احياء سياست سوخته ترور و ناامني

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
احياء سياست سوخته ترور و ناامني

سه سال قبل مارك پالمر، رئيس كميته خطر كنوني (Commiteeonthe Present Danger) در گفت وگويي با روزنامه نيويورك تايمز اين حقيقت را براي كاخ سفيد آشكار ساخت كه ايران به لحاظ وسعت سرزميني، جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه و قلب نظام بين المللي به قدرتي كم بديل تبديل گرديده و ديگر نمي توان آن را با يورش نظامي سرنگون نمود. (Mehrnews Apri 500282) اين عبارت كوتاه در واقع حاصل تحقيق وسيع اكثر مراكز مطالعات راهبردي «وتينگ تانگ هاي» آمريكا بود. به عبارت ديگر اجماع استراتژيست هاي كاخ سفيد بر اين بود كه ايران با يورش نظامي قابل سرنگوني نيست. اما از سوي ديگر اين اجماع نيز وجود داشت كه ايران را با اين شرايط بايد تحمل كرد. با چنين مفروضي راهكارهاي مختلفي از سوي مراكز راهبردي آمريكا ارائه شد. جمع بندي همه اينها، اين بود كه تنها راه باقي مانده بي ثبات سازي در عرصه هاي مختلف است، كه نتيجه آن بايد براندازي نرم باشد. در اين راهبرد، جوانان، زنان، دانشجويان، كارگران، قوميت هاي مذهبي، جامعه هنري، فرهيختگان و ... در فهرست برنامه هاي تئوريسن هاي جنگ جديد قرار گرفته اند. در اين راهبرد، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و سياست از يك سو و جوانان، زنان، دانشجويان، كارگران، قوميت ها، اقليت هاي مذهبي، جامعه هنري، فرهيختگان و ... در فهرست برنامه هاي تئوريسين هاي جنگ جديد قرار گرفته است. اشكال بي ثبات سازي در حال حاضر راهبرد «بي ثبات سازي» در اشكال مختلف در حال اجرا است. بخشي از آن معطوف به پايه هاي اقتصادي كشور ماست. از نظر مقامات آمريكا بايد آنچنان تنگناهاي اقتصادي براي ايران ايجاد كرد تا زمينه هاي نارضايتي فراهم شده و بسترهاي لازم براي عمليات سياسي گروههاي دگرگون طلب فراهم گردد. در دو سه سال اخير حجم تحريم هاي اقتصادي آمريكا عليه ايران به مراتب نسبت به گذشته افزايش داشته و تلاش خزانه داري آمريكا و وزارت خارجه اين كشور نيز بر اين است كه هرچه بيشتر انقطاع تجاري و اقتصادي جامعه جهاني با ايران را فراهم سازد. هر چند ارزيابي ها تاكنون نشان داده است كه علي رغم گستردگي اقدامات محدوديت ساز عليه ايران، اثرات آن خيلي وسيع و عميق نبوده تا جايي كه تحقيقات اخير نشان داد كه اعتماد مردم ايران به نظام، بالاي 50 درصد است و در مقايسه با كشورهاي جهان بويژه با آمريكا فاصله قابل توجهي دارد. بخش ديگر تمركز راهبرد آمريكا و متحدينش راه اندازي جنبش هاي فرهنگي و اجتماعي و ترويج ليبراليسم، بي بند و باري، فردگرايي مزمن و ترويج مخالفت ها است. در اين راستا رسانه هاي متعددي راه اندازي و تقويت شده و دلارهاي زيادي تزريق گرديد. آموزش روش هاي نافرماني مدني و روش هاي غير خشونت آميز مانند ترغيب به اعتراض اعتصاب بر آموزش چگونگي شكل دادن به تظاهرات خياباني و ... نمونه اي از اقدامات صاحبان اين پروژه است. سومين بخش راهبرد، ايجاد اپوزيسيون قوي در خارج است. آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي به اين نتيجه رسيدند كه با همگراسازي اپوزيسيون خارج از كشور مي توان يك جبهه قوي عليه ايران بوجود آورد. يكي از اقدامات آمريكا در اين راستا، تقويت قدرت رسانه اي و تبليغاتي گروه هاي اپوزيسيون خارج كشور و حتي گروه هاي معارض است. كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا براي تقويت مخالفان جمهوري اسلامي ايران در فوريه سال 2006 در كميته روابط خارجي كنگره، مبلغ 75 ميليون دلار براي اختصاص به اپوزيسيون ايران را تقاضا نمود و محل سرمايه گذاري اين مبلغ نيز جنگ رسانه اي و ساماندهي نافرماني مدني عنوان شد. چهارمين شكل بي ثبات سازي ايران دامن زدن به منازعات و مطالبات قومي، فرقه اي، صنفي و ... است. نكته قابل توجه در اين رابطه گزارش جيمز بيكر و لي هميلتون در ششم دسامبر 2006 پيرامون سياست آمريكا در عراق است كه