واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نگاهي اجمالي به ابعاد عرفاني و فلسفي انديشه امامخميني(ره)
عرفان- مسعود خوشنودزاده:
بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران، امامخميني به موازات وجوه قوي فقهي- سياسي در انديشه و منش، درس آموخته عرفان ابن عربي و حكمت متعاليه (صدرايي) است امري كه از او شخصيتي با لايههاي پيچيده و ذو مراتب ساخته است.
لذا در دوران معاصر برخي از تحليلگران و انديشمندان كوشيدهاند تا مابين انديشههاي سياسي امام و رويكردهاي عرفاني و فلسفي وي نسبتي قائل هستند، تعبيراتي چون عرفان سياسي، حركت جوهري در سياست و... از اين دست هستند.در آستانه سالگرد ارتحال امامخميني مطلب حاضر نگاه كوتاهي دارد به برخي از وجوه عرفاني و فلسفي وي.
در عرفان نظري، امامخميني از پيروان شيخ اكبر محيالدين ابن عربي است و به اين نظام فكري براي دستيابي به معرفت جهت وصول به حقيقت، باور و اعتقاد كامل دارد و ديگران را نيز براي فهم حقيقت، به اين نظام فكري به عنوان يكي از راه هاي شناخت دعوت ميكند. نگاهي به آثار امام نشان ميدهد كه ايشان در بررسي مسائل عرفاني و تفسير آيات و روايات و ادعيه به اين نظام پايبند است.
در شرح چهل حديث (در شش حديث آخر)، شرح دعاي سحر، اسرار الصلاه و كتاب عظيم «مصباحالهدايهالي خلافه و الولايه» در بعد نظري، ما برابر عارفي دقيق و متفكر كه داراي يك نظام فكري و نظري منسجم و ابتكار و قريحهاي سرشار است، قرار داريم.
اين عارف بزرگ مسائل را با دقت، موشكافي كرده و مباني نظري را شرح و بسط ميدهد و از اصطلاحاتي چون: انسان كامل، قوس صعود و نزول، اعيان ثابته و... به همان معني مكتبابن عربي استفاده ميكند اما شارح محض اين مكتب نيست و در بسياري از مباحث، نظر اجتهادي و تنبيهات و اعتراضات خويش را در كمال شجاعت و آزادگي به پيروان ابنعربي بيان ميكند. براي مثال در باب اسم رحمان و رحيم، اعتراض و تنبيهي به جناب قيصري دارد.
قيصري معتقد است اگر حقيقت وجود را فقط به شرط كليات اشيا دانستيم، مرتبه اسم رحمان است و اگر به شرط كليات به نحوي كه جزئياتي در آن مفصل و ثابت بوده و بدون آنكه ازكلياتش در احتجاب باشد، آن مرتبه اسم رحيم است اما مرحوم امام(ره) اين سخن قيصري را كامل نميداند و معتقد است اين توجيه صحيح اما ناقص است و مناسبتر آن است كه مرتبه اسم رحمان مرتبه بسط وجود بر همه عوالم كلي و جزيي و مرتبه رحيم را مرتبه كمال وجود به كليات و جزئيات آن قرار دهيم.
نمونه ديگر، در تعليقات امام(ره) بر شرح قيصري بر فصوصالحكم است كه در باب جوهر و اعراض با قيصري به مناقشه ميپردازند.همچنين، در مصباحالهدايه مهمترين مباحث علمالاسماء و خلافت محمدي و ولايت علوي با بيان و كلام موجز و شيوا براي اهل تحقيق توضيح داده شده است.
مرحوم امام(ره) معتقد است كه شناخت صحيح كه همان غايت معرفت اهل مكاشفه است، عبارت است از درك عجز و ناتواني در شناخت ذات حضرت حق، به همين جهت به بحث اسما و صفات به عنوان حجب نوري آن غيبالغيوب ميپردازد. ايشان اولين ظهور مظاهر اسم اعظم را مقام رحمان و رحيم ميداند كه از اسماء جمال هستند و به همين دليل كه تجلي اول هستند، از غضب حضرت حق كه در تجلي متأخر از رحمان و رحيم است سبقت دارند.
استاد مرحوم علامه سيد جلالالدين آشتياني معتقد است كه سه كتاب شرح دعاي سحر، مصباحالهدايه الي خلافه و الولايه و اسرار الصلاه به خاطر سطح عالي مطالب و شيوه بيان، از عاليترين و ماندگارترين كتب عرفاني هستند.
از طرف ديگر با بررسي زندگي امامخميني به دو دوره مهم در سيره عملي و سلوكي ايشان برميخوريم؛ يكي دوران تحصيل به خصوص هنگامي كه خدمت آيتالله شاهآبادي را درك ميكردند و ديگري از سن 27 سالگي به مدت حدود 10 سال كه امامخميني بيشتر اوقات خويش را به مجاهدت و رياضت و سير در آفاق معرفت نفس و معرفت رب مشغول بودهاند.
در دوره اول، ايشان به همراه استاد به تكميل علم و شناخت راه و گذشتن از معبر دنيا و ورود به عالم ملكوت مشغول بودند و سير «منالخلق اليالحق» و نيز «فيالحق بالحق» را به پايان رساندند. كتاب پرارج شرح دعاي سحر رهآورد اين سفر معنوي است.
