واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
"اكنون كه من حاضرم، بعضي نسبت هاي بي واقعيت به من داده مي شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود، لهذا عرض مي كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مي شود مورد تصديق نيست، مگر آن كه صداي من يا خط و امضاي من باشد، با تصديق كارشناسان و يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم" امام خميني(رض)، وصيت نامه الهي- سياسي يکم؛ روزگاري خفاشان قلم به مزد در تاريکخانه روشنفکريشان، نور را ستيزه اي عيان آغازيده و چنگال آلوده خود را سوي سيماي حقيقت روانه کرده بودند. در سخنراني ها از لزوم سپردن امام به موزه هاي تاريخ سخن مي گفتند و در آشفته نويسي ها، تصميمات انقلابي معمار انقلاب اسلامي را مغاير اصول عقلاني مي نماياندند. و چه مي گويم، خميني که سهل است، حقيقت مصطفوي(ص) و عصمت زهرايي(س) نيز بي بهره از نيش اين مارهاي خوش خط و خال نماند؛ مرور نشريات سراسري سال هاي انتهايي دهه هفتاد بزرگترين گواه اين سخن است. دوم؛ موضع رأس و بدنه جريان هاي مکتبي در آن روزگار چه در حوزه سياست و چه در حوزه فرهنگ اما موضعي منفعل و با نداي "وا اسلاما" و "وا اماما" بود. تجمعات مداوم پس از نماز هاي جمعه، چاپ نشريات واکنشي که شايد "شلمچه" و "جبهه" را بتوان نماد آنها دانست، بر هم زدن سخنراني ها و مراسمات جريان براندازي و... شاخص واکنش هاي نيروهاي حزب الهي در پاسخ به عملکرد اين جريان بود. سوم؛ "تلک الايام نداولها بين الناس...". 3 شکست سنگين و پياپي در انتخابات هاي شوراها، مجلس و رياست جمهوري، تئوريسين هاي جريان روشنفکري را به تغيير استراتژي جبهه دوم خرداد واداشت. هر چند که رويکرد منافقانه از همان آغاز در دستور کار طيفي از کارگزاران جبهه دوم خرداد قرار داشت: "بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که جامعه ما هنوز که هنوز است متدين است و جامعه اي ديني است. جامعه اي که هم به لحاظ عقيدتي، احساسي و عاطفي و هم به لحاظ عملي، دلمشغول دين و مذهب است. از سوي ديگر وقتي قصد داريم تا موجودي را تعليم و تربيت کنيم و به مجراي خاص سوق دهيم، بايد ميزان فهم و قبول مخاطب را در نظر بگيريم و چون مخاطبان ما مسلمان هستند، طبعاً بايد با آنها با ترمينولوژي ديني سخن گفت... به حدي که به نظرم مي آيد، اگر کساني باطناً لائيک و غيرديني هستند، بايد تا حد فراواني مثل روشنفکران ديني و با ترمينولوژي ديني سخن بگويند و الّا توفيق و کارآيي نخواهند داشت." عيسي سحرخيز، ماهنامه آفتاب، آذر 80 اما با اين حال پس از رويگرداني مردم از ايشان، تئوري نفاق به عنوان استراتژي اول اين جريان برگزيده شد. چهارم؛ در قوت گرفتن رويکرد منافقانه همواره جاي خوش حالي و نگراني توأمان وجود داشته است. خوش حالي از آن روي که کفر علني با بي تفاوتي مؤمنين مواجه نشده و برخورد غليظ آنان را به دنبال داشته است. خوش حالي از آن روي که دشمني علني با مباني ديني، حيات سياسي درپيش گيرندگان اين استراتژي را به جد زير سؤال برده است. خوش حالي از آن روي که علني ساختن منويات دروني کفرآميز تهديد مردمان به "راست کردن قائلين با شمشير کج" را به دنبال داشته است. خوش حالي از آن روي که نتيجه ندادن رويکرد کفرآميز علني، نشان از عمق اعتقادات ديني مردمان و پايبندي ايشان به اصول اسلامي دارد. و نگراني از آن روي که معاويه صفتي مقدمه حاکميت يزيد و به مسلخ بردن حسين به کربلاست. نگراني از آن روي که عامه مسلمين قدرت تشخيص نفاق معاويه را ندارند. نگراني از آن روي که خطر تحريف مباني اسلامي در اين رويکرد به شدت نگران کننده است و نگراني از آن روي که معروف در نظر مردمان منکر و منکر تبديل به معروف شود و در يک کلام، اسلام وارونه و امريکايي داعيه دار و طلبکار اسلام ناب محمدي(ص) شود. نجم؛ در گناه تحريف انديشه هاي اصيل اسلام ناب و معمار آن هرقدر که جريان لائيک مقصر است، جريان به اصطلاح اصولگرايي که زبان به کام گرفته و خود را به نديدن و نشنيدن زده است نيز شريک است. جفاي جماعت ظاهرالصلاح اگر بيشتر از ظلم معلوم الاحوال ها نباشد کمتر نيست. چه، ايشان نيز در پشت پيراهن هاي يقه بسته که گاه روي شلوار افتاده و گاه نيز -به اقتضاي شغل- با کت و شلواري ديپلماتيک و ته ريش نرم همراه شده است، همان کردند که سکولارها. در اين ماجراي دردناك چپ و راست اتحادي استراتژيک يافته اند. ششم؛ اين روزها که جريان روشنفکري- هرچند در هيئت مذهبي و يا در کسوت روحانيت- منويات دروني خويش را به امام نسبت مي دهند، لزوم واکنش انديشه ورزان انقلاب و به خصوص اصحاب عاشورايي امام به اين تحريفات جدي است. اما در اين ميان جاي اين سؤال باقي است که در کشاکش تعارض سخن صحابه چه بايد کرد؟ پاسخ روشن است. عملکرد صحابه خود بهترين گواه صدق و کذب يا عدل و فسق آنان است. کساني که مخالف نص صريح پيام ها و سخنان امام راحل سخن گفته اند، از کذابين اند. در کلام کساني که در نقل هايشان از جلسات هميشه دو نفره و خصوصي با امام، مخالفت جدي با سيره عملي بنيانگذار انقلاب اسلامي باشد، جاي پذيرشي نخواهد بود. نيز، کساني که از گذشته خويش پشيمان شده و از مشي انقلابي خود عدول و بلکه توبه کرده اند، صلاحيت سخن گفتن درباره انديشه امام را ندارند. صحابه اي که اشرافيت در تمام شئون زندگي اشان، از گفتار گرفته تا رفتار، از خانه گرفته تا ماشين، از انديشه گرفته تا پندار و... ريشه دوانده، حق تفسير امام را ندارند. نيکوترين معيار تفسير امام، خود امام و کلام خلف صالح اوست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]