واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: زخم نه چندان تازه در باب نام تاريخي خليج فارس
مرضيه آذرافزاشبكه يك سيماي جمهوري اسلامي در 9/2/87 برنامه يي را با عنوان «زخم تازه» روي آنتن برد كه به موضوع تحركات سياسي براي تغيير نام تاريخي «خليج فارس» پرداخته است. گرچه بيش از دو هفته از پخش اين برنامه مي گذرد، ولي با توجه به فضاي سياسي و تحركات در منطقه تامل در مورد پاره يي نكات بي فايده نخواهد بود.يكم؛ تلاش فرصت طلبانه و سياست بازانه بيگانگان براي تغيير نام «خليج فارس» عنايت ملي در كشور را مي طلبد و از اين رو پرداختن رسانه ملي به اين مساله با شيوه هاي گوناگون امري ضروري و شايسته است.دوم؛ جلب مخاطب از اقشار و رده هاي سني مختلف، از لوازم پيام رساني در چنين اموري است و اين برنامه با تركيب بخش هايي از فيلم هاي مستند درباره تاريخ معاصر، نماهايي از نقشه هاي قديمي منطقه، مصاحبه با كارشناسان و انيميشن، تنوع مناسب و رنگ و لعابي تاثيرگذار در كار ايجاد كرده است. به نظر مي رسد در شروع، برنامه بايد براي جلب توجه مخاطب، تيتراژ نافذتري داشته باشد تا مانند تيتراژ پاياني كه نقشه قديمي «خليج فارس» و شهرهاي آباد ايران را در متن دارد، تاثيرگذار شود.سوم؛ لحن طنز و ادبيات ساده و روان آن گرچه گاه بي جهت عوامانه مي شود، ولي از نظر همه كس فهم بودن، وجه مثبت برنامه به حساب مي آيد.چهارم؛ تيپولوژي چهره هاي منتخب براي مصاحبه با هوشمندي صورت گرفته است.پنجم؛ توجه به هويت تاريخي- تمدني ايران(قبل از اسلام) نشان پختگي است.ششم؛ توجه به نهضت ملي و دكتر مصدق هم نشان پختگي است هر چند با دست و پا بسته بودن هاي قابل درك، هفتم؛ زمان برنامه طوري است كه بيننده در پايان در انتظار بقيه آن مي ماند و همين مي تواند، گوياي پيام رساني آن باشد.و اما يكم؛ حتي مطابق متن برنامه، تغيير نام «خليج فارس» بسيار بيشتر از آنكه مساله عرب- فارس را پشت خود داشته باشد، مستظهر به پروژه يي است كه با فروپاشي امپراتوري عثماني با ابزار جنبش هاي ناسيوناليستي در شمال آفريقا و خاورميانه توسط غرب به ويژه انگلستان آغاز شد و غربيان پشت تابلوي پان عربيسم در اين مناطق ورود، و در تكه پاره هاي امپراتوري عثماني جاخوش كردند. ترديد نكنيم كه اگر برخلاف محاسبات نباشد، ادامه دهندگان آن پروژه نه مي گذارند «خليج فارس» خليج عربي نام گذاري شود و نه آن را چنان كه الان عمل مي كنند، بي نام (Gulf) رها مي سازند، بلكه به راحتي نقطه يي روي «ع» عربي مي گذارند و...،با اين حساب طرح و جااندازي دوگانه عرب- فارس به بهانه موضوع خليج فارس به خاكي زدن است. يادمان نرود در منطقه، ما با دوگانه منافع ملي ايران- سلطه روبه رو هستيم و البته اين را نيز علاوه و حتي مقدم بر شجاعت بايد با عقل و تدبير از عهده برآييم.دوم؛ جامعه ايران از اقليت ها و قوميت هاي مختلفي تشكيل شده كه در طول تاريخ با هويت ايراني در كنار هم زيسته اند. از مهم ترين آنها قوميت عرب ايران است كه در خوزستان و حاشيه خليج فارس زندگي مي كنند و بر عربيت خويش بسيار تكيه دارند؛ با اين حال در جنگ عراق عليه ايران با عراق عرب جنگيدند و شهداي بسياري تقديم ايران زمين كردند. اگر وقايع مشكوك دو، سه ساله اخير در خوزستان كه از جنس تحركات جدايي طلبانه در اوايل پيروزي انقلاب حول محور عربيت در اين استان است را در نظر آوريم، متوجه خواهيم شد كه طرح قطبي موضوع عرب- فارس با هر نيتي، تا چه حد به بيراهه رفتن است. همين جا بايد علاوه كنيم از يك سو اقدامات كشورهاي حاشيه خليج فارس را در مورد جزاير سه گانه ايراني و ارجاع مساله به