محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855344710
مصباح؛ فرياد همه شهيدان خمينى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نُضجگيرى نهضت اسلامى ايران در 15 خرداد 42 به رهبرى امام خمينى (ره) مصادف با نضجگيرى حركتهاى موازى، شكلگيرى جريان فكرى سياسى و چهره سازى از سوى سرويسهاى امنيتى داخلى و خارجى براى خارج كردن اين نهضت از مسير اصلى آن بود. اين سرويسها به خوبى به اين نكته دست يازيده بودند كه خيزشى با اين ماهيت و با اين گستردگى توان بر هم زدن معادلات سياسى اجتماعى ايران را خواهد داشت اما اين سرويسها هرگز باور نمىكردند در صورت پيروزى نهضت اسلامى در ايران و حاكميت تفكر امام با پشتوانه مردمى، اين نهضت دو بلوك غرب و شرق را به چالشى جدى بكشاند و به عنوان يكى از داعيهداران سياست و فرهنگ در جهان در صدد تكيه زدن بر سكوى نخست گفتمان جهانى برآيد. سرويسهاى امنيتى كه از همان آغاز با چنين چهرهها و حركتهايى به ميدان آمده بودند هرگز نتوانستند حركت پويا و طوفنده مردم خدا محور را از مسير اصلى خود خارج سازند اما به مقتضاى هر مقطع از نهضت، فرد و فكر جديدى را در برابر امام و پس از آن رهبرى وارد عرصه سياست و فرهنگ كردند در اين ميان نكته قابل تأمل و قابل بررسى در شناخت و شناساندن چهرهها و جريانهاى موازى و حركتهاى منافقانه آنان چه در حوزه نظر و چه در عرصه عمل اين بوده و هست كه به موازات روند رو به رشد نهضت و پشت سرگذراندن مراحل بس دشوار و پيچيده؛ بر پيچيدگى چهرهها جريانهاى فكرى سياسى و خطوط موازى افزوده شده و اين عناصر با پيچيدگى خاص به خود ظهور و نمود پيدا كردند به گونهاى كه درست در مقطع زمانى كه انقلاب با غلبه بر گروهكهاى چپ و راست، پيروزى در هشت سال دفاع مقدس، بيدارى جهان اسلامى و فلسطين و فروپاشى بلوك شرق به مرز جهانى شدن رسيده بود و به رقيب بلامنازع ليبرال دمكراسى تبديل گرديد، چهرههايى بدلى، انشعابى و منفعل از درون نهضت به عنوان آخرين برگهاى تعبيه شده در دفتر اصيل نهضت سر بر آوردند و با حمايتهاى آشكار و پنهان سياستمداران غربى و رسانههاى جهانى به چهرهاى جهانى تبديل شدند تا شيپور عقبنشينى در مقابل غرب و باورهاى غربى را به صدا درآورند آن هم به نام امام و خط امام و...! تاريخ پرفراز و نشيب انقلاب بيانگر اين واقعيت است كه در هر مقطع زمانى كه جريانهاى فكرى فرهنگى، سياسى و اجتماعى كه در دورن نهضت و چه در مقابل نهضت قد علم كردند؛ شهيدى از شهيدستان هميشه جاويد تشيع در برابر خطر نفوذ و گسترش آنان اعلام خطر مىكردند، شهيدانى كه سرانجام خود قربانى افشاى اين حركتهاى پنهان و منافقانه شدند؛ شهيدانى كه امروز به عنوان سمبل مبارزه و نماد حركت اصيل انقلاب در آن عرصه و در آن مقطع تاريخى شناخته مىشوند؛ شايد هيچ كس باور نمىكرد كه همه جريانهاى فكرى و سياسى و... كه شهيدان انقلاب در برههاى از زمان در برابر آن ايستادگى كردند، پس از خرداد 76 بار ديگر در برابر اسلام و خط اصيل انقلاب و رهبرى قد علم كنند و با زدن نقاب نفاق بر چهره در صدد خارج كردن نظام اسلامى از مسير اصلى برآيند و شايد هم هيچكس باور نمىكرد در اين مقطع حساس و »جنگ احزاب« منافقان مردى به يارى اسلام، انقلاب و رهبرى برخيزد كه با همه جريانهاى سياسى اجتماعى آشنا و فريادگر فرياد همه شهيدانى باشد كه به خاطر اسلام و انقلاب از همه هستى خود گذشتند. مردى كه به يقين ذخيره الهى براى اسلام و انقلاب براى گذشتن از مرحلهاى بود كه دشمنان پيروزى خود را قطعى و دوستان مظلومانه و غريبانه به دفاع پراكنده و غير