واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: زندگي مجموع لحظههاست؛ لحظههايي شاد و غمگين، لحظههايي سخت و آسان. لحظههايي كه ميآيند و ميروند؛ لحظههايي روان چون يك رود؛ رودي گاه آرام و گاه خروشان. اما اين لحظهها و اين جريان زندگي، هرگونه و هر چه باشند، يك نكته مشخص است و آن اين كه بايد زندگي كرد. بايد اين راه را پيمود و خسته نشد. براي همه ما پيش ميآيد كه گاهي اوضاع آنطور كه ما ميخواهيم پيش نميرود، اما بعضي از ما آدمها وقتي با چنين شرايطي برخورد ميكنيم، نااميد ميشويم و تصورمان اين است كه ديگر نميشود كاري كرد. به قول قديميترها، فكر ميكنيم دنيا به آخر رسيده است. اما در اين مواقع هم يك نكته مهم وجود دارد و آن هم اين كه بدانيم و باور داشته باشيم كه هيچوقت و در هيچ زندگياي نااميدي راه حل نيست؛ بعضي وقتها بايد آنچه را كه برايمان پيش ميآيد بپذيريم. اما اين به معناي ياس و نااميدي نيست؛ اين يعني پذيرفتن شرايط جديد و تلاش براي اين كه در همين شرايط، بهتر و درستتر زندگي كنيم. پذيرش آري - تسليم نه بعضي از ما پذيرش را با تسليم شدن اشتباه ميگيريم. بيخبر از اينكه پذيرش با سعي و تلاش هيچ منافاتي ندارد. بايد سعي كرد، تلاش نمود، پيش رفت و نااميد نشد. اما وقتي ديگر نميتوان شرايط را تغيير داد، بايد پذيرفت. ولي كساني كه بدون هيچ تلاشي هر آنچه را پيش آيد ميپذيرند در حقيقت تسليم شدهاند؛ تسليم اوضاع و شرايط. اين افراد مانند كسي ميمانند كه در رودخانهاي افتاده باشد و به جاي تلاش براي رسيدن به ساحل يا خشكي يا جايي امن، خود را به دست امواج بسپارد؛ سرنوشت چنين فردي روشن است. آنچه مهم است آنكه بدانيم انسان از آن جهت كه انسان است، ذاتش با تسليم شدن منافات دارد. در واقع بدون تلاش و پشتكار گويي انسانيت ما خدشهدار ميشود و كامل نيست. در مطالعه تاريخ نيز درمييابيم انسانهاي موفق همواره كساني بودهاند كه به اهدافشان پايبند بوده و براي رسيدن به آنچه اعتقاد داشتهاند از جان و دل تلاش كردهاند. همه ميدانيم زندگي اين افراد خالي از مشكل و چالشهايي گاه سنگين نبوده است، اما آنچه نامشان را در تاريخ ثبت و ماندگار كرده همين تلاش و نااميد نشدن از ادامه راهي بوده كه انتخاب كرده بودند. با اين نگاه و دانستن اين نكته كه زندگي هميشه مسيري هموار و بدون سد و مانع نيست، درمييابيم آنهايي اين راه را بهتر و صحيحتر ميپيمايند كه براي آن برنامهاي داشته و براي رسيدن به قلههاي موفقيت از سختيها و ناملايمات، هراسي به دل راه ندهند. خانواده در راه زندگي اين نگاه كلي به مسير زندگي در خانواده اهميتي دوچندان مييابد. چرا كه همواره در خانواده مجموعهاي از سلايق و علايق مختلف و گاه متناقض در كنار يكديگر وجود و حضور دارند. اين نگاهها بايد بتوانند در كنار هم با مسالمت و حداقل درگيريها روزگار گذرانده و مجموعه خانواده را به اهداف كلان خود برسانند. چرا كه خانواده با وجود افراد متعدد كه هر يك نيز هدف خود را پي ميگيرند، يك مجموعه واحد است كه با كمك همه افراد حاضر در آن بايد برنامه كلان خود را نيز داشته باشد. البته از جهتي ديگر نيز بايد به اين موضوع نگاه كنيم. آن گاه باز