محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855329950
سياست - گردهمايي اساتيد دانشگاه براي صلح
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سياست - گردهمايي اساتيد دانشگاه براي صلح
سياست - گردهمايي اساتيد دانشگاه براي صلح
همايش علمي «صلح پايدار؛ راهي پرفراز و نشيب» هشتم خردادماه 1387 توسط گروهي از اعضاي هيات علمي دانشگاههاي ايران برگزار شد. جمعي از اساتيد دانشگاههاي ايران با كاهش شدت التهابات سياسي ناشي از خطر جنگ در منطقه حساس خاورميانه تصميم گرفتند تا با برگزاري همايشي به موضوع صلح و توسعه در ايران از نگاه علمي بپردازند، چرا كه به اعتقاد محمدصادق رباني دبير همايش، شرايط حاكم بر منطقه به گونهاي نيست كه نگراني از بروز درگيري محدود يا جنگ كه پيامدهاي ناگواري به همراه دارد را كاملا منتفي كرده باشد. از همينرو اساتيد طرفدار صلح دانشگاههاي ايران تصميم گرفتند همايش علمي «صلح پايدار؛ راهي پرفراز و نشيب» را در دو نشست و با دو محور «جنگ و توسعهنيافتگي» و «صلح پايدار، توسعه و دموكراسي» بررسي كنند. بر اين اساس برگزاركنندگان اين همايش از دكتر بايزيد مردوخي اقتصاددان و استاد دانشگاه خواستند تا با توجه به نقشي كه جنگ و محاصره اقتصادي در اقتصاد كشورها ايفا ميكند، ديدگاههاي اقتصادي خود را بگويد. بنابراين اين استاد دانشگاه مقاله خود را با عنوان «آثار و پيامدهاي اقتصادي جنگ و تحريم» ارائه كرد.
هدف جنگهاي امروز ضربه زدن به اقتصاد است
بايزيد مردوخي در مقاله علمي خود پس از آنكه ديدگاههاي چند نفر از محققان و صاحبنظران دانشگاهي جهان را در خصوص جنگ و تحولاتي كه هم بر جنگ موثر است و هم از آن تاثير ميپذيرد بيان و جنگها را به سه گروه اصلي تقسيم كرد: «جنگهاي با شدت كم، جنگهاي با شدت زياد و جنگهاي با شدت متوسط». مردوخي سپس وجه مشترك همه جنگها را تخريب زيربناهاي اقتصادي و اجتماعي، جابهجايي جمعيت، تلفات انساني و خسارتهاي روحي و معنوي، كاهش سرمايهگذاري و تشكيل سرمايه، كاهش رشد اقتصادي و انقطاع فرآيند توسعه بيان كرد. اما او در ادامه به نكته ديگري نيز اشاره كرد: «جنگها به افزايش همبستگي جماعات مردم و بروز خلاقيتها و ابتكارات در شرايط اضطراري جنگي منجر ميشود كه در صورت مديريت صحيح به پيشرفتهاي تكنولوژيكي ميانجامد.»