در اين گزارش توصيه مي شود كه در صورتي كه ايران حمايت از گروه هاي شبه نظامي عراق را متوقف نكند (!) آمريكا مي تواند ناامني داخلي در اين كشور را با اطلاعي كه از تكثر قومي - مذهبي ايران دارد افزايش دهد و ادامه ناامني در عراق را به صورت بازي با حاصل جمع منفي تغيير دهد. با اين حال اين ديدگاه توجه زيادي از مقامات و استراتژيست هاي آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي را به خود جلب كرده است و در حال حاضر برنامه هاي گسترده اي براي آن ترتيب داده اند. دانيل پرت عضو حزب كارگر انگليس، فعال در حوزه اقليت ها و عشاير و عضو فعال انجمن دوستي اهوازي ها - انگليسي ها (مستقر در لندن) در مقاله اي تحت عنوان فدراليسم: تنها راه حل اقليت هاي ايران پرده از اين راهبرد برداشته است. دفاع از تشكيل جمعيت الوفاق و حمايت از دبير اول آن و همچنين دفاع از برخي از احزاب دست ساز و پشتيباني وسيع از عبدالمالك ريگي و ساير مخالفان نظام و راه اندازي رسانه هاي قومي تحت عناوين شبكه الاهواز و شبكه المستقبلات تحت حمايت انگليس و آمريكا نمونه هايي از برنامه هاي بي ثبات سازي ايران است. لوتواك از مشاوران سابق وزير دفاع و از عناصر سابق ارتش درخصوص تضعيف جمهوري اسلامي ايران مي گويد:تضعيف ايران مي تواند از طريق كمك به گروه هاي قومي نظير بلوچ ها، كردها، اعراب خوزستان و آذري ها جهت تجزيه كشور انجام شود. فاز جديد بي ثبات سازيسلسله اتفاقاتي كه در هفته ها و ماههاي اخير رخ داده نشان دهنده فاز جديد بي ثبات سازي در داخل است. بمب گذاري در حسينيه سيدالشهداي شيراز، قصد بمب گذاري در اجتماعات عمومي مانند نمايشگاه بين المللي كتاب، قصد انفجار در سر كنسولگري روسيه در ايران، قصد عمليات تخريبي در استان گيلان، نمونه هايي از فاز جديد برخورد با ايران است. اين اتفاقات دقيقا ياد آور توصيه بيكر و هميلتون است كه گفته بودند ادامه ناامني در عراق را به صورت بازي با حاصل جمع منفي در رابطه با ايران بايد تغيير داد. بنابر اطلاعاتي كه توسط وزير اطلاعات منتشر شد، ارتباط تروريستها يا كشورهاي آمريكا وانگليس برملا گرديد. برخي از اطلاعات منتشر شده حاكي است كه گروه 6 نفره اي كه عامل وقوع حادثه انفجار شيراز شدند با فردي به نام «فربد» كه از اعضاي سلطنت طلب راه آزادي مستقر در آلمان است از طريق سايت و ايميل ارتباط برقرار كرده بودند و در پي ارتباط اين گروه با «فربد» آنها قبلا دو بمب در سد سيوند و سد ديگري خارج از شهر كار گذاشته و منفجر كردند و بابت هر كدام 20 ميليون تومان دريافت كرده بودند. بعد از اين انفجارات فربد به آنها پيشنهاد بمب گذاري در اماكن عمومي را در ازاي مبلغ 100 ميليون تومان داد كه اولين انفجار آن در حسينيه اي در شيراز بود و قرار بود پس از آن در نمايشگاه بين المللي كتاب در مصلاي تهران بمب گذاري شود. البته وزير اطلاعات هم اعلام كرد كه اين افراد قصد داشتند در نقاط ديگري نيز اقدامات تروريستي انجام دهند. البته برخي از منابع خارجي نيز فاش ساختند كه آمريكا عمليات جديد بي ثبات سازي در ايران را پي گيري مي كند. از جمله شبكه خبري اي بي سي اعلام كرد. سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) از سوي بوش رئيس جمهور اين كشور به طور پنهان تاييديه رسمي گرفته است تا يك عمليات مخفي «سيا» را براي بي ثبات كردن دولت ايران به مرحله اجرا بگذارند. حقيقت امر اين است كه آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي بشدت از موقعيت ايران نگرانند و اين نگراني را حداقل مي توان در مواضع هفته اخير مقامات اين كشور ملاحظه كرد آن جايي كه بوش به صراحت اعلام كرد من از نفوذ ايران در خاورميانه بشدت نگرانم. از سوي ديگر همانطور كه گفته شد اجماع در كشورهاي غربي است كه حمله نظامي مستقيم به ايران غير ممكن است. از اين رو به حمايت و پي گيري جدي تر براي ايجاد آشوب وناامني در داخل در كنار فشارهاي اقتصادي، سياسي و كمك هاي مالي و معنوي اپوزيسيون و مخالفان نظام ضروري تلقي شده است. از نظر آنها