واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
استان گلستان از 15خرداد تا تبعيد امام خميني(ره) (3) نويسنده: غلامرضا خارکوهي (تاريخ نگار انقلاب در استان گلستان) 3 ـ روشنگري هاي شهيد هاشمي نژاد در گرگان هنوز غم و اندوه ناشي از واقعه خونين 15خرداد 42از دل و جان مردم استان گلستان زدوده نشده بود. که ياران امام با سفر به مناطق مختلف، تلاش تازه اي را آغاز نمودند؛ تا ابعاد اين جنايت بي رحمانه ـ کشتار طلاب و روحانيان حوزه علميه قم ـ را هر چه بيشتر براي مردم آشکار نمايند. لذا هر روز بيش از پيش اخبار اين جنايت در منطقه منتشر ميشد و لعن و نفرين مردم بر رژيم پهلوي افزايش مي يافت. در اين ميان نقش «آيت الله سيدعبدالکريم هاشمي نژاد»(1) را نبايد ناديده گرفت؛ ايشان پيش از اين، بارها براي تبليغ و ترويج اسلام ناب محمدي(ص) و افشاي عملکرد ضد مردمي رژيم شاه و حمايت از نهضت حضرت امام خميني به گرگان و گنبد آمده و مردم اين منطقه را بيدار کرده بود؛ اين بار نيز در اواسط مهر42به گرگان آمد و پس از روشنگري مردم اين سامان به مشهد مقدس رفت و چنان دژخيمان شاه را به خشم آورد، که مقامات ساواک مشهد در42/7/22طي گزارشي به تهران از مقدم، رئيس ساواک کشور خواستند تا او را به سربازي اعزام نمايند: بهترين مجازات براي هاشمي نژاد که چند روز پيش، از گرگان به اينجا[مشهد] آمده، آن است که به سربازي اعزام گردد. در صورت تصويب، مراتب را ابلاغ فرمايند، تا فردا به همين منظور تحويل لشکر شود. تلاش هاي بيدارگرانه او و ساير روحانياني که در آن شرايط سخت به شهرها و روستاهاي گلستان مي آمدند موجب شد تا دامنه مبارزات حضرت امام (ره) روز به روز، گسترش يابد. بويژه آنکه از آن پس نيز شهيد هاشمي نژاد بارها به استان گلستان سفر کرد و ضمن ديدار با انقلابيان و سخنراني در مساجد، به ترويج نهضت امام (ره) و افشاي سياست هاي ضد اسلامي و ناهنجار سلسله پهلوي پرداخت و با سخنان دلنشين خود مردم را نسبت به وظايف ديني و سياسي و اجتماعي شان آگاه نمود. البته ياران امام همواره از حوزه هاي علميه قم، مشهد و ساير شهرها به مناطق مختلف استان گلستان سفر مي کردند و ضمن افشاي جنايات شاه، به ترويج آرمانها و انديشه هاي مبارزاتي ايشان مي پرداختند.(2) 4 ـ آزادي امام و نشاط گلستاني ها در نخستين روزهاي سال 42حضرت امام خميني، پس از ماهها زنداني بودن، تحت فشار و اعتراض مردم، آزاد شده، به قم بازگشتند. مرحوم حجت الاسلام و المسلمين شيخ حسين روحاني فر که آن روزها شاهد تشريف فرمايي امام به قم بود، مي گويد: پس از دستگيري حضرت امام در سال 42 ما اطلاعيه هاي امام را در سراسر کشور از جمله استانهاي مازندران و گلستان توزيع مي کرديم. وقتي امام آزاد شد و به قم برگشت(در تاريخ43/1/16) من در حرم حضرت معصومه(س) بودم که ديدم سه ماشين که شيشه هاي دودي داشتند، پشت سرهم در آن نزديکي ايستاده اند. وقتي دقت کردم ديدم که امام در صندلي عقب ماشين سوم نشسته اند. با خوشحالي زياد بلافاصله به حوزه علميه قم رفتم و روي لبه حوض آن ايستادم و با صداي بلند چند بار گفتم: توجه!