سازمان يافته مىپرداختند. الف) موضعگيرى شهيد محمد منتظرى شهيد محمد منتظرى كه به خاطر رويارويى صريح با جريانى نفوذى در ساختار نظام اسلامى در مقطعى از زمان، انگ »ديوانه« بودن را به جان خريد و در برابر سازشكارى انقلابى نماهاى وابسته به جبهه ملى و ليبرالهاى متمايل به آمريكا در نطقهاى پيش از دستور خود در مجلس خواستار محاكمه آنان به جرم خيانت در دادگاههاى انقلاب شد و سرانجام در اين راه شربت شهادت نوشيد، درست يك سال قبل از پيروزى انقلاب اسلامى نسبت به شكلگيرى خط موازى وابسته و انقلابى نماهايى كه با چراغ سبز آمريكا و حركتهاى ايزايى چون دفاع از حقوق بشر و آزادى در صدد تبديل هستههاى مبارزاتى به مؤسسات حقخواهى!! آن هم در چهارچوبه معادلات ترسيم و تعريف شده از سوى غرب برآمده هشدار داده و خطر آنان را براى مبارزان نهضت اسلامى كه بر آن بود تا با قاطعيت تمام ضمن نفى جهان كفر و شرك، كار رژيم را تمام كنند فرياد ادامه مبارزه را سر داد، شهيد محمد منتظرى همواره مراقبت اين خط موازى سازشكار بود، اما ناباورانه شاهد بود كه اين خط موازى در يك مقطع كوتاه در ابتداء انقلاب بر كرسى قدرت در قوه مجريه تكيه زده است، خطى كه پس از دوم خرداد نيز به شكلى ناباورانه چنان راه را براى ترويج تفكر تخذيرى و منفعلانه خود باز ديد كه برخى از سران آنان دچار ذوق زدگى شوند؛ خطى كه به تعبير شهيد محمد منتظرى براى گرفتن چند آوانس سياسى از شاه در قبال خيانت به اسلام و انقلاب حاضر به هر دريوزگى بوده و هست، خطى كه پس از دوم خرداد نقش دلال دريوزگىهاى برخى به اصطلاح دولتمردان ايرانى را با آمريكا بازى كرد تا شايد براى باقى ماندن در قدرت دريوزگى خود را در برابر آمريكا به اتمام برساند. شهيد محمد منتظرى اين خط احيا شده در پس از دوم خرداد را نامهاى به علماى در تبعيد نهضت اسلامى در قبل از انقلاب به تاريخ 27 بهمن 1356 چنين به تصوير مىكشد: ...هم اكنون دو خط سياسى در ايران جريان دارد: 1. خط انقلابى كه خط جنبش اسلامى است و امام خمينى سمبل آن را تشكيل مىدهد. 2. خط سياسى اعتدالى. خواستهها و شعارهاى اين خط متفاوت است خط اول، حملات خود را به طرف مراكز اصلى توطئهها و جنايتها يعنى شاه و رژيم او و اربابان آمريكائيش متوجه ساخته و خط دوم گويى در سالهاى 39 - 1340 به سر مىبرند! و شعارهايى در چهارچوب قانون اساسى مطرح مىكنند. در صورتى كه در شرايط كنونى، بدترين سوء استفادهها از اين شعار خواهد شد و مستقيم و غير مستقيم، پايههاى لرزان حكومت شاه را استحكام مىبخشد. خط دوم قصور مىكند كه به برخى اهدافش كه عمده است خواهد رسيد و حال آنكه خط اول، بزرگترين ارزشى كه در شرايط كنونى برايش متصور مىباشد، استفاده از آن به منظور پيشبرد جنبش اسلامى است. معتقدلين سياسى، كه برخىشان پس از 15 سال سكوت مىخواهند سيل شهدا و زندانيان در بند و آوارگان و كسانى كه دچار انواع محروميتها شدند را ميراثبر باشند چه خوب بود كه حتى در رابطه با مصالح خودشان مسائل مطروح را عميقتر بررسى مىكردند. غارتگران خارجى كه در رابطه با مصالح خود تصميم مىگيرند، هيچگاه دلشان براى حقوق بشر و سلب آزادىهاى فردى و اجتماعى و... نسوخته است، همين فداكارىها و شهادتها و مبارزات انقلابى گذشته و وحشتى كه در اين رابطه براى آنان پديد آمده موجب اين تحولات و تغيير شرايط سياسى است. آنان تا خطر را لمس نكنند به فكر حقوق بشر! نمىافتند. آمريكائيها اينطور تصور مىكنند كه برخى از آزادىهاى نيم بند داده شود، برخى از شخصيتهاى برخوردار از وجاهت ملى دستشان در حكومت بند شود، برخى از مردم و مبارزين