اين صاحبنظر اقتصادي در ادامه گفت: «هنگامي كه دامنه تاثير جنگ و محاصره اقتصادي گسترش پيدا ميكند، ساز و كار تخصيص منابع در اقتصاد كشور دستخوش اختلال ميشود و ضرورت تخصيص آگاهانه منابع توسط دولت، مطرح و اجرا ميشود. دولتها در چنين شرايطي، امر مهم تخصيص منابع را به نظام قيمتها و نيروهاي بازار، واگذار نميكنند. اين امر حتي در آزادترين نظامهاي اقتصادي، در شرايط جنگ و محاصره اقتصادي بروز كرده و دولتها وظيفه تخصيص منابع را به عهده گرفتهاند.» او در ادامه گفت: «تخصيص منابع توسط دولت در شرايط بحراني جنگ، از آن رو ضرورت پيدا ميكند كه در حالت جنگي، عمدهترين مصرفكننده محصول نظام اقتصادي به طور طبيعي خود دولت است و تخصيص منابع بايد به گونهاي صورت گيرد كه به تحقق هدفهاي اصلي اين مصرفكننده عمده بينجامد. به سخن ديگر، اهميت نسبي توليد و مصرف كالاهاي مختلف براي تحقق هدفي يگانه، يعني پيروزي در جنگ، توسط خود دولت تعيين ميشود. از آنجايي كه دولت در مورد بهترين روش اداره جنگ تصميم ميگيرد، در مورد اينكه چه مقدار از منابع و محصولات جامعه به مصارف مدني و غيرجنگي اختصاص پيدا كند، باز هم دولت تصميم ميگيرد. به دليل اولويت مصارف جنگي، غالبا منابع قابل تخصيص به توليد و مصرف كالاهاي مدني و غيرجنگي، به صورت باقيمانده منابع جامعه (پس از تامين مصارف جنگي) تعيين ميشود. با توجه به نقش دولت در شرايط جنگي، طبيعي و منطقي نخواهد بود كه مسووليت مديريت اقتصادي و فرآيند انتخاب اولويتها را به ساز و كار قيمت و بازار واگذار كند.» مردوخي در ادامه از لحاظ نظري فرضي را مطرح كرد مبني بر اينكه كه دولت در شرايط جنگي، با مصادره مسووليت تخصيص منابع از بازار، اقدام به سفارش دادن كالا و خدمات مورد نياز جنگ و جامعه، به توليدكنندگان ميكند و توليد كنندگان را آزاد ميگذارد تا براي به دست آوردن عوامل توليد (مواد اوليه، سرمايه، قطعات و نيروي كار)، با يكديگر به رقابت برخيزند. او سپس گفت: «از آنجا كه رقابت توليدكنندگان براي كسب منابع مورد نياز، موجب بالا رفتن سطح قيمتها در بازار عوامل توليد و همچنين در بازار كالاها و خدمات ميشود، و روش تامين مالي دولت نيز به خودي خود تورمزا است، دولت از به وجود آمدن چنين سازوكاري جلوگيري ميكند. حتي اگر ترس از ايجاد تورم لجامگسيخته هم وجود نداشته باشد، رقابت توليدكنندگان و مصرفكنندگان در شرايط مادي و رواني جنگ و محدوديت دسترسي به بازارهاي خارج، به تمركز درآمدهاي كلان و سودهاي فاحش در بخشهايي از جامعه ميشود كه در شرايط حساس جنگي قابل تحمل نخواهد بود.»
او نتيجه گرفت كه دولت در شرايط جنگ و محاصره اقتصادي، بنا به ضرورت، وجه مهم ديگر تخصيص منابع يعني قيمتگذاري را هم بر عهده ميگيرد. بنابراين در ادامه افزود: «اقدام و مداخله در امر قيمتگذاري و جلوگيري از افزايش قيمتها، به طور اجتنابناپذيري اقدام دولت را در امر كنترل فيزيكي، جيرهبندي و سهميهبندي مصارف ارزي و واردات و تعيين قيمت آنها، در شرايط جنگي و محاصره اقتصادي، قابل توجيه ميكند. حتي اگر خطر افزايش قيمتها و تمركز درآمد و سود هم وجود نداشته باشد، تصور اينكه صاحبان صنايع و كسب و كار در شرايط جنگي، منابع در اختيار خود را دقيقا صرف همان سرمايهگذاريها و توليداتي خواهند كرد كه شرايط جنگي ايجاب ميكند غيرمحتمل و دور از واقعبيني است، زيرا در شرايط جنگي، اطلاعات مربوط به اولويتهاي جنگ، طول زمان جنگ، تاكتيكها و استراتژيهاي جنگي، در اختيار فعالان اقتصادي نبوده و تنها در اختيار دولت است، لذا مسووليت هدايت منابع را نيز خود دولت به عهده خواهد گرفت. به اين ترتيب مردوخي يكي از آثار مهم جنگ و محاصره اقتصادي را خواه ناخواه، دولتي شدن و ايجاد تمركز شديد در اقتصاد عنوان كرد كه زمينه براي بروز آنچه كه در نظريه اقتصاد به عنوان «شكست دولت» مطرح شده است را فراهم ميكند. او در ادامه گفت: «نظام اقتصادي جنگي، به ترتيبي كه بيان شد، چسبندگيهاي شديدي دارد و در دوران بعد از جنگ هم ميتواند استمرار پيدا كند و از اين رو، به سهولت و در ميانمدت هم قابل تبديل به نظام اقتصادي غيرجنگي و آزاد نخواهد بود. اين مشكل بهويژه در نظامهاي سنتي توتاليتر و غيردموكراتيك به صورت فرهنگ مسلط در ميان حكومتگران، ديوانسالاران و حتي در ميان مردم ريشهاي پايدار خواهد داشت كه زدودن آن كار آساني نخواهد بود.»
