واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حماسه ي حسيني و تأثير آن بر انقلاب اسلامي ايران(5) نويسنده:عليرضا جعفرزاده(*) 12.سيره امام حسين سيره اخلاقي و رفتاري سيدالشهدا نشان دهنده ي روح بلند او و تربيت در دامان پيامبر و علي و تجسم قرآن کريم در عمل و اخلاق اوست. مهمان نواز و بخشنده بود. به خويشاوندان رسيدگي مي کرد. سائلان را محروم نمي گذاشت. به فقيران مي رسيد. برهنگان را مي پوشاند و گرسنگان را سير مي کرد. بدهي بدهکاران را مي داد. بر يتيمان شفقت و مهرباني داشت. ضعيفان را کمک و ياري مي کرد. صدقاتش فراوان بود و مالي که به دستش مي رسيد، ميان تهيدستان تقسيم مي کرد. بسيار عبادت خدا مي کرد و روزه مي گرفت. بيست و پنج بار پياده به سفر حج رفت. شجاعتش زبانزد همگان بود. در ميدان نبرد استوار و بي باک بود. اراده اي نيرومند و روحيه اي والا داشت. هرگز ذلت و حقارت را نمي پذيرفت. مرگ را بر زندگي ذليلانه ترجيح مي داد. غيرتمند بود. صراحت لهجه و صلابت در بيان حق داشت. حلم و بردباري و تحملش بسيار بود. کريم و بزرگوار بود و با کمترين بهانه اي غلامان و کنيزان خويش را آزاد مي کرد. شب ها انبان غذا به خانه محرومان مي برد. متواضعانه با فقيران و مساکين همنشين و هم غذا مي شد. امر به معروف و نهي از منکر را دوست داشت و از خلاف ها و جنايت هاي ظالمان به شدت انتقاد مي کرد. جوانمرد و با فتوت و اهل گذشت بود. کينه ي بدي کننده را به دل نمي گرفت. اهل عفو بود. بزرگي روح و کرم او همه را شيفته ي رفتارش مي ساخت. خانه اش پناهگاه و مرکز اميد درماندگان بود. اهل شب زنده داري بود. در شب و روز هزار رکعت نماز مي خواند. در ماه رمضان قرآن ختم مي کرد. پول ها و بخشش هايي را که معاويه مي فرستاد، مي گرفت و ميان فقرا تقسيم مي کرد. سالي يک بار نصف همه ي دارايي خود در راه خدا به نيازمندان صدقه مي داد. ثروت را ذخيره نمي کرد. محاسن خويش را خضاب مي کرد. خصلت هاي برجسته و سيره ي متعالي آن حضرت، در صحنه هاي مختلف انقلاب اسلامي در ميان مردم و مسئولان نيز جلوه داشت؛ براي نمونه: دولت قاطعانه رابطه ي خود را با آمريکا و رژيم صهيونيستي قطع کرد و مردم نيز به حمايت و پشتيباني آنها برخاستند و با برپايي تظاهرات و راهپيمايي حمايت خود را به مسئولان و مخالفت خود را به استکبار جهاني نشان مي دادند. مردم در سخت ترين شرايط محاصره و سختي پيشنهاد تسليم شدن در برابر آمريکا را نپذيرفتند. عزتمندانه به استقبال شهادت رفتند. جوانمردانه به مقاومت پرداختند و سرانجام طعم شيرين پيروزي را چشيدند و بر صدام و صداميان پيروز شدند و در ادامه با انقلاب صنعتي در تمام زمينه هاي اقتصادي و تکنولوژي و کشاورزي به خودکفايي رسيدند. در سياست خارجي با انگيزه امر به معروف و نهي از منکر بارها شهامت ملت ايران به گوش جهانيان رسيده است و در اين راستا هتاکي هاي دشمنان را حليمانه تحمل کردند. 13. زنان درباره ي زنان در حادثه کربلا در دو محور مي توان سخن گفت: يکي آنکه آنان چند نفر و چه کساني بودند؟ ديگر آنکه در اين حادثه ي عظيم چه نقشي داشتند؟ زناني که در کربلا حضور داشتند، برخي از اولاد علي بودند و برخي جز آنان، از بني هاشم و ديگر اقوام. در عاشورا دو زن از فرط عصبيت و احساس، به حمايت از امام برخاستند و جنگيدند: يکي مادر عبدالله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خيمه به طرف دشمن روي کرد و امام او را برگرداند. ديگري مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردي را به وسيله آن کشت؛ سپس شمشيري گرفت و با رجزخواني به ميدان رفت که امام حسين او را هم به خيمه ها برگرداند.(1) مجموعه ي اين بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسراي اهل بيت را تشکيل مي دادند که پس از شهادت امام و حمله ي سپاه کوفه به خيمه ها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهي اسير شدند و به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند. آموزش صبر: روحيه ي مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت ها درس ديگر نهضت بود. اوج اين صبوري و پايداري در رفتار و روحيات زينب کبري جلوه گر بود. پيام رساني: افشاگري هاي زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدينه، پاسداري از خون شهدا بود. سخنان بانوان، هم به صورت خطبه جلوه داشت و هم گفتگوهاي پراکنده به تناسب زمان و مکان. روحيه بخشي: در بسياري از جنگ ها حضور تشويق آميز زنان در جبهه، به رزمندگان روحيه مي بخشيد. در کربلا نيز مادران و همسران بعضي از شهدا اين نقش را برعهده داشتند. پرستاري: رسيدگي به بيماران و مداواي مجروحان از نقش هاي ديگر زنان در جبهه ها، از جمله در عاشوراست. نقش پرستاري و مراقبت حضرت زينب از امام سجاد يکي از اين نمونه هاست.