واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: پيروزي هزار پدر دارد شكست يتيم است
علي ميرزاييپيروزي هزار پدر دارد و شكست يتيم است، اين جمله حكيمانه را بارها و بارها در مقاله ها و يادداشت هاي ورزشي ام نوشته ام چرا كه در عرصه ورزش اين سرزمين، به مجرد اينكه موفقيتي به دست مي آيد هركس كه كوچك ترين سهمي در اين پيروزي داشته، خود را عامل اول و اصلي اين موفقيت معرفي مي كند و به دنبال سهمي از پيامدهاي اين پيروزي است. ولي در روزهاي شكست، كم ديده ايم كسي بيايد جلوي دوربين تلويزيون و در كمال شجاعت بگويد بله، من عامل اين شكست بوده ام. بازي هاي المپيك پكن (2008) نزديك است، شما خواننده گرامي اين ستون، از همين حالا آماده باشيد كه به چشم خود ببينيد و به گوش خود بشنويد كه پيروزي هزار پدر دارد و شكست يتيم است،اما چرا امروز اين جمله پرمغز و معنا را آورده ام. چندي است كه سازمان تربيت بدني، به مديريت مهندس علي آبادي، پروژه هاي بزرگ ورزشي را در چهارگوشه ايران به بهره برداري مي رساند. طبيعي است كه هركس از اهل ورزش، مگر آنان كه كينه دارند، از افتتاح اين ورزشگاه ها خوشحال مي شوند. اين ورزشگاه هايي كه به عنوان نمونه در كرمان، كاشان، زاهدان و به تازگي در اردبيل افتتاح شده اند سرمايه ملي هستند و به شهر و ديار آبرو مي دهند، امكان برگزاري مسابقه هاي بزرگ را فراهم مي كنند و تيم هاي ملي ما هم ديگر عذر و بهانه يي ندارند كه در شهرهايي جز تهران مسابقه هاي خود را برگزار نكنند.داخل پرانتز بگويم تيم ملي فوتبال مي تواند با برگزار كردن مسابقه هاي خود در شهرهاي اصفهان، تبريز، اهواز، مشهد، احتمالاً در شيراز و در شهرهاي اردبيل، كرمان، زاهدان و... به مردم نشان دهد كه تيم ملي به تهران نچسبيده و مردم شهرهايي جز تهران هم حق دارند مسابقه هاي تيم ملي خود را از نزديك ببينند. همين رفت و آمدها سبب مي شود كه شهرهاي ما، هم از نظر مديريتي و هم از نظر امكانات و تجهيزات، براي برگزاري مسابقه هاي بزرگ آماده شوند. تيم ملي تيم سراسر ايران است و مسابقه هايش بايد در سراسر ايران برگزار شود، همان طور كه در كشورهاي صاحب فوتبال به چشم مي بينيم تيم ملي مي تواند حتي عامل تقويت وحدت ملي شود، بايد بشود.برگرديم به پيروزي ها و شكست ها و در اينجا اختصاصاً به ادعاهايي كه درباره صاحب سهم بودن در برپايي و به بهره برداري رساندن طرح هاي عمراني بزرگ ورزشي مي شود.از گوشه و كنار مي شنويم و در مطبوعات مي خوانيم كه هر پروژه ورزشي بزرگ كه به بهره برداري مي رسد، دو رئيس پيشين سازمان تربيت بدني مدعي مي شوند كه سهم آنها بيش از مهندس علي آبادي بوده و دولت كنوني كاري نكرده، جز اينكه چند درصد آخر كار را به انجام رسانده و اگر به لفظ من البته، مدال و جايزه يي قرار است بدهند، بايد به مهندس هاشمي طبا و مهندس مهرعليزاده بدهند، نه به مهندس علي آبادي، بدين ترتيب حتماً اگر مثلاً 8 سال ديگر ورزشگاهي در فلان شهر به بهره برداري برسد، بايد به مهندس علي آبادي جايزه اش را بدهند نه به شخص ديگري كه در آن روز مديريت بر دستگاه ورزش برعهده اوست. اما چند نكته درباره اين ادعاها؛ ورزش ما در سال هاي اخير تكاني خورده است و اين بدون ترديد، مديون همه مديران و كارشناسان و مربياني است كه از روز اول شروع ورزش هاي نو در ايران عهده دار مسووليت بوده اند. «احسان حدادي» شدن كار يك روز، يك سال و دو سال نيست. تيم بسكتبالي شدن كه امروز به المپيك پكن راه يافته، كار دو سال و سه سال نيست. همه مي گويند تيم بسكتبال ايران پس از بازي هاي 1948 لندن، بار ديگر به بازي هاي المپيك راه يافته است. اين درست نيست چون در سال 1948 مسابقه مقدماتي در كار نبود. دل بخواهي بود. مديران آن روز مي خواستند تيم بسكتبال را بفرستند و فرستادند. ولي امروز دل بخواهي نيست. بايد مسابقه هاي مقدماتي و ورودي را با موفقيت به پايان برد. به هرحال، كارمان در واليبال و چند ورزش رزمي به همين ترتيب داراي اهميت بسيار است. كاري كه با وجود همه محدوديت ها براي ورزش بانوان شده است شايسته تقدير و تحسين است، متقابلاً غفلتي كه از تيم بسيار خوب وزنه برداري شد و تيم رويايي وزنه برداري به دامان چركين دوپينگ غلتيد، نابخشودني است. در كشتي هم پيشرفت خوبي نداريم و مي ترسم اين ورزش كه در المپيك ها آبروي ورزش ما را خريده است (در مواردي هم وزنه برداري البته. به ويژه در المپيك سيدني 2000 و المپيك مكزيكو 1968 و حتي در آتن 2004) در پكن نتواند ما را در رده بندي مدال ها چند پله بالا بياورد.مي خواهم بگويم تمامي مديران ما، از جمله آنها كه در كميته ملي المپيك هستند و در فدراسيون ها؛ هم در موفقيت ها و هم در ناكامي ها سهيم بوده اند. البته درآمد بالاي حاصل از فروش نفت خام امروز به ما امكاناتي داده است كه مثلاً در دوره جنگ تحميلي هشت ساله و در دوره مديريت حاج آقا شاه حسيني و حاج آقا داوودي شمسي و حتي در دوره مهندس غفوري فرد، فراهم نبود. هاشمي طبا و مهرعليزاده به ترتيب اين شانس را داشتند كه به تدريج درآمد نفت بالا رفت و جنگ تحميلي تمام شده بود و اعتباراتي كه صرف جنگ مي شد به طرف پروژه هاي عمراني كشيده شد و مديران انقلاب نيز با پشت سر گذاشتن سال هاي ابتداي كار كه مثلاً گرفتار لباس ورزشي ورزشكاران شده بودند، به طرف اجراي پروژه هاي عمراني كشيده شدند و حاصل كار آنها را امروز مي بينيم.دولت ها رفتني هستند و مديران ورزشي تغيير مي كنند. ولي اين سرزمين كه عوض نمي شود، در كتاب هاي درسي سال هاي ابتدايي دوره ما داستاني بود با اين نتيجه گيري كه «ديگران كاشتند و ما خورديم، ما بكاريم و ديگران بخورند.» علي آبادي بايد بپذيرد كه هاشمي طبا و مهرعليزاده و حتي مديران پيش از آنها زحمت كشيده اند و نفر بعد از علي آبادي هم از هم اكنون بپذيرد كه علي آبادي هم به سهم خود زحمت كشيده است. البته كم و زياد دارد به شرط اينكه مهندس علي آبادي و تيم مديران همراه او نيز به اندازه هاشمي طبا و مهرعليزاده كارهاي جديد را شروع كنند، نه اينكه صرفاً كارهاي مانده از دوره هاي پيش از خود را به پايان برسانند. جريان امور در كشور بايد به مسير خود ادامه دهد. مديران بايد خود را قهرمانان تيم مثلاً امدادي چهاردرصد متر بدانند. هر بخش از مسير مسابقه را يك نفر مي دود و چوب را به نفر بعدي مي دهد تا او بخش ديگري از مسير را طي كند. سهم خواهي فايده يي ندارد، ولي فراموش كردن زحمات سه نفر اول تيم امدادي و تمامي امتيازات را به نفر آخر دادن هم دور از انصاف است.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]