محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855015199
تعطيلات آمريكايي در طبس
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اين تعطيلات آمريكايي كه ميرفت تا خاطره برانگيزترينهاي نوع خود باشد، با وزيدن طوفاني از شنهاي صحرا مبدل به يك كابوس وحشتناك در حافظه تاريخي رهبران آمريكا شد. البته اگر بتوانيم در مورد اين رهبران از حافظه تاريخي سخن بگوييم! اگر ميخواهيد بدانيد كه رئيس جمهوري آمريكا چگونه به مسأله "شكست نيروهاي دلتا در عمليات طبس" نگاه ميكند، پس به خواندن اين مطلب ادامه بدهيد: "هنوز هم از يادآوري خاطرات آن روز آزرده خاطر ميشويم. اميد موفقيت زياد بود. وقايع ناگوار و عصبيت، شهامت گروه نجات، شرمساري ناشي از شكست و بالاتر از همه، مرگ فاجعه آميز افراد ما در كوير، همه و همه در خاطرم نقش بسته است. من براي چند ساعت موفق شدم بخوابم و صبح زود آماده شدم تا از طريق تلويزيون آن چه را كه رخ داده بود، براي مردم آمريكا تشريح كنم. من تمام مسئوليت را شخصا به عهده گرفتم. آن چه را كه روي داده بود، تشريح كردم و دلايل خود را براي اين تلاش شرح دادم. من عملي را كه ايران مرتكب شده بود به دنيا يادآوري كردم و داوطلباني را كه با شهامتي بي نظير، زندگي خود را از دست داده بودند، مورد ستايش قرار دادم." اينها بخشي از خاطرات جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكاست كه پس از پايان دوره رياست جمهوري اش منتشر كرد. بعدها آن بخش از خاطرات كارتر كه مربوط به ايران بود ترجمه شد و در كتابي منتشر شد. ناشر ايراني كتاب در مقدمه ترجمه در اين باره چنين نوشته است: "در ميان زمامداران غرب، رسم است كه بعد از كناره گيري از كار، خاطرات دوره زمامداري خود را جهت ثبت در تاريخ و مطالعه نسلهاي بعدي، مينويسند و به يادگار ميگذارند، كارتر نيز چنين كرده است. او بعد از آن كه از انقلاب ايران سيلي خورد و نتوانست در انتخابات بعدي رياست جمهوري آمريكا موفق شود دست به كار نوشتن خاطرات خود زده است". اين توصيف دوستدارانه ناشر ايراني از فرهنگ سياسي آمريكا پر بيراه نيست. مردم آمريكا، فرهنگ خاصي دارند كه دانستن زندگي نيمه خصوصي سياستمداران، جزئي از آن است. اين فرهنگ آمريكايي است كه رئيس جمهور را وا ميدارد تا خاطرات دوره رياست خود را منتشر سازد. همين فرهنگ خاص آمريكايي بود كه مانع از راهيابي مجدد كارتر به كاخ سفيد شد. آن چه در اين نوشتار پي گيري ميشود بيشتر همين فرهنگ مورد بحث است تا شكست مفتضحانه نيروهاي دلتا در طبس. فرهنگي كه در آن، گذراندن يك تعطيلات آخر هفته آرام، لذت بخش و خاطره انگيز، اصلي ترين انگيزه براي به پايان رساندن يك هفته كاري بسيار سخت است. * * * سرانجام كاخ سفيد براي انجام برنامه اش در ايران مصمم شد. آمريكاييها برنامه اي بلندپروازانه در ذهن داشتند. چيزي كه اكنون پس از گذشت سال ها، شبيه يك رؤياي خام به نظر مي رسد. طرحي شبيه همين بازيهاي كامپيوتري كه در آن هميشه كماندوهاي آمريكايي به موفقيت كامل ميرسند! برژينسكي مشاور امنيت ملي رئيس جمهوري آمريكا "طرح عمليات پنجه عقاب در ايران" را در كتابي كه با نام "انتخابهاي