واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: فردگرايي، آفت حركت دانشجويي
سيدمحمد خرماشاره؛نويسنده اين يادداشت - سيدمحمد خرم - خود در گذشته يي نه چندان دور، جزء فعالان شوراهاي صنفي بوده و مدت طولاني به عنوان دبير شوراي صنفي دانشگاه علامه، در متن فعاليت هاي دانشجويي حضور داشته است. با اين حال او امروز به عنوان كارشناس مسائل صنفي در وزارت علوم دولت نهم - كه خود از بابت موضوع فعاليت هاي دانشجويي قوياً در مقام نقد قرار دارد - سخت مشغول فعاليت در امور «كارشناسي» است و با مجموعه معاونت فرهنگي اين وزارتخانه همكاري مي كند. برحسب قراري كه با او گذاشتيم، در اينجا خرم در مقام يك كارشناس به آسيب شناسي جنبش دانشجويي پرداخته است. اگرچه بنا بر اين بود تا در اين پرونده بيشتر درباره انفعال و تبعات اين انفعال و نقش سياست هاي باز دارنده در فعاليت هاي دانشجويي، بحث كنيم، اما او ترجيح داد تا از منظر ديگر وارد ماجرا شود و با گذر از حواشي موضوع سياست هاي باز دارنده، با محوريت «فردگرايي» - به معنايي جزء معناي موسوم كلمه - سراغ آسيب شناسي فعاليت هاي دانشجويي برود.---فردگرايي اگر به طور جدي در بين افراد هر جامعه يي رواج پيدا كند و يك پديده فراگير شود، بدون شك مخرب نظام اجتماعي بوده و اگر در بين نخبگان اجتماعي باشد خطرناك تر خواهد شد.مقصود اين يادداشت بزرگنمايي موضوع نيست و ليكن نسبت به آن بي تفاوت هم نمي توان بود، لذا بر حسب گرايشي كه به جامعه دانشگاهي كشور دارم فردگرايي و ارتباط آن با دانشگاه و خصوصاً جنبش دانشجويي را با اهميت مي دانم. پيامبر اسلام(ص) ارتباط متقابل سرنوشت افراد جامعه با يكديگر را در مثالي زيبا بيان فرمودند و همه را سرنشينان يك كشتي معرفي كردند. اما در نقطه مقابل آن مي توان خودبيني و فردگرايي افراد جامعه را متصور شد. در ابتدا بايد گفته شود كه مقصود از فردگرايي معناي خاص آن علوم فلسفي و سياسي و بحث هاي پيرامون مساله اصالت فرد و ارتباط آن با ليبراليسم نيست بلكه فردگرايي در اينجا به خودبيني يا توجه بيش از حد به خويشتن و منافع فردي در روابط و تعاملات اجتماعي اشاره دارد؛ يعني آنجا كه فرد تلاش مي كند تا به قول معروف گليم خويش را از آب بيرون بكشد و سرنوشت ديگران برايش چندان حائز اهميت نيست و يا به دلايلي از توانمندي ها و فوايد اجتماع نااميد شده و توجه او به خويشتن معطوف مي شود.حركت دانشجويي اما واژه يي است كه براي تمام دانشجويان آشناست ولي تعابير متفاوتي از آن وجود دارد. تشكل هاي دانشجويي نيز عموماً هر كدام تعبير خاصي از آن دارند و حركت دانشجويي را بيشتر ناظر بر تفكر و رفتار خود مي دانند و ديگران را خارج از اين دايره مي انگارند و هر كدام از ظن خود با آن يار مي شوند.قرائتي از حركت دانشجويي كه مدنظر اين يادداشت قرار دارد محدود به گروه يا رفتارهاي خاص دانشگاهي نيست بلكه بيشتر به يك گفتمان اشاره دارد كه متضمن نوعي تفكر انتقادي است كه با آرمان خواهي آميخته شده است. دانشجويان امروزي يا آنان كه روزگاري دانشجو بوده اند را مي توان عضوي از حركت دانشجويي به حساب آورد. عدم وابستگي به حزب و گروه خاص ويژگي مشترك و اساسي فعالان جنبش دانشجويي است كه آنان را از ساير فعالان اجتماعي متمايز مي كند. در بيشتر جوامع دنيا پذيرفته شده است كه حركت دانشجويي را سخنگو يا مدافع يك طبقه يا گروه خاص اجتماعي نمي دانند بلكه دفاع از آرمان هاي بلند يك ملت و منافع ملي را هدف اصلي آن مي دانند.