اين صاحبنظر اقتصادي بخش ديگر مقاله خود را به اقتصاد كشورهاي در معرض تحريم اختصاص داد كه به ناچار به سوي تمركز و تصلب گرايش پيدا كرده و اقتصاد آنها را از رشدهاي بالقوه و ضروري بازداشته و محروم كرده است. بخش ديگر مقاله مردوخي به بررسي تفاوت جنگ در دنياي امروز با جنگهاي سنتي اختصاص يافته بود. «هدف جنگهاي گذشته عمدتا كشورگشايي و تسخير سرزمينهاي ديگر بود، در جنگهاي امروز هدف ضربه زدن به اقتصاد و اعتبار طرف مقابل است. اسلحه جنگهاي امروز بيش از هر چيز خرد الكترونيكي است كه در تسليحات مدرن تعبيه شده، بر رسانهها حاكم است و فرآيندهاي كسب اطلاعات، جاسوسي و همچنين اطلاعرساني را شكل ميدهد. جنگافروزان مدرن با بهرهبرداري موثر از سرمايههاي انساني و فناوريهاي پيشرفته خود، حتي بدون شليك يك گلوله، دشمن را به زانو درميآورند.» بنابراين در ادامه اين مقاله آمده بود: «خسارت وارده بر كشورهاي جنگزده از سوي جنگافروزان مدرن، با خسارات جنگهاي سنتي بسيار متفاوت است، از تلفات نظامي خبري نيست اما بخش قابل توجهي از جمعيت - بهويژه كودكان - در معرض سوءتغذيه و مشكلات بهداشتي و درماني قرار ميگيرند، از تخريب تاسيسات زيربنايي و توليدي خبري نيست ولي همه اينها در معرض استهلاك شديد و تعطيلي و از كارافتادگي قرار ميگيرند، از قحطي و آوارگي خبري نيست ولي بيكاري، تورم شديد و ركود اقتصادي، زندگي را بر اكثريت جمعيت سخت و طاقتفرسا ميكند، از شور و سرزندگي مقاومت و دفاع خبري نيست ولي يأس و دلمردگي و تيرگي، فضاي زندگي اكثريت مردم را در بر ميگيرد، از اتحاد و همدلي و درستي و راستگويي خبري نيست ولي نفاق و بدبيني و خاليبندي بر فضاي سياسي، فردي و اجتماعي مسلط ميشود، از سرمايهگذاري، نوآوري و كارآفريني خبري نيست ولي فرار سرمايه، مهاجرت كارآفرينان، كارشناسان و توليدكنندگان با ركود اقتصادي و توقف رشد همراه ميشود.» مردوخي با بيان اينكه تخمين خسارتهاي اين نوع جنگ مدرن، كار آساني نيست، پرسيد: «چگونه ميتوان سوءتغذيه و مرگ و مير كودكان، استهلاك تاسيسات زيربنايي و توليدي و كاهش توليد، سختي و مشقت زندگي، يأس و دلمردگي، نفاق و بدبيني و نتايج فرار سرمايه و مهاجرت را ارزيابي، و سهم اين نوع جنگ مدرن را در ايجاد اين آثار و خسارتها برآورد كرد؟» به اين ترتيب نوبت به ارائه مقاله شيوا دولتآبادي و حسن عشايري از اساتيد دانشگاه رسيد تا آنان نيز از منظري ديگر به مقوله جنگ و صلح بپردازد.