دشوار" به چاپ رساند، تشريح كرده است. مطابق آنچه او نوشته، عمليات نظامي نيروهاي دلتا جمعا دو روز (از چهارم تا ششم ارديبهشت 1359) به طول ميانجاميد. در شب اول، هشت هلي كوپتر و شش هواپيماي سي ـ130 در عمق خاك ايران در ميان كوير فرود ميآمدند. هلي كوپترها پس از سوخت گيري شبانه در نزديكي طبس، به نقطه اي در نزديكي تهران ـ حوالي دماوند ـ پرواز ميكردند و تمام روز را در انتظار فرا رسيدن شب در اين نقطه توقف مينمودند. حمله به سوي سفارت كه محل نگاهداري گروگانهاي آمريكايي بود، در شب دوم با كاميونهاي ارتشي كه قبلا تدارك شده بود، انجام ميگرفت و يك گروه جداگانه هم براي نجات بروس لينكن كاردار سفارت و دو آمريكايي ديگر كه در محل وزارت امور خارجه ايران نگاهداري ميشدند در نظر گرفته شده بود. برنامه اي كه براي ورود به ساختمان سفارت طراحي شده بود، آن قدر دقيق و حاوي جزئيات مختلف است كه نميتوانيم به آن بپردازيم. به هر حال قرار بود گروگانها پس از رهايي و شايد همراه چند نفر ايراني كه به اسارت گرفته ميشدند به استاديوم شهيد شيرودي كه در نزديكي سفارت قرار داشت منتقل شوند. اين چيزي است كه در اكثر منابع آمريكايي مثل خاطرات كارتر ديده نميشود. شايد به خاطر حفظ "سيماي بشر دوستانه آمريكا" و لكه دار نشدن شرافت ملي بود كه كارتر ترجيح ميدهد اين بخش از عمليات را در خاطرات خود ننويسد. زيرا بدين ترتيب كشور او متهم به آدم ربايي و خشونت ورزي غير موجه ميشود. به هر حال قرار بود از آنجا به يك فرودگاه مجاور پرواز كنند. فرودگاهي كه شبانه توسط كماندوهاي هميشه پيروز آمريكايي اشغال ميشد تا براي پرواز نيروهاي آمريكايي به بيرون خاك ايران آماده شود. در اين مرحله چند جنگنده پرواز هواپيماهاي آمريكايي را پوشش ميدادند. آن چه در طرح اين عمليات مهم است نه جزئيات نظامي آن بلكه هماهنگي جالب توجه قدرتهاي جهاني و منطقه اي با انقلاب نوپاي ايران است. هواپيماهاي آمريكايي از پايگاههاي نظامي آمريكا در عمان و مصر بر ميخيزند. عمليات نظامي پس از پايان موفقيت آميز از فراز آسمان عربستان سعودي، مراحل پاياني خود را طي ميكند. و از همه مهمتر، دولت انگلستان ـ به عنوان شريك هميشگي اقدامات مداخله جويانه دولت آمريكا ـ در جريان جزئيات حمله به ايران قرار ميگيرد. كارتر به شيوه اي غيرصادقانه در خاطرات خود مينويسد يك افسر انگليسي كه در خدمت پادشاهي عمان بود، به لندن گزارش كرده بود كه آمريكاييها از طريق عمان، هواپيماهايي مجهز به ادوات جنگي براي مجاهدين افغان ميفرستند! و در نتيجه، دولت انگلستان كه به دنبال منافع خود در افغانستان بود، روي اين مسأله حساس شد و بدين ترتيب فرستاده ويژه رئيس جمهوري آمريكا با مارگارت تاچر نخست وزير وقت انگليس ملاقات كرد و جزئيات عمليات را به اطلاع آنها رساند. صرف نظر از صحت داستاني كه كارتر براي ما تعريف ميكند، اين را ميدانيم كه دولت خانم تاچر قطعا در جريان جزئيات اين حمله نظامي بوده است. در همين روزها كه آمريكاييها در تدارك آخرين مقدمات حمله نظامي به ايران بودند، روزنامه نگاران دو روزنامه آمريكايي به نامهاي "واشينگتن استار" و "هرستون كرونيكل" در دو مطلب