واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فاطمه رجبی: ملت پشتیبان من است! نمايش مكرر دادگاه «خسرو گلسرخي» در دهه فجر براي نسل سوم انقلاب چه مفهومي دارد؟...وی بدون اشاره به اینکه ضرغامی منصوب رهبر انقلاب است ، نوشت: عدم پخش سخنان مقام معظم رهبري در ديدار با دستاندركاران اصل 44 و نيز عدم پخش بيانات معظم له در جمع خبرگان رهبري، و اكتفا به پخش گزيدههايي از آن با اجراي گويندگان خبر، در صدا و سيما، «سانسوري» است گستاخانه و قابل استيضاح ملي!
عصرایران - فاطمه رجبی در آخرین یادداشت خود ،که نشان می دهد به درجات بالاتری از اعتماد به نفس رسیده است ، ادعا کرد که ملت ایران پشتیبان و تایید کننده او هستند و او نیز با پذیرش ترور ، در حال بازگویی حرف ملت است! وی در مطلبی که عنوان" مرده شويي در صدا و سيماي شخصي" را برای آن برگزیده است ، نوشت: حال كه جرأت تعرض به مصونيت آهنين مافياي قدرت و ثروت را ادامه دادهام، و آن را با بهاي سنگين تخريب و ترور پذيرا گرديدهام، و حال كه به حريم كاخ سبز مافيا گران حاكم در 16 سال گذشته گام نهادهام، و تبعات هولناكش را به جان خريدهام، چرا نبايد حرف دل ملت فهيم و آگاه را در مسايل سرنوشتساز نگوييم و ننويسم؟ ملتي كه در مسير افشاگري و حمله به قلعه «سهمگين مافياي هميشه در قدرت با همه ثروت» مرا پشتيبان، مؤيد و مشوق بوده و هستند. به همين جهت است كه بار ديگر به صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ميپردازم، و از ابزار شدن تنها رسانه ملي براي «اژدهاي هفتسر مافيا» نشانههايي بازگو ميكنم. باز هم تصريح ميكنم كه «ضرغامي» بدترين، زشتترين و خطرناكترين شيوهها را در مديريت بر صداوسيما پيشهكرده است، اين كه تنها رسانه ملي، به عنوان «ملك شخصي ضرغامي» درآمده و برنامهريزي فرهنگي و سياسي و اقتصادي بر اساس منافع ملي جمهوري اسلامي به «برآوردهسازي هوسهاي سياسي و غيرسياسي ضرغامي» تبديل شده، امري است كه موجب انزجار ملي گرديده است. وی در بخش دیگری از این یادداشت بسیار مؤدبانه نوشت: پيشتر هم نوشتم ضرغامي به بيماري «آقاي دوربيني» دچار شده است، امروز نه تنها در اين امر هيچ ترديدي ايجاد نشده، بلكه عمق و گستره آن بيش از گذشته آشكار ميشود. اما تا چه زمان ملت ميتواند تاوان اعتياد و يا دلبستگي ضرغامي به دوربين را پس بدهد، پرسشي است كه در كارنامه درخشان مديريت فرهنگي و سياسي فرهيختهاي چون او پاسخ داده خواهد شد. همانگونه كه پاسخ قاليباف دكتر و نظامي مستعفي و فرهيخته اقتصاددان و ديگر همپالكيهايش داده شد. وی افزود:به فرض آن كه ملت توان تحمل اين معضل را تا پايان دوره ضرغامي داشته باشد – كه ندارد – اما بالاخره كاسه صبر ملي نسبت به «هوسهاي سياسي» ضرغامي سرريز خواهد شد. هوسهايي كه انحصاري شدن صدا و سيماي جمهوري اسلامي را براي برنامهها، انگيزهها و اهداف باند مافيا اعلان مينمايد. رجبی با انتقاد از دعوت صدا و سیما برای حضور برخی مسوولان در تلویزیون نوشت : ضرغامي در بيسابقهترين نوع مديريت يا «فقد مديريت» بر صدا و سيما، جعبه جادوي خود را به مافياگران اهدا كرده است. شايد هم معامله باشد!؟