تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834777831
معمای طبس و چگونگی شهادت منتظرقائم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تلفن محرمانهی ریاست جمهوری در کاخ سفید به صدا در آمد. منشی مخصوص رئیس گوشی را برداشت و با اضطراب به اتاق رئیس جمهور وصل کرد. مکالمهی فرد ناشناس 20 دقیقه طول کشید؛ پس از پایان مکالمه، رئیس جمهور به سرعت از منشی خواست تا یادداشتی كه در پاكت قرار داده شده را به ستاد کل بفرستد. پس از فرار آمریکاییها از ایران، کاخ سفید اعلامیهای به این شرح پخش کرد: «آمریکا در عملیاتی در صحرای طبس جهت آزادی جان گروگانهای اسیر در ایران با شکست روبهرو شد و اسناد سری و مهمی در درون هلیكوپترها به جای مانده است». پس از اینكه مدت زمان کوتاهی از پخش این اعلامیه از جانب کاخ سفید سپری شد، به دستور مستقیم بنیصدر، که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را داشت، هلیكوپترهای به جا مانده از عملیات آمریکاییها بمباران شد و اسناد سری و مهم باقی مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قایم ـ فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد ـ که در منطقه از هلیكوپترها محافظت میکرد، به شهادت رسید. شهادت محمد منتظر قائم به روایت همرزمان: ظهر جمعه پنجم اردیبهشت از ستاد مركزی سپاه تهران ، با برادر شهید محمد منتظری قائم در یزد تماس میگیرند كه خبر رسیده چند فروند هلیكوپتر آمریكایی مردم را در كویر به گلوله میبندد و یك آمریكایی زخمی شده هم ، در بیمارستان یزد است . بلافاصله در بیمارستانها تحقیق میشود و قسمت دوم خبر تكذیب میگردد ولی بعد از ساعتی از دفتر آیتالله صدوقی با سپاه تماس میگیرند كه، اینجا یك راننده تانكر است و ادعا دارد تانكر نفتش را آمریكاییها در جاده طبس آتش زدهاند . در پی این گزارشات ، محمد تصمیم میگیرد كه هر چه سریعتر به منطقه بروند و از نزدیك با حادثه برخورد نمایند. آخرین دستخط شهید نشان میدهد كه وضع منطقه را حساس و حضور آمریكاییهای مسلح و مهاجم را بنا بر اخبار و گزارشات رسیده قطعی میدانسته است ، یكی از برادران پاسدار یزدی این چنین گزارش میدهد : « وقتی قرار شد برویم محمد گفت : اول نمازمان را بخوانیم ... ما كه نماز خواندیم و برگشتیم ، محمد هنوز در گوشه حیاط سپاه مشغول نماز بود . او نماز را همیشه خوب میخواند . اغلب ، در جمعها ، او را به دلیل تقوایش ، پیشنماز میكردند . با اینهمه ، این بار نمازش حال دیگری داشت . بعد از آنكه تمام شد یكی از برادرها به شوخی گفت : " نماز جعفر طیار میخواندی ؟ " او با خوشحالی پاسخ داد : « به جنگ آمریكا میرویم . شاید هم نماز آخرمان باشد » در بین راه مثل همیشه شروع كرد به قرآن و حدیث خواندن و تفسیر كردن و توضیح دادن ، سوره اصحاب فیل را برایمان تشریح كرد و داستان ابرهه را ... و گفت ، آمریكا قدرت پیروزی بر ما را ندارد و به توضیح بیشتر مسائل پرداخت ، از احادیث نیز استفاده میكرد. شهید محمد با آنكه یك فرمانده نظامی خوب بود ، یك معلم اخلاق و عقیده نیز بود و با آنكه در مواقع لازم از قاطعیت و همچنین خشم و جسوری فراوان برخوردار بود اما در مواقع عادی از همه پاسداران