خيل عظيم آسيبديدگان از جنگها همان جنگافروزان اصلي نيستند
پيامدهاي رواني جنگ با تاكيد ويژه بر كودكان و زنان عنوان مقاله مشترك شيوا دولتآبادي روانشناس و حسن عشايري روانپزشك و از اساتيد دانشگاه بود. «خيل عظيم آسيب ديدگان از جنگها همان جنگافروزان اصلي نيستند، جنگافروزان پشت ميزها و يا در زيرزمينهاي پناهگاهي خود امن مينشينند و انسانها را به نيستي ميكشانند و يا حتي با فشار دادن به دكمهاي جهاني را ويران ميكنند.» اين موضوع مشكلي بود كه در اين مقاله به آن پرداخته شد. از همين رو در اين مقاله از زيادهطلبي در اشكال گوناگون سياسي، اقتصادي و حتي فردي به عنوان علتهاي اصلي جنگ نام برده شد كه در نتيجه آن اخلاق و وظيفه انسان بودن در برابر غريزه پرخاشگري فروميپاشد و در روانشناسي زندگي فردي، انسانهاي درگير را به دونترين واكنشهاي ممكن به اعماق فرو ميكشانند. در ادامه اين مقاله با اشاره به آثار مخرب و درازمدت جنگها بر نسلهاي پي در پي آمده است»: در ميان آسيبديدگان از جنگها زنان و كودكان در اين گرداب عمدتا مردانه تجارب مهلك خود را دارند. مشاهده و تجربه فروپاشي سامانههاي عاطفي- ارتباطي كه كودكان با اتكاي به آنها به خودشناسي و تحول رواني ميرسند در نبود خود باعث ميشوند كه كودكان از هر گونه زير ساخت رواني تهي شوند و فراتر از نشان دادن علائم حاد آشفتگي رواني، بروند تا نسلهايي از ترديد و ناايمني و در نتيجه جوامعي ناايمن و معيوب را براي آينده بنا سازند. مادران كه در همه شرايط سخت و پر از تبعيض قرون و اعصار حيات تاريخي خود كوشيدهاند تا صلح و امنيت را براي خانواده و فرزندان خود با چنگ و دندان فراهم آورند، در گردابهاي ترس، فقر، تعليق، بيپناهي و حتي قرباني تعرض شدن به فرودستي بيشتر و زوال رواني- اجتماعي سپرده ميشوند و بالاخره هيچ جنگي برنده ندارد.» به اين ترتيب بررسي پيامدهاي رواني جنگ زمينه را براي بررسي تاثيرات جنگ بر محيط زيست فراهم كرد تا نشان داده شود عوارض جنگها فقط محدود به انسانها نيست.
جنگهاي امروزي و انواع مواد شيميايي
اسماعيل كهرم كه مقاله «تاثيرات جنگهاي خليج فارس بر محيط زيست» را به اين همايش ارائه كرده بود، كوشش كرد تا به بررسي و تحليل تاثيرات تخريبهاي ناشي از فعاليت جنگي بپردازد. او گفت: «جنگهاي امروزي از انواع مواد شيميايي و وسايل مخرب وحشتناكي سود ميجويند كه براي طبيعت تازگي دارند و طبيعت راه مقابله با آنان را نميداند. مثلا در جنگ متفقين عليه لشكر صدام حسين از بمبهايي كه به نام «اورانيوم ضعيف شده» ميشناسيم، استفاده شد كه قدرت نفوذ آن در شن و بدنه تانكها بيش از صد برابر وسايل جنگي متعارف بود و اورانيوم پس از رها شدن، صدها هزار سال در فضا پخش ميشود، در هوا انتقال مييابد، به زمين ميرود و از دل سبزيها سر در ميآورد، به خون و قلب جانوران وارد ميشود و در دل و جان آدميان جاي خوش ميكند.