هم اهميت و نقش خانواده را درمييابيم. خانواده وظيفه دارد فرزندان را آماده ورود به جريان زندگي كند. به آنها بياموزد كه چگونه براي زندگي خود برنامه داشته باشند؛ چگونه اهدافشان را تعيين و تبيين كنند؛ از شكستها نترسند و براي داشتن زندگياي موفق پيش بروند. متخصصان مسائل اجتماعي و خانواده بارها به والدين توصيه كرده و تذكر دادهاند كه كودكان را در دنيايي مجازي بزرگ نكنيد. آنها عقيده دارند كودكان هم بايد در حد خود با سختيها روبهرو شده و از همان سنين خردسالي بياموزند چگونه ميشود با بحرانهاي زندگي روبهرو شد. اگر بچهها را به دور از هرگونه مشكل و سختي بزرگ كنيم، نهتنها به آنها كمك نشده، بلكه در واقع دشمني بزرگي نيز در حق آنها كردهايم. بنابراين از همين امروز به آنها بياموزيد همه زندگي خنده و لذت و شادي نيست. گاهي هم بايد سختيها را تجربه كرد، گاهي هم بايد درد كشيد، اما باز هم زندگي را ادامه داد. احساسات را مديريت كنيم مانند خيلي از چيزهايي كه در زندگي اكتسابي هستند و بايد آنها را بياموزيم؛ كنترل احساسات را هم بايد فرا بگيريم. در هر لحظه از زندگي، احساسات مختلفي به سوي ما ميآيند و از ما دور ميشوند. بگذاريد بيايند و بروند ولي پس از آن به خودتان فرصتي بدهيد تا در آرامش، آنها را تجزيه و تحليل كنيد. اغلب احساسها ما را از روند واقعي زندگي دور ميكنند. اگر روزي شادي عميقي را تجربه كردي، بدان كه ممكن است غمي همچون ابري تيره دامنههايي از زندگيت را فرا بگيرد. بايد بياموزيم نه با آن شادي از واقعيت زندگي دور شويم و نه با غم و غصه، به حالت اندوه و بيحسي فرو رويم. متوقف شدن در احساسات، تعريف اشتباهي از زندگي فراروي ما قرار ميدهد. تعريف و ديدگاهي كه ممكن است كساني را به پوچي برساند. از اين رو باز هم بايد در خانواده به فرزندان بياموزيم واقعيتهاي زندگي را آن گونه كه هست ببينند، دريابند، بپذيرند و براي بهتر شدن زندگي تلاش كنند. سادهتر ببينيم خيلي از ما فكر ميكنيم آموختن اين نكات در محيط خانواده و بويژه براي بچهها، كاري سخت و نيازمند مقدمات و مراحلي پيچيده است. اما بسياري از محققان معتقدند از همان سنين كودكي، در بازيها و ساعات تفريح هم ميتوان اين نكتههاي اساسي زندگي را به بچهها آموخت. در تقسيم كارهاي منزل، در واگذار كردن مسووليتها و صحبت با فرزندان ميتوان آنها را براي ورود به زندگي و اجتماع آماده كرد. البته نكته مهم، در نظر گرفتن سن و سطح آگاهي آنها و دادن اطلاعاتي متناسب است. به عنوان مثال بعد از يك روز سرشار از درگيري و پرمشغله براي مادر، خوب است بچهها بدانند كه براي شب يك شام حاضري و دم دستي دارند. البته علت را هم بايد بدانند تا بهتر متوجه شرايط شده و آن را بپذيرند. همين نكات كوچك به بچهها ميآموزد كه وقتي كار مادر زياد است، شام گرم تبديل به نان و پنير و خيار ميشود؛ اما روزي ديگر هم سفرهاي گرم و رنگين خواهند داشت. با همين كارهاي ساده ميتوان به بچهها هم آموخت كه زندگي مجموع لحظههاست؛ لحظههايي شاد و غمگين، لحظههايي سخت و آسان و بايد براي همه آنها آماده بود. noorportal.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 502]