متواضعتر و معمولیتر بود ، از اینكه به او به چشم یك فرمانده نگاه كنیم ناراحت میشد و با اینكه او میبایست بیشتر نقش فرماندهی ، و تصمیمگیری و طرح و نقشه را داشته باشد ولی علاوه بر آن همواره خود پیشقدم بود و بویژه در مواقع خطرناك حتما خودش نخست اقدام میكرد ، از خودنمائی بشدت پرهیز داشت ، حتی زیر گزارشات یا اطلاعیههائی كه اصولا با نام فرمانده سپاه اعلام یا ارسال میشود ، از نوشتن نامش خودداری میكرد ، كسی كه وارد سپاه میشد امكان نداشت تا مدتی بفهمد او فرمانده ما هست . بیشترین كارها را خودش انجام میداد . اغلب شبها نیز بخانه نمیرفت و حتی بجای ما هم پست میداد ، غذا خیلی كم و ساده میخورد ، بیشتر روزه میگرفت ، روز قبل از شهادتش نیز كه پنجشنبه بود ، روزه بود ... راه طبس را با اینكه خاكی و خراب است با سرعت بسیار زیاد طی كردیم . در راه از سرنشینان اتومبیلی كه از آنجا گذشته بودند ، سؤال كردیم ، گفتند آمریكائیها یك تانكر را آتش زده مسافرین یك اتوبوس را گروگان گرفته و هرچه داشتهاند بردهاند. «وقتی که به چند کیلومتری منطقهی فرود رسیدیم، حدود پانزده نفر از برادران کمیتهی طبس در آنجا بودند و عدهای از برادران ژاندارمری نیز در آنجا حضور داشتند که یکی از آنها گفت: «منطقه، مینگذاری شده و یک فانتوم به طرف ما تیراندازی کرده است». صبح زود چون از فانتوم خبری نبود به منطقه رفتیم و تعداد هشت جسد در آنجا یافتیم. افسر ژاندارمری، برای اطمینان، حکم مأموریت ما را که برای غرب کشور بود، نگاه کرد و به ما گفت: «تا فردا در اینجا نگهبانی دهید»؛ ما كه میرفتیم یك ستوان گفت : چون فانتومها اینجا پرواز كردهاند ، میروم بیسیم بزنم به نیروی هوائی كه بدانند نیروی خودی در منطقه هست . عدهای از پاسداران فردوس و طبس نیز با ما تا 100 متری هلیكوپترها آمدند ولی جلوتر نیامدند ، ولی ما جلوتر رفتیم . در این موقع متوجهی طوفانی که حدود سه کیلومتر با ما فاصله داشت و معلوم بود که به سوی ما میآید، شدیم. در این لحظه فانتوم مزبور در بالای سر ما ظاهر شد، وقتی طوفان شروع شد، مأموران ژاندارمری منطقه را ترک کردند؛ ولی ما پنج نفر پاسدار یزدی و برادران کمیتهی طبس باقی ماندیم. طوفان رسید و ما در میان طوفان حرکت کردیم تا اینکه به منطقهی فرود هلیكوپترها رسیدیم. دو فروند هلیكوپتر در یک طرف جاده و چهار فروند در طرف دیگر جاده قرار داشت، یکی از هلیكوپترها در حال سوختن بود و یک هواپیمای چهار موتوره نیز در کنار آن میسوخت. ما در وسط جاده از اتومبیل پیاده شدیم و برای شناسایی به طرف آنها حرکت کردیم...» شهید محمد به دقت مراقب مینگذاری یا هر نوع تله انفجاری بود به موتورها و جیپ آمریكایی رسیدیم اول محمد موتورها را بررسی كرد وقتی مطمئن شد كه مواد منفجره به آن وصل نیست رفتیم و آنها را روشن كردیم و با هم كنار جاده آوردیم ، همچنین جیپ را . شهید محمد خوشحال و خندان گفت : «خوب این هم 5 هلیكوپترهایی كه در كردستان از دست دادیم خدا رسانده است.» و خودش به سمت یكی از هلیكوپترها رفت . طوفانی كه مدتی قبل آغاز شده بود كاملا برطرف شده بود و هوا صاف بود . «... فرمانده ما خیلی با احتیاط داخل یکی از هلیكوپترها شد. پشت سر او من هم