محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845541513
تاملاتي نظري و تاريخي در علل وانگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تاملاتي نظري و تاريخي در علل وانگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري(1) نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني(1) تحريف و تخريب تاريخ و شخصيت هاي تاريخي از خطرهاي اساسي و ريشه اي براي تاريخ، تحريف واقعيت ها و وارونه نشان دادن رويداد ها و جريان هاي تاريخي زير پوشش خاطره نگاري مي باشد که اين روزها در بازار سياست رواج يافته و متداول است. در بيشتر اين خاطره نگاري ها، خودنمايي و برجسته نماياندن فعاليت هاي سياسي خود، جلب نظر مي کند. شماري از کساني که به اصطلاح از خودي ها به شمار مي آيند، آنگاه که به انتشار خاطرات خود دست مي زنند ، از آغاز، اين انديشه را در سر دارند که براي خود در پيروزي انقلاب اسلامي، نقش ويژه و برجسته اي دست و پا کنند، خود را کارفرما و کارگردان اصلي نهضت و انقلاب و يا دست کم يکي از رهبران شاخص آن بنمايانند و به خواننده ي خاطرات خود بباورانند که آنها در پشت پرده به امام خط و طرح مي دادند و امام در واقع مجري نقشه ها، انديشه ها و طرح هاي آنها بوده است! شماري نيز بر آنند که زير پوشش خاطره نگاري، افزون بر خودنمايي و خودستايي به تسويه حساب هاي شخصي، باندي و جناحي دست بزنند و از کساني که در راه اميال نفساني آنان سنگ اندازي کرده اند، انتقام بگيرند و آنان را به زير سوال ببرند و در تخريب چهره ي آنان بکوشند، خود را وارسته و آراسته و ديگران را ناشايسته بنمايانند. با نگاهي به کتاب «خاطرات» منسوب به آقاي منتظري، اين شيوه ي تحريف و تخريب، فراوان ديده مي شود. در اين کتاب تلاش شده است که چند موضوع نادرست و خلاف واقع را استواري بخشد: الف) آقاي منتظري را به عنوان سردمدار و پرچمدار نهضت و انقلاب اسلامي معرفي کند. ب) موقعيت اجتماعي، سياسي و علمي و مرجعيت ديني امام را مرهون درايت، سياست و مديريت آقاي منتظري و تلاش هاي بي وقفه و شبانه روزي او بنماياند. پ) امام را مجري برنامه ها، انديشه ها، پيشنهادات و نظرات آقاي منتظري وانمود سازد. پ) امام را مجري برنامه ها، انديشه ها ، پيشنهادات و نظريات آقاي منتظري وانمود سازد. ت) امام و شماري از عالمان ديني و رجال روحاني را که به نوعي و در مواردي در برابر آقاي منتظري و يا باند او موضع مخالف گرفته اند، زير سوال ببرد و کاستي ها و نادرستي هايي براي آنان بتراشد و در تضعيف و تحقير آنان بکوشد. ث) آقاي منتظري را انساني وارسته، تکامل يافته، متفکر، مبتکر، مترقي، دموکرات مآب، اصلاح طلب، روشنفکر، انتقاد پذير، آزاد انديش و ... (البته به گونه اي که مورد پسند غربي ها و غرب باوران باشد) و مخالف تند روي ها و خشونت طلبي ها و تبعيض و تجاوز به حقوق توده ها جلوه دهد! گويا آقاي منتظري نبوده است از مهدي هاشمي قاتل و تروريست تا واپسين لحظه هاي حيات او حمايت کرده و در راه نجات او از چنگال عدالت و قانون، از آبرو و حيثيت خود مايه گذاشته است. گويا او نبوده است که امکانات مادي و معنوي خويش را براي فتنه گري ها و آتش افروزي ها مهدي هاشمي در کشورهاي ديگر زير پوشش « نهضت هاي آزادي بخش» فراهم کرده است. گويا او نبوده است که کوچکترين انتقادي را از هيچ مقامي تحمل نمي