واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در جستجوي رحمت بي انتهاي خداوند(2) نويسنده: آيت الله محمد تقي مصباح ادب گفت و گوي اولياي خدا با معبود خويش نکته ي لطيفي که بيانگر رعايت ادب دعا از سوي حضرت مي باشد اين است که شقاوتمندي به خود بنده نسبت داده شده، با اينکه مي توان شقاوتمندي بنده را به خداوند نيز نسبت داد و اين فرجام را ناشي از اراده و مشيت خدا دانست، چه اينکه سعادتمندي انسان نيز به خداوند انتساب دارد و ناشي از اراده و مشيت اوست. اما حضرت با رعايت کمال ادب در پيشگاه معبود خود نمي فرمايد که خدايا، نمي دانم تو مرا خلق کردي تا سعادتمندم گرداني يا فرجام شقاوت را برايم رقم زني. در برخي از آيات قرآن، ضلالت و گمراهي و شقاوتمندي بندگان چون سعادت آنان به خداوند نسبت داده شده است؛ نظير آيه: (و لقد ذرأنا لجهنم کثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم أ عين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها أولئک کالأنعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون) (اعراف: 179)؛ و هر آينه بسياري از جنيان و آدميان را براي دوزخ بيافريديم، [زيرا] دل هايي دارند که به آن [حق را] در نمي يابند و چشم هايي دارند که بدان [حق را] نمي بينند و گوش هايي دارند که به آن [حق را] نمي شنوند. اينان بسان چهارپايانند، بلکه گمراه ترند؛ آنان همان غافلانند. همين ادب را حضرت ابراهيم عليه السلام نيز در سخن خود رعايت کرده و با اينکه هم بيماري و هم شفاء از آن خداست، اما آن حضرت بيماري را به خود نسبت داده و شفاء را به خداوند و مي فرمايد: (و اذا مرضت فهو يشفين) (شعراء: 80)؛ و چون بيمار شوم شفايم بخشد. بندگان مطيع و فرمانبردار خدا و اميد به رحمت بي انتهاي معبود «الهي، هل تسود وجوها خرت ساجده لعظمتک أو تخرس ألسنه نطقت بالثناء علي مجدک و جلالتک أو تطبع علي قلوب انطوت علي محبتک أو تصم اسماعا تلذذ ت بسماع ذکرک في ارادتک أو تغل اکفا رفعتها الآمال اليک رجاء رأفتک أو تعاقب أبدانا عملت بطاعتک حتي نحلت في مجاهدتک أو تعذب أرجلا سعت في عبادتک. الهي، لا تغلق علي موحديک أبواب رحمتک و لا تحجب مشتاقيک عن النظر الي جميل رؤيتک»؛ خدايا، آيا چهره هايي را که در آستان عظمتت به سجده بر خاک نهاده شده سياه مي گرداني؟ يا زبان هايي را که به ثناي بزرگي و جلالت گويا بوده است لال مي سازي؟ يا بر دل هايي که با عشق و محبت تو در هم پيچيده است مهر تيرگي مي نهي؟ يا گوش هايي را که با شنيدن ياد تو در ارادت به تو لذت برده اند کر مي سازي؟ يا آن دست هايي را که با آرزو و اميدواري و به اميد مهر و رأفت تو به درگاهت بلند شده است، به زنجير مي کشي؟ يا بدن هايي را که به طاعت تو پرداختند و با تلاش و کوشش در عبادتت لاغر شدند عقاب مي کني؟ يا پاهايي را که در راه بندکي تو سعي کرده اند عذاب مي کني؟ خدايا، درهاي رحمتت را بر يکتاپرستان خود مبند و مشتاقان خود را از نظر به ديدار زيبايت محجوب نفرماي. جملات اين فراز که در قالب استفهام انکاري است و از درد درون سرچشمه مي گيرد، حاکي از اميدواري به رأفت و رحمت الهي است؛ اميدي که همواره در دل مؤمن فروزان است و نقص و خردي عمل آن را کم فروغ نمي سازد. اميرمؤمنان عليه السلام در «مناجات شعبانيه» مي فرمايد: «الهي، ان کان صغر في جنب طاعتک عملي فقد کبر في جنب رجائک أملي»؛ (1) اگر عمل و کردارم پيش اطاعت و فرمانبرداري از تو کوچک و ناچيز است، آرزويم پيش اميد به تو بزرگ است. حضرت در اين فراز از مناجات، بر اين نکته تأکيد دارند که با همه ي اعضا و جوارج خود در جهت بندگي خداوند مي کوشند و به نافرماني از اوامر الهي برنخاسته اند. اين از آن روست که بنده ي مؤمن اعضا و جوارح خود را نعمت هاي الهي مي داند و بر اين باور است که مواهب و نعمت هاي الهي را بايد براي کارهاي مباح و پسنديده به کار گرفت و نبايد آنها را در نافرماني از خدا و انجام کارهاي ناپسند به کار بست. چنان که انسان دست خويش را به آتش نزديک نمي کند چون مي داند که مي سوزد، مؤمن دست خود را به گناه نمي آلايد، چون مي داند که گناه آتشي است که روح انسان را مي سوزاند و نابود مي گرداند. شکرگزاري ادب بندگي است و شکرگزاري از نعمت اعضا و جوارح اين است که آنها در مسير اطاعت و عبادت خدا به کار گرفته شوند و بي ترديد اولياي خدا در اين مسير سرآمد مؤمنان و سالکان بودند و نمونه ي برجسته ي آنان سيدالساجدين عليه السلام است که همواره بدن خود را براي عبادت و سجده فراوان در پيشگاه خداوند به رنج و سختي مي افکند و مي فرمود: «خدايا، اگر در پيشگاه تو چنان بگريم که پلک هاي چشمانم بيفتد و چنان با صداي بلند بنالم تا صدايم قطع گردد، و آنقدر در مقابلت بايستم تا پاهايم ورم کند، و آنقدر برايت رکوع کنم تا استخوان پشتم از جا کنده شود، و آنقدر برايت سجده کنم که چشمانم از حدقه درآيد و تمام عمرم را جز خاک چيزي نخورم و جز آب خاکستر چيزي نياشامم و در طول اين مدت آنقدر تو را ذکر گويم تا زبانم از گفتن باز ايستد و از حيا و شرمساري از تو به آسمان نگاه نکنم، سزاوار محو و بخشايش گناهي از گناهانم نمي گردم!» (2) حضرت همچنين از گشوده بودن درهاي رحمت خدا به روي موحدان و جويندگان رحمت واسعه ي الهي سخن مي گويند و بدين طريق اميد به رحمت و مهر الهي را در دل بندگان خدا زنده مي دارند. چه اينکه اين باور باعث نشاط و سرزندگي انسان و تحرک او مي گردد و امکان جبران کوتاهي ها و تلاش براي رسيدن به تعالي و کمال را براي او فراهم مي آورد. وقتي انسان جوياي سعادت و کمال، بر اين باور بود که همواره درهاي رحمت الهي که تسهيل کننده ي کمال و سعادت انسانند به روي او گشوده است، مي کوشد با کنار نهادن موانع و عوامل بازدارنده و توبه از گناهان که سد راه کمال و سعادت هستند، مسير دست يابي به سعادت و کمال را هموار سازد. اصمعي نقل مي کند که شبي به طواف برگرد خانه خدا مي پرداختم که جواني نيکو چهره و باريک اندام (امام زين العابدين عليه السلام) را ديدم که به پرده ي کعبه چنگ زده و مي گويد: «(اي آقا و مولاي من)، ديدگان به خواب رفتند و ستارگان برآمدند، ولي تو دادگستر زنده و پايدار هستي، سلاطين و ملوک درهاي کاخ هاي خود را بستند و نگهبانان را به حراست و نگهباني