واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به بهانه ايام منتسب به روز خبرنگار به سراغ خبرنگار گمنامي رفتيم که در بند اسارت قلمش نيز هرگز خاک نخورد و تکاپوي ايثار قلمش همچنان خاطره انگيز ترين دوران اسارت را برايش تداعي مي کند. آري سردار آزاده محمدرضا حسني سعدي که نه تنها گذراندن هشت سال و سه ماه و 20 روز از زندگيش در اسارت بعثيان نتوانسته در اراده پولادين او در دفاع از ارزش هاي الهي، اسلامي و انقلابي تاثيري بگذارد بلکه او را به حافظ خون شهدا و خدمتگزار خانواده ايثارگران بدل کرده است. رييس بنياد شهيد و امور ايثارگران استان کرمان که همه لحظات سخت دوران اسارت را در مرقومه اي به نام راديو گرد آورده ، در نخستين صفحات اين مجموعه پر رمز و راز به نقل از قرآن کريم آورده است: حضرت يوسف عليه السلام بعد از آزادي از زندان فرعون ، دعا کرد که خدايا، زنداني را از بي خبري نجات ده! وي در ادامه اين مطلب آورده است: کسي چه مي داند، شايد يکي از موارد اجابت دعاي حضرت يوسف (ع) همين قصه اسارت ما باشد. نگارنده مجموعه خاطرات راديو در گفت و گو با خبرگزاري جمهوري اسلامي مي گويد: در آن روزهاي اسارت بي خبري و شايعه، مي توانست آرامش صدها اسير مظلوم را برهم بزند و برخرمن يقين آنها جرقه شک و ترديد بيفکند و در قحطي خبر، شايعه قادر بود خواب را از چشم دوستان بربايد و مدت ها آنها را رنج دهد. حسني سعدي اظهار داشت: در آن روزها اخبار دروغ و شايعات ساختگي دشمن، از قبيل اين که عراق تهران را گرفت، در عالم بي خبري، مي توانست براي اسرا بي اندازه کوبنده و آزار دهنده باشد. وي با اشاره به هجمه گسترده تبليغات دشمن در اردوگاههاي اسراي ايراني گفت: از اول محرم سال 1363 دشمن در تمامي اتاق ها بلندگو نصب کرد و گاه و بيگاه، شروع به پخش نوارهاي مبتذل آن هم با صداي بلند مي کرد. روزنامه هاي الثوره، الجمهوريه، اليرموک، القادسيه و حتي روزنامه هاي ترکي و انگليسي زبان بغداد آن روزها و نشريات منافقين از جمله ورق پاره هايي بود که با هزاران نيرنگ تبليغاتي، افکار و قلوب اسراي حماسه کربلاي ايران و عاشوراي امام خميني (ره) را هدف گرفته بود. نگارنده مجموعه خاطرات راديو ادامه مي دهد: آخوند نماهايي مانند پسر شبير خاقاني و ياوه گويان خود فروخته اي مانند فياض، هم بخشي از فعاليت هاي تبليغاتي دشمن را شکل مي دادند. اين آزاده سرفراز مي گويد: پخش اجباري فيلم هاي زننده و ضد انقلابي، نصب تراکت، روزنامه ديواري، تابلو اعلانات، توزيع نشريه و جزوه هاي حاوي سخنان صدام حسين و سرسپردگاني همچون موسي موسوي نيز حلقه هاي زنجير توطئه هاي دشمن براي تغيير عقايد اسرا بود که آوردگاه تبليغي - فرهنگي بزرگي را فراهم کرده بود. وي در ادامه خاطرات خود افزود: در آن دوران از بغداد بخشنامه اي که يک نسخه از آن به دست برداران اسير افتاد، براي واحد توجيه سياسي دشمن رسيده بود که طي آن از فرماندهان و مسوولان اردوگاه خواسته شده بود تا به هر وسيله ممکن حتي از طريق اعزام به زيارت اماکن متبرکه و ملاقات با ديگران در وهله اول به تغيير عقايد اسرا، همت گمارند. سردار حسني سعدي ادامه مي دهد: در