کرده و هر گونه انتقاد مشفقانه اي را با اهانت آميزترين برخوردها پاسخ مي داده است. گويا اين خاطرات منسوب به او نيست که آکنده از تحريف و تخريب و خلاف گويي مي باشد. در کتاب «خاطرات» که به نام آقاي منتظري عرضه شده است، بيشترين موضوعي که جلب نظر ميکند تحريف رويدادها و جريان هاي تاريخي است که اکنون برخي از مطالب خلاف واقع را که در اين خاطرات آمده است، پي مي گيريم و رسالت خود را در رويارويي با تحريف گري ها دنبال مي کنيم: 1. آقاي منتظري ادعا کرده است که دستگيري و بازداشت او در پي تبعيد امام در آبان ماه 1343 و به دنبال تلاش او براي تعطيلي حوزه و مخالفت آقاي شريعتمداري با اين پيشنهاد صورت گرفته است، از زبان او آمده است: ... رفتم ما به منزل آقاي شريعتمداري هم از ديد ساواک پنهان نبود، آقاي شريعتمداري هم که با صحبت کردن خود [در] سر درس مسئله را آفتابي کرد و تقريبا خود را کنار کشيد، ايام، نزديک عيد نوروز بود و بالاخره روز عيد آمدند مرا بازداشت کردند... (2) اولا تبعيد امام به ترکيه در 13 آبان1343 بود و نزديک عيد نوروز نبود، ثانيا آقاي منتظري اذعان کرده است نخستين بازداشت او در نوروز سال 1345 بوده است که در آن هنگام حدود يک سال و نيم از تبعيد امام مي گذشت. امام اصولا در آن تاريخ در ترکيه به سر نمي برد و بيش از پنج ماهي که به نجف اشرف انتقال يافته بودند.(3) آقاي منتظري در باره ي نخستين بازداشت خود چنين آورده است: ... اولين بازداشت[من] مربوط است به آن زمان که مرحوم محمد را به اتهام پخش اعلاميه در صحن مطهر حضرت معصومه همراه چند نفر ديگر از طلاب بازداشت کردند. يعني در روز عيد نوروز 1345.(4) بنابراين دستگيري و بازداشت او هيچ گونه ارتباطي با جريان تبعيد امام به ترکيه نداشته است و در آن هنگام دست کم فعاليت آشکاري که موجب حساسيت ساواک نسبت به او شود از او سر نزده است. 2. در کتاب خاطرات از زبان آقاي منتظري آمده است: ... اعلاميه هايي را که محمد در صحن مطهر پخش مي کرد، در بين امضا کنندگان اسم من هم بود و چون محمد پسر من بود، در اين ارتباط لابد من را مؤثر مي دانستند... (5) بايد دانست اعلاميه اي که شهيد محمد منتظري در نوروز 1345 در صحن مطهر پخش مي کرد، با امضاي اشخاص نبود، بلکه با عنوان «اعلام خطر» و به امضاي حوزه ي علميه ي قم بود. متن آن را مجاهد روحاني مرحوم رباني شيرازي تنظيم کرد و چون زمينه ي چاپ آن در آن فرصت فراهم نشد، ناگزير به صورت پلي کپي همراه با تراکت هايي منتشر شد و نگارنده در ساعت تحويل سال در صحن مطهر حضرت معصومه ، همراه با شماري از برادران روحاني به پخش آن اقدام کرد. شهيد محمد منتظري همراه با چند تن ديگر مسئول توزيع آن اعلاميه و تراکت ها در صحن بزرگ بودند. نگارنده و چند تن ديگر مسئول توزيع آن در صحن کوچک معروف به صحن کهنه بود و چند تن ديگر به توزيع آن در مسجد اعظم و مسجد بالا سر مأمور شدند. بنابراين آنچه از زبان آقاي منتظري در خاطرات آمده است که «در بين امضا کنندگان اسم من هم بود» ادعايي واهي و دور از واقعيت مي باشد و ريشه در خصلت ها و خصوصيات روحي و اخلاقي نام برده دارد که مي کوشد در همه ي امور خود را «دخيل»، تأثير گذار و ذي نفوذ بنماياند. 3. در کتاب خاطرات آقاي منتظري آمده است: ...شاه در تاريخ 24 مهر ماه همان سال براي همه ي آنان [علماي قم] به جز امام پاسخ فرستاد ...