هم تخذير شده به خط سياسى اينگونهاى كشيده شده، همگى از حالت مبارزاتى به حالت مؤسساتى تبديل گردند و آنگاه سياسيون دست بند شده، به منظور حفاظت از مصالح سياسى كه شرايط جديدشان در ذهنشان مىسازد به جان نيروهاى انقلابى تسليم نشده مىافتند و آنان هم به جان سياسيون. فاصلهاى عميق ميان نيروهاى انقلابى و سياسيون به قدرت رسيده پديد مىآيد دستجات سياسى ضد و نقيض در صحنه سياست درست مىشود و هر تيپى به رقابت با ديگرى مىپردازد... آنگاه آيا چند نفر سياسى كه حمايت و تأييد نيروى انقلابى و مردمى را از دست بدهند، يا رأى مقاوت در مقابل خواستههاى بىحد و حصر آمريكائيها خواهند داشت؟ و آيا جز سقوط و يا تسليم راه ديگرى در پيش است؟(1) ...خط اول قابل انعطاف و حاضر به دريوزگى به خاطر چند آوانس سياسى بىمحتوا نيست و در اين رابطه چه زيانهايى كه كردند... نسل جوان و نيروهاى انقلابى و تودههاى مسلمان عملاً طرفدار خط اول هستند و بديهى است كه هر چه بيشتر نيروهاى خود را بسيج نموده، محتواى خط اول را افزونتر سازيم.(2) ب) موضعگيرى شهيد دكتر حسن آيت شهيد دكتر حسن آيت كه در دوره نخست مجلس شوراى اسلامى در برابر ليبرالهاى خود فروخته چنان برمىافروخت كه حتى از سوى برخى از نيروهاى خودى خوشبين مورد شماتت قرار مىگرفت و رويارويى او را نوعى حركت افراطى قلمداد مىكردند كه موجب خشنودى دشمن مىگردد، شجاعانه در برابر جريانى ايستاد كه از منظر او جريانى بدلى در برابر جريان اصلى خط امام است، جريانى كه در حوزه انديشه به گونهاى فكر و عمل مىكند كه راه را براى كرمها و حشرات الارضى باز كرده است و اسلام را به گونهاى تفسير و تحليل مىكند كه حتى بايد ارتشبد نصيرى هم به عرصه قدرت باز گردد و به او مقام استاندارى عطا كرد...؟! تفكرى كه پس از دوم خرداد بار ديگر در سايهسار عناصر بدلى، حشرات موذى و منافق را به عرصه سياست و فرهنگ و اقتصاد باز گرداند، شهيد دكتر حسن آيت در نود و هشتمين جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى به تاريخ 29 دى ماه 1359 در ميان اعتراض نمايندگان خود فروخته ليبرال و خود فروخته و خودىهاى خوشبين و خوشباور چنين فرياد زد... ...عصر حاضر، عصر برنامهريزى است، يكى از برنامهريزىهاى مهمى كه استعمارگران انجام مىدهند، برنامهريزىهايى است كه به منظور تسلط بر ساير ملل انجام مىدهند، اين برنامهريزىها و دسائيس انواع مختلف دارد. دسائيس سياسى، دسائيس تبليغاتى، دسائيس تخريبى و دسائيس اقتصادى از انواع اين دسائس است. ساختن خطوط و مهرههاى بدلى در مقابل خطوط اصلى، بدلى به دو معنى : يك معنى به معناى تقلبى در مقابل اصلى، مثل الماس و طلاى بدلى در مقابل الماس و طلاى اصلى. و ديگرى به معناى يدكى و جانشين بدلى از نوع تقلبى؛ مىدانيم كه شخصيتهايى مثل شاه سابق يا شاه حسين پادشاه مراكش مهرههاى شناخته شده استعمار هستند، استعمار چون پيشبينى مىكند كه اين قبيل مهرهها را ممكن است زمانى مردم عليه آنها قيام كنند مهرههاى انقلابى نما، ملىگراى دو آتشه، ماركسيستتر از ماركس و نظاير آنها را در مقابل آنان درست مىكند تا وقتى كه اين مهرههاى اصلى فرسوده و بلا استفاده شوند. آن مهرههاى بدلى را جانشين آنان بسازد از اين خطوط در انقلاب اخير ايران به وجود آورند مىبينم كه سالهاى 55 ، 56 و 57 كه آمريكا صلاح ديده بود كه با نقاب آزادى خواهى و مدافع حقوق بشر چهره كريه خود را بپوشاند احزابى همچون، جبهه ملى، جبهه دمكراتيك ملى، خلقيون و جنبشيون در انواع مختلفش به ميدان آمدند و اعلاميههاى چند صفحهاى نوشتند و بيانيههايى در دفاع از حقوق