توسعه پايدار نيازمند برقراري « صلح و آرامش» است
عليرضا علويتبار اولين سخنران نشست دوم همايش علمي «صلح پايدار؛ راهي پرفراز و نشيب» بود كه با عنوان «صلح، توسعه پايدار و جامعه مدني» ديدگاههاي خود را بيان كرد. او در ابتداي طرح نظرات خود گفت: در نگاه اول مشكل ميتوان ميان سه مفهوم مختلف «توسعه پايدار، جامعه مدني و صلح» پيوند منطقي و مشخصي برقرار كرد. اما تحليل مفهومي اين سه اصطلاح و بازخواني آنها در پرتو چارچوبهاي نظري و تجربههاي عملي موجود، پرده از پيوند عميق ميان آنها بر ميدارد.
اين پژوهشگر در ادامه اين پيوند را در قالب گزارههايي بيان كرد. علويتبار ابتدا در تعريف توسعه گفت: «افزايش ظرفيتهاي يك نظام اجتماعي براي برآوردن نيازهاي محسوس و تصريحشده مردم يك جامعه.» او در ادامه گفت: «پايدار بودن توسعه در ارتباط با «زيست بوم» و «روابط اجتماعي» است كه تعريف ميشود. به گونهاي كه فرآيند توسعه وقتي پايدار است كه بتواند به برآوردن نيازهاي ملموس و توقعات ذهني تحوليابنده جامعه پاسخ دهد، ضمن آنكه به كميابي ذاتي موجود در رابطه ميان انسان و محيط زيست او توجه داشته باشد.»
اين پژوهشگر در ادامه سخنان خود گفت كه تاكيد بر پايداري فرآيند توسعه به ناگزير بر نقش «نهادهاي مدني» در «تصميمگيري و خط مشيگذاري»و در «يكپارچهسازي و آشكارسازي دلبستگيهاي جامعه» دلالت ميكند. چهارمين گزينهاي كه علويتبار به آن پرداخت رابطه توسعه پايدار و صلح بود. او گفت: «توسعه پايدار هم نيازمند برقراري «صلح و آرامش» است و هم به عنوان «ابزاري» براي تامين «امنيت ملي» ايفاي نقش ميكند. با پايان بررسي پيوند سه مقوله توسعه پايدار، جامعه مدني و صلح، نوبت به محسن امينزاده رسيد تا او از منظري ديگر به موضوع جنگ و صلح بپردازد.
بحرانزدايي و ترويج صلح
محسن امينزاده عضو هيات علمي دانشگاه مقاله خود را با عنوان «سياستهاي ماجراجويانه در دنياي پس از جنگ سرد» (درسهايي از جنگهاي كنوني جهان) ارائه كرد.
او در مقاله خود افراطگرايي در دنياي پس از جنگ سرد را پديده عجيبي ندانست، بنابراين گفت: «شايد هرگز به اندازه اين دوران جريانهاي افراطي رقيب، به كمك يكديگر نشتافته و بهرغم دشمني، براي يكديگر فرصت بقا و گسترش نفوذ و قدرت فراهم نكردهاند. امروز سياستمداران تندروي آمريكا، شديدا نيازمند ماجراجويي افراطيوني هستند كه توجيهكننده سياستهاي ماجراجويانه آنان باشند و متقابلا بيشترين فرصت را براي رشد جريانهاي افراطي در اقصينقاط جهان، از جمله در غرب آسيا و خاورميانه تندروهاي آمريكايي فراهم ميكنند.»