شاه با اين کار گويا مي خواست آيت الله خميني را از سايرين جدا کند...(6) بايد دانست که شاه با تلگرام امام پاسخ داد، از اين رو، امام در دومين تلگرام خود به شاه آورد : تلگراف مبني بر آن که اعلي حضرت بيش از هر کس در حفظ شعائر مذهبي کوشا هستند و تلگراف اين جانب را براي دولت ارسال داشتند و توفيق اين جانب را در ترويج مقرات اسلامي و هدايت عوام خواستار شدند، موجب تشکر گرديد... البته شغل روحاني ارشاد و هدايت ملت است... (7) امام همزمان با تلگرام بالا، تلگرامي نيز خطاب به امير اسدالله علم مخابره کرد. در اين تلگرام آمده بود: ... اگر گمان کرديد مي شود با زور چند روزه قرآن کريم را در عرض اوستاي زرتشت، انجيل و بعضي کتب ضاله قرار داد و به خيال از رسميت انداختن قرآن کريم... افتاده ايد و کهنه پرستي را مي خواهيد تجديد کنيد، بسيار در اشتباه هستيد... اينجانب مجددا به شما نصيحت مي کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسي گردن نهيد... و بدون موجب، مملکت را به خطر نيندازيد و الا علماي اسلام درباره ي شما از اظهار عقيده خود داري نخواهند کرد... (8) در پي اين تلگرام، دولت امير اسد الله علم به امام پاسخ نداد، امام نيز بي درنگ روي سخن به ملت کرد و به صدور اعلاميه دست زد. 4. در اين خاطرات از زبان آقاي منتظري ادعا شده است: ...پس از اينکه مدتي از تبعيد امام گذشت، کم کم نام و ياد ايشان هم داشت متروک مي شد، ما براي زنده نگاه داشتن قضيه و نيز به عنوان اعتراض به دستگاه پيشنهاد کرديم، يک جلسه اي در مدرسه ي فيضيه گرفته شود، در آن جلسه اول بنا بود بعضي از فضلا منبر بروند که گويا رأي آنها را زدند، در نتيجه آقاي حسين نوري و آقاي مشکيني و من منبر رفتيم... ابتدا آقاي نوري يک منبر کوتاه رفت، آقاي مشکيني هم يک منبر عربي، فارسي و ترکي رفت... آقاي مشکيني مي خواست در اين اثنا جنگ ترک و فارس را نيفتد و دفاعي از آقاي شريعتمداري شده باشد... بعد من رفتم منبر... و گفتم حوزه ي علميه ي قم که روح الله در آن نباشد، روح ندارد. اکنون حوزه يک پيکر بي روح است، روح خدا بايد در حوزه باشد. چرا ساکت نشسته ايد؟ خميني بايد برگردد، جمعيت هم صلوات مي فرستادند؛ بعد گفتم وظيفه ي همه است که ساکت نمانند... و شما وظيفه ي خود را ترک کرده ايد... (9) در گفتار بالا ادعا شده است: «پس از اين که مدتي از تبعيد امام گذشت، کم کم نام و ياد ايشان داشت متروک مي شد»!! اولا شخصيت والا وقامي که مرجع تقليد بسياري از مردم ايران و برخي از کشورهاي ديگر بود و رهبري نهضتي را بر عهده داشت که در ميان ملت ايران ريشه دوانيده بود، چگونه امکان داشت نام و ياد او از ياد برود؟ ثانيا تاريخ جلسه ي مورد اشاره در مدرسه ي فيضيه، 20 شعبان 1384 مطابق 4 دي ماه 1343 مي باش که تنها پنجاه و يک روز از تبعيد امام به ترکيه مي گذشت، چگونه امکان داشت در اين مدت کوتاه نام و ياد مرجع عظيم الشأن و رهبر والا مقام و محبوبي که به اعتراف دوست و دشمن بر قلب ها حکومت مي کرد متروک شود؟ ثالثا در آن روز و روزگار و در آن مقطع حساس در هر کوي و برزن، در هر منبر و مأذن، در هر معبد و مسجد در هر مجمع و مجلس از امام ، راه امام، هدف امام، ايده و انديشه ي امام سخني در ميان بود. در بسياري از مجامع و محافل خصوصي نوار سخنراني امام عليه رژيم کاپيتولاسيون را مي گذاشتند و گوش مي دادند و شنوندگان به هيجان مي آمدند و با آمادگي بيشتري راه امام را پي مي گرفتند. رابعا اگر نام و ياد امام داشت متروک مي شد، يک سخنراني محدود در چهار ديواري مدرسه ي فضيه که نه نواري از آن گرفته شد و نه مضمون آن به چاپ رسيد، چگونه توانست نام و ياد امام را در سراسر کشور زنده و جاويد سازد؟ خامسا مناسب است تاريخ را مرور کنيم و به اوضاع و شرايط سياسي حوزه هاي علمي، مراکز مذهبي و محافل ديني و دانشگاهي پس از تبعيد امام نگاهي بيندازيم تا روشن شود اصولا متروک شدن نام و ياد امام در آن روز مي توانست متصور باشد؟ يا اين خوي و سرشت خود برتر بيني است که برخي از عناصر ضعيف النفس را بر آن مي دارد تا به آب و آتش بزنند و با خيال پردازي ها ، پندار بافي ها، خلاف گويي ها و تحريف واقعيت ها خود را رهبر، پيشوا، پيش کسوت و پيشتاز در نهضت و انقلاب بنمايانند و با زبان بي زباني بگويند که رهبر اصلي انقلاب ما بوديم و خميني مجري انديشه ها، ابداعات و ابتکارات ما بود!! ما او را فقيه و عالم کرديم، ما او را انديشه و ايده و زبان و بيان داديم و... اکنون ما براي روشن شدن حقايق از نشريات «بعثت» و «انتقام» که در آن روز به همت شماري از اساتيد و انديشمندان حوزه ي قم منتشر مي شد، کمک مي گيريم و گزارش هاي آن دو نشريه را به صورت چکيده و خلاصه در پي مي آوريم: ...روز چهارشنبه 13 آبان ساعت 4/5صبح مأمورين خونخوار و جاني سازمان امنيت به خانه مرجع شيعيان جهان حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني ريخته و پس از شکست [شکستن] در و کتک زدن يکي از همسايگان و خادم ها، معظم اله را با طرز وحشيانه اي دستگير نمودند. در آن روز آستانه مقدسه و منزل همه مراجع و مدارس و مساجد محصور مأمورين مسلح بود و اين حصر تا چهار روز ادامه داشت... ساعت 9 صبح همان روز مأمورين به خانه حضرت آيت الله العظمي نجفي ريخته و فرزند برومند حضرت آيت الله خميني، حجت الاسلام آقا سيد مصطفي موسوي را دستگير نموده و به تهران منتقل مي کنند... درس ها و نمازهاي جماعت به عنوان اعتراض به دستگيري و تبعيد ناجوانمردانه حضرت آيت الله خميني، به مدت قريب 30 روز تعطيل بود. حضرت آيت الله العظمي آقاي گلپايگاني در روز 16 رجب [30 آبان ] سخنراني مفصلي پيرامون تبعيد حضرت آيت الله العظمي خميني ايراد نمودند و انزجار خود را از جنايت دستگاه حاکمه و پشتيباني از اهداف آيت الله خميني اعلام نموده... آقاي شريعتمداري در روز سه شنبه 19 رجب [3 آذر] در ضمن سخنراني مبسوطي ... همگامي خود را با حضرت آيت الله خميني اعلام نمودند. حضرت آيت الله العظمي آقاي نجفي در روز شنبه 23 رجب [7 آذر]ضمن يک سخنراني حاد و پر شور ... از حضرت آيت الله خميني به عنوان « مرجع تقليد و مجاهد کبير» تجليل فراوان کردند... تلگرافي بين آيت الله ميلاني و مراجع قم رد و بدل و متن آنها چاپ و منتشر شده است و هم چنين نامه اي از طرف معظم له به عنوان حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني گراور و منتشر شده... تلگرافي از طرف آيت الله العظام آقاي گلپايگاني، نجفي و آقاي شريعتمداري به ترکيه به عنوان حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني مخابره شده که متن آنها به چاپ رسيده است و هم چنين اعلاميه هايي از طرف حوزه ي علميه ي قم به نسبت به دستگيري آيتالله