بشر امضا نمودند؛ و اشخاصى همچون شاپور بختيار، نزيه، مقدم مراغهاى، متين دفترى به ميدان آمدند تا در مقابل خط اصلى امام خط بدلى به وجود بياورند، ولى همان طورى كه ديديم شكست خوردند ولى هنوز دست از توطئهها برنداشتند و با روى كار آمدن ريگان كه آمريكا مجدداً قيافه كريه و بىنقاب خود را نشان دهد، بوى كباب به مشام بعضىها خورده است و همچون كرمها و حشرات الارض كه حرارت اتفاقى زمستان باعث مىشود كه از زير زمين بيرون آيند، از سوراخهاى خود بيرون آمدند و صريحاً دم از مقابله و مقاومت با دولت مىزنند. آن بازارى معلوم الحال كه سوابق ضد دينى و ضد روحانيتش به زمان ملى شدن نفت مىرسد صريحاً دم از مقاومت با دولت مىزند. آن آقاى ديگر جزوهاى منتشر مىكند كه اسلام را طورى معرفى مىكند كه اگر بخواهيم مطابق آن جزوه رفتار كنيم بايد ارتشبد نصيرى، آزمون و شگنجه گران معدوم ساواك را به جاى اعدام كردن، وزارت و مدير كلى و استاندارى بدهيم. زيرا اين شخص به ادعاى ناروا مدعى است كه پيامبر چنين مىكرده است. اكنون اينان مشغول تدارك توطئه وسيعى براى واژگون ساختن جمهورى اسلامى هستند، ولى من از اينجا به آنها اعلام مىكنم كه بوى كبابى كه به مشامشان خورده است بوى كباب نيست خر داغ مىكنند (خنده نمايندگان) و حرارتى كه از لطف ارباب شامل حالشان شده است، آن حرارت را صولت سهمگين انقلاب اسلامى ايران درپى است كه آنها را مانند آن كرمها كه سرماى شديد زمستان خشكشان خواهد كرد... به هر صورت انقلاب به راه خودش ادامه مىدهد و كسانى كه از انقلاب جدا مىشوند جز رسوايى و خذلان نصيبى نخواهند داشت.(3) ج) موضعگيرى شهيد مطهرى شهيد مرتضى مطهرى از نظريهپردازان نهضت اسلامى مردم ايران كه شخصيت معنوى، علمى و سياسىاش بر كسى پوشيده نيست و جريانهاى التقاطى حضور او را در نهضت برنتافتند و با نوشاندن شربت شهادت به وى يكى از ضربات جبرانناپذير بر پيكر مهندسى فكرى نظام زدند با پيروزى انقلاب اسلامى نسبت به خطر شكلگيرى جريانى كه با تلفيق اسلام با مكاتب الحادى و التقاطى شرق و غرب هشدار دادند، جريانى كه در جستجوى راه سومى براى برون رفت از بحران فكرى خود و فرار از بنبست فراروى خود بود و به خاطر عدم درك صحيح از مبانى اسلام و فاصله گرفتن از منابع اصلى، برداشتهاى خود را به عنوان برداشتى ناب و ضد تحجر و... عرضه مىكردند، برداشتهايى كه پس از دوم خرداد با حمايتها معنوى و مالى متوليان فرهنگى دولت اصلاحات ترويج و مناديان و مروجان آن به عنوان نخبگان و فرهيختگان به جامعه معرفى شدند، تفكرى كه به تعبير شهيد مطهرى در كتاب پيرامون انقلاب اسلامى استقلال مكتبى را با مخاطره روبرو مىسازد شهيد مطهرى در اين خصوص مىنويسند: در سالهاى اخير، بدبختانه گروه سومى هم پيدا شدهاند كه به يك مكتب التقاطى معتقد شدهاند، اينها قسمتى از اصول كمونيستم را با بعضى از مبانى اگزيستانسياليسم تركيب كردهاند و بعد حاصل را با مفاهيم ارزشها و اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامى آميختهاند، آن وقت مىگويند مكتب اصيل و ناب اسلام اين است و جز اين نيست، من در اينجا هشدار مىدهم، ما با گرايش به مكتبهاى بيگانه استقلال مكتبى خودمان را از دست مىدهيم.