از واپسين روزهاي پس از پايان جنگ سرد، مهمترين مشكل افراطيون نظاميگرايي آمريكا، يافتن قرائت جديدي از تهديد و ضرورت نظاميگري بود. در حاليكه بزرگترين دشمن نظامي آمريكا فروپاشيده بود و عمده صنايع نظامي اتحاد جماهير شوروي، و البته روسيه پس از آن آسيب جدي ديده بود و آمريكا به قدرت بلامنازع نظامي جهان بدل شده بود،
او در ادامه گفت: در آغاز اين ساعات روز 11 سپتامبر سال 2001 ميلادي (20 شهريور 1380) عمليات انتحاري عدهاي افراطي تا به آن حد در خدمت استراتژي نظاميگرايان آمريكايي قرار گرفت كه عدهاي از اعضاي گروه تروريست القاعده، منجر به شكلگيري شرايطي نو شد. اين پديده كه بزرگترين عمليات ضدامنيت ملي آمريكا آن هم در خاك اين كشور محسوب ميشد، پيامدهاي بسيار گستردهاي داشت كه روايتهاي جديدي را در سياست خارجي، امنيت بينالمللي و امنيت ملي كشورهاي غربي باعث شد. به دنبال يك دوره كوتاه سردرگمي در نظاميگرايان آمريكايي فرمان را به دست گرفتند و در مسيري هموارتر از هميشه تاختند. وي گفت: حادثه 11 سپتامبر به مفهوم تروريسم كه پيش از آن براي عمليات گروههاي مقاومت در اقصينقاط جهان بهكار برده ميشد، هويت كاملا متفاوتي بخشيد. وي افزود: در سطح جهان نيز اين حادثه به بزرگترين حمله واكنشي به يك كشور، مشروعيت بينالمللي بخشيد و پس از افغانستان اين امكان را به آمريكا داد كه بدون دغدغه جدي نسبت به مخالفت ديگر كشورها به عراق حمله نمايد و رژيم صدام را ساقط كند.
وي در ادامه گفت طبعا ما در اين همايش همنظريم كه جنايت خونبار تروريستها در نيويورك و تجاوز خونبارتر آمريكا به افغانستان و عراق پايان ماجراجوييهاي افراطيون آنسو و اينسوي عالم نيست. اين روند ميتواند ادامه يابد و هر روز دولت و ملت ديگري را در معرض تهديد قرار دهد. تنها همكاري واقعي، همهجانبه و اعتمادساز دولتها، نهادهاي بينالمللي و سازمانهاي مدني در جهان ميتواند روند جديدي را در روابط جهان حاكم كند و اعتمادسازي و گفتوگو را به جاي تجاوز وخشونت در روابط ميان كشورها حاكم گرداند. بيترديد اگر ايران مسير كنوني را در سياست خارجي خود تغيير دهد، ايران كليديترين كشور منطقه خود در مديريت اين فرآيند خواهد بود. فرصتي كه پس از 11 سپتامبر براي دولت اصلاحطلب ايران فراهم شد و سپس اين فرصت ناديده انگاشته شد.
ضرورت اتخاذ استراتژي مناسب براي برونرفت از بحرانهاي موجود، زمينهساز سخنان سهراب رزاقي از پژوهشگران حوزه مدني شد تا او از رابطه جنبش جهاني صلح و جامعه مدني ايراني سخن بگويد.
