واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به گزارش خبرنگار سرویس دین و اندیشه خبرگزاری انتخاب، وي با اشاره به آيات قرآني گفت: آيات به صراحت و شفافيت بيان مي كنند كه رحمت خداوندي چنان گسترده است كه به هيچ كس ظلم نمي كند و بربندگان كوچك ترين ظلمي روا نمي دارد. اگرعدل خوب وظلم قبيح است اين پرسش مطرح است كه چرا بايد خداوند مي بايست به گروهي كه هيچ ظلم و ستمي نكرده اند و حتي در اوج اطاعت وبندگي بودند مطابق برداشت برخي از مفسران از ايه " و ما منكم الا واردها" ظلم كند و آنان را به دوزخ وارد كند و سپس بيرون آورد؟ايشان افزودند: برخي از مفسران، آيات 72 و 73 سوره مريم را به دلايلي كه ريشه در جايي ديگر دارد به گونه اي مطرح مي سازند كه نتوانند ميان آيات اين سوره و آيات ديگر قرآن جمع كنند؛ از اين رو به تاويل و تفسيري عقلي اقدام مي كنند و مي گويند خداوند به حكم اين كه مالك همه چيز بشر است مي تواند هر كاري كه مي خواهد در حق مملوك خويش انجام دهد و ظلم و ستم در باره او از نظر عقلي ظلم و ستم نيست ؛ زيرا ظلم به معناي تعدي و تجاوز از حق و حدود است و مالك هر كاري در ملك خويش كرد، در محدوده است و بيرون از محدوده به شمار نمي آيد. آيت الله ابوالقاسم خزعلي مي گويد: عقل و فطرت بشر نمي پذيرد كه خداوند افراد بي گناه را به دوزخ ببرد وقتي براي كسي آيه 72 سوره مريم را خواندند كه خداوند همگان را اعم از پيامبران و كافران را به دوزخ مي برد، او گفت: واي بر من اگر آن بزرگواران را مي برند پس حساب كار ما ساخته استايشان افزود: عقل سليم و فطرت پاك مي گويد كه اين طور نيست. چون اين گونه نيست كه خداوند هر كاري را كه خواست انجام دهد، حتي اگر خلاف عقل باشد. فطرت آدمي و عقل خدادادي نمي پذيرد كه خداوند بي گناه و با گناه را به دوزخ ببرد. اگر پيامبر(ص) به دوزخ برود اين خلاف حكم عقل مستقل است و فطرت آدمي آن را نمي پذيرد. وي افزود: گذشته از حكم عقل خود خداوند مي گويد كه "كتب علي نفسه الرحمه" ؛ خداوند بر خود حكم كرده است كه رحمت داشته باشد. اين رحمتي كه وسعت كل شي است و همه چيز را در بر مي گيرد و "رحمته سبقت غضبه" است اين چنين خدايي چگونه ظلم و بي عدالتي روا مي دارد؟ ما نمي پذيريم كه حسن عدل و قبح ظلم بر اساس يك قرارداد و حكم شرعي باشد بلكه حكم عقلي است.آيت الله خزعلي گفت: مشكل اين گونه تفاسير اين است كه بر اساس اصطلاحات متشرعه قرآن را معنا مي كنند. مثلا علامه طباطبايي در الميزان اين معنا در ذهن وي جا گرفته است كه تقوا به معناي ترك محرمات حتي مكروهات و انجام واجبات حتي مستحبات است و آن را حقيقت دومي براي واژه تقوا مي شمارد. در حالي كه اين گونه نيست ؛ زيرا در آيات سوره مائده و توبه كه از نظر نزولي جزو سوره هاي آخر هستند و به ترتيب نزول 112 و 113 مي باشند در آن جا نيز تقوا به معناي دوري و پروا از پلشتي دانسته شده است. اين كه آيات 3 و 4 سوره مي فرمايد:" ان الله يحب المتقين" مراد از متقين كساني هستند كه از عهد شكني پرهيز مي كنند. معناي تقوا در اين جا همان پروا از پيمان شكني است. درآيه 56 سوره انفال نيز كه سوره 88 در ترتيب نزولي است، مراد از تقوا همين معناست . جالب اين كه علامه در سوره شمس آيات 7 و 8 تقوا را به معناي پروا داشتن از فجور معنا مي كند . ايشان گفت: مشكلي كه موجب مي شود تا علامه طباطبايي دست به تاويلات عقلي و نقلي بزند تاثير ايشان از معناي تقوا از متشرعه است كه به آيات نيز آن را تعميم و گسترش مي دهد و موجب مي شود تا حكم عقلي وفطرت بر مخالفت با ظلم را به حكم خاص خداوند برگرداند و يا آيه "كوني بردا و سلاما علي ابراهيم ، اي آتش بر ابراهيم سرد و سالم شو" را به معناي حجاب بگيرد و در باره پيامبران و ورود ايشان به دوزخ بگويد كه آنان به گونه اي وارد دوزخ مي شوند كه نور ايشان بر نار آتش غلبه مي كند. وي در پايان ياد آور شد كه اگر براي تفسير واژگان به لغت نامه هايي چون مقاييس اللغه رجوع كند، مي تواند بهتر با فضاي واژگاني و مفهومي قرآن آشنا كند. صاحب مقاييس اللغه در لغت قرآني بسيار استاد و تواناست و هر چند كه راغب اصفهاني در مفردات ظرافت هاي را اعمال مي كند ولي به پاي مقاييس نمي رسد. با اين همه علامه طباطبايي با همه ارادتي كه به راغب دارد اگر همان معناي راغب را مي گرفت كم تر در اين تنگناها قرار مي گرفت و تفسير عقلي نادرست به دست دهد. در مفردات راغب آمده است كه تقوا جعل النفس في وقايه مما يخاف است. اين همان معنايي است كه تقريبا به معناي پروا از پلشتي نزديك است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]