(4) مطهرى اين شهيد مبارزه با جريانهاى انحرافى و التقاطى و دستجات منحرف سياسى؛ آنانى را كه به هر نحو با مطلق كردن مردم و كار و تلاش براى مردم را اصل قرار داده غير توحيدى و غير اسلامى مىخوانند. جريانى كه پس از دوم خرداد با تمام ابعاد خود را نمايان ساخت و مناديان آن به گونهاى در محافل داخلى و خارجى ظاهر، و در عمل و سخن بروز دادند كه گويى اصل فقط »مردم« و كار براى مردم است و عصر خداگويى و خدامحورى و كار براى خدا به پايان رسيده است. شهيد مطهرى چنين تفكرى را با چنين مؤلفههايى را نوعى شرك و بتپرستى برمىخوانند و مىنويسد: واقعيت تكاملى انسان و واقعيت تكاملى جهان، واقعيت »به سوى اويى« است؛ هر چه رو به آن سو ندارد، باطل و بر ضد مسير تكاملى خلقت است. از نظر اسلام همچنان كه كار خود را بايد براى خدا كرد، كار خلق را نيز بايد براى خدا كرد. اينكه گفته مىشود، كار براى خدا يعنى كار براى خلق، راه خدا و خلق يكى است، و براى خدا يعنى براى خلق وگرنه كار براى خدا منهاى خلق آخوندبازى و صوفىگرى است؛ سخن نادرستى است. از نظر اسلام راه، راه خداست و بس، و مقصد خداست نه چيز ديگر، اما راه خدا از ميان خلق مىگذرد. كار براى خود كردن نفسپرستى است، كار براى خلق كردن بتپرستى است، كار براى خلق كردن شرك و دوگانه پرستى است. كار خود و كار خلق براى خدا كردن توحيد و خداپرستى است، در روش توحيدى اسلامى كارها بايد به نام خدا آغاز شود آغاز كردن كار به نام خلق بتپرستى است و به نام خدا و خلق شرك و بتپرستى است و تنها به نام خدا توحيد و يگانه پرستى است.(5) د) موضعگيرى شهيد سيدمحمدباقر صدر شهيد سيدمحمد باقرصدر كه با پيروزى انقلاب انگيزه خود در برپايى درس تفسير قرآن را كمك به انقلاب اسلامى به تحليل مىگذارند و با جمله جاودان خود كه »در خمينى ذوب شويد همانگونه كه او در سلام شده است«، سرانجام با ترجيح دادن شهادت بر ظاهر شدن در جلو دوربين و نفى حركت امام جاودانه تاريخ اسلام و انقلاب شد اين شهيد بزرگ در نوشتارى تحت عنوان »اسلام دينى جاويد و رو به تكامل است« انديشه التقاطى كه به نام پروتستانتيزم و نوگرايى در صدد تغيير مسلمات مكتب اسلام برآمده و مكتب اسلام را، مكتبى ژلهاى، منفعل و دنباله روى معرفى مىكند را فاجعهاى بزرگ مىخوانند، فاجعهاى كه پس از دوم خرداد 86 به گونهاى دهشتناك خود را با كمك حمايتهاى همه جانبه متوليان فرهنگى نمايان ساخت، فاجعهاى كه از منظر شهيد صدر تنها از دست كسانى برمىآيد كه مصداق دروغ بستن به خداوند هستند. شهيد محمدباقر صدر در خصوص ويژگىهاى اين جريان مىنويسد: در اينجا به نوع تفكرى برمىخوريم كه در اطراف تطور و تحول اسلام و چگونگى آن در بين بسيارى از مسلمين عصر حاضر رايج گشته اينها فكر مىكنند كه احكام اسلام بايد با تغييرات زمان تغيير پذيرد و دنبالهرو جريان زندگى انسانها باشد و چون اسلام به زغم اينان آن طور كه بر پيامبر نازل گشته صلاحيت ندارد وضع زندگى موجود انسان را توجيه كند! به ناچار براى تطبيق دين با زندگى بر مسلمانان واجب است كه اسلام را به رنگ تازهاى درآورند. تا با وضع موجود عصر منطبق گردد! خلاصه آنكه (به زعم اينها) اسلام را بايد با وضع زمان تطبيق كرد نه زندگى را با قوانين عمومى در اسلام! انگيزه اين فاجعه فكرى انگيزه اين توهم افكار مسمومى است كه به وسيله دشمنان اسلام در ميان مسلمين پاشيده مىشود تا بدين وسيله وانمود كنند كه اسلام دين زنده و اساسى و پابرجاست؟ بديهى است چنين توهم غلط هرگز با اسلام در هيچ حالتى تناسب ندارد چه آنكه اسلام قانونى نيست كه جمعى گرد هم آمده و با افكار محدود و عقلهاى ناقص خود آن را وضع كرده باشند و تحت تأثير شرايط و ظروف خاص و عواملى موروث و يا محيط فقر يا ثروت يا حب و بغضها و امثال آن از حالات انسان واقع شده باشند. اگر اسلام مولود چنين شرايطى بود، مىبايست تعديل مىشد و رنگهاى تازهاى به خود مىگرفت و نواقص آن رفع مىگشت! بديهى است كه اسلام چنين نيست و نمىتوان آن را با مكتبهاى بشرى قياس گرفت و آن را مانند نظامهاى محدود مولود فكر بشر ديد. اسلام قانون وضعى نيست كه محدود به زمان و مكان خاص باشد نه ساخته فكر بشر، تا افقها و هدفهاى آن در مرز خاص محدود گردد. بلكه نظامى است آسمانى و از جانب خدايى آمده كه آفريننده بشر و دانا به مصالح و مفاسد زندگى است اسلام مشتمل دستوراتى است كه اگر انسان به كار بندد، در شعاع آن همه ادوار و حالات زندگى او چه در اين جهان و چه در جهان ديگر سامان مىپذيرد. و همواره تحقيق و تجربه انسانها و حتى آنها كه از اسلام فاصله دارند، يكى پس از ديگرى دلايل و شواهدى ارائه مىدهد كه كار بشر جز با اسلام و راهها و نظامات آن سامان خواهد گرفت. اسلام، نظام حاكم حال كه اسلام چنين امتيازى دارد، آيا سخن از تعديل و تغيير اسلام گفتن صحيح است؟ آيا اين سخنان جز از سوء تفاهم يا بد انديشى سرچشمه مىگيرد؟ و اگر بنا باشد اسلام را با شكلهاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى موجود عصر منطبق نماييم، آيا از اسلام چه مىماند! در اين صورت اسلام از واقعيت زندگى جدا ساخته و آن را با استنباط شخصى ارزيابى نموده و در نتيجه همان نظام غربى است كه به نام اسلام ناميدهايم! و اين كارى است كه دشمنان اسلام و فريب خوردگانشان به نام مسلمان خواهانند. اسلام، نيازى به تعديل و تصرف و تحويل و تحول ندارد. و اين انسان است كه بايد - اگر خواهان زندگى سعادتمندانه و شرافتمندانه است - زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى و جهانى خود را با اسلام تطبيق دهد، تا به سامان و نظام برسد، زيرا اسلام نيامده تنها بهتر زيستن را براى بشر بياورد، بلكه آمده تا زندگى را مهذب و پاك نمايد، و در جهتگيرى به سوى هدفهايى كه پروردگار براى انسان اراده نموده، به حركت آورد. خلاصه: كسانى كه اصرار به تغيير قوانين اسلام در عصر ما دارند مانندهايشان در عصر رسالت و اعصار بعد از آن وجود داشتهاند. اينها همانهايى هستند كه كتاب خدا را تحريف مىكنند تا از بهرههاى ناچيز مادى اين جهان كامياب شوند و خداى بزرگ در وصف حال اينها فرموده : »گروهى هستند (از اهل كتاب) كه كتاب خدا را تحريف مىكنند تا سخنان بدعتآميز را به صورت كلام خدايى جلوه دهند! در حالى كه آن سخن از خدا نيست، و از جانب او نيامده آنها دانسته به خدا دروغ مىبندند.«(6) ح) موضعگيرى شهيد سيدمحمد حسين بهشتى نضجگيرى جريان سومى در پيكره انقلاب با شاخصههاى خاصى مىرفت در فضاى مهآلود غوغاسالارى ناسره به سره و انقلابى نما به انقلابى به مردم و جامعه معرفى شود. آنچه بهشتى وراء شعارهاى فريبنده و عام پسند اين جريان سوم در پشت سر بنىصدر و فريب خوردگان وى به نظاره مىنشست، خط خيانتى بود كه به موازات حركت طوفنده نيروهاى انقلابى در حوزههاى گوناگون سياسى، اجتماعى، فرهنگى، حركت مىكرد. خطى كه به انقلاب و اسلام و در هنگام و هنگامه رويارويى اسلام و غرب دست نيروهاى غربى و فرهنگ آنان را به گرمى مىفشرد؛ خطى كه پس از دوم خرداد بار ديگر ظهور كرد و با حركتهاى و موضعگيرىهاى خود ثابت كرد كه هنوز زنده است. شهيد بهشتى شاخصههاى اين جريان سوم را در نامهاى به حضرت امام چنين تبيين مىكند. بسم الله الرحمن الرحيم تهران جمعه 22 / 12 / 59 استاد و رهبر بزرگوار السلام عليكم و رحمت الله و بركاته سنگينى وظيفه فرزندتان را بر آن داشت كه اين نامه را به حضورتان بنويسد و حقايقى را به عرضتان برساند. دوگانگى موجود ميان مديران كشور بيش از آن كه جنبه شخصى داشته باشد به اختلاف دو بينش مربوط مىشود. يك بينش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادى كه در عين زنده بودن و پويا بودن، بايد سخت ملتزم به وحى و تعبد در برابر كتاب و سنت باشد، بينش ديگر در پىانديشهها و برداشتهاى بينا بين، كه نه بكلى از وحى بريده است و نه آنچنان كه بايد و شايد در برابر آن متعبد و پاىبند و گفتهها و نوشتهها و كردهها بر اين موضوع بنيابين گواه. بينش اول در برابر بيگانگان و هجوم تبليغاتى و سياسى و اقتصادى و نظامى آنها سخت به توكل بر خدا و اعتماد به نفس و تكيه بر توان اسلامى و پرهيز از گرفتار شدن در دام داورىها يادلسوزىهاى بيگانگان معتقد و ملتزم. بينش ديگر، هر چند دلش همين را مىخواهد و زبانش همين را مىگويد و قلمش همين را مىنويسد، اما چون همه مختصات لازم براى پيمودن اين راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان. بينش اول به نظام و شيوهيى براى زندگى امت ما معتقد است كه در عين گشودن راه به سوى همه نوع پيشرفت و ترقى، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهاى شرق يا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزش اصيل و مستقل اسلام استوار دارد. بينش ديگر با حفظ نام اسلام و بخشى از ارزشهاى آن، جامعه را به راهى مىكشاند كه خود بخود درها را به روى ارزشهاى بيگانه از اسلام و بلكه ضد اسلام مىگشايد. بينش اول روى شرايطى در گزينش مسؤولان تكيه مىكند كه جامعه را به سوى امامت متقين و گسترش اين امامت بر همه سطوح راه مىبرد. بينش ديگر بيشتر روى شرايطى تكيه مىكند كه خود بخود راه را براى نفوذ بىمبالاتها يا كم مبالاتها در همه سطوح مديريت امت اسلامى و حاكم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار مىسازد. شايد براى شما شنيدن اين خبر تلخ و دشوار باشد كه بسيارى از كسان كه در طول سالهاى اخير در راه حاكم شدن اسلام اصيل بر جامعه ما كوشيده و رنجها بردهاند و در طول اين سالها به مقتضاى طبيعت و ماهيت نظام ادارى رژيم شاهى، در همه سازمانهاى لشكرى و كشورى همواره در اقليت بوده و زير فشار اكثريت غربگرا يا شرقگراى حاكم بر اين سازمانها به سر بردهاند، هم اكنون در جمهورى اسلامى هم كه امام در رأس آن است و تنى چند از فرزندان امام نيز بخشى از مسئوليتها را بر عهده دارند و مردم عزيز ما نيز در صحنهها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اكثريت قرار گرفتهاند ولى اين بار زير حمايت همه جانبه رئيس جمهورى و فرمانده نيروهاى مسلح با كمال تأثير و تأسف، اين اقليت مؤمن كه اگر حمايتش كنند مىرود كه اكثريت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهورى اسلامى با پوست و گوشت و استخوان لمس مىكنند كه با چماق ارتجاع مىكوبندشان و با كارشكنىهاى رنگارنگ سد راه حركت اسلامى و اصلاحى آنها مىشوند با استظهار به ستون پنجم دشمن كه در همه اين سازمانها جا خوش كردهاند و با اطمينان به حمايت گروهى از مسئولان امروز و ديروز. بهشتى در اين نامه بلند خود، پس از اشاره به مؤلفهها و حوادث ديگر مربوط به اين جريان سوم در خاتمه آن خون دل خود و ديگر ياران امام را چنين بر خامه مىآورد: امام عزيز به خدا سوگند كه تحمل اين وضع براى اين فرزندتان بسى دشوار است كه چهره افسرده اينها را ببينم و نداى يا للمسليمن آنها را بشنوم و تنها پاسخ اين باشد كه صبر كنيد. من هم صبر مىكنم و فى العين قذى و فى الحلق شجى. اين روزها مكرر با خود مىانديشم كهاى كاش زير بار اين مسئوليت سنگين كه با تأكيد بر عهدهام نهاديد نبودم، تا مىتوانستم به كمك آنها لااقل فريادى برآورم، زيرا فرياد از يك طبقه زيبنده است اما از يك مسئول انتظار اقدام مىرود، نه فرياد، و اگر اقدام كنم با اين شائبه جگر سوز روبرو مىشوم كه دفاع از مظلومان نيست، جنگ قدرت است ميان سران از روى هواها. با استفاده از حمايتهاى مكرر پشما اينك همه نهادها كوبيده مىشوند، مجلس، دولت، دستگاه قضايى و نهادهاى انقلاب و هر چند در كوبيدن اينها موفق نشدهاند ولى نه خطرشان را مىتوان ناديده گرفت. نه ضررشان، كه همه را از خدمت گستردهتر به مردم محروم و ايثارگرمان باز مىدارند.