نگرش اجتماعي و فراجناحي اعضا يكي از ضرورت هاي حفظ و تداوم جنبش دانشجويي است، بر همين اساس افزايش روحيه فردگرايي و بي تفاوتي در اعضا نيز يكي از خطرناك ترين آفت هاي آن به شمار مي آيد و بدون شك رابطه مستقيمي بين گسترش فرهنگ فردگرايي با ضعف و افول حركت برقرار است. علاوه بر اين سرمايه اجتماعي كه حاصل روابط و تعاملات اجتماعي مبتني بر اعتماد است نيز در اثر رواج فردگرايي كاهش يافته و توسعه و اتحاد ملي را به مخاطره مي اندازد. پيدايش و رشد فردگرايي دلايل مختلفي دارد و ليكن ما بررسي آن را به حوزه دانشگاه و جامعه دانشجويي محدود كرده و بحث را با چند پرسش و پاسخ پي مي گيريم.آيا فردگرايي در جامعه دانشجويي در حال گسترش است؟ احصاي نشانه ها و اثرات فردگرايي در جامعه دانشجويي مي تواند ما را به يافتن پاسخ مناسب رهنمون باشد، نشانه هايي چون كاهش استقبال دانشجويان از عضويت در تشكل هاي دانشجويي و فعاليت هاي گروهي، كاهش حساسيت عمومي دانشجويان نسبت به مسائل خرد و كلان كشور، كاهش تمايل براي مشاركت در فعاليت هاي عمومي، افزايش تمايل دانشجويان براي استفاده از فضاهاي مجازي (رايانه يي - اينترنتي) كه حضور فيزيكي و تعاملات انساني را بين افراد كاهش مي دهد، تقليل مراجعه دانشجويان به نشريات دانشگاهي و كشوري، افزايش روزافزون متقاضيان ورود به تحصيلات تكميلي، هر چند كه علل متفاوتي در شكل گيري موارد فوق دخالت دارند و ليكن اجتماع آنها در كنار يكديگر مي تواند نشانه قابل ملاحظه يي از افزايش روحيه فردگرايي در بين دانشجويان باشد... موارد فوق نشان مي دهند كه افراد تمايل پيدا كرده اند كه بيشتر به موضوعات مشخصي توجه داشته باشند و به دنبال رشد شاخص هاي فردي باشند و مسائل اجتماعي و آن دسته از موضوعاتي كه بر سرنوشت جامعه تاثيرگذار هستند در اولويت بندي افراد در درجه پايين تري قرار دارند. شايد شما بگوييد كه رشد تك تك افراد جامعه باعث رشد كل جامعه خواهد شد اما بديهي است كه اگر خصوصيات فوق به صورت يك صفت دائمي در افراد جامعه شكل بگيرد و افراد به طور بي رويه صرفاً به دنبال رشد شخصي خود باشند آنگاه پديده هاي نامناسب و ناهنجاري هايي مانند تضييع حقوق ديگران، كاهش روحيه كار جمعي، بي توجهي به محرومان، جايگزيني روابط به جاي ضوابط و ساير پديده هايي از اين دست در جامعه رواج پيدا خواهند كرد كه در نهايت زيان هاي جبران ناپذيري بر پيكر جامعه وارد خواهد شد. از سوي ديگر دانشجويان امروز مديران آينده كشور هستند، و اگر مديران آينده با روحيه فردگرايي رشد كنند مطمئناً مديران دلسوزي نخواهند بود و در مواقع بحراني و حساس منافع فردي را بر منافع عمومي ترجيح خواهند داد.دلايل رواج پديده فردگرايي در بين دانشجويان چيست؟ طبيعي است كه بسترهاي مختلف فردي، خانوادگي و اجتماعي مي توانند خاستگاه عوامل فردگرايي در اشخاص باشند وليكن تاكيد ما در اين يادداشت معطوف به عوامل اجتماعي است.صاحب نظران علوم اجتماعي دلايل متفاوتي را در گسترش فردگرايي در جامعه ايران دخيل مي دانند. «با مراجعه به كتب و منابعي كه در مورد فرهنگ و تاريخ و انديشه ايرانيان از گذشته دور تاكنون به يادگار مانده است اين اصل ديده مي شود كه ايرانيان مردم جمع گرا با محوريت دين و خانواده و نظام سياسي شان هستند» اما با ذكر دلايلي بيان مي دارند كه فردگرايي در شهرهاي بزرگ ايران در حال گسترش است.توسعه فناوري اطلاعات و استفاده روزافزون از رسانه هاي ديداري (مثل تلويزيون) عامل ديگري است كه افراد را به صورت واحدهاي مستقل فردي كه در كنار يكديگر قرار گرفته اند در مي آورد و ارتباطات انساني را كاهش مي دهد. در اين حالت بيشترين توجه فرد معطوف به خويشتن مي شود و حساسيت او نسبت به سرنوشت جامعه كاهش مي يابد. محدوديت هاي اقتصادي و اجتماعي (مثل تورم و كمبود فرصت هاي شغلي) فرد را وادار مي كند تا بيش از هر چيز به فكر خويش باشد.