واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: با پيروزي انقلاب اسلامي، ساختارقدرت در خاورميانه تغيير كرد. نظام امنيتي و تشكيلاتي غرب در منطقه با چالش مواجه شد. صدام رئيس جمهور عراق با طمع رهبري بر جهان عرب و امتيازاتي كه در گوشش از سوي ابرقدرتها نجوا مي شد، خود را مناسبترين وسيله براي غرب و براي دستيابي به اهداف سلطهگرانه معرفي كرد. صدام ابتدا، اقدام به سركوبي شيعيان عراق كرد و سپس به بمبگذاري در تأسيسات نفتي ايران توسط گروهكهاي ضدانقلاب پرداخت و همزمان در تلويزيون دولتي خود به بهانه بازپسگيري سه جزيره از ايران، حملات مستقيم و غيرمستقيم تبليغاتي خود را متوجه ايران ساخت. در نهايت نيز، وزارت خارجه وقت عراق در 26/6/1359 طي يادداشتي قرارداد 1975 الجزاير، منعقده ميان ايران و عراق را لغو و صدام در برابر دوربين تلويزيون عراق، آن را پاره و در 31 شهريور 1359، حمله سراسري خود را به ايران آغاز كرد. با وجود مشخص بودن متجاوز، سازمان ملل به علت فشار ابرقدرتها سالها حق مسلم ايران را پايمال كرد تا اينكه پس از قبول قطعنامه 598 از سوي ايران، گروه ناظر نظامي ايران ـ عراق ملل متحد تشكيل گرديد. به همين دليل خاوير پرزدكوئهيار، دبيركل وقت سازمان ملل در 23 مرداد 1370 از دو كشور ايران و عراق خواسته بود در گزارش هاي جامعي، نظرات خود را درباره شروع جنگ، تسليم وي كنند. ايران در 24 شهريور گزارش كاملي كه تجاوز عراق را به ايران اثبات ميكرد تسليم دبيركل كرد. عراق نيز در 7 شهريور ماه پاسخ خود را براي او فرستاد. دكوئهيار در گزارش خود پاسخ عراق را غيرمحتوايي توصيف كرد و دلايل اين كشور را براي شروع جنگ غيرقابل قبول دانست و افزود اين واقعيت روشن است كه توضيحات عراق براي جامعه بينالمللي قابل قبول و كافي نيست. او در 18 آذر 1370 طي يك گزارش رسمي به شوراي امنيت كه متن آن در زير آمده است اعلام كرد كه عراق در 31 شهريور 1359 به ايران حمله كرده و متجاوز است. متن گزارش دبيركل سازمان ملل به شرح زير است: ـ در بند 6 قطعنامه 598، شوراي امنيت از دبيركل درخواست كرد، در مشورت با ايران و عراق موضع احاله بررسي مسئوليت مخاصمه را با گروهي بيطرف پيگيري كند، و در اولين فرصت ممكن، در جهت اجراي اين درخواست به شوراي امنيت گزارش دهد. ـ در طول مذاكرات سهسال گذشته، فرصتهاي متعددي براي مشورت با طرفين درباره بند 6 قطعنامه داشتهام. اين مذاكرات مرا قادر ساخت تا برداشتي از ديدگاههاي متفاوت دو طرف داشته باشم. اما به مرحلهاي كه به تسليم گزارشي معنادار به شوراي امنيت بينجامد، نرسيد. - به دنبال تكميل اجراي پاراگرافهاي يك و دو قطعنامه 598، تلاشي جديد براي تحقق ديگر مفاد قطعنامه با هدف تضمين برقراري مجدد صلح ميان ايران وعراق برمبناي طرح جامع صلحي كه توسط قطعنامه 598، ارائه شده بود، لازم به نظر رسيد، تا از اين طريق به تأمين نيازهاي جاري و صلح و امنيت در منطقه كمك اساسي شود. بسياري از تصميمهايي كه من براي تشديد تلاشها در جهت اجراي قطعنامه 598، اتخاذ كردم، به شوراي امنيت منعكس شده است. (سند شماره 23246/ اس). ـ درباره پاراگراف 6 عناصري از مواضع طرفين پيرامون اين پاراگراف براي من مشخص بود. با اين وجود من از دولتهاي ايران و عراق در نامههايي مشابه به تاريخ 14 اوت 1991، خواستم تا در جامعترين شكل ممكن، جزئيات مواضع خود را دربارة اين پاراگراف به من تسليم كنند. در همان زمان به منظور دستيابي به كاملترين درك از اين موضوع، تصميم گرفتم تا به طور جداگانه با تعدادي از كارشناسان مستقل مشورت كنم. بر اساس پاسخهاي 26 اوت 1991 عراق و 15 سپتامبر 1991