واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: مقام هاي چيني در واكنش به تحريم تسليخاتي اين كشور توسط اتحاديه اروپا گفتند كه تحريم هاي تسليحاتي اروپا عليه چين، تنها ذهنيت جنگ سرد را در اذهان تداعي مي كند. روزنامه انگليسي زبان چاينا ديلي چاپ پكن به نقل از جاي ديچوان معاون مدير كل كنترل تسليحاتي چين نوشت: برخي گزارشها در اروپا حاكي است، اين اتحاديه در انديشه لغو اين تحريم تسليحاتي است. اتحاديه اروپا با جمعيتي بالغ بر 485 ميليون نفر، توليد ناخالص داخلي بالا، پول واحد و نفوذ در شوراي امنيت سازمان ملل متحد، يكي از بزرگترين بازيگران صحنه جهاني محسوب ميشود. در مقابل، جمهوري خلق چين با حدود يك ميليارد و 300 ميليون جمعيت، رشد اقتصادي چشمگير و دارا بودن كرسي دائم در شوراي امنيت، از نقش و جايگاه جهاني قابل توجهي برخوردار است. به لحاظ استراتژيك، از نيمه دوم دهه 1980 به بعد، رهبران چين به نقش بالقوه اتحاديه اروپا بهعنوان يك قطب جديد در نظم نوين جهاني توجه كردند. اگر چه حوادث ميدان تيانآن من در ششم ژوئن 1989 كه طي آن 12 كشور اروپايي اين اقدام را محكوم كردند، سبب سردي روابط بين چين و اروپا و ايجاد تحريم هايي عليه چين شد، ولي مدتي بعد روابط طرفين به حالت عادي درآمد. به موازات گسترش روابط دو طرف، چين از سال 2004 دومين شريك تجاري اتحاديه اروپا بعد از آمريكا بوده و البته اين رابطه به صورت عكس نيز صادق است و اتحاديه اروپا نيز بزرگترين بازار تجاري چين محسوب مي شود. خبر گزاري ها در اين باره نوشتند كه؛ اقتصاد چين در سه ماهه دوم سال جاري ميلادي با پيشي گرفتن از ژاپن جايگاه دومين اقتصاد جهان را پس از ايالات متحده آمريكا از آن خود كرده است. براساس همين گزارش ها چين هماينك بزرگترين صادركننده و مصرفكننده خودرو و همچنين بزرگترين توليدكننده فولاد جهان است. پايگاه اطلاع رساني صداي آمريكا نيز در خبري تحت عنوان گرارش سالانه مالي و اقتصادي چين در سال 2010 نوشت: در حاليكه در سال 2010 بحران هاي مالي و اقتصادي جهان را فرا گرفته بود ، اقتصاد چين همچنان رشد كرد و پس از پشت سر گذاشتن اقتصاد ژاپن به عنوان دومين اقتصاد بزرگ جهان در آمد. آلمان بزرگترين شريك تجاري چين در قاره اروپا بوده و ميزان مبادلات تجاري دو كشور، حدود 100 ميليارد دلار است. همچنين صداي آمريكا در خبر ديگري به نگراني ژاپن از چين اشاره كرده و مي نويسد: براساس دستور العملي كه به تصويب هيات دولت ژاپن رسيده است، مقام هاي توكيو تاكيد كرده اند، اين كشور بايد اهداف امنيتي خود را كه در دوران جنگ سرد طراحي شده اند را تغيير دهد و در اين راستا تمركز خود را بر قدرت گرفتن چين محدود كند. در اين رابطه شبكه فارسي زبان بي بي سي هم نوشت: دولت چين در واكنش به نگراني هاي بين المللي اعلام كرده كه رقم هزينه نظامي خود را هرساله در اختيار سازمان ملل متحد قرار خواهد داد. بي بي سي مي افزايد: آمريكا مي گويد همين موضوع سبب مي شود كه رقباي چين ناچار شوند بودجه نيروهاي مسلح خود را افزايش دهند. سايت دويچه ووله نيز با اشاره به اينكه به اعتقاد دولت آمريكا بودجه واقعي نظامي چين دو تا سه برابر رقمي است كه رسما اعلام شده، مي افزايد: انستيتوي جهاني تحقيقهاي استراتژيك در لندن نيز بر اين نظر است كه بودجهي واقعي چين حدودا 70 درصد بيشتر از رقمي است كه به طور رسمي اعلام ميشود. در اين ميان مساله تحريم تسليحاتي چين همچنان يكي از موضوعاتي است كه آمريكا و اروپا آن را براي اعمال فشار بر چين مورد توجه قرار داده اند. البته در چند سال گذشته اروپاييان تلاش كردند حساسيت هاي خود را در مورد مسايل سياسي كاهش دهند و موضوع روابط اقتصادي دو جانبه و مسايل ديگر را در مناسباتشان پررنگ تر كنند، چراكه وضعيت روابط چين و اتحاديه اروپا را نه تنها نمي توان تهديدي براي يكديگر قلمداد كرد، بلكه به اعتقاد كارشناسان هر يك ديگري را