توجه! بطوري که همه طلبه ها از حجره هايشان بيرون ريختند. سپس خبر بازگشت امام را اعلام کردم وقتي گفتم امام برگشته اند. ناگهان ولوله اي شد و همه به طرف منزل امام حرکت کردند. من هم از آن پس ديگر يکي از اعضاي انتظامات منزل ايشان بودم؛ چون پس از آن، مردم گروه گروه براي زيارت امام به آنجا مي آمدند، به طوري که در قضيه آزادي امام، قم يکپارچه شور و نشاط شده بود. تا اينکه قرار شد مراسم جشن باشکوهي به مناسبت آزادي معظم له برگزار شود که به اين مناسبت اطلاعيه اي از سوي حوزه علميه قم صادر شد که من مقداري از اين اعلاميه را در استان گلستان هم توزيع کردم. آيت الله سيدکاظم نورمفيدي، از انقلابيان گرگان، در مورد اين جشن باشکوه ـ که عده اي از طلاب گلستان هم در آن حضور داشتند ـ مي گويد: من يادم هست که به ميمنت آزادي حضرت امام يک جشن بسيار مفصلي از سوي مشتاقانش در مدرسه فيضيه قم برپا شد. بطوري که ارادتمندان امام يک دسته گل بسيار بزرگي از تهران گرفته بودند که از بس بزرگ بود آن را با کاميون آوردند. آن شب به مردم طعام دادند و مدرسه فيضيه را هم چراغاني و تزئين کرده بودند. خلاصه جشن باشکوهي تدارک ديده شده بود و جمعيت زيادي آمده بودند که خود حضرت امام هم در اين مراسم تشريف داشتند. پس از آزادي حضرت امام، اقشار مختلف جامعه ـ بويژه روحانيان و علماي مبارز شهرستانها ـ براي ديدار با ايشان به قم رفتند که در ميان آنها جمعي از علماي مازندران و گلستان هم بودند؛ چنانکه حجت الاسلام و المسلمين سيدمحمدعلي حسيني نوکنده اي مي گويد: به دنبال اين واقعه، علماي شهرها و مناطق مختلف ايران به ديدار حضرت امام خميني به قم مي رفتند و با آرمان ها و قيام آن حضرت بيعت مي کردند. به اين منظور عده اي از علماي استان مازندران و گلستان ـ که آن موقع جز مازندران بود ـ به زيارت حضرت امام مشرف شدند. از جمله اين عالمان فرهيخته مرحوم آيت الله نصيري و مرحوم آيت الله سيدعلي اکبر حسيني نوکنده بودند. علاوه بر اين در همان سال 43يکي از علماي بزرگ گرگان به نام مرحوم آيت الله عبدالعالي سپهر استرآبادي(3) تلگرافي به مناسبت يکي از اعياد مذهبي براي حضرت امام فرستاد که آن حضرت نيز پاسخ شان را به شرح زير ارسال نمودند: 1343/5/3 قم ـ گرگان547 ـ 21 ـ 8 ـ 5 جناب آقاي حجت الاسلام آقاي شيخ عبدالعالي سپهر دامت برکاته، از عواطف جنابعالي متشکر؛ خداوند عيد سعيد را مبارک فرمايد. خميني(4) به رغم سختگيريها و کنترل هاي شبانه روزي ماموران رژيم، نوارها و اطلاعيه هاي حضرت امام به استان گلستان مي رسيد و مورد استفاده اقشار مختلف مردم انقلابي قرار مي گرفت. لذا در شرايطي که ساواک گرگان خيال مي کرد شهر امن و امان است و شاه مي تواند آسوده بخوابد، يکباره با خبر شد که جمعي از گرگاني ها به نوارهاي سخنراني حضرت امام گوش مي دهند. چنانکه آقاي دکتر سيدحميد روحاني مي نويسد: در حالي که ساواک در انديشه جلوگيري از پخش عکس امام خميني و زدودن علاقه و عشق امام از دل توده ها به سر مي برد، ناگهان خبردار مي شود که در گرگان جلسات سري سياسي از جانب شماري از يزدي هاي مقيم گرگان بطور مرتب تشکيل ميشود و اقداماتي عليه دولت صورت مي گيرد. آنگاه که به آن مرکز يورش مي برد. با کتابها و عکس هاي امام خميني و اعلاميه ها و نوارهاي انقلابي روبرو مي شود و در مي يابد که نهضت اسلامي خميني، گسترده تر، ژرف تر و ريشه دارتر از آن است که تصور مي کرده است.