جامعه مدني ضعيف
سهراب رزاقي مقاله خود را با عنوان «جنبش جهاني صلح، جامعه مدني ايراني و خواب زمستاني» چنين به همايش علمي «صلح پايدار؛ راهي پر فراز و نشيب» ارائه كرد: «جنبش صلح يكي از مهمترين و گستردهترين جنبشهاي اجتماعي در قرن بيستم است كه در فقدان يا ضعف و كمخوني جامعه سياسي و بيمسووليتي دولتمردان و سياستمداران براي جلوگيري يا براي متوقف كردن جنگ و برقراري صلح وارد عرصه پيكار و كارزار اجتماعي ميشوند. جنبش صلح بيرون از گفتمانهاي مسلط و نهادهاي رسمي كه مردم آنها را در ايجاد صلح پايدار ناتوان ميبينند رخ ميدهد. جنبش صلح در واقع، نمايانگر يأس و نااميدي مردم از دولتمردان، سياستمداران و روندهاي سياسي براي ايجاد صلح پايدار ميباشد و تلاش آنان براي ارائه طرحها، الگوهاي بديل و خلق ابتكارات جديد اجتماعي است. وي با تبيين چهارموج جنبش صلح گفت:«جنبش بزرگ ضدجنگ با اينكه تمام انرژي و نيروي خود را صرف مقابله و مخالفت با جنگطلبان كرد اما نتوانست ماشين جنگي آمريكا و متحدينش را متوقف كند.»
او در ادامه گفت: «اگر از اين منظر به موضوع بنگريم طبيعي است كه به اين نتيجه برسيم كه جنبش صلح در رسيدن به اهداف خود ناكام مانده است. اما اگر بخواهيم تاثير جنبش صلح را بهتر درك كنيم لازم است كه از منظر ديگري به موضوع بنگريم، مهمترين دستاورد جنبش صلح مشروعيتزدايي از جنگ آمريكا در افغانستان و عراق بود اقدام جنبش ضدجنگ باعث شد ائتلاف بينالمللي جنگ را بشكند و آمريكا و متحدينش بدون مجوز شوراي امنيت اقدام به جنگ در عراق نمايند. اما رزاقي در مقاله خود به نكتهاي مهم اشاره كرد. «در هنگامهاي كه در اقصي نقاط جهان ميليونها نفر در مخالفت با جنگ و جنگطلبي به ميدان آمده بودند در كشورمان گروهها و نهادهاي مدني در خواب زمستاني آرميده بودند هيچ حركت و جوششي در آنها ديده نميشد آنان حتي نظارهگر ماجرا هم نبودند؛ چرا؟»
تاكيد رزاقي بر تدوين استراژي مناسب، با سخنان داوود هرميداس باوند استاد بينالملل دانشگاه همراه شد تا او از لزوم اتخاذ روش مسالمتآميز براي حل اختلافات بينالمللي سخن بگويد.
جلوگيري از پيشآمدهاي نگرانكننده
داوود هرميداس باوند مقاله خود را با عنوان «حل و فصل مسالمتآميز اختلافات بينالمللي» چنين ارائه داد: «مسئله حل وفصل مسالمتآميز اختلافات بينالمللي همواره مورد نظر بسياري از فلاسفه و حقوقدانان بوده است و اتخاذ به اين روش را براي جلوگيري از جنگ تجويز ميكردند. وي بر انجام مذاكرات تاكيد كرد تا بدين طريق از پيشامدهاي نگرانكننده جلوگيري شود.
با پايان سخنان باوند كه بر انجام گفتوگوهاي سازنده تاكيد داشت، مهندس ژيلا شريعتپناهي به عنوان كارشناس حفاظت در برابر تشعشعات راديو اكتيو با تاكيد بر لزوم حفظ منافع ملي و جلوگيري از تشديد جنگ سرد، بهترين شعار در شرايط فعلي جهان را شعار خلع سلاح عمومي هستهاي، شيميايي و ميكروبي عنوان كرد. به اين ترتيب محمدحسين رفيعي مسوول نشست دوم همايش علمي «صلح پايدار؛ راهي پر فراز و نشيب» پايان اين همايش را كه در دفتر كانون مدافعان حقوق بشر برگزار شده بود، اعلام كرد تا اين همايش طنيني باشد براي گسترش صلح در جهان.
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]
-
گوناگون
پربازدیدترینها