داخل هلیكوپتر شدم... یک کلاسور محتوی چند ورقهی درجهبندی شده در آنجا پیدا کردیم و چون تخصصی در این مورد نداشتیم آن را سر جای خود گذاشتیم تا برادران ارتشی بیایند و آنها را مورد معاینه قرار دهند.» «.. در داخل یکی از هلیكوپترها، یک دستگاه رادار روشن بود. فانتوم ها یک دور زدند، سپس دوباره به طرف هلیكوپترها آمدند و به وسیلهی تیربار کالیبر 50، یک رگبار به طرف هلیكوپترها بستند. این رگبار دقیقاً به طرف هلیكوپتری بسته شد که دستگاه رادار در آن روشن بود؛ در یک لحظه آن هلیكوپتر منهدم شد. من به فرمانده مان گفتم: «برادر محمد، بیا از اینجا برویم.» گفت: «فعلاً وقت آن نرسیده، وقتی فانتوم ها دور شدند ما هم میرویم»؛ «به محض اینکه صدای فانتوم ها کم شد، ما به سرعت از هلیكوپترها دور شدیم و به هر صورت که بود، حدود 20 متر دویدیم و بعد روی زمین دراز کشیدیم. برادر عباس سامعی که رانندهی ما بود، به طرف من آمد و گفت: « من تیر خوردم، او با سرعت به طرف جاده رفت، برادر رستگاری در حال دویدن بود که من داد زدم تیر خوردم، او در جواب گفت: «من هم زخمی شدهام.» و بعد روی زمین افتاد؛ چون از ناحیهی پا زخمی شده بود.» «برادر عباس سامعی نیز که روی زمین دراز کشیده بود، بلند شد و مانند انسانهای بیحال تلوتلو خورد و به زمین افتاد؛ من فکر کردم که از خستگی این طور شده است. برادر رستگاری خودش را به طرف او کشاند و در کنارش دراز کشید. برادر منتظر قایم هم در طرف دیگر خوابیده بود. رفت و برگشت فانتومها همچنان ادامه داشت و دو هلیكوپتر که در آن طرف جاده قرار داشتند؛ هیچ کدام منفجر نشدند (البته بعد از آنکه به طبس رسیدیم، با کمال تعجب شنیدیم که فانتومها مجدداً بازگشته و یکی از آن هلیكوپترها را منهدم کرده بود[ند]). من داد زدم سوییچ ماشین کجاست؟ برادر رستگاری گفت: «عباس زخمی شده و بی هوش است.» برادر محمد منتظر قائم همچنان در آن طرف جاده دراز کشیده بود. من به طرف او رفتم، وقتی نزدیک شدم، دیدم مچ دستش قطع شده و پشت سرش افتاده است. فکر کردم مواد منفجره، دستش را قطع کرده است؛ جلوتر رفتم و او را صدا زدم، ولی جوابی نداد. چشمانش باز بود و چهرهی بسیار آرامی داشت، مانند آدمی كه در خواب است. زیر بدنش خون زیادی ریخته بود. دیگر دلم نیامد که به او دست بزنم...برادر زخمی دیگری كه همراه محمد به داخل هلیكوپتر رفته است میگوید : « ... در هلیكوپتر اشیاء مختلفی پیدا كردیم. از جمله یك كلاسور كه چند ورقه درجهبندی شده و مقداری هم رمز در آن بود ... وقتی فانتومها آمدند و رفتند ، برادر شهید و من از هلیكوپترها پائین آمدیم و به سرعت دور شدیم اما بلافاصله فانتومها برگشتند . ما روی زمین خوابیدیم و به حالت خیز درازكش پیش میرفتیم . برادر عباس گفت : من تیر خوردم . بعد بلند شد ولی تلوتلو خورد و بر زمین افتاد. فرمانده شهید منتظر قائم هم در طرف دیگر خوابیده بود. رفت و برگشت فانتومها همچنان ادامه داشت . به طرف محمد برگشتم ، دیدم كه دست چپش قطع شده و پشت سرش افتاده است . او را صدا زدم ولی جوابی نشنیدم . چهره بسیار آرامی داشت . چشمانش تقریبا باز بود و لبانش مثل همیشه لبخند داشت ، آنقدر آرام روی كتفش بر زمین افتاده بود كه فكر