از آن گماردند، ولي باب تو براي درخواست کنندگان گشوده است. من به در خانه تو آمده ام و به رحمت تو چشم دارم، اي مهربان ترين مهربانان.» (3) امام زين العابدين عليه السلام همچنين در فراز مزبور از خداوند مشاهده جمالش را درخواست مي کند و در بيان خود واژه ي «مشتاقيک» را به کار مي برند. يعني کساني که اشتياق وصال به معشوق را دارند و اين شوق آنان را در فراق حق تعالي بي قرار ساخته و به اظهار سوز و گداز درون واداشته است. شکي نيست که منظور از «رؤيت» و مشاهده ي خداوند، مشاهده ي حسي نيست و خداوند جسماني و مادي نيست تا بشود با چشم سر او را مشاهده کرد. از اين رو، در شرح آيات (وجوه يومئذ ناضره الي ربها ناظره) (قيامت: 22-23)؛ آن روز چهره هايي تازه و خرم است و به پروردگار خود مي نگرند، انس بن مالک از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت مي کند که فرمود: «ينظرون الي ربهم بلا کيفيه و لا حد محدود و لا صفه معلومه»؛ (4) آنها به پروردگارشان مي نگرند بدون آنکه پروردگارشان کيفيت و حد و حدود و صفت مشخصي داشته باشد. پس منظور مشاهده پروردگار با چشم دل، و شهود و معرفت حضوري به صفات جلال و جمال اوست و اين معرفت و شهود وقتي حاصل مي شود که حجاب هاي مادي و تعلقات دنيوي و حتي حجاب خود نفس بر طرف گردد و صفاي کامل و نورانيت و روحانيت خالص براي روح حاصل گردد. در ارتباط با اين رؤيت معنوي از امام صادق عليه السلام روايت شده که عالمي خدمت اميرمؤمنان عليه السلام رسيد و گفت: «اي اميرمؤمنان، آيا پروردگارت را هنگام عبادت ديده اي؟ فرمود: واي بر تو، من خدايي را که نديده ام نمي پرستم. عرض کرد: چگونه او را ديده اي؟ فرمود: واي بر تو، ديدگان به هنگام نظر افکندن او را درک نکنند، ولي دل ها با حقايق ايمان او را ديده اند.» (5) حضرت در پايان اين مناجات مي فرمايند: «خدايا، چگونه کسي را که به توحيد خود عزيز و آبرومند ساختي به پستي دوري از خود خوار مي گرداني؟ و چگونه دلي را که در کمند عشق و محبت خود بربستي در آتش قهرت مي سوزاني؟ خدايا، مرا از غضب دردناک و عظمت خشم و سخطت پناه ده، اي پر محبت و رأفت، اي احسان کننده به بندگان، اي بخشنده، اي مهربان، اي جبران کننده ي کمبودها، اي قهر کننده، اي آمرزنده ي گناهان، اي پرده پوش عيب ها به پاس رحمت بي انتهايت مرا از عذاب آتش نجات بخش و از رسوايي و ننگ محفوظ بدار در روزي که نيکان از بدان جدا مي شوند و حالت ها دگرگون مي گردند و ترس ها آشکار مي گردند و نيکوکاران به قرب تو نايل مي گردند و بدکاران از آن دور مي شوند و هر کس به آنچه به دست آورده است مي رسد و به هيچ کسي ستمي نخواهد شد.» پينوشتها: 1. شيخ عباس قمي، همان، مناجات شعبانيه. 2. صحيفه ي سجاديه، دعاي شانزدهم. 3. محمدباقر مجلسي، همان، ج 46، ب 5، ص 80، ح 75. 4. سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 20، ص 117. 5. محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 98، ح 6. منبع: ماهنامه علمي- ترويجي در زمينه علوم انساني معرفت شماره 155 /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]