واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سهراب سپهري شاعري مهر محور
سپهري مصداق درخشش غيرمنتظرة پديدة جديد در ادامة سنت ديرين است. بسيار به ندرت اتفاق ميافتد كسي از قدما نباشد اما به اوج و ارجي بالنده دست يابد.
سهراب سپهري نمونة شگفتآور ماجراي صعود به اوج و بلندا در سلسله جبال ادب و هنر است.
او از خود به هنر و نقش و از نقش به شعر پل بست و آنگاه روي پل خويش ايستاد. گرايش و اقبال غيرمنتظره و كمنظير اهالي ادب و هنر به جوانب مختلف هنر سپهري گواه بر توفيقي است كه او در آفاق حقيقت به دست آورده است.
حقيقت اين است كه از سپهري ميتوان به عنوان مسافر و سالك ياد كرد. اين مسافر راه حقيقت با اخلاقي هنري و منشي شاعرانه، هرگز از چارچوب هنر تخطي نكرد. او مظهر طبيعت دوستي و وفاداري بر باورهاي ديرين بود. تعلق خاطر عميق سپهري به رسوم و باورهاي آييني و نياكاني هرگز از شخصيت او غايب نماند و روشنترين نقش حيات تاريخي او را رقم زد.
آنچه در جان هويّت تاريخي اين شاعر متواضع و مهرمحور مستور است، انديشههاي عميق زندگي دوستانهاي است كه در پوشش سطر و نقش در شعرهاي متنوع و تابلوهاي رنگ رنگ او قرار گرفته است. از موجوديت سپهري به سهولت ميتوان با نام پيامي جاري ياد كرد كه با نام او آغاز ميشود، در زندگياش جريان مييابد، از آستين نقش بيرون ميآيد و آنگاه شعر ميخواند.
تركيب انديشههاي شرق و غرب در آينه باورهاي شاعري كه سهراب سپهري نام دارد، مغلوب و مقهور تمدن خسرواني ايران شده است. از اين موضوع ميتوان با عنوان يكي از نقاط برجسته و بسيار تأثيرگذار سرودههاي اين شاعر برجسته ياد كرد. تعليمهاي باستاني و گرايشهاي ملي و اشارتهاي تاريخي به وضوح حاكي از اين است كه همان سان كه شعر سپهري چند لايه است، شعور و شخصيتهاي سپهري شاعر نيز چندلايه است. در لايههاي مختلف اين شعر و شعور فرازهايي از زيبايي و زيبادوستي و عشق به معنا و معنويت درج شده است و بدينگونه او مرغ خوشخوان غزلهايي است كه سخن آنها تحملپذير ساختن زندگي جديد و كورههايي است كه با سرانگشت صنعت در جاي جاي زمين روشن شده است.
گذشت زمان اين حقيقت را ترديدناپذير و مسلم ميدارد كه سپهري پيامآوري است با پيامهايي چون: صلح، دوستي و سبزي. فراموش نميتوان كرد كه او حجم سبزي است كه در دفتر شعر حيات زبان فارسي همواره به تواضع و با تواضع دست تكان ميدهد. كدامين آينه از انعكاس مهر و صفا و خشوع در زلال خويش احساس ناراحتي ميكند؟
شخصيت قلمسوز سپهري، آنجا خود را بيشتر هويدا ميكند كه متوجه ميشويم اين سو و آن سوي شخصيت هنري او، از شخصيتي بهره ميبرد كه هرگز در عصر خود قابل محدود كردن نيست. رفتارهاي عارفانه سپهري نشان از آن داشت كه رو به آيندهاي دور و دراز دارد. از اين رو چه اشتباه فكر ميكردند كساني كه ميانديشيدند با گفتارهايي سبك و عادي ميتوان اين قطار جاري در ساحل عشق را با تحريكهاي عقل از حركت و شتاب بازداشت. سپهري با نگاه خود در زمينههاي آبي آسمان و زمينههاي سبز باغها نوشته بود: چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
در باب او چه گفتاري ضروريتر از اينكه: جور ديگر بايد ديد. با اين وجود هرگز نميتوان به تركيب شورانگيز عرفان و فلسفه در منشور هنري او بياعتنا بود. شاعر برآمده از آب و خاك ايران زمين در نهايت و در امتداد حيات روحي خويش توانست با درهم آميختن هوشمندانه عرفاني قلبي و فلسفهاي عقلي، هنري انسانگرا و عشقآميز را پديد آورد كه امروز از درخشانترين صفحههاي پويشهاي هنري محسوب ميگردد. گردش اين مجموعه بر گرد زمان و همراهي زمان با سايه ساية آن نشان از آن دارد كه سپهري حقيقتي از حقيقتهاي زوالناپذير عصري است كه زندگي را ماية تشنگي خويش و خويش را دوستدار زندگي خود و ديگران مييابد.
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]