جداگانه كه به چاپ رساندند خبر از حمله قريب الوقوع نيروهاي آمريكايي به ايران دادند. روزنامه نگاران اين دو روزنامه نه چندان مشهور آمريكايي شايد به خاطر جنجال آفريني و فروش بيشتر روزنامه خود، چنين "سناريوي زيبايي" را طراحي كرده بودند. اما به هر حال چند روز بعد پيش بيني آنها به وقوع پيوست و احتمالا نويسندگان خوش شانس اين مطالب، يك شبه شهرت و اعتباري همسان "نوستر اداموس" پيشگوي مشهور يهودي به دست آوردند. همچنين در همين روزها نامهاي از يك شخص ناشناس به دست دانشجويان مستقر در سفارت رسيد كه در آن نويسنده كه هرگز هويت خود را فاش نكرد، مدعي شده بود اطلاعات مفيدي از يك افسر اطلاعات ارتش اسرائيل به دست آورده كه به خاطر "داشتن احساسات دوستانه نسبت به ملت ايران" آنها را در اختيار دانشجويان ايراني و شوراي انقلاب ميگذارد. در اين نامه آمده بود كه شوراي امنيت ملي آمريكا با همكاري سازمان جاسوسي اسرائيل سرگرم طرح نقشهاي نظامي به منظور آزادي گروگانهاي سفارت آمريكا در تهران ميباشد. و سپس طرح عمليات با جزئيات كامل شرح داده شده بود. اگر چه جزئيات مطرح شده در اين نامه با آنچه كه بعدها توسط هميلتون جوردن، برژينسكي، سرهنگ چارلي بكويث و رئيس جمهور كارتر منتشر شد متفاوت است اما داراي اهميت نسبتا زيادي است. به هر حال اين نامه نه چندان قابل اعتماد، پس از كشف توطئه آمريكاييها در يكي از انتشارات دانشجويان، تحت عنوان "طبس، مصداقي بر سوره فيل" منتشر شد. اما با تمام مقدماتي كه فراهم شده بود، عمليات "پنجه عقاب" شكست خورد. زيرا طوفان شن، چيزي نبود كه تحت كنترل آمريكاييها قرار گيرد. هاميلتون جوردن در كتاب بحران مينويسد: "نزديك ظهر، رئيس جمهوري مرا احضار كرد. وقتي وارد دفترش شدم، او را خيلي افسرده و ناراحت ديدم. پيش از آن كه من سخن بگويم، خود او شروع به صحبت كرد و گفت الان خبر بدي به من داده اند". بله، پنجه عقاب شكسته بود و دقيقا به همين دليل، "همه ناراحت و ماتمزده بودند و هيچ كس حرفي براي گفتن نداشت حال ميبايست بين صبر و جنگ، يكي را انتخاب ميكرديم" شايد هاميلتون جوردن هنگامي كه اين خط آخر از خاطراتش در آن روز را مينوشت بيش از آن كه به واقعيت بيانديشد، به آمريكايي بودن و آنچه "شرافت ملي" اش ميناميد فكر ميكرد. زيرا به غلط ميگويد دو راه پيش رو داشتيم يكي صبر و ديگري جنگ. اما حتي او هم مي داند كه جنگ با ايران ـ كه يكپارچه غرق شور و نشاط انقلاب بود ـ عملي غيرممكن و يك شكست حتمي است. اما به هر حال همين عبارت هم گوياي ابعاد بزرگ شكست آمريكايي هاست. از مشاور رئيس جمهوري قدرتي كه هرگز به شكست عادت ندارد، نميتوان انتظار داشت كه آشكارا شكست سياستهاي خود را بپذيرد آن هم نه از شوروي، چين يا فرانسه بلكه از كشوري كه "جزيره ثبات" ميپنداشتش كه چون گربه اي دوست داشتني و دست آموز قدرتمندانه بر روي نقشه خاورميانه نشسته است! سرهنگ چارلي بكويث فرمانده نيروهاي نظامي آمريكا در عمليات پنجه عقاب، در كتاب "نيروي دلتا" جزئيات شكست عمليات را تشريح كرده است. همه ايرانيها كم و بيش جزئيات اين شكست را در فيلم "طوفان شن" اثر جاودان جواد شمقدري ديده اند و به ياد