خميني و قانون شکني هاي دستگاه منتشر گرديده است. طومارها و نامه هاي فراوان مبني بر پشتيباني از حضرت آيت الله العظمي خميني از شهرستان ها و طلاب حوزه ي علميه ي قم به سفارت ترکيه در ايران فرستاده شده، ارسال اين نامه ها هنوز ادامه دارد. نامه اي از طرف آيت الله بهبهاني مقيم اهواز به عنوان آيت الله خميني نوشته شده و هم چنين اعلاميه اي از طرف جامعه روحانيون تهران با ده ها امضا به عنوان سفارت ترکيه منتشر شده است... نشريه وزين ديني و انتقادي « الاخلاق و الادب » در کربلاي معلي هم صدا با ملت غيور ايران فجايع جکومت ايران را به مسلمين جهان مي رساند... تلگرافي از دانشجويان ايراني مقيم وين مبني بر اظهار تاسف از تبعيد حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني به مراجع تقليد... و شخصيت هاي بزرگ: شيخ جامع الازهرا، قاهره، اوتانت دبير کل سازمان ملل، نيويورک و لرد برتراند راسل مخابره شده... (10) ... دانشجويان ايراني مقيم اطريش پر تظاهرات پر شوري به عنوان اعتراض به جنايات حکومت دست نشانده و مخصوصا تبعيد غير قانوني رهبر شيعيان حضرت آيت الله خميني انجام دادند... کميته جهاني دانشجويان به عنوان اعتراض به جنايت دستگاه حاکمه ايراني تلگرافي رسمي مخابره و بازگشت فوري حضرت آيت الله خميني را خواستار شدند. برتراند راسل سياستمدار و فيلسوف معروف، نسبت به جريانات اخير ايران و تبعيد غيرقانوني حضرت آيت الله خميني شديدا اعتراض و از پذيرفتن نماينده مقامات ايراني خودداري کرد. روز جمعه 20 آذر جمعيت انبوهي در مدرسه ي فيضيه ي قم اجتماع کردند و يکي از فضلا در حضور حضرت آيت الله نجفي سخنان جامع و مستدلي درباره اهداف عاليه حضرت آيت الله خميني ايراد و وفاداري کامل حوزه ي علميه را نسبت به زعيم عالي قدر خود اعلام و دولت را درباره تبعيد غير قانوني معظم له استيضاح کرد. روز 21 آذر ساعت 4 بعد از ظهر جمعيت عظيمي از اصناف و بازرگانان تهران در مسجد سيد عزيز الله به عنوان اعتراض به جنايات اخير دستگاه حاکمه اجتماع و پس از سخنراني يکي از وعاظ قطعنامه جالب و مهمي را صادر نمودند که ماده اول آن مربوط به آزادي فوري رهبر شيعيان حضرت آيت الله خميني بود... روز 21 آذر اصناف و بازرگانان قم اعلاميه اي صادر و همبستگي خود را با اصناف تهران اعلام و وفاداري کامل خودرا نسبت به زعيم عظيم الشان حضرت آيت الله خميني ابراز... روز دوازدهم شعبان [28 آذر] در پيامي از طرف حوزه ي علميه ي قم براي عموم مسلمانان ايران فرستاده شد، بدين مضمون گرچه دل هاي قاطبه ملت مسلمان از جنايات اخير دستگاه حاکمه به خصوص جسارت به مقام شامخ رهبر شيعيان و زعيم حوزه ي علميه ي قم غرق خون است... ولي براي ميلاد مسعود حضرت ولي عصر (عج) به کوري چشم دستگاه حاکمه که عملا از صهيو نيسم و عمال آن طرفداري مي کند، هر چه بيشتر در مراسم جشن و چراغاني کوشش نمايند... شب نبمه شعبان [29 آذر] جمعي انبوهي از روحانيون و بازرگانان و اصناف در مسجد اعظم قم اجتماع کرده يکي از وعاظ حوزه سخنراني جالبي ايراد و تاييد جامعه روحانيت را از اهداف عاليه قدر تشيع، حضرت آيت الله خميني اعلام داشت. بعد از سخنراني صداي شعارهاي زنده و کوبنده عليه دستگاه حاکمه و به نفع رهبر خردمند مسلمانان حضرت ايت الله خميني مسجد را به لرزه انداخت... (11) ... حجت الاسلام آقاي مصطفي خميني