(2) اما درباره حضور زنان در انقلاب اسلامي، بيشتر به محور « پيام رساني» بايد اشاره کرد. مشارکت زنان در جهاد، شرکت در جبهه پيکار و همدلي و همراهي با نهضت مردانه امام خميني و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوه هاي اين حضور است. نقش زنان انقلاب اسلامي در نهضت امام خميني بسيار مهم و کارساز بود. آنان با سرپرستي بازماندگان بمباران و جنگ، درس « مديريت در شرايط بحران» را به دنيا دادند. آنان مجموعه بازمانده را در راستاي اهداف نهضت امام خميني هدايت کردند و با هر اقدام خنثي کننده نقشه هاي دشمن را خنثي ساختند. زنان ايران با عمق بخشيدن به بعد عاطفي و تراژديک کربلا، گريه ها، شيون ها و عزاداري بر شهدا و تحريک عواطف مردم، جريان کربلا را در اذهان زنده مي کردند و بدين صورت به ماجراي کربلا عمق مي بخشيدند و بر احساسات نيز تأثير مي گذاشتند و از اين رهگذر انقلاب اسلامي ماندگارتر شد. حفظ ارزش ها، درس ديگر زنان قهرمان انقلاب اسلامي از نهضت کربلا است. حفظ ارزش هاي ديني و اعتراض به هتک حرمت مقام مقدس زنان و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشم هاي آلوده از ديگر تأثيرگذاري هاي حماسه حسيني است. 14. خون آن روز که جان خود فدا مي کرديم، با « خون» به حسين اقتدا مي کرديم؛ چون منطق ما منطق عاشورا بود با نفي « خود» اثبات « خدا» مي کرديم. خون، عزيزترين موجود پيکر انسان است که با نبود آن، جان هم وجود نخواهد داشت. با اين حساب، کسي که حاضر باشد از « خون» خويش در راه مکتب و عدالت و حق بگذرد، آماده ي جانبازي است و اين همان « شهادت طلبي» است که از الفباي « فرهنگ عاشورا» است. هم آن که خون مي دهد و از جان مي گذرد، عزيز است و ماندگار و هم آن که در راه انتقام خون هاي به ناحق ريخته، قيام مي کند، کاري امام زمان گونه مي کند؛ چرا که آن حضرت خونخواه کشتگان کربلاست:« اين الطالب بدم المقتول بکربلا؟» و هم آنان که از خون شهيدان، الهام حماسه و فداکاري مي گيرند، شاگردان لايق مکتب شهادتند. اينکه سيدالشهدا در آغاز حرکت به سوي کربلا فرمود: هرکس حاضر است خون قلب خويش را در راه ما نثار و ايثار کند، با ما همراه شود:« من کان باذلا فينا مهجته فليرحل معنا»(3)، اشاره به همين فرهنگ شهادت طلبي است. قداست خون شهيد نيز از همين جاست؛ چرا که او با خدا معامله مي کند و حق اوست که با اولين قطره خونش که بر زمين ريخته مي شود، آمرزيده شود:« اول ما يهراق من دم الشهيد يغفر له دنبه کله الا الدين»(4) و قطره خوني که در راه خدا ريخته شود، يا قطره اشکي از خوف خدا، محبوب ترين قطره نزد خداوند است:« ما من قطرة احب الي الله عز و جل من قطرتين: قطرة دم في سبيل الله و قطرة دمعة في سواد الليل لا يريد بها عبد الا الله»(5). در روايات و زيارات نيز نسبت به سيدالشهدا و ياران شهيدش تعبيراتي از اين قبيل زياد است که : شما جان تان را، نفس تان را، ارواح تان را، خون تان را، خون قلب تان را، خودتان را و ... در راه خدا بذل و نثار کرديد. هر ملتي هم که اين روح و روحيه را داشته باشد، به عزت مي رسد و آنان که از خون دادن و جان باختن گريزانند، گرفتار ذلت مي شوند. امام خميني مي فرمايد:« مسلم خون شهيدان انقلاب و اسلام را بيمه کرده است. خون شهيدان براي ابد درس مقاومت به جهانيان داده است و خدا مي داند که راه و رسم شهادت کورشدني نيست و اين ملت ها و آيندگان هستند که به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود.»(6) خون شان آيت سرافرازي است. رمز خودسوزي و جهان سازي است. سنگ خونرنگ هر مزار شهيد، غزل خون نشان جانبازي است. پينوشتها: *عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور. 1.زندگاني سيدالشهدا؛ ج 2، ص 236. به نقل از: لهوف، کبريت احمر و انساب الاشراف. 2. در اين زمينه رک به: مقاله « درس هاي امدادگري در نهضت عاشورا» از مؤلف( مجله پيام هلال، شماره 26، شهريور 1369). 3.مقتل الحسين مقرم؛ ص 194. 4. ميزان الحکمه؛ ج 5، ص 192( از پيامبر خدا). 5. همان؛ ص 187( از امام زين العابدين). 6. صحيفه نور؛ ج 20، ص 239. منبع:نشريه کنگره امام حسين (ع) و مقاومت، جلد2. ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 671]