شوراي امنيت سازمان ملل با سوءاستفاده از مناقشات مرتبط با پرونده هسته يي ايران و از سوي ديگر امواج ملي گرايي ايراني از نوع ضداسلامي و ضدعربي كه از سوي رسانه ها و محافل مخالف جمهوري اسلامي (عمدتاً سلطنت طلب)، فضاي فرهنگي و قشر جوان كشور را هدف تاثيرگذاري قرار داده است. كاملاً ضروري است دفاع ما از حقوق خود در باب هويت تاريخي «خليج فارس» در عين جديت، با درايت و همه جانبه نگري صورت گيرد كه به اصطلاح براي دفع شري، ساحت ايرانيت و تماميت ارضي خود را در جاي ديگر، دچار شرور نسازيم. سوم؛ راوي در بررسي عمل اولين بدعت گذاران براي تغيير نام «خليج فارس»، به عبدالكريم قاسم و جمال عبدالناصر رهبران عراق و مصر اشاره كرد و به استفاده آنها از نام جعلي خليج عربي به نوعي پرداخت كه گويي آنها مهره هايي انگليسي بوده اند. اين در حالي است كه اين دو چهره در جنبش هاي استقلال طلبانه در مقابل سلطه انگليس و سرنگوني خانواده هاي سلطنتي دست نشانده استعمار به قدرت رسيدند. نبايد اين نكته از نظر نويسنده دور مي ماند كه دوره حكومت هر دو اين رهبران عرب مصادف با سلطنت پهلوي در ايران بوده، رژيمي كه با تابلوي پان ايرانيسم افراطي در جهان اسلام و دنياي عرب نزديك ترين دوست و هم پيمان اسرائيل و ژاندارم منافع غرب به خصوص بريتانياي كبير و امريكا به حساب مي آمده است. وجهه ناسيوناليسم عرب در اين دوران كه در مصر زمان ناصر در اوج قدرت بروز كرد، وجهه يي ضداستعماري و ضداسرائيلي است و صدالبته خدشه به هويت ملي و تاريخي و مرزهاي جغرافيايي هر سرزميني از سوي هر فرد، ولو رهبران محبوب و خوش نام ملت ها بايد مورد اعتراض قرار گيرد و هكذا «خليج فارس» و قاسم و ناصر. ولي در پرداختن به مسائل، نبايد از رويدادها و شرايط ويژه زمان غفلت ورزيد و نمي توان هم پيماني پهلوي ها و حكومت اسرائيل را در بسترسازي براي مواضع ضدايراني آن زمان ناديده گرفت كه حتي ايرانيان مسلمان و آزاديخواه را نيز در كنار نفرت از اسرائيل به سوي انزجار از ملي گرايي پهلوي ها سوق داده بود و شايد متاثر از آن دوران، هم در جنگ تحميلي و هم پس از اشغال عراق توسط نيروهاي غربي و تشكيل حكومت شيعي در عراق، برخي گروه هاي بنيادگراي اسلامي در كشورهاي عربي در محاسباتي سست و تحليلي قشري، ايران را به همسويي با اسرائيل و اشغالگران غربي متهم كردند. به هر حال ز هر طرف كه شود كشته، به سود اسرائيل و نظام سلطه است كه ايرانيان نمي توانند چشم خود را بر آن ببندند. خلاصه اينكه عبدالكريم قاسم و جمال عبدالناصر دو رهبر ملي و ضدانگليس عرب آنچنان كه اين برنامه مي گويد اگر «خليج فارس» را خليج عربي ناميده اند، شايسته سرزنش اند اما نه به گونه يي كه ما آنها را مهره استعمار قلمداد كنيم و از اين بابت خود را در مقابل جريان ملي و آزاديخواه اعراب قرار دهيم كه به ويژه جمال عبدالناصر را مراد و پيشواي مبارزات ضداستعماري مي شمارند. جالب اينجا است كه نزد ايرانيان هم نه تنها اين دو رهبر ضدايراني شناخته نشده اند، بلكه در ميان بسياري از آزاديخواهان و روشنفكران ايران، عبدالناصر مخصوصاً از منزلت و احترام بالايي هم برخوردار بوده است.باز هم اما سازنده اين برنامه گروه روايت فتح است كه در ذهن ها، دوران جنگ تحميلي و مجاهدت هاي رزمندگان ما را براي حفظ تماميت ارضي ايران تداعي مي كند. ورود اين گروه به اين عرصه دفاع و پاسداري از مرزهاي جغرافيايي، تمدني و هويتي ايراني نكته برجسته در ساخت اين برنامه است كه انشاءالله با رعايت همه ظرايف و دقايق توسط آنان بايد به فال نيك گرفت.
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]