دارند. به علت مواجه شدن ناگهاني هلي كوپترهاي آمريكايي با طوفان شن: دو تا از هلي كوپترها دچار نقص فني شدند و به ناچار فرود آمدند بعد از نشستن هلي كوپترها، سيستم هيدروليكي يكي از آنها به كلي خراب شد به طوري كه اصلا قادر به پرواز نبود. به دليل ناهماهنگيهاي ياد شده، "كنترل" اوضاع از دست فرمانده عمليات خارج شد و او اعلام كرد كه به دليل در اختيار نداشتن سه هلي كوپتر از مجموع هشت هلي كوپتر، او قادر به انجام عمليات نيست. چند لحظه بعد كه پرزيدنت مأيوسانه متقاعد ميشد كه عمليات را عقيم بگذارد، حادثه بزرگتري رخ داد. يكي از هلي كوپترها كه از هواپيماي سي ـ130 سوختگيري كرده بود، بلند شد تا جاي خود را به يك هلي كوپتر ديگر بدهد اما در اثر طوفان شن و اشتباه خلبان، با هواپيما برخورد كرد و در يك لحظه آتش همه جا را فرا گرفت، تعدادي آمريكايي در هواپيماي سي ـ130 و تعدادي ديگر در آن هلي كوپتر نابود شدند. رئيس جمهور حالا ديگر مجبور بود عمليات را لغو كند، زيرا فرمانده شجاع و هميشه پيروز عمليات، سرهنگ چارلي بكويث، اكنون يك گوشه در صحرا نشسته بود و گريه ميكرد. او اين را بعدها در خاطراتش خواهد نوشت. اگر ميخواهيد بدانيد فرمانده عمليات شكست خورده پنجه عقاب در آن شرايط بحراني چه حالي داشته، ميتوانيد صحنههاي ماندگار فيلم طوفان شن را به ياد بياوريد كه "احمد نجفي" با آن لهجه كاملاً آمريكايي اش كه نتيجه بيش از ده سال اقامت او در آمريكا است، در نقش سرهنگ چارلي بكويث اضطراب يك فرمانده شكست خورده و مايوس را به نمايش درآورد. "احمد نجفي" در آن صحنه ها، ياس و بهت و ترس را به طور همزمان بازي ميكرد. ياس از نتيجه رسوايي برانگيز عمليات نيروي دلتا در اين صحراي خشك، بهت از سرعت و سادگي اين شكست و كنترل ناپذيري آنچه رخ ميداد، و ترس از نيرويي ناشناخته و مجهول كه اين چنين مهارناشدني همه چيز را خراب ميكرد و تا لحظه اي ديگر معلوم نبود چه بلايي ميخواهد سر بقيه افراد نيروي دلتا بياورد. شايد در آن لحظه او فقط براي اين در جهت نجات زندگي خودش و نيروهايش ميكوشيد كه دوست داشت يك بار ديگر تعطيلات خود را در اطراف ساوت همپتون انگليس بگذراند. جايي كه به گواهي خاطراتش به اتفاق همسر و دو دخترش روزهاي خوشي را سپري كرده بود. اما اكنون او مبهوت بود. آيا اين شكست توسط عوامل جاسوسي و نظامي شوروي رقم خورده بود. يا آن طور كه بعدها اشاراتي پيدا شد، دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد؟ به هر حال سرهنگ بكويث در آن لحظات چيزي نميدانست و جز به فرار و نجات جان بقيه نيروهايش نميانديشيد. يك شكست تمام عيار براي سربازان آمريكايي. انقلاب اسلامي ايران، تنها حادثه اي بود كه به آمريكاييها براي اولين بار آموخت كه بايد به شكست خوردن نيز عادت كنند. * * * چندي بعد جنازه آمريكاييها تحويل دولت آمريكا شد و دولت كارتر زيربار انتقادات فراواني كه از در و ديوار ميباريد، مراسم استقبال و تدفين باشكوهي ترتيب داد تا "شرافت ملي" لكه دار شده آمريكا را طوري بپوشاند كه ديگر ديده نشود. اگر چه اين اقدام كارتر تا اندازه اي براي غرور زخم خورده آمريكاييها مفيد بود اما باعث نشد تا سرهنگ چارلي بكويث فرمانده نيروهاي دلتا در طبس، آن حادثه را فراموش كند. او هميشه اين حادثه را به خاطر داشت و از آن نيروي شگرف كنترل نشدني كه در طبس ديده بود، رهايي نمييافت. شايد دليل اين، بر ميگردد به فرهنگ آمريكايي و مؤلفههاي آن. فرهنگي كه در آن، همه چيز بايد كنترل شود چون اگر كنترل نشود، نميتوان آن را پيش بيني كرد پيشاپيش محاسبه كرد و بر آن چيره شد. و طوفان شن در طبس دقيقا چنين چيزي بود. اوج اين خصيصه فرهنگ آمريكايي را ميتوان در لهجه اي كه آمريكاييها صحبت ميكنند مشاهده كرد. "سامرست موام" داستان نويس شهير انگليسي در كتاب "خوشبختيهاي يك زندگي" ميگويد "آمريكاييها براي هر وضعيت خاص يك اصطلاح يا عبارت ويژه جعل كرده اند كه همگي در شرايط مشابه، آن اصطلاح را به كار ميبرند و اين خيلي جالب توجه است". او درست ميگويد. اين خصلت سلطه جويي در دولت آمريكاست كه آنها را وامي دارد كه حتي زبان را - اين شخصي ترين جلوه شخصيت آدمي را - به صورت اصطلاحاتي كليشه اي درآورند تا يكسان و قابل پيش بيني باشد. اين ويژگي فرهنگ آمريكايي تا آنجا رفته كه "علم" را مثل پيتزا سفارش ميدهند! به عبارت ديگر "علم" نميجوشد بلكه با دلو "قدرت" از چاه تاريك آكادميها و مجامع روشنفكري بيرون كشيده ميشود. * * * بي نتيجه ماندن ديپلماسي كارتر در حل بحران ايران وقتي كه با شكست نظامي در طبس همراه شد، حيات سياسي دولت او را چنان متزلزل ساخت كه پس از چهار سال مجبور به ترك كاخ سفيد شد تا ريگان جمهوري خواه بر جاي او بنشيند. قطعا از مهمترين عواملي كه نتيجه انتخابات رياست جمهوري آمريكا را در آن سال رقم زد انقلاب اسلامي ايران، رهبريهاي امام خميني و اقدام شجاعانه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام بود. كارتر در حالي براي حل مسأله گروگانها آخرين تلاشها را به سرعت انجام ميداد كه آخرين روز از دوره چهار ساله رياست جمهوري اش را ميگذراند. چهار سال پر حادثه كه نام ايران همچون كابوسي بر فراز آن ايستاده است او حتي مجبور شد تعطيلات آخر هفته اش را به خاطر جمع بالاي كارها لغو كند. شايد در آن لحظه ناگوار، به لحظات شيريني ميانديشيد كه در تهران، ساده لوحانه در جلسه ضيافت شامي كه به افتخار او ترتيب داده شده بود اين تعبير را به كار برده بود كه "من از همسرم پرسيدم كه در تعطيلات كريسمس كجا مايلي براي مسافرت برويم، گفت من مايلم اين ايام را كنار شهبانو در ايران باشم". و فقط چند ماه بعد از اين ضيافت شام بود كه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد و كارتر بهاي سنگيني براي حمايت خود از شاه پرداخت. * * * شكست كارتر در انتخابات رياست جمهوري آمريكا همان قدر نشان دهنده نقش تعيين كننده تعطيلات آخر هفته در سياست آمريكاست كه بيان گر نقش مذهب و رهبران مذهبي در ايران، و البته آن هنگام كه طوفاني از شن در ميگيرد، بازنده هميشه آمريكاست. طوفان، بزرگترين خطري است كه همواره يك تعطيلات آخر هفته را تهديد ميكند. طوفان، حركتي كنترل ناشدني است و اين آسيب پذيرترين نقطه در سياست آمريكا است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]
-
گوناگون
پربازدیدترینها