(5) باز اداره کل سوم ساواک کشور در 1343/3/20ضمن ارسال گزارش به ساواک مازندران مي نويسد: طبق اطلاع، نواري از سخنراني هاي آقاي خميني[به] وسيله نامبردگان مشروحه زير در شهرستان گرگان مورد استفاده قرار گرفته و عده اي در منزل آنان مضمون نوار را استماع نموده اند و علي هذا دستور فرماييد ضمن اعلام صحت و سقم مطلب، در صورت تاييد مضمون ارسال بيوگرافي ملحق به عکس، خلاصه سابقه هر يک از اين افراد را اعلام نمايند. از طرف مدير کل اداره سوم، مقدم 1 ـ محمدزيادلو، کارمند فرهنگ 2 ـ منوچهر مقدس زاده، کارمند فرهنگ 3 ـ فندرسکي (آبله رو)، کاسب 4 ـ صادق زرگران، دفتردار بنگاه معاملات ملکي اعتماد(6) آقاي منوچهر مقدس زاده که خود يکي از اعضاي اين جلسه بود، مي گويد: گزارش ساواک درست بوده و ما نوار سخنراني امام را گوش هم کرديم. به دنبال اين واقعه ساواک مرا احضار کرد و در آنجا به من گفتند: آيا شما با گروههاي ضد رژيم همکاري مي کنيد؟ من هم به خاطر آنکه افکارشان را منحرف کنم، آن را انکار کردم و گفتم ما فعاليت سياسي نداريم...و نگذاشتيم که از فعاليتهاي سياسي ما چيزي متوجه شوند. ولي از آن پس، بطور مکرر مرا براي بازجويي احضار مي کردند که بخاطر همين احضارهاي زياد ما اسم ساواک را هم ملاخانه گذاشته بوديم. پي نوشت ها : 1 ـ شهيد حجت الاسلام سيدعبدالکريم هاشمي نژاد در سال 1311خ در بهشهر به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در موطنش آغاز کرد و سپس در قم به ادامه تحصيل پرداخت. وي با شروع نهضت اسلامي امام به صف مبارزان پيوست و بارها توسط ساواک بازداشت و زنداني شد. شهيد هاشمي نژاد داراي تاليفات بسياري است. از جمله آنها: «مناظره دکتر و پير» «پاسخ به مشکلات جوانان»، «راه سوم بين سرمايه داري وکمونيسم»، «درسهايي از قرآن و ديگر کتابهاي آسماني»، «رهبران راستين»و «درسي که حسين به انسانها آموخت» ايشان در 6مهر 1360به دست منافقان (سازمان مجاهدين خلق) به شهادت رسيد. 2ـ خارکوهي، همان، ج1 3ـ مرحوم آيت الله عبدالعالي سپهراسترآبادي، فرزند شيخ عبدالرزاق مجتهد، يکي از علماي بزرگ گرگان بود. ايشان در مهر1276در محله دربنو گرگان متولد شد و در فروردين 1361در 85سالگي به رحمت ايزدي پيوست و در خواجه ربيع مشهد مقدس دفن گرديد. وي سالها در حوزه علميه گرگان، مشهد، قم و نجف اشرف به تحصيل علوم اسلامي پرداخت. سپس به گرگان بازگشت و به تدريس و تبليغ معارف ديني و ارشاد مردم مشغول شد. 4ـ آرشيو اسناد شخصي مولف 5ـ روحاني، همان، ج2،ص50 6ـ مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، قيام15خرداد به روايت اسناد، ج6(تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات1382)ص123 منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 402]