اين شرايط جاي يک وسيله خالي بود تا به راحتي طومار همه تمهيدات دشمن را در هم بپيچد، چيزي که قادر بود تمامي هزار و 946 اسير ايراني اردوگاه شماره چهار موصل را تغذيه روحي نمايند و آن چيز جز راديو نمي توانست باشد. وي گفت: آري وسيله اي که بتواند آواي اسلام ناب را به گوش فرزندان اسلام برساند، تا همه خلاء هاي روحي آنان را پر کند و بخش جدا شده از پيکر امت اسلام را به وطن متصل نمايد. اين آزاده سرفراز ادامه داد: تلاشه هاي زيادي از جمله دادن انگشتر طلا به يکي از سربازان رژيم بعثي براي رساندن راديو به اسرا و ناکام ماندن اين فکر به دليل ترس سرباز عراقي صورت گرفت. وي گفت: سرانجام توسل اسرا و دعاهاي آنان موجب شد يک راديو از جايي که اصلا اميد نمي رفت و هيچ کسي باور نداشت به دست آمد. بعد از حصول اطمينان از بي خبري دشمن از وجود راديو با به جان خريدن خطرات در صدد جاسازي مطمئن و نگهداري آن بودم که به اين منظور پوسته راديو معدوم و بلندگوي آن به منظور تبديل به گوشي باز شدند و جالب تر از همه، اينکه تناسب نحوه به دست آمدن راديو با الهام از آيه شريفه 114 و 115 سوره مائده، نام راديو به مائده تغيير داديم و اين راديو وقف حضرت عباس عليه السلام شد. او مي گويد: حرمت و عزت راديوي وقفي به حدي بود که غالبا چهارشنبه ها همگي براي حفظ و سلامتي آن دست به دعا بر مي داشتند. حسني سعدي ادامه داد: از راديوي يک موج آيوا که حالا به دون پوسته و با يک گوشي نوظهور متشکل از دو بند کفش از نوع توخالي براي روکش سيم ها، مقداري سيم آرميچر، آهن ربا، سر قطره چکان و يک فيش بود، با دلهره اي خاص، اولين اخبار جمهوري اسلامي را گرفته و در اردوگاه بين اسرا پخش مي کرديم. يکي از دوستان اسير، احساسات خود را پس قرائت خطبه هاي پخش شده نماز جمعه تهران و مسابقه فوتبال ايران و اوگاندا، چنين بازگو کرد که در يک لحظه، اسارت را به کلي فراموش کردم و مي گفت، هنگام شنيدن خطبه هاي نماز جمعه تهران، احساس کردم در دانشگاه تهران و شنونده سخنان امام جمعه هستم و با شنيدن گزارش ورزشي، احساس کردم در ورزشگاه آزادي تهران نشسته ام. نگارنده مجموعه خاطرات راديو گفت: اخبار با تدابيري خاص و در خفاي کامل، ساعت دو بعد از ظهر هر روز از راديو تبريز به طور صاف و قوي گرفته مي شد و با تند نويسي و پاک نويسي در چندين نسخه تکثير و هم زمان در کل اردوگاه قرائت مي شد و معمولا پس از ساعت هشت شب، خبر اگر برروي کاغذ بود در آب خيس مي شد و اگر روي پلاستيک نوشته مي شد با آب و پودر رختشويي به کلي معدوم مي شد. وي در ادامه افزود: در ابتدا بيشتر برنامه هاي خبري و خطبه هاي نمازجمعه مورد استفاده اسرا قرار مي گرفت اما پس از مدتي که جسارت بيشتر شد و احساس امنيت بيشتري حاصل شد، سخنراني هاي سياسي و مذهبي، راه شب، اخبار ساعت 24، اخبار ورزشي، مسابقات و گزارش مسابقات ورزشي، برنامه کودک، صداي عدالت، برنامه خانه و خانواده، تقويم تاريخ، آيينه وحي، اخبار شهرستانها، صبح جمعه با شما را به صورت خلاصه تحرير مي کرديم و به سمع اسرا مي رسيد.ک/3 ادامه دارد...... 7433/2624
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]