سال 60 اوضاع اجتماعی آرام گشت و دوباره از نیمه دوم فروردین درگیری ها شروع شد. همه چیز برای مقابله با نظام آماده می شد: طبق هماهنگی با سفارت فرانسه که احتمالاً بنی صدر یکی از واسطه های اصلی این ارتباط بود، در اواخر سال 59 رجوی مخفیانه به فرانسه رفته و در اردیبهشت ماه 60 بعد از بازگشت، ترتیب نشستی درون گروهی را داد و خط مبارزه تا سرنگونی نظام را ابلاغ کرد. ...مسعود رجوی در سفرش به فرانسه که بین بیست روز تا یک ماه طول کشید اقدام به هماهنگی با کشورهای غربی برای مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی نمود و تأییدیه آنها را اخذ کرده بود و در نظر داشت در 24 ساعت اول، حرکت مسلحانه سازمان در صورت موفقیت، از سوی قدرت های غربی به رسمیت شناخته شود... این ارتباط در تحقیقات محرز شد و برخی اعضای دستگیر شده سازمان بعدها بر آن گواهی دادند. وقایع بعدی نیز گواهی دیگری بر هماهنگی قبلی با فرانسه بود. اولین جرقه های آشکار جانبداری غرب از سازمان در مصاحبه های دو روزنامه مشهور فرانسوی اونیتا و لیبراسیون در تابستان 59 زده شده بود. هم زمان، ارتباط هایی با دولت عراق از سوی سازمان برقرار شده و در مواردی رادیوی بغداد آشکارا از مجاهدین خلق تمجید و حمایت می کرد. در تابستان 59 اطلاعات به دست آمده نشان می داد: "طبق گفته افسران استخبارات [=سازمان امنیت] در بصره، مجاهدین خلق از گروه های مترقی مخالف دولت آیت الله خمینی است. حزب بعث شاخه بصره در تقسیم بندی گروه های ایرانی، چریک های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق را چپ انقلابی می داند و در جزوات آموزشی، روحانیت و حزب جمهوری اسلامی و در رأس آن آیت الله خمینی را ارتجاع معرفی می کند." سازمان از بهار 60 عملیات فشرده آماده سازی خود را برای شورش مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی آغاز کرده و با اتکا به ارتباط با دولت عراق و دولت های غربی حمایت لجستیکی و تبلیغاتی آنها را کسب نموده بود. انبارهای مهمات و تسلیحات سازمان غبارگیری و سلاح ها روغن کاری می شد. در سطح نظام، سازمان خطر شناخته شده بود ولی انتظار شوش مسلحانه از سوی آنها در آن مقطع بعید به نظر می رسید. نشریه مجاهد، جمهوری اسلامی را "اسیر چنبره و در مسلخ ارتجاع" توصیف می کرد. نخستین انشعاب سازمان پس از انقلاب در پی سخنرانی امام خمینی در 4 تیرماه 59 درباره التقاط و نفاق سازمان مجاهدین خلق و فضای سیاسی و تبلیغاتی سنگینی که در مورد سازمان ایجاد شد و جریان ها و اشخاص مختلف به اعلام موضع در این مورد پرداختند، سه تن از اعضای قدیمی سازمان، رضا رئیسی، حمید نوحی، حسین رفیعی طی اطلاعیه ای به تاریخ 11 تیرماه که اولین بار در روزنامه کیهان مورخ 16 تیر منتشر شد، اعلام کردند که روابط خود را با سازمان از نهم تیرماه قطع کرده اند. بعدها -در زمستان 59- این سه تن، که اولین جمعی بودند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان را ترک می کردند، در پاسخ به ادعاها و اتهامات وارد شده به آنان از سوی سازمان مجاهدین خلق، کتابی را با عنوان روند جدایی منتشر نمودند. این کتاب مجموعه مکاتبات، سوابق، و فعل و انفعالات مربوط به این انشعاب را- مستنداً- دربرداشت. مطالب تکان دهنده ای در این کتاب مطرح شده که گره های مهمی را درباره دوران 28 ماهه فعالیت علنی سازمان می گشاید. دورانی که سازمان مزبور مدعی است، در طول آن، بی آنکه اندیشه براندازی یا جنگ داخلی داشته باشد، توسط مخالفان خود و طرفداران نظام مورد هجوم قرار گرفته و سرانجام، چاره و گریزی جز دست یازیدن به حرکت مسلحانه و ورد به "فاز نظامی" نداشته است! کتاب مزبور از آن جهت اهمیت دارد که در زمان تألیف و انتشار آن، سازمان مجاهدین خلق "فاز سیاسی" خود را می گذرانده و نزاع مسلحانه علنی با نظام نداشته است. تاریخ امضای ختم تألیف روند جدایی، دی