واضح آرشیو وب فارسی:قدس: چهره ها
* امير وفايي مزايده سرانجام مديران صبا باتري تصميم گرفتند عطاي تيم داري را به لقاء آن ببخشند و در يك مزايده نه چندان غم انگيز امتياز اين باشگاه را بفروشند. اتفاقات روز برگزاري مزايده از حالا قابل پيش بيني است. «آقايان! لطفاً ساكت. بي زحمت پيشنهادهاتون رو با صداي بلند اعلام كنيد كه بتونيم يادداشت كنيم. قيمت پايه باشگاه 500 ميليون تومان است... . مهدي دادرس: آقا ببخشيد من الان اين قدر پول همرام نيست... . اشكالي نداره. چك هم قبول مي كنيم... . فتح ا... زاده: 400 ميليون... . عزيزم گفتم قيمت پايه 500 ميليونه. متوجه نشدي؟... . حبيب كاشاني: به خاطر هواداران خونگرم پرسپوليس به ما تخفيف بدين. دو هزار تا گوني برنج مي ديم، صبا رو تحويل مي گيريم. اين برنج خيلي گرون شده... . نه آقا فقط پول نقد... . اوليايي: ببخشيد آقا بدون محافظ صورت فريدون فضلي چند ميدين؟... . درهم آقا جون. همه چي رو بايد با هم ببرين... . ساكت: 550 ميليون... . شاه حسيني: اين خلاف قانونه. اين همه پول رو از كجا آوردي؟... . شفق: دعوا نكنين بچه ها. همين الان به من خبر دادن كلمنته سرمربيگري تيم ملي ايران رو پذيرفته... . 450 ميليون خط اول قرارداد پيشنهادي را كه خواند ته دلش قند آب شد. با دست چپ اشكهايش را پاك كرد و دوباره خواند. «جناب آقاي محمد نصرتي ! باشگاه پرسپوليس به شما جهت حضور در اين تيم براي يك سال مبلغي معادل 450 ميليون پرداخت مي كند. منتهي اين امر مستلزم برآورده شدن چند شرط كوچك است كه در زير مي آيد. «نگاهي به پيراهن قرمز پرسپوليس انداخت، انگار دلش براي پوشيدن آن و رژه رفتن در ورزشگاه آزادي تنگ شده بود. با خودش گفت: كدوم شرط! هر شرطي كه باشه قبول مي كنم... 1- به ازاي هر گل به خودي 20 ميليون از مبلغ قرارداد حضرتعالي كم مي شود. 2- به ازاي هر سوتي منجر به گل 15 ميليون از قرارداد شما كسر مي گردد. 3- به ازاي هر پاسي كه از سوي شما صادر شود و مهاجم حريف را با دروازه بان پرسپوليس تك به تك كند پانصد هزار تومان كم مي شود. 4- به ازاي هر پنج توپي كه از بين پاهايت عبور كند، يك ميليون كسر مي شود و چنانچه در يك مسابقه 40 بار اين اتفاق رخ بدهد 20 ميليون از مبلغ قراردادت كم مي كنيم.» منم ياغي ام از خوشحالي در پوست خودش نمي گنجيد. «پدر... پدر... منو دعوت كردن كميته انضباطي. خدايا شكرت. سرانجام معروف شدم پدر...» اين روزها دنيا به كام مسعود زارعي است. پس از ورود به تركيب اصلي و قهرماني در ليگ سرانجام نام او هم در فهرست مدعوين كميته انضباطي ثبت شد. «آفرين پسرم. ديدي بهت گفتم صبر داشته باش، شانس در خونه تو رو هم مي زنه. آفرين پسر، سربلندم كردي..» سرانجام روز موعود فرا رسيد. مسعود بهترين لباسهايش را پوشيد، موها را آب و شانه كرد و مثل دسته گل عازم كميته انضباطي شد. وقتي رسيد چند بازيكن ديگر هم اونجا نشسته بودند. «سلام بچه ها! من اومدم! منم ياغي ام» همه با صداي بلند خنديدند. خيلي به مسعود برخورد. «بهشون بگين نخندن آقاي شاه حسيني! به خدا توي همين بازي با سپاهان يك ياغي گري اي كردم كه نگو. بعد از گل دوم رفتم سمت نيمكت سپاهان و به همشون فحش دادم بعد براي ويه را زبونم رو درآوردم. مي خواستم يه كارهاي ديگري هم بكنم كه داور اخراجم كرد و اجازه نداد.»شاه حسيني گفت: «شما برو خونه ما حكمت رو صادر مي كنيم» مسعود شاد و خوشحال به خانه رسيد. «پدر... پدر...»، «اي زهر مار و پدر... دو سال محرومت كردند. مگه تو چي كار كردي، مگه آدم كشتي؟...» سپيد 3 پرسپوليسي ها به شدت در پي جذب يك مدافع راست هستند و همه مي دانند گزينه اول آنها كسي نيست جز عليرضا محمد. بازيكني كه چند روز قبل مهمان مديرعامل باشگاه بود و پس از تكه و پاره كردن كلي تعارف با خجالت پرسيد: «ببخشيد آقا! شما چقدر براي من در نظر گرفتيد؟» كاشاني لبخند پدرانه اي زد و پاسخ داد. «نگران نباش پسرم. به جاي پول يك قطعه زمين به شما مي دهيم. الان قيمتش 70 ميليون است، اما با توجه به روند صعودي افزايش قيمت زمين سال ديگه همين موقع احتمالاً مي شه 160 ميليون.» محمد كمي روي صندلي جا به جا شد و گفت: «اون وقت اگه گران نشد چه گلي به سرم بگيرم؟» هنوز سؤالش تمام نشده بود كه در باز شد و كريم باقري با دو تا كارگر آمد داخل. «بچه ها اين كارتونها را از گوشه اتاق حاجي بردارين و بار كاميون كنيد.» اين را كريم گفت و كاشاني يواش زير گوش محمد زمزمه كرد. «حالا ديدي؟ كريم باقري كاپيتان ماست، او به جاي پول قراردادش پنج هزار كارتن پودر سپيد3 برداشته. چون عقلش كار مي كنه. دو روز ديگه مي كشه بالا و كلي سود مي بره.» سمت ديگر اتاق پر از ماكاروني بود و لحظاتي بعد سر و كله نبي باقري ها پيدا شد.
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]