واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: كريم مجتهدي در نشست "داستايفسكي از منظر فلسفي:" روانشناسي شخصيتهاي داستايفسكي بر محور "وجدان" است
كريم مجتهدي گفت: داستايفسكي تمامي شخصيتهايش را بر محور "وجدان" روانشناسي ميكندو اگر شخصيتي بر اثر جنايت خود دچار مكافات ميشود، به دليل وجود "وجدان" در اوست . بهگزارش فارس، نشست "داستايفسكي از منظر فلسفي" عصر سه شنبه با سخنراني "كريممجتهدي" استاد فلسفه دانشگاه تهران در شهر كتاب مركزي تهران برگزار شد.مجتهدي درابتداي سخنراني خود اظهار داشت: تابستان سال گذشته در جلسهاي با يك ايراني آشنا شدم كهاز آمريكا براي ديدن والدينش وارد ايران شده بود. از اوپرسيدم كه آيا در آمريكاي عصر حاضر داستايفسكي خوانده ميشود يا خير، او كه علاقهمند بهادبيات بود گفت نه مثل سابق، براي اينكه در موقع جنگ سرد تمام غرب داستايفسكي ميخواند،براي اينكه يك روزنهاي پيدا كند كه روحيه روسها را بشناسد. مجتهدي همچنين بابيان اينكه داستايفسكي بزرگترين رماننويس عالم است اظهار داشت: آنچه كه در آثار داستايفسكيرخ ميدهد هجوم خود اين قهرمانهاست. قهرمانهاي آثار داستايفسكي واقعا زنده هستند. اصلاشما احساس ميكنيد رماننويس دارد رنج ميبرد و اسير يك مشت اجنه شده است؛ او را محصوركردهاند و نميتواند آنها را نبيند.استاد فلسفه دانشگاه تهران درباره كتابهايي كه داستايفسكي ازآنها تأثير گرفته، تصريح كرد: به طور كلي داستايفسكي ادبيات روسيه را خيلي خوب مي شناخته است. او تولستوي و تورگينف را خيلي دوست نداشته است و كتاب برادران كارامازوف عليهكتاب "پدران و پسران" تورگينف نوشته شده است. هر دو كتاب يك موضوع دارند. ولي ازافرادي كه داستايفسكي خيلي از آنها تجليل ميكند "گوگول" است. از نظر داستايفسكي اصيلتريننويسنده روسي "گوگول" است. از نظر او "پوشكين" نيز روح روسيه است. چه از لحاظ سبكنگارش و چه از نظر فهم "پوشكين" از جريانات روسيه. داستايفسكي تجليل فوقالعادهاي ازپوشكين ميكند. داستايفسكي آثار نويسندگان غيرروسي را نيز ميخوانده است. از كساني كه خوبميشناسد و شايد از آنها خيلي الهام گرفته است، "ديكنز" است. كتاب "آزادگان" تقليدي ازرمانهاي ديكنز است.همچنين بالزاك براي داستايفسكي خيلي ارزش دارد. او به طوري مجذوببالزاك است كه به ترجمه آثار بالزاك ميپردازد. البته در ادبيات فرانسه، بالزاك يك نويسندهواقعگرا شناخته شده است. ما نويسندگاني در فرانسه داريم كه به اصالت طبيعت معتقد هستند مثلزولا، موپسان و فلوبر. داستايفسكي همه آثار اين نويسندگان را خوانده بوده و با كارهايآلماني هم آشنا بوده است. ولي داستايفسكي با هيچ كدام از اين نويسندگان قابل مقايسه نيست و هيچكدام از اين نويسندگان را نميتوانيم در كنار داستايفسكي قرار دهيم.مجتهدي درباره رمان"برادران كارامازوف" اظهار داشت: اين كتاب كه حدودا يك سال قبل از مرگ داستايفسكي منتشرشده، آخرين رمان طولاني اين مؤلف است و با مقايسه آن با اولين رمان طولاني او يعني جنايتو مكافات، شايد بتوان گفت كه داستان برادران كارامازوف به لحاظ ساختاري، نسبت به رمان اولاز انسجام كمتري برخوردار است. ولي در هر صورت به لحاظ قدرت داستاننويسي وشخصيتپردازي و تحليلهاي عميق روانشناسي و به خصوص بيان شدت احساسات و عواطف قهرمانها و حفظ توجه مستمر خوانندگان، بدون شك تا حد يكي از مهمترين و با محتواترين آثاريارتقا مييابد كه در نيمه دوم قرن نوزدهم در كل ادبيات اروپايي به رشته تحرير در آمده است. مجتهدي در پايانخاطر نشان ساخت: به هر ترتيب داستايفسكي در رمان معروف برادران كارامازوف به خوبينشان ميدهد كه قضاوت انسانها نسبت به يكديگر بيشتر سطحي و براساس قرائن است و عملانوعي سوء تفاهم ميان آنها باقي ميماند و حتي در سازمانهاي رسمي اجتماعي نيز كه به منظورحفظ عدالت به وجود آمده چه بسا كه حقايق پوشيده ميمانند و عملا در واقع نه گنهكاران مجازاتميشوند و نه بيگناهان مصون ميمانند، افزون بر اينكه همگان به درجهاي از درجات، واجد ايندو جنبه نيز هستند.
لبته هر نظري درباره اين رمان معروف داستايفسكي داشته باشيم، باز استاديفوقالعاده او را از لحاظ داستاننويسي و تنظيم ماجراها و نشان دادن واقعيت شخصيتها و خاصه، ارتباطي كه به ناگريز ميان آنها برقرار ميشود، نميتوانيم انكار كنيم. اين كتاب در ادبيات جهانياگر هم بينظير نباشد، كم نظير است.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]