(8) شهيد بهشتى از ويژگىهاى اين جريان را سازش پذيرى با دشمن مىداند، سازش پذيرى كه بعد از دوم خرداد به چنان مرزى از شرم آورى رسيد كه امروز بسيارى منكر دوم خردادى بودن مىشوند. اين نظريهپرداز انقلاب و شهيد دشنه سازشكاران در تاريخ 19 / 11 / 1358 در جمع پرشكوه مردم اصفهان چنين فرياد مىزند. سياسى كار كسى است كه مىآيد در گود سياست، اگر ديد هوا پس است بعد مىرود با دشمن به گفتگو مىنشيند بلكه يك آوانس بدهد، يك آوانس بگيرد، اين نوع فعالان سياسى از نظر امام و خط امام مطرود، مردود و حتى ملعون هستند، براى خط امام (نه خط سازش) مبارز، مبارزهاش هر قدر ميخواهد باشد، در جه مبارزاتش هر قدر مىخواهد باشد اما اصالت داشته باشد. معامله گر نباشد، اهل داد و ستد سياسى مطلقاً نباشد. بنابر اين ويژگى نه اش را هم به خاطر بسپاريم كه »خط امام، طرد خط سازش است(9) مصباح فرياد همه شهيدان خمينى در مقطعى كه سوت و كف و هلهله كوفى صفتان با اشاره پنهانى دين به دنيا فروشان مىرفت تجربه تلخ چشيدن جام زهر امام تكرار شود. در مقطعى كه پرتاب كنندگان تير تهمت و افترا به مطهرىها و بهشتىها، جريانهاى موازى، مهرههاى بدلى، دينداران ژلهاى و... در »احزاب«ى ديگر گرد آمده بودند تا با ايجاد رعب و وحشت پرچم تسليم شدن در برابر مكتب ليبرال دمكراسى را به اهتزاز درآورند و تمام دستاوردهاى خمينى و شهيدان خمينى را در جلو پاى كارتلها و تراستهاى بين المللى ذبح كنند و... پير فرزانهاى گام به ميدان نهاد كه از حنجرهاش فرياد همه شهيدان خمينى به گوش مىرسيد، پيرى كه يكه و تنها سينه خود را در مقابل همه جريانهاى فكرى، سياسى و فرهنگى كه مىرفتند تا به ساحت مقدس »حسينيه امام« اهانت كنند سپر كرد، پيرى كه بوى جوانى، بوى عطر شهادت، بوى گلاب دستههاى سينه زنى بوى ولايت مدارى، بوى انتظار از پرچم فداكارى و مجاهدتش به مشام مىرسد. پيرى كه سخنرانىها، موضعگيرىها، هدايتهاى فكرى و معنوى، آرايش صف روكردگان به قبله غرب را در هم شكست و به تنهايى درچند سنگر سياست و فرهنگ و... جنگيد، پرده از چهره نقاب نفاق و نفاق نويين برداشت، ايستاد اما هرگز طوفان تهمت و افترا او را خم نكرد و چنان بذرى در نهاد جوانان غيور و ولايت مدار كاشت كه جوانههايشان نه تنها در برابر طوفانهاى سهمگين ليبرال دمكراسى سر خم نكردند بلكه اگر سر از تن آنان هم جدا شود هرگز پشت به رهبرى نخواهند كرد، درود بر او كه فرياد همه شهيدان خمينى، و بهشتى و مطهرى خامنهاى است. پاورقىها: 1 . يادنامه شهيد محمد منتظرى ، ص 220 و 226 2 . همان ، ص 227 . 3 . درسهايى از تاريخ سياسى ايران ، استاد شهيد سيدحسن آيت ، صص 81 - 82 . 4 . پيرامون انقلاب اسلامى ، شهيد مرتضى مطهرى ، ص 162 . 5 . مقدمهاى بر جهان بينى اسلامى، جهانبينى توحيدى ، مجموعه آثار استاد ، ص 135 . 6 . ويژهنامه ، روزنامه جمهورى اسلامى ، 19 فروردين 1361 . 7 . روزنامه كيهان ، چهارشنبه 8 شهريور 1379 ، ص 7 . 8 . همان . 9 . جاودانه تاريخ ، گفتارها ، شماره 3 ، ص 0 178
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]
-
گوناگون
پربازدیدترینها