ايجاد آشوب و احساس ناامني مي تواند زمينه مناسب را براي كاهش «مشروعيت نظام»، كاهش حمايت هاي مردم، ترديد نسبت به كفايت مسئولان، پذيرش نقش قدرت منجي و در نهايت تضعيف حاكميت و پايه هاي نظام فراهم نمايد. آزادسازي انرژي تهاجمي به زعم آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي بايستي نيروهايي كه ظرفيت عمليات خرابكارانه عليه ايران را دارند تقويت كرد. در اين راستا منابع خارجي فاش ساختند كه افراد با نفوذ در واشنگتن و مقامات آمريكايي به تازگي تماس هايي را با گروه هاي اپوزيسيون ايراني كه وابستگان آنها در داخل ايران فعاليت دارند آغاز كرده اند. هفته نامه نيوزويك در شماره هفته گذشته خود نوشت كميته اطلاعات مجلس سناي آمريكا گزارشي را منتشر كرده كه از ملاقات محرمانه پنتاگون وگروهاي مذكور پرده برداشته است. اتفاق غير منتظره اي كه در هفته هاي اخير در راستاي سناريوي فوق رخ داد، مويد فاز جديد بي ثبات سازي از طريق آزاد سازي گروههاي تروريستي است. يكي از مهمترين آن، خارج ساختن منافقين از ليست گروههاي تروريستي است. در هفته اخير دادگاه استيناف انگليس در اقدامي غير قابل توجيه با صدور حكمي نام گروهك تروريستي منافقين را از ليست گروههاي تروريستي خود خارج كرد. راي اين دادگاه به رغم اعلان مخالفت برخي مقامات انگليس مانند وزير خارجه (هر چند هيچ ترتيب اثري داده نشد) به معناي رويكرد جديد لندن در مواجهه با تهران است. اما نكته اساسي اين كه اين مسئله تنها در انگليس محدود نمانده و گمان زني ها در خصوص خروج منافقين از ليست اتحاديه اروپا و آمريكا نيز افزايش يافته است. اين موضوع در گزارش واشنگتن تايمز در شماره 15 ارديبهشت آن منعكس شد كه احتمال خارج شدن نام گروهك منافقين از فهرست گروههاي تروريستي اتحاديه اروپا افزايش يافته است. البته پيش از اين در سال 2002، 150 عضو كنگره آمريكا نيز طي نامه اي به وزارت خارجه اين كشور خواستار حذف نام اين سازمان از فهرست ترور شده بودند و در اسفند 1385 نيز سخنگوي منافقين به دعوت كنگره آمريكا در جمع نمايندگان حضور يافته و سخنراني كرده بود و در جمع جلسه سخنرانان بر ضرورت حذف نام اين گروهك از فهرست گروه هاي تروريستي تاكيد كرده بودند. تلاش هاي فوق براي آزادسازي گروهك منافقين با يكسري اخبار و اطلاعات كه پيرامون آن در ماههاي اخير منتشر شد نشان از راهبرد جديد بي ثابت سازي آمريكا در داخل دارد. چندي پيش نشريه كانگرشنال ويكلي نوشته بود وزارت دفاع آمريكا در نظر دارد اعضاي سازمان منافقين را براي اقدام عليه ايران آموزش دهد نشريه آمريكايي كانترپانج كه وابسته به گروههاي ضد جنگ است نيز در خبري افشا كرد شش هفته پيش بوش حكمي را براي انجام اقدامات تهاجمي سري عليه جمهوري اسلامي و ترور برخي از مقامات نظامي ايران صادر كرده است. اين نشريه نوشت كه اين حكم زمينه حمايت كامل آمريكا از عوامل نظامي سازمان منافقين و استفاده از اين نيروها عليه ايران را فراهم مي سازد. در اين ميان يكي از تاكتيك هاي آمريكا كه براي بي ثبات سازي داخل ايران فاش شد اين است كه تخريب گرايان سعي داشتند با بمب گذاري ها در مراكز مذهبي و متعاقبا انتساب آن به اهل تسنن به تعارضات مذهبي دامن بزنند. در واقع اين حركت آمريكا و انگليس در تداوم حمايت هاي اين كشور از عبدالمالك ريگي بود كه در اطراف مرزهاي ايران شيعه كشي را راه انداخته بود. بطور كلي تحولات منطقه اي و اتفاقات پيراموني جمهوري اسلامي ايران و تحركات بي ثبات سازي در داخل يك رابطه ارگانيكي با هم دارند. در واقع به نظر مي رسد كه آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي با بحران سازي در داخل سعي دارند كه جمهوري اسلامي را در درون خود مشغول كرده و به عبارتي بخش زيادي از توانايي ها و انرژي نظام را متوجه مهار تنش هاي داخلي، بحرانهاي ساختگي اقتصادي، اجتماعي و امنيتي داخل نمايند و در عين حال با ناراضي سازي در داخل، دولت كنوني را ناكارآمد نشان دهند.

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]