آيت الله زاده پس از پنجاه و هشت روز زندان بود روز سه شنبه 24 شعبان از زندان آزاد شدند... با اينکه ورودشان بدون اطلاع قبلي بود، هزاران نفر از طلاب و مردم قم از آستانه با شعارهاي کوبنده و ضد استعمار و عمال استعمار و تجليل از مقام شامخ روحانيت مخصوصا حضرت آيت الله العظمي خميني با ايشان تا منزت آيت الله خميني رفتند... علي رغم فشارها و تهديدات و گرفتن و بستن ها و احتياطات پليسي که دولت پس از دزديدن آيت الله خميني در ايران به کار بسته است، مبارزات همه جانبه روحانيت و مردم ادامه دارد. اين چند روز اخير در شهرستان قم چندين صحنه تظاهرات به نفع آيت الله خميني به عنوان اعتراض به قانون شکني هاي دولت به وجود آمد، در مدرسه ي فيضيه، در مسجد اعظم، در مسجد امام، در خيابان ها، در آستانه مقدسه، در منزل مراجع، در جلسات درس، مجالس با شکوهي تشکيل و مدرسين و فضلاي حوزه... به وعاظ و دانشجويان که ماه رمضان [براي] تبليغ به شهرستان ها مي روند دستور دادند که به مبارزات مقدس روحانيت بدون هراس ادامه دهند . هماهنگ با اين تظاهرات قم در تهران مجالس با شکوهي در مسجد سيد عزيز الله و مسجد مقابل پپسي کولا تشکيل گرديده و خطباي ارزنده و دانشمند آقايان حاج مرواريد و حاج شيخ فضل الله مهدي پور [محلاتي] و حاج نجم الدين اعتمادي و حاج محمود سدهي و... با بياناتي ... به تبعيد آيت الله العظمي آقاي خميني اعتراض کردند... آقايان نامبرده از طرف سازمان امنيت دستگير و در زندان قزل قلعه محبوس گرديدند... تا کنون صدها طومار و نامه و تلگراف از طرف اصناف و طبقات مختلف مردم مرکز و شهرستان ها به سفارتخانه هاي ممالک اسلامي و سازمان ملل، مبني بر اعتراض به تبعيد آيتالله خميني و اعطاي مصونيت به نظاميان رجاله امريکا ارسال شده است... (12) اين گزارش ها نمايانگر گوشه هايي از موج خروشاني است که در پي تبعيد امام، ايران را فرا گرفت و در همان محفل و مجلس و مراسمي نام و ياد امام را طنين انداز ساخت. بايد دانست افزون بر جنب و جوش هاي مردمي که در گزارش بالا آمد، دعاي توسل طلاب علوم اسلامي که از فردا شب تبعيد اما آغاز شد، به طور پيگير و مستمر در مسجد بالا سر تداوم يافت. صد ها نفر از طلاب جوان، اساتيد و فضلاي حوزه همراه با مردم، هر شب در مسجد ياد شده اجتماع مي کردند و ضمن دعاي توسل از امام سخن مي گفتند، ياد امام را گرامي مي داشتند، اهداف امام را بازگو مي کردند و وفاداري و پشتيباني خود را از امام اعلام مي داشتند و اين سروده را دم مي گرفتند: ياربنا فارحم بنا اين الخميني واحسر تا من هجره اين الخميني مهر خميني را خدا در دل نهاده دل مي طپد در سينه از ياد خميني نام خميني بردن از زجر است و زندان زندان چه باشد جان به قربان خميني سلم خميني ربنا فاردد الينا واحفظ الهي مصطفي نجل الخميني فارحم علينا اين الخميني سادسا اين فراز از سخنان آقاي منتظري که «... من رفتم منبر... گفتم... چرا ساکت نشسته ايد... وظيفه همه است که ساکت نمانند... و شما وظيفه خود را ترک کرده ايد... » چه کساني بودند؟ از ديد او چه کساني ساکت نشسته بودند که او از منبر فضيه آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داده است؟ آيا خطاب او به طلاب علوم اسلامي بود که به شب در دعاي توسل در مسجد بالا سر نام « خميني» را دم مي گرفتند و هر روز در تظاهرات خياباني شعار «عزيز ما خميني، مرجع ما خميني» سر مي دادند و در اين را کتک مي خوردند، دستگير و بازداشت مي شدند، مورد اهانت و آزار قرار مي گرفتند و با اين وجود از رسالت حمايت از امام و تداوم نهضت و مبارزه باز نمي ايستادند؟ آيا طرف خطاب او مردم کوچه و بازار بودند که در راه پشتيباني از امام سر از پا نمي شناختند و براي هر گونه فداکاري و جانبازي در راه آن رهبر محبوب خود آمادگي داشتند و در هر محفل و مراسمي که به نام امام بر پا مي شد، مردم بي محابا حضور مي يافتند و با مشت هاي گره کرده و شعارهاي توفنده نام و ياد «خميني» را گرامي مي داشتند و وفاداري خود را نشان مي دادند؟ آيا مخاطبين او مراجع بودند که لا اقل در آن مقطع ( که بيش ازپنجاه روزي از تبعيد امام نمي گذشت) در باره امام سکوت نکرده بودند و افزون بر سخنراني هايي که هر کدام از آنها به مناسبت آغاز درس، ايراد مي کردند، با صدرو اعلاميه ها، تلگرام ها و نامه هاي سر گشاده که يکي پس از ديگري به چاپ مي رسيد و منتشر مي شد، پشتيباني خود را از امام اعلام مي داشتند و علاوه بر اين ، دولت را ناگزير ساختند که نماينده ي مرجع را براي عزيمت به ترکيه ديدار و از امام بپذيرد و سيد فضل الله خوانساري را در تاريخ 29 آذر 43 به ترکيه روانه سازد و زمينه ي ملاقات او با امام را در شهر استانبول فراهم آورد؟ سابعا اين مراسم در مدرسه ي فضيه نه به دعوت آقاي منتظري بر پا شد و نه براي اين بود که نام و ياد امام در دست فراموشي قرار گرفته بود. مجاهدان روحاني مانند آقاي رباني شيرازي در استانه ي تعطيلي ماه رمضان، اجتماع در مدرسه ي فضيه تدارک ديدند و از اساتيد و فضلاي حوزه خواستند که طي سخناني در آن اجتماع طلاب جوان را که به شهرها و روستاها براي منبر مي روند توجيه کنند، گرمي ببخشد و براي بازگو کردن فتاواي امام و نظريات او در منبر و مساجد تشجيع و تشويق کنند و آنان را مورد حمايت قرار دهند. هشتم تا آن جا که نگارنده به ياد دارد آقاي منتظري در اين مراسم هيچ گاه چنين سخني که «چرا ساکت نشسته ايد؟» بر زبان نياورد بلکه او سخناني را که حضرت آيات آقايان حاج شيخ حسين نوري و حاج شيخ علي مشکيني مطرح کرده بودند، پي گرفت و چند بار اين جمله را تکرار کرد « هم چنان که آقايان فرمودند» و محور بحث آقايان اين بود که در ماه مبارک رمضان در منابر فتاواي امام حتما گفته شود، موضوع مصونيت امريکايي ها و تبعيد غير قانوني امام مطرح شود، روابط ايران با رژيم صهيونيستي مورد اعتراض قرار گيرد و از مردم هر شهر و روستا بخواهند که طي طومار و نامه هايي از دولت بخواهند که به تبعيد غير قانوني امام پايان بخشد و آن مرجع بزرگ را به حوزه ي قم بازگرداند، آقاي نوري در سخنراني خود علاوه بر مطالب ياد شده روي اين نکته تکيه کرد که اگر آيت الله خميني را از ايران دور کردند، هدف و ايده ي او را نمي توانند از اين ملت بگيرند، نهضت او با شدت دنبال خواهد شد و دولت با تبعيد غير قانوني او اگر مي خواهد به نهضت و مبارزات مردم پايان بخشد، اشتباه مي کند. آقاي مشکيني نيز ضمن توصيه ي فوق روي وحدت کلمه تکيه کرد و همه ي افراد و اشخاص را به اتحاد و انسجام و چنگ زدن به حبل الله فراخواند و از خطر پراکندگي بر حذر داشت. نهم؛ چنانچه در شماره ي گذشته ياد آوري کردم، آقاي منتظري در کتاب خاطرات، نه تنها از همرزمان و هم سنگران خود خاطراتي