كردم خواب رفته است ، اما زیر بغل او پر از خون بود ، فهمیدم محمد شهید شده و به آرزویش رسیده است . ما نتوانستیم پیكر به خون خفته او را ببریم. لذا محمد همچنان بر روی ریگهای كویر ، كه با خونش رنگین شده بود ، تا صبح با خدای خویش تنها باقی ماند و صبح هم با اینكه از كانالهای گوناگون قول هلیكوپتر و هواپیما برای آوردن جسد شهید را به یزد بما دادند و حتی یكبار مردم طبس جمع شدند و با شكوه تمام جسد شهید را تا فرودگاه تشییع كردند و با اینكه برادرانمان حكم برای سوار كردن شهید و زخمی ها گرفته بودند ، اما بی نتیجه ماند و سرانجام نزدیك غروب با آمبولانسی كه از یزد آمده بود ، شهید و من را به یزد بردند و شهید را فردا صبح با عظمت بی نظیری تشییع كردند ... » خون شهید موجب رسوایی دوستان آمریکا با توجه به اینکه بمباران هواپیماهای ایرانی به دستور بنی صدر خائن ، موجب شهادت شهید منتظر قائم شد ، سوالاتی در مورد علت صدور دستور بمباران غنائم باقیمانده از ارتش آمریکا مطرح شد. پاسخ این سوالات زمانی آشکار شد که بنی صدر از ایران فرار کرد . در همان زمان آیتالله مهدوی كنی ... درباره مسائلی كه در كمیسیون ( شورای انقلاب ) مطرح شد اظهار داشت : « یكی از مسائل ، مربوط به بمباران كردن هلیكوپترهای باقیمانده و شهادت فرمانده پاسداران یزد در جریان این بمباران و بعضی حوادث دیگر كه در این باره واقع شده ، بوده است . شورای انقلاب 3 نفر را مأمور بررسی این حوادث كرد تا این حوادث را پیگیری كنند تا ببینند ماجرای بمباران چه بوده است و چرا توجه نكردند كه فرمانده سپاه پاسداران یزد شهید و عدهای مجروح بشوند و پارهای حوادث دیگر كه ذكر آن مصلحت نیست . » همچنین دانشجویان مسلمان یزدی دانشگاه تهران ، خواستار محاكمه عاملین شهادت فرمانده سپاه پاسداران یزد شدند : « برادر مجاهد محمد منتظر قائم در ركاب بتشكن زمان امام خمینی و در رابطه با حمله نظامی احمقانه امریكای جنایتكار كه به لطف خدای تبارك و تعالی در هم شكسته شد به شهادت رسید . ما این شهادت پر افتخار را به پیشگاه امام امت و ملت قهرمان ایران و همچنین خانواده محترم شهید تبریك میگوئیم ، ولی ما شهادت برادر مجاهدمان را در رابطه با یك توطئه علیه انقلاب اسلامی ایران میدانیم و از مقامات مسئول خصوصا شخص رئیس جمهوری (بنی صدر) میخواهیم كه چگونگی طراحی این توطئه را كه منجر به شهادت این برادر رزمنده شد برای ملت رشید ایران و خانواده آن شهید روشن نمایند ...» نیم ساعت بیشتر از خبر رادیو آمریكا مبنی بر وجود اسناد در هلیكوپترها نگذشته بود که صحرای طبس به بهانه وجود مین و كماندوی خیالی بمباران می شود. این اقدام کاملا بر خلاف اصول نظامی و همه موازین منطقی بود. گذشته از اسناد ، هلیكوپترهایی از بین رفت که هر كدام چند میلیون دلار ارزش داشت. رئیس جمهور بنی صدر در مصاحبه تلویزیونی پنجشنبه 26/2/59 خیلی عادی با این " فاجعه " برخورد كرد و با رد وجود هرگونه توطئه ، پس از بیست روز تنها به این جمله اكتفا كرد كه "مسأله در حال پیگیری است"! پس از بمباران هلیكوپترهای آمریکاییها ـ که اسناد و مدارک مهمی مربوط به ادامهی طرح و برنامههای آنها هلیكوپترهای آمریكایی در سه نوبت عصر