اما در دوره دوم، ايشان در يك حركت عميق و پربركت به عاليترين مراتب معرفت نفس دست يافتند و سپس با ديده الهي خلق را شناخته (سير من الحلق الي الخلق بالحق) و در نهايت در كثرات عالم با ديده وحدت بين سفر كرده و توحيد ناب و صمدي را با تمام وجود يافتند.ره آورد اين مرحله در عالم علم به صورت بعضي آثار قلمي همچون «اسرار الصلاه»، «شرح اربعين حديث» و «مصباح الهدايه الي خلافه و الولايه» براي سالكان عرضه شده است و در عالم عين به تأثير نفس انسان كامل در نفوس، آدميان و بيدار كردن هزاران هزار انسان خفته منجر شد.
با نگاهي به چهل حديث و شرح حديث جنود عقل و جهل با بياناتي روبهرو ميشويم كه نهتنها نسخه درد سالكان، بلكه براي قلوب مستعد، عين دواست و اين جز از انسان كاملي كه در قله انسانيت ايستاده و حقايق عالم غيب و شهود را رصد ميكند، امكانپذير نيست.
در مقام فلسفه امام خميني نيز بايد گفت: ايشان از فلاسفه صدرايي و پيروان حكمت متعاليه است و براي جناب ملا صدرا احترام خاصي قائل است و ايشان را با القابي چون «صدرالحكماء و المتألهين و شيخ العرفا والكاملين»ياد ميكند و در جايي جهت نشان دادن جايگاه ملاصدرا و مكتب فلسفي او ميفرمايد: «ملاصدرا و ماادراك ملاصدرا.» ايشان نگاه حكمت متعاليه به عالم علم و عين را همراه مكتب عرفاني ابن عربي از راههاي مورد اعتماد براي درك حقايق عالم جهت وصول به آنها ميداند و براي شناخت اسلام حقيقي ديگران را به غور در حكمت متعاليه، در كنار قرآن كريم و احاديث معصومين(ع) دعوت ميكند.
امامخميني سالها در محضر اساتيد صاحبنامي چون مرحوم علامه رفيعي قزويني به تحصيل حكمت پرداخته و قريب به 02 سال با تدريس خويش تشنگان معارف الهي را سيراب كردهاند. اگر چه كتاب مستقلي در فلسفه از ايشان بهجا نمانده اما در جاي جاي آثارشان به مقتضاي بحث به مباحث فلسفي وارد شده و به تبيين و توضيح مطلب پرداختهاند كه نشان دهنده تبحر تام و اعتقاد تمام ايشان به مباحث حكمت متعاليه است.
به طور مثال در شرح اربعين حديث در مباحثي چون خير و شر، صفات حق و آفرينش آدم بر صورت خداوند با استفاده از مباحث فلسفي به توضيح و تفسير بحث پرداخته است.
امامخميني در فلسفه نيز هرگز مرعوب نام كسي نشده و با همه احترامي كه براي فلاسفه، به خصوص ملاصدرا قائل است هر جا ايراد و نظر مخالفي داشته، بيان كرده است، به طور مثال در مسئله تسبيح موجودات با اعتراض به ملاصدرا به اين خاطر كه تسبيح فطري را پذيرفته، نظر خويش را چنين بيان ميكند: «تأويل تسبيح به تسبيح تكويني يا فطري از تأويلات بعيده باردهاي است كه اخبار و آيات شريفه از آن ابا دارد... و عجب از حكيم بزرگ و دانشمند كبير صدرالمتألهين قدس سره است كه تسبيح را در اين موجودات تسبيح نطقي نميداند....» همچنين به تقسيم اوصاف حق از نظر حكما نيز اشكالي وارد كردهاند و نظرات بسياري را در قالب تعليقه بر اسفار بيان نمودهاند كه متأسفانه تا به حال اين تعليقات بهدست نيامده است.
تقريرات درس فلسفه امام نيز توسط مرحوم آيتالله سيد عبدالغني اردبيلي يادداشت شده و مطالعه اين اثر، ما را در شناخت بهتر جايگاه فلسفي امامخميني ياري ميرساند.اين تقريرات مربوط به شرح منظومه و درس اسفار ايشان است و تسلط ممتاز امام و اعتقاد كامل ايشان به حكمت متعاليه در آن مشهود است.
امام مباحث فلسفي را در عين ايجاز و اختصار، استادانه و متين بيان ميكنند و نكتهاي را فرونميگذارند.از ديگر خصوصيات تدريس فلسفه امامخميني پرهيز از بيان بيش از حد آراي شارحين است كه متعلم را سر درگم و دلزده ميكند. ايشان براي مستشكل و حتي مخالف و معاند احترام تام و تمام قائل است و آنان را با الفاظي چون «اخوانناالماديين»ياد مي كنند.
آزادانديشي و حقطلبي و نگاه صحيح و به دور از جنجال به گفتار، حتي اگر از گويندهاي پرخطا باشد، از ديگر خصايص اين حكيم متأله است: «... اگر قومي با ما موافق نشدند، نبايد اگر يك جهت حقي قائل شدند، ما به مناسبت احراز عداوت كلي، زمزمه مخالفت كلي با آنها سر داده و حرف حق را هم به جهت مخالفت با آنها قائل نشويم والا اگر بنابراين باشد، بايد ما با تمام الهيين عالم بناي مخالفت گذاشته و اعتقاد به وحدانيت و توحيد را هم از دست بدهيم.»
تاريخ درج: 12 خرداد 1387 ساعت 09:18 تاريخ تاييد: 12 خرداد 1387 ساعت 10:08 تاريخ به روز رساني: 12 خرداد 1387 ساعت 10:04
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]