نياورده و نقش آنان را در مبارزه و نهضت و انقلاب ناديده انگاشته، بلکه در جاي جاي خاطرات خود کوشيده است، با هر دستاويزي برخي از آنان را به زير سوال ببرد و فعاليت هاي سياسي و مبارزاتي آنان را نا چيز بنمايد. به عنوان نمونه به آن چه در بالا از زبان آقاي منتظري آمده است يکبار ديگر گذر مي کنيم: « ... آقاي نوري يک منبر کوتاه رفت، آقاي مشکيني هم يک منبر عربي، فارسي و ترکي رفت... آقاي مشکيني مي خواست در اين اثنا جنگ ترک و فارس را نيفتد و يک ارتباطي بين افراد ايجاد نمايد و دفاعي هم از آقاي شريعتمداري شده باشد، بالاخره آقاي مشکيني هم يک منبر اين جوري رفت... (13) از آقاي منتظري بايد پرسيد از کدام حرف و سخن آقاي مشکيني اين برداشت را کرديد که او مي خواهد « از آقاي شريعتمداري دفاعي شده باشد» ؟ آيا اين که برخي از سخنان خود را به ترکي بيان کرد، مايه اين پندار شد؟ با تلاش او در راستاي اين که « جنگ ترک و فارس راه نيفتد» از ديد آقاي منتظري « دفاعي از آقاي شريعتمداري » به شمار مي آمد؟ يا روش تحريف و تخريب و انتقام گيري که در کتاب خاطرات به کار گرفته شده است، اقتضاي اين گونه خاطره نگاري را دارد؟ دهم؛ اگر امام پس از گذشت تنها پنجاه روز از تبعيد به ترکيه در معرض فراموشي قرار گرفته بود و « نام و ياد او داشت متروک مي شد» آن چه که چند صفحه پس از اين ادعا از زبان آقاي منتظري آمده است، چه مفهومي دارد: ... اجمالا بعد از تبعيد آيت الله خميني اعلاميه زياد داده شد، حتي شهر به شهر هم اعلاميه مي دادند. مثلا مشهدي ها ، اصفهاني ها، قمي ها، فضلاي هر جا به طور مستقل امضا مي کردند. مرحوم محمد ما هم در امضا گرفتن خيلي نقش داشت. براي سفارتخانه هاي کشورهاي مختلف فرستاده مي شد و اثر خوبي هم داشت، اما جزئيات آن الان يادم نيست مي توانيد از کساني که مطلع هستند بپرسيد، من شنيدم اعتراضيه هايي به سفارت ترکيه در تهران فرستاده شده است... (14) آيا به رغم اعلاميه هاي زياد که صادر مي شد و حتي شهر به شهر نيز اعلاميه مي دادند و طومارهاي با امضاهايي که در دفاع از امام به سفارتخانه هاي کشورهاي مختلف مي فرستادند و اعتراضيه هايي که به سفارت ترکيه در تهران سرازير بود « نام و ياد امام داست متروک مي شد؟» و آقاي منتظري با يک سخنراني در مدرسه ي فيضيه و با اعتراض اين که چرا ساکت نشسته ايد، توانست امام را از مهجوريت و فراموشي نجات بخشد و نام و راه و ياد او را جاودانه سازد؟! پينوشتها: 1. مورخ انقلاب اسلامي 2. خاطرات- ص 255. 3. امام را در تاريخ 13 مهرماه 1344 به عراق انتقال دادند. 4. پيشين – ص331. 5. خاطرات – ص333. 6. پيشين – ص 204. 7. صحيفه امام – ج1- ص 88 8. پيشين- ص 90 9. خاطرات- ص 252. 10. بعثت، نشريه داخلي دانشجويان حوزه ي علميه ي قم، شماره دهم، سال دوم، 11 آذرماه 1343، 27 رجب 1384، ص 16، تکيه روي برخي از فرازها ازاين نگارنده است. 11. انتقام، شماره اول، آذرماه 1343، 15 شعبان 1384، تکيه روي برخي از فرازها از اين نگارنده است. 12. بعثت، شماره 11، سال دوم، 12 دي ماه 1343، 28 شعبان 1384، تکيه بر برخي از فرازها از اين نگارنده است. 13. خاطرات، ص 256. 14. خاطرات، ص 256. منبع: فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 3 ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 704]
-
گوناگون
پربازدیدترینها