از جمله دلايل ديگر مي توان به عوامل زير هم اشاره كرد؛ فقدان مكانيسم پاداش اجتماعي متناسب با فعاليت هاي گروهي دانشجويان، فاصله دانشگاه با صنعت و جامعه، گاهي اوقات بالا بودن هزينه هاي اجتماعي فعاليت هاي دانشجويي (خصوصاً در زمينه سياست) در دانشگاه و جامعه، عدم شفافيت، تفسيرهاي شخصي، ناكافي بودن اطلاعات دانشجويان از قوانين مربوطه، محدوديت هاي مادي و مالي براي فعاليت هاي دانشجويي، اختلافات درون تشكيلاتي، دخالت هاي نيروهاي برون دانشگاهي در تشكل هاي دانشجويي، اتخاذ استراتژي هاي نامناسب توسط تشكل هاي دانشجويي و بعضاً عملكردهاي نادرست، فاصله گرفتن از آرمان ها، داخل شدن در قدرت، عدم انباشت تجربه در تشكل هاي دانشجويي به دليل سيال بودن نيروهاي فعال دانشجويي و توسعه شيوه هاي آموزش عالي و انواع دانشگاه ها (پيام نور- آزاد- علمي كاربردي- غيرانتفاعي- نيمه حضوري) كه باعث نزديك شدن فرهنگ آكادميك به فرهنگ عامه مي شود و ادبيات حركت دانشجويي را از نخبه گرايي به عام گرايي نزديك مي كند.وجود هركدام از عوامل فوق مي تواند به عنوان يك عامل منفي باعث كاهش اعتبار فعاليت هاي گروهي دانشجويي در افكار عمومي دانشجويان شده و استقبال آنان را از اينگونه فعاليت ها كاهش دهد و زمينه يي براي رشد فردگرايي در بين دانشجويان باشد.اما راهكارهاي مقابله با رشد فردگرايي در بين دانشجويان كدامند؟در پاسخ به اين پرسش سه نوع راهكار را به طور همزمان مي توان متصور شد. ابتدا خود دانشجويان هستند كه بايد توجه داشته باشند كه فضاي دانشگاهي و دوره دانشجويي علاوه بر كسب دانش فرصت گرانبهايي براي تجربه اندوزي در خصوص موضوعات اجتماعي و يادگيري مهارت هاي اجتماعي است كه در اثر انجام فعاليت هاي گروهي ايجاد مي شوند و داشتن اينگونه مهارت ها نقش موثري در موفقيت آنان در جنبه هاي مختلف زندگي دارد. راهكارهاي نوع دوم مخصوص مسوولان دانشگاه ها و متوليان آموزش عالي كشور است.آنان بايد تلاش كنند فرصت هاي بيشتر و مناسبت تري را براي انجام فعاليت هاي گروهي دانشجويان ايجاد كنند تا زمينه شناسايي و شكوفايي استعداد دانشجويان در زمينه هاي متفاوت ايجاد شود.شفاف سازي قوانين و وجود حمايت هاي مادي و معنوي مسوولان آموزش عالي مي تواند رشد كمي و كيفي تشكل هاي دانشجويي را به دنبال داشته باشد. هرچند در سال هاي اخير شاهد حمايت هاي مناسبي از تشكل هاي دانشجويي بوده ايم اما اينها به تنهايي كافي نيست زيرا در اين حالت فقط توانسته ايم فرصت فعاليت براي آن دسته از دانشجوياني كه شخصاً علاقه مند به فعاليت هستند را ايجاد كنيم. وليكن مهم آن است كه برنامه هايي وجود داشته باشد كه بتواند بخش خاموش و بي تفاوت جامعه دانشجويي را فعال كرده و در آن انگيزه انجام فعاليت ايجاد كند.دسته سوم آن دسته راهكارها و تدابيري هستند كه بايد از سوي بخش هاي مختلف اجتماعي به كار برده شوند. از آنجا كه فردگرايي پديده يي است كه آهسته و در طول زمان در شخصيت اشخاص به وجود مي آيد، لذا بخش ها و نهادهاي مختلف جامعه اعم از آموزشي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي، رسانه ها و خانواده بايد به طور منسجم و نظام مند برنامه هايي داشته باشند تا روحيه جمع گرايي و كارگروهي در بين افراد جامعه ترويج شده و از دوران كودكي در وجود آنان نهادينه شود.در اين صورت مي توان اميدوار بود كه قوام نظام اجتماعي و انسجام ملي بيشتر شود و سرمايه اجتماعي كه امروزه به عنوان گرانبهاترين نوع سرمايه براي كشورها شناخته شده است در كشورمان افزايش يابد.
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 358]