جمعه 5/2/59 ساعت 5/6 و 5/10 شب و صبح شنبه 6/2/59 ساعت 7 بمباران شدهاند. این عمل پس از اعلام وجود اسناد در هلیكوپترها و در حالیكه در دو نوبت عصر و صبح هوا روشن بوده است و همچنین در حالیكه نخستین بمباران نیز به شهادت برادر محمد منتظر قائم منجر شده بود ، وقوع یافته است پس از انجام دادن مرحلهی اول عملیات در آنها بود ـ بنی صدر علت این اقدام را از بین بردن فرصت دوباره، برای استفادهی آمریکاییها از این هلیكوپترها اعلام کرد؛ در حالی که اگر چنین احتمالی وجود داشت، باز کردن وسایل و قطعات حساس پروازی کافی بود. که آنها را از کار بیندازد. علاوه بر این اضافه شدن پنج فروند از مدرنترین هلیكوپترهای جهان به نیروی هوایی ایران میتوانست غنیمت جنگی بسیار خوبی باشد که با این اقدام خائنانهی بنیصدر تحقق نیافت. برخی سؤال های كلی: 1- نكته اساسی و مهمی كه باید مورد توجه باشد اینست كه ارتش در حالت زمان وقوع حمله آمادهباش جنگی به سر میبرده است ! 2- در اسفند ماه 1358 بدلیل عدم وجود پوشش هوائی در منطقه شرق کشور، استقرار دو دستگاه رادار به تصویب رسیده بود. این اقدام تا زمان وقوع حادثه انجام نشد . با وجود آمادهباش نظامی ، رادارهایی كه در آن منطقه وجود داشته اند ، غیر علمیاتی اعلام شدند و خبر ورود هواپیماهای آمریکایی یا اصلا گزارش نشد و یا به این گزارشها ترتیب اثر ندادند . 3-طبق امریه شماره 256-16-1412 مورخ 3/2/59 (دو روز قبل از حمله آمریکا به طبس)معاونت عملیاتی پدافند هوایی مقرر شده بود آتشبارهای ضد هوایی23 میلیمتری مستقر در تهران ، مشهد ، شیراز ، بابلسر با كلیه تجهیزات لازم به مأموریت اعزام گردند . همچنین طبق گزارشات توپهای ضد هوائی مهرآباد و پادگان منظریه نیز برداشته شد و این توپها تا تاریخ 6/2/1359 پس از انتقال از محلهای خود در انتظار و بیهوده در نقطهای میمانند و بعدا در كمیسیون مورخه 7/2/1359 و سپس طی نامه شماره 48-2/03-412 به تاریخ 10/2/1359 تعداد آتشبارهای اعزامی تقلیل مییابد و بعدا كلا دستور لغو و مسأله منتفی میشود . یعنی بدون هیچگونه استفاده یا عملكردی ، تنها در چند روز تجاوز و توطئه آمریكا ، توپهای ضد هوائی از نقاط حساس و مورد توجه دور میشوند! 4- هلیكوپترهای آمریكایی در سه نوبت عصر جمعه 5/2/59 ساعت 5/6 و 5/10 شب و صبح شنبه 6/2/59 ساعت 7 بمباران شدهاند. این عمل پس از اعلام وجود اسناد در هلیكوپترها و در حالیكه در دو نوبت عصر و صبح هوا روشن بوده است و همچنین در حالیكه نخستین بمباران نیز به شهادت برادر محمد منتظر قائم منجر شده بود ، وقوع یافته است. این بمباران بدون تردید به نفع آمریکا تمام شد و تجهیزات نظامی پیشرفته و اسناد محرمانه را از دسترس انقلابیون خارج کرد . در برخی از این اسناد ، نام ایرانیانی که مورد اعتماد آمریکا بودند و کماندوهای آمریکایی در صورت نیاز میتوانستند از آنها کمک بخماهند ذکر شده بود و بنابراین این افراد تمام تلاش خود را به کار بستند تا هویتشان فاش نشود. اما شهادت محمد منتظر قائم مردم و مسئولین را نسبت به وجود توطئه حساس نمود و موجب رسوایی توطئه گران شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 355]
-
گوناگون
پربازدیدترینها