ماه 1359 می باشد. حوادث چهاردهم اسفند 59؛ عریانی پیوند گروه های ضدنظام با بنی صدر در پی چالشها و فراز ونشیب های مربوط به معرفی کابینه به مجلس شورای اسلامی، بنی صدر در 17 شهریور 1359 در میدان شهدا، سخنانی ایراد کرد که منشأ بسیاری از مسائل بعدی شد. وی با اشارت و کنایات روشن، نیروهای پیرو خط امام بویژه سران قوای مقننه و قضائیه و روحانیان منتقد خود را مورد حمله قرار داد و فضای سیاسی کشور را به شدت ملتهب و متشنج ساخت. چندی بعد بنی صدر در سخنرانی روز عاشورا که در میدان آزادی انجام شد، هماهنگ با تبلیغات سازمان مجاهدین خلق و سایر گروه های معاند، اتهام شکنجه در زندان ها را به شکلی کاملاً تهییج آمیز و تحریک کننده مطرح ساخت. جنجالی که بنی صدر در مورد زندان ها و شکنجه به پا کرد، در روزنامه ها بخصوص نشریات گروه ها گسترش یافت. در این میان، نیروهای تغذیه کننده بنی صدر -یعنی مجاهدین خلق- حداکثر بهره برداری را از این امر کردند و تا ماه ها بعد، فضای کشور را به این مسئله و بحران آفرینی های خود آوردند. پس از انتشار بیشتر گزارش های ادعایی مربوط به شکنجه و اوج گیری تبلیغات سیاه داخل و خارج در این خصوص، آیت الله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور، نتیجه دیدار با امام خمینی را چنین اعلام نمود. امام اینجانب را مأمور فرمودند تا هیئتی را برای رسیدگی به وضع زندان ها تشکیل دهم و نماینده ای نیز از جانب ایشان در این هیئت عضویت دارند. امام از شایعه شکنجه سخت ناراحت بودند و فرمودند: "هیئت باید با قاطعیت از تمام زندان ها بازدید نموده، در صورت ثبوت شکنجه، باید شکنجه گر قصاص شود."... ما انقلاب کردیم تا آنچه در زندان های زمان شاه معدوم می گذشت، دیگر صورت نگیرد اگر چنین چیزی درست باشد. یقیناً امام و ملت ایران این موضوع را نخواهند بخشید. هیئت تحقیق تشکیل شد و به بررسی امر پرداخت. اعضای آن عبارت بودند از: حجت الاسلام محمد منتظری از جانب امام، علی محمد بشارتی جهرمی از جانب مجلس، دکتر افتخار جهرمی از سوی شورای نگهبان و حسین دادگر دادستان تهران از سوی شورای عالی قضایی. کار هیئت مزبور ماه ها به طول انجامید و همه زندان های کشور بدون استثناء مورد بازدید قرار گرفت. در پایان تحقیقات، شهید منتظری نماینده امام چنین اظهارنظر کرد: نظام حاکم بر بازجویی ها و بازپرسی و دادگاه ها و زندان هاي ما، به هیچ وجه مبتنی بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودی دیده شده، به طور استثنایی و از سوی افراد غیرمسئول بوده است. اتهام وارده به روش بازجویی و بازپرسی از طرف یکی از مقامات کشور، به هیچ وجه صحیح نیست. دادستان عمومی تهران نیز در خاتمه تحقیقات اظهار داشت: زندانیان پیش از هر چیز از بلاتکلیفی و یا در انتظار عفو بودن خودشان می گفتند و اینکه اصلاً شکنجه وجود ندارد و چرا این سئوال را می کنید. در پاییز و زمستان 59، به رغم گسترش ابعاد جنگ دفاعی ایران در مقابل تجاوز همه جانبه عراق، فضای سیاسی کشور با تشنجات و درگیری های سازمان و دفتر بنی صدر و سایر گروه های مؤتلف وی به شدت بحرانی شده بود. حوادث و اتفاقات مشکوکی در مناطق مختلف موجب افزایش هیجان ها ودشمنی ها در تمام سطوح و اقشار جامعه می گشت. در تهران و کرمان دو نفر در خلال اینگونه درگیری ها به قتل رسیدند، در تبریز در بیست و سوم بهمن، طی یک درگیری شدید در یک دبیرستان خسارات زیادی وارد گردید و عده ای مجروح شدند. یک عضو سابق سازمان بدون ذکر نام طی سلسله مقالاتی در روزنامه کیهان به افشای پشت پرده درگیری های شهری و برنامه ریزی و اهداف سازمان از این درگیری ها پرداخت. در این مقالات طرح ایجاد جنگ داخلی و شورش مسلحانه منافقین با ذکر نمونه ها و موارد مشخص و مستندی تشریح و تحلیل شده بود. در اجتماع هفتم اسفند در امجدیه، در حین سخنرانی 4 تن از نمایندگان مجلس عضو نهضت آزادی (مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی و مهندس صباغیان) و در پی سخنرانی های تحریک آمیز نامبردگان که در حمایت از مواضع بنی صدر و مخالفت با روحانیت و نیروهای پیرو خط امام ابراز شد، اغتشاشاتی بروز کرد. پیش از این مراسم، وزارت کشور در اطلاعیه ای اعلام نمود که اخلالگران در اجتماع امجدیه دستگیر و مجازات خواهند شد. شرکت کنندگان در مراسم 14 اسفند بخش سازماندهی شده و متشکل جمعیتی که در 14 اسفند در دانشگاه تهران اجتماع کردند، هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند. روز قبل از مراسم به وسیله سرتیم ها از تمام افراد میلیشیا و هواداران سازمان خواسته شد که از صبح پنجشنبه برنامه خود را شروع کردند. تیم ها با فرماندهی مشخص و آمادگی کامل برای درگیری تقسیم شده بودند. از جمله شعارهایی که از طرف سازمان با تمرکز بر حملات شدید به حزب جمهوری اسلامی به عنوان نماد متشکل نیروهای پیرو خط امام، به میلیشیا و دیگر هواداران ابلاغ شده بود، چنین بودند: "بنی صدر، بنی صدر، افشاکن"، "مرگ بر چماقدار"، "مرگ بر حزب چماق به دستان"، "حزب چماق به دستان، باید بره گورستان"، "نصرمن الله و فتح قریب، مرگ بر این حزبک مردم فریب"، "تا حزب سقط نشود، این وطن وطن نشود"، "صدا و سیمای ما، از انصار حزبی، آزاد باید گردد"، "مرگ بر بهشتی"، "بهشتی، بهشتی طالقانی را تو کشتی"، "تا بهشتی کفن نشود، این وطن وطن نشود"... میلیشیا و دیگر هواداران سازمان به صورت منسجم و منظم قبل از شروع مراسم وارد دانشگاه شدند؛ جلوی تریبون را اشغال کرده و قسمت های درنظر گرفته شده زمین چمن را پوشاندند. پس از شروع سخنرانی بنی صدر و از آغاز برنامه ریزی شده درگیری ها، گروهاي ضربت سازمان که از افراد قوی متشکل بود، با کلیه توان و نیرو در درگیری و هدایت آن شرکت کردند. با درگیری وسیع نیروهای گارد ریاست جمهوری علیه مردم و ضرب و شتم بسیاری از آنان نیروهای سازماندهی شده میلیشیا و گارد بنی صدر با فرماندهی مستقیم شخص رئیس جمهور، اغتشاش 14 اسفند چالش سیاسی اجتماعی وسیع و گسترده ای حول مشروعیت و صلاحیت سیاسی و فکری رئیس جمهور پدید آورد. عدم حمایت اکثریت مردم از فراخوان های بعدی بنی صدر و گروه های سیاسی مؤتلف وی غائله 14 اسفند را به نقطه عطف سرنوشت سیاسی بنی صدر تبدیل نمود و پس از آن عملاً رئیس جمهور کاملاً به رئیس یک جبهه محدود گروه های سیاسی برای مقابله با نیروهای پیرو خط امام مبدل گردید. به میزانی که مهندس بازرگان و نهضت آزادی، همسویی و ائتلاف خود را با بنی صدر بیشتر نشان می دادند، موضع گیری آنان در قبال سازمان نیز دوستانه تر و مشفقانه تر می شد. روزنامه "میزان" که ارگان غیررسمی نهضت آزادی محسوب می گردید، درتنش ها و درگیری های بنی صدر و سازمان علیه نیروهای پیرو خط امام، با مقالات و اخبار و مواضع خود آشکارا به جانبداری از آنان می پرداخت. در چنین فضایی، در دوازدهم اردیبهشت ماه 60، مقاله ای از مهندس مهدی بازرگان در روزنامه میزان به چاپ رسید که واکنش های متفاوتی را برانگیخت؛ حتی عنوان مقاله مناقشاتی را در پی داشت: "فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم"؛ از یک سو خطاب به رجوی و اعضا و هواداران وی، و از سوی دیگر خطاب به جوانان حزب اللهی و طرفدار نظام. بازرگان مقاله مزبور را این گونه شروع کرده بود: ...به هر دوی شما، سازمان مجاهدین خلق و به گروه ها و نهادهایی که عنوان مکتبی اختیار کرده اید، فرزند می گویم و هر دو را برادر همدیگر می دانم... بازرگان در ادامه، مجاهدین خلق را "فرزندان نهضت آزادی" خوانده خطاب به آنان نوشت: مجاهدین خلق، شما فرزندان نهضت آزادی هستید. در سال 1343 که در زندان بودیم، به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید، بدون آنکه از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]
-
گوناگون
پربازدیدترینها