فرصتي براي افزايش قدرت خود ميداند، اما تنها چيزي كه اروپاييان را محدود مي كند فشارهاي آمريكا است، در واقع اگر اين فشارها نباشد، محدوديت هاي رابطه با چين برداشته مي شود و تحريم تسليحاتي چين هم لغو خواهد شد. اروپاييان به همان اندازه كه براي چين اهميت قايلند به آمريكا هم اهميت مي دهند، حتي ارزش آمريكا از نظر آنها بيشتر از چين است، زيرا از ديدگاه امنيتي، آمريكا از جايگاه ويژه اي برخوردار است. پس مي توان نتيجه گرفت كه تقويت روابط با چين براي تضعيف آمريكا نيست، بلكه براي متعادل كردن نظام جهاني است. همه اينها در حالي است كه چينيها تحريم تسليحاتي اتحاديه اروپا و نيز نپذيرفتن وضعيت اقتصاد بازار كامل در قبال آنها را به عنوان مانع در راه توسعه همهجانبه همكاريها ميدانند. اگر چه درعمل مي توان ديد كه تحريم تسليحاتي تنها، اثر محدودي روي انتقال تكنولوژيهاي نظامي ميان چين و اروپا داشته است. از 1989 بسياري از كشورهاي اروپايي همچون فرانسه و ايتاليا بزرگترين صادركنندگان تسليحات به چين در داخل اتحاديه اروپا هستند. چين از جنبه هاي مختلفي براي اتحاديه اروپا حايز اهميت است؛ اول اينكه رشد اقتصادي اين كشور بالاست. دوم آنكه از لحاظ اقتصادي و فرصت هاي سرمايه گذاري يك مورد مناسب براي اروپاست و از نظر سياسي هم اروپاييان به دنبال يك نظام چند جانبه گرايي و چند قطبي در دنيا هستند و چين مي تواند از يك جانبه گرايي آمريكا جلوگيري كند. البته از جنبه هاي نظامي هم چين يكي از كشورهاي در حال توسعه است و بودجه نظامي كلاني دارد كه بخش عمده آن براي تكميل كردن فناوري نظامي هزينه مي شود و اين براي اروپاييان بازار بزرگي است. اما با اين حال اروپا براي گسترش روابط با چين دچار يكسري محدوديت هايي هم هست، از جمله اروپاييان خودشان را منادي حقوق بشر و انديشه آزاد مي دانند و اين مسأله مي تواند روابط اروپا با چين را متأثر كند. با اين حال فرصت هاي اقتصادي و سرمايه گذاري چين آنقدر زياد است كه اروپاييان مسايل سياسي را در اولويت قرار نمي دهند. چين هم ديد مثبتي دارد و اتحاديه اروپا به عنوان بزرگترين بلوك اقتصادي جهان مي تواند بسياري از نيازهاي اقتصادي و تكنولوژيك چين را تأمين كند، به هر حال آمريكاييان حاضر نيستند تمام نياز تكنولوژيك چين را برآورده كنند، پس چين اتحاديه اروپا را جايگزين مناسبي براي آمريكا مي داند. از بعد سياسي هم تقويت روابط چين و اروپا مي تواند از فشارهاي آمريكا بر پكن بكاهد و قدرت مانور چين در عرصه بين الملل را افزايش دهد. بنابراين مجموعه اين عوامل سبب مي شود كه چيني ها و اروپايي ها در روابط دو جانبه شان مسايل و حساسيت هاي زيادي را در نظر بگيرند و سعي كنند با كمترين تلاش، بيشترين مناسبات را با هم داشته باشند. مساله لغو تحريم تسليحاتي چين يكي از موضوع هاي مورد بررسي اروپا و آمريكا است و در حالي كه آمريكا نمي خواهد اروپاييان تحريم تسليحاتي چين را بردارند، اروپا نمي تواند چين را به عنوان يك بازار براي فروش تسليحات نظامي خود از دست بدهد و اين مسأله سبب شده تا برخلاف ميل آمريكا، اتحاديه اروپا زمينه را براي لغو تحريم تسليحاتي چين فراهم كند. و در نهايت اينكه چينيها و اروپاييها مايلند وضعيت كنوني روابط خود را در قالب بازي ”برد – برد“ پيش ببرند. تداوم اين روند تا آيندهاي نزديك امري دور از انتظار نيست. اما به گفته برخي تحليلگران، اروپاييان، چين را بهترين گزينه براي تغيير نظام جهاني از تك محوري به چند جانبه گرايي مي دانند. در واقع از ديد آنها پكن با وجود توانايي هاي خاص و پهنه گسترده خاك و جمعيتش مي تواند رؤياي اروپايي 1+4 را به تحقق برساند و به عبارتي آمريكا تنها منظومه قدرتمند جهاني نخواهد ماند، زيرا چين با كشورهاي اطراف خود مي تواند به عنوان يك منظومه قدرتمند مطرح باشد. پژوهش 1673**9123
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 548]