واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: نظريه رشد مهارت هاي پويا ( كورت ويليام فيشر) نظريه هاي رشد شناختي نوپياژه اي :
دوم- اين نوع تفكر نه تنها از خود مركز گرايي رها مي شود بلكه در سطوح پختگي يافته تفكر در دوره بزرگسالي به بازشناسي اين امر منجر مي گردد كه حل مساله پيچيده نه تنها به مراقبت براي حفظ ويژگي هاي تفكر نظامدار منطقي در عمليات صوري نيازمند است بلكه به انتخاب و تفسير پيش فرض هاي اين تفكر منطقي محتاج است. معني اين امر ان است كه فرد بايد نقش خود در تفسير و تعامل با اين نظام انديشه هاي انتزاعي را در تفكر ملحوظ كند. ب) به رسميت شناختن نقش بنيادين بافت. اگرچه پياژه در آغاز به اهميت نقش محيط در رشد شناختي توجهي نداشت و معتقد بود تمامي افراد در محيط هاي متفاوت , همان ترتيب معمول رشد شناختي را طي خواهند كرد, اما بعد ها اين موضع خود را تعديل كرد. نوپياژه اي ها به سرعت اين موضع را پذيرفتند كه يادگيري و رشد , كمتر در بين حوزه هاي متفاوت همخوان است و بيشتر بر بافت متكي است. اثر گذارترين نظريه پردازي كه بر تعديل نظريات طرفداران نظريه پياژه در اين زمينه موفق شد ويگوتسكي بود. دو انديشه وي كه اثر بخش تر بودند مفاهيم حوزه رشد متقارب و بهبود چهارچوب سازي مي باشند كه به نقش محيط اجتماعي و زمان در جهت دادن به تفكر و كمال آن و درهم آميختگي رشد زبان و شناخت اشاره دارند. ج) تبيين ماهيت تفاوت هاي فردي در حيطه شناختي , در اين نظريه ها ساختارهاي شناختي علاوه بر عموميت در حوزه ( كه در نظريه پياژه نيز مشاهده مي شود) بر آگاهي هاي ويژه حوزه نيز سيطره مي يابند. علاوه بر اين , اگرچه شناخت هاي عمومي در حال رشد, نوسازي مي شوند ( برمبناي رويكرد پياژه اي ) , تجربيات ويژه نيز تغيير شناخت را باعث مي شوند ( برمبناي رويكردپردازش اطلاعات) , بنابراين, يادگيري و رشد, هم تحت تاثير حوزه ويژه و هم تحت تاثير حوزه هاي عمومي هستند. نظريه رشد مهارتهاي پويا( كورت ويليام فيشر) مفاهيم در نظريه فيشر در اين نظريه رشد مهارت ها, رشد شناختي را توصيف مي كند و به چالش هاي اصلي در مقابل نظريه رشد شناختي پياژه پاسخ مي دهد. در اين نظريه نو پياژه اي واحد اصلي عمل و تفكر , مهارت در حال رشد است. مهارتدر اين نظريه , ظرفيت فرد براي مهار رفتار , تفكر و احساساتش در بافت هاي مشخص و حوزه هاي ويژه است . در واقع مهارت به سازماندهي عملي كه فرد مي تواند در بافتي معين تحت مهار خود بياورد اشاره دارد. مفهوم مهارت با مفهوم طرحواره يا ساختار شناختي در نظريه پياژه از جهات متعدد و پر اهميتي تفاوت دارد: مهارت فقط خصيصه اي از فرد نيست , بلكه دارايي او در يك بافت خاص است. توليد هر نمونه اي از عمل ماهرانه محصول مشترك شخص و بافت محيط ( مادي و اجتماعي ) است. بافت هااز بابت ميزان حمايتي كه براي تلاش فرد به منظور توليد فعاليت ماهرانه فراهم مي آورند (براي نمونه الگودهي , تامين سرنخ, راهنمايي, پرسش هايي كه فرد را به اجزاي اصلي موضوع راهنمايي مي كنند) با هم متفاوتند. سطح مطلوب عملكردبه طور معمول به بالاترين سطح عملكرد ممكن فرد در بافتي اتلاق مي شود كه سطح بالايي از حمايت ( پشتيباني ) را فراهم مي آورد. سطح كنشي فردبه سطح عملكرد روزمره او در بافتي با حداقل حمايت دلالت دارد.بافت چهارچوب يافتهاز بافت هاي همراه با حمايت هاي بالاو پايين متفاوت است. در اين بافت , بزرگسال با اجراي بخشي از مهارت يا ساختار دادن به اعمال كودك در طول جريان رشد مهارت , او را ياري مي دهد. چهارچوب دادن باعث مي شود كه زوجهاي بزرگسال و كودك در سطوحي عمل كنند كه از سطح عملكرد مطلوب كودك فراتر مي روند. ديگر جنبه تفاوتميان مفهوم مهارت از طرحواره پياژه اي , آن است كه مهارت ها ساختارهاي عمومي نيستند. مهارت هاي عمومي رها از بافت يا همه كاره وجود ندارند, مهارتها به مهارتهاي ويژه و حوزه مهارت ها متصل هستند. مهارتهاي موجود در حوزه هاي متفاوت مفهومي ( براي نمونه, نگهداري ذهني , طبقه بندي, خواندن كلمات , تعاملات اجتماعي و مانند آن ) به نحوي به نسبت مستقل از يكديگر و با سرعت هاي متفاوت به سوي غايت هاي متفاوت رشد مي يابند. ارزيابي سطح رشدي يك مهارت در يك حوزه مفهومي ( براي نمونه, نگهداري ذهني ) ضروري نيست كه سطح رشدي مهارت ها در حوزه اي متفاوت ( براي نمونه, طبقه بندي ) يا حتي در مهارت هاي مفهومي مشابه ( مانند نگهداري ذهني عدد در مقابل نگهداري ذهني حجم ) را پيش بيني كند. فقط مي توان توالي رشدي مهارت هاي درون يك حوزه و درون بافت هاي اجتماعي و شرايط ارزيابي مشخص را به صورت يك نمودار نشان داد. سطوح رشد مهارت ها مهارت ها از مسير هماهنگي سلسله مراتب نظام هاي سطح پايين عملكرد به سوي ساختارهاي سطوح بالاتر رشد مي يابند. جدول الف سطوح سازماندهي سلسله مراتبي يك مهارت رشد يابنده بر اساس نظريه مهارت هاي پوياي فيشر را نشان مي دهد. در اين الگو , مهارت ها از مسير چهارلايه وسيع يعني بازتاب ها كه به عناصر ذاتي عمل اشاره دارند( مانند مكيدن , جمع كردن انگشتان دست به دور شئيي كه ميان آنها قرار مي گيرد) , اعمال حسي - حركتي كه به اعمال به تدريج مهارت يابنده برروي اشيا» ( مانند , دست دراز كردن به سوي شئيي ) اتلاق مي گردند, بازنمايي ها كه معاني نمادين در مورد جنبه هاي ملموس اشيا» , رويدادها و اشخاص ( مانند, مامان اب نبات مي خورد) را در برمي گيرد, انتزاعات كه بازنمايي هاي سطح بالاتر در مورد جنبه هاي غير ملموس و تعميم يافته اشيا» و رويدادهاي( مانند , نگهداري ذهني به عدم تغيير كميت چيزي علي رغم تغيير شكل آن اتلاق مي شود) را در بر مي گيرند. در درون هر لايه وسيع, مهارت ها از مسير چهار سطح رشد مي يابد . مجموعه واحد به يك بازتاب, عمل , بازنمايي يا انتزاع منفرد اشاره دارد. تدوين نقشه ها به هماهنگي ميان دو يا چند مجموعه واحد اشاره دارد, در حالي كه نظام ها هماهنگي دو يا چند نقشه را در بر مي گيرند. يك نظام , نظامهاي هماهنگي ميان حداقل دو نظام را نمايش داده , سطح نخستين از لابه هاي وسيع بعدي آن مهارت ها را تشكيل مي دهد. براي نمونه, نظامي از نظام هاي حسي - حركتي يك مجموعه بازنمايي واحد را تشكيل مي دهد. بدين طريق , نظريه مهارت هاي پويا چهار لايه كيفي جداگانه , وسيع و متمايز در رشد را كه در برگيرنده سيزده سطح مشخص هستند را ارائه ميدهد. همچنين مجموعه اي از ابزارها را براي شناسايي مراحل متغيير از نظر تعداد , ميان دو سطح رشدي فراهم مي آورد . اين سطوح از طريق ده ها مطالعه بر روي انواع حوزه هاي رشدي متفاوت مستند شده اند. در بخش هاي آتي , پويايي هاي رشد مهارت ها از طريق تحليل چگونگي حركت نمونه هايي ار مهارت در مسير سطوح و لايه هاي مشخص شده در جدول الف نشان داده خواهندشد. ادامه دارد
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10912]