چنين است كه در شبكههاي مختلف و بخشهاي گوناگون خبري، تفسيري، تحليلي، مناظره و مصاحبه، «هاشمي» است و «خاتمي»، «كروبي» است و «محسن رضايي»، «قاليباف» است و ... ممكن است يك خبر باشد، مثلا «عبور خاتمي از فلان كوچه خيابان ... در سوئيس يا امريكا يا انگليس» يا اينكه به اصطلاح مصاحبه «تقديس شأن و عظمت 50 ساله هاشمي» يا اخبار حزب اعتماد ملي، و يا بحثهاي بسيار بسيار كارشناسانه محسن رضايي در امور مختلف!! شايد نظرسنجيها يا ابزارهاي پيشرفته از عشق مفرط ملي به اين افراد و اهداف پنهان و آشكار آنها، براي ضرغامي اخباري ميآورند، در غير اين صورت، بخششهاي سخاوتمندانه رسانه ملي به شمشيركشيدگان بر روي دولت منتخب ملت با كدام توجيه پذيرفتني است؟ ميتوان پنداشت براي كسي چون ضرغامي خاطرهسازيهاي خيالي هاشمي رفسنجاني از مصادره كشور و انقلاب، و نيز رسالت ديني خاتمي در شناساندن علي عليهالسلام و حسين عليهالسلام به «جان كري» و تدبير و درك و عقل كروبي در حل مسايل حاد كشور و ... بسيار ارزشمند است. اما ملت براي اين افراد حكم اخراج از عرصه حاكميت را صادر كرده و پرونده كاركرد اقتصادي سياسي و فرهنگيشان را مهر «فقر و فساد و تبعيض – احمدينژاد به پا خيز» زده است. ضرغامي واقعاً بدعتگزاري خطرناكي را در حيطه فرهنگ و سياست دنبال ميكند. استفاده از چهرههاي منفوري چون «جلاييپور» به عنوان جامعهشناس، شايد براي ضرغامي دستور غيرقابل رد و نفي باشد. ولي براي مردم «جلاييپور» ميهمان كنفرانس ننگين برلين است كه به منظور براندازي نظام اسلامي برپا شد، و نيز زنداني نظام جمهوري اسلامي با اتهامات براندازانه است. آفرين بر فرهيختگي و مديريت بينظير ضرغامي. «ضرغامي» در بدعتگزاري انحرافي و خطرناك خود، هم از براندازان منفور چهرهسازي ميكند، و هم مطرودين ملت را تطهير كرده و در بازگرداندن آنها با همه توان فعال است. اما ضرغامي بداند اين «مردهشويي» او به سرانجام نخواهد رسيد. جز آن كه هر روز او را بيكفايتتر و بيصلاحيتتر از پيش معرفي نمايد. نمايش مكرر دادگاه «خسرو گلسرخي» در دهه فجر براي نسل سوم انقلاب چه مفهومي دارد؟ شرح و بسط دادگاه يكي از چهرههاي منافقين در كلام «جلالالدين فارسي» داراي چه پيامي است. ضرغامي كار را در فرهنگسوزي و تهديدسازي عرصه فرهنگ به جايي رسانيده كه حتي شايستهنيست به او و همكارانش گفته شود: «اين تذهبون؟» چرا كه اگر عجز فكري يا فقد مديريت يا دلباختگي به خود يا دستور غيرقابل انكار و يا مهمتر از همه، بغض نسبت به احمدينژاد و فرهنگ مهدوي (عجلالله تعالي فرجهالشريف) او، عامل اين سازهاي شوم در صداوسيما است، ديگر نياز به پرسش هم ندارد. بدعت خطرناك ديگر ضرغامي، گستاخي و جسارت نسبت به انعكاس بيانات مقام معظم رهبري است، و اين بهترين قدم اوست! زيرا تحريف و دستچيني غرضمند و جهتدار كاملاً متضاد با سير كلام مقام عظماي ولايت، شاهكاري است كه ضرغامي به تازگي آن را دنبال ميكند. وی بدون اشاره به اینکه ضرغامی منصوب رهبر انقلاب است ، نوشت: عدم پخش سخنان مقام معظم رهبري در ديدار با دستاندركاران اصل 44 و نيز عدم پخش بيانات معظم له در جمع خبرگان رهبري، و اكتفا به پخش گزيدههايي از آن با اجراي گويندگان خبر، در صدا و سيما، «سانسوري» است گستاخانه و قابل استيضاح ملي! واقعاً ضرغامي چرا اجازه پخش سخنان رهبر معظم انقلاب را پيرامون كاركرد مثبت احمدينژاد، و دستاوردها و پيشبردهاي ديپلماسي عزتمند او در مساله هستهاي و غيره، نبودن وضع بحراني و دروغ بودن وضعيت فوقالعاده در كشور، حمايت صريح از خدمات دولت احمدينژاد را نميدهد؟ با كدام پشتوانه ضرغامي به چنين جسارتهايي اقدام ميكند؟ در عوض پخش سخنان لجوجانه و غرضمند هاشمي يك ضرورت در صدا و سيما ميشود. سخناني كه حتي پس از تصريحات و تاكيدات مقام معظم رهبري، «بحران در كشور»، و يا «برونرفت از بحران» و يا ... توسط هاشمي پي در پي القا ميگردد. نكته بياهميت ديگر!!! به فرهنگسوزي در فيلم و موسيقي و طنز و ... صدا و سيماي ضرغامي بر ميگردد. جالب است كه «ميرباقري» معاون صداوسيما در چهارشنبه گذشته اعلام ميكند؛ «سهچهارم فيلمهاي پخش شده از تلويزيون خارجي است.» و ملت شاهد صحنهها و محتوا و فرهنگسازي ابتذالي آن هستند و مدام نسبت به آن اعتراض ميكنند. قابل تامل آن كه همه مسايل گفته شده كه گوشه ناچيزي از عملكرد ضرغامي در تنها رسانه ملي است، از سوي مجلس مورد تاييد و تشويق قرار ميگيرد. حتي با ارسال نامه دهها امضايي براي اين مديريت توانمند و متعهدانه و فرهيخته؟!! قطعاً كميسيون فرهنگي و ديگر نمايندگان كه همّ و غمّشان را براي ديدن ريزترين خطا، اشتباه، و حتي معكوسنشان دادن عملكرد صحيح و ديني احمدينژاد به كار ميبرند، يا وقت ندارند به صداوسيما بپردازند، و يا اين كه كاركرد اين رسانه شخصي را در جهت «هدف واحد» ميدانند. با ارسال نامههاي تشويقي، احتمال نداشتن وقت ديدن، منتفي ميشود. پس ميماند «وحدت انگيزه و هدف» اما هدف ضرغامي و حاميان او در «بازگرداندن مافياي قدرت و ثروت» يا همان «اژدهاي هفتسر چپاول و غارت» با هر هوس و سمت و سويي كه باشد، «بهايي سنگين» دارد. اگر محشر و صراط به باور قلبي نيازمند است، اما تصميم مردم را ميتواند با چشم سر ديد، مساله انتخابات «شوراها» موجب فريب «ضرغامي» نشود كه با تلاش شبانهروزي جعبه جادوئيش توانست آراي ملت را به سمت افراد و جناحهاي دلخواه جذب كند. ملت از هرچه بگذرد – كه نميگذرد – از جسارت و گستاخي ضرغامي در نحوه انتشار بيانات مقام معظم رهبري با سانسور و تحريف و گزينش و واژگونهگوييها نخواهد گذاشت. آيا ضرغامي ميپندارد اگر سخنان مقام عظماي ولايت را مبني بر اين كه «مصائب اقتصادي امروز نتيجه برنامهها و عملكردهاي دهه دوم و سوم است» سانسور كند، ملت «هاشمي» و «خاتمي» را به خاطر تلاشهاي ضرغامي زنده خواهند كرد؟ آيا اگر دفاع «ولي فقيه» از نحوه اجراي اصل 44 توسط احمدينژاد و عدم رضايت ايشان از آنچه در گذشته رخ داده، توسط ضرغامي سانسور شود، ملت ميتواند غارتگريهاي بيتالمال را در 16 سال گذشته فراموش كند؟ پس «مردهشويي» صدا و سيما با ترفندهاي گوناگون، جز نشاندادن كاملتر انگيزه و هدف ضرغامي يا عدم كفايت و صلاحيت او هيچ ثمري ندارد، علاوه بر آن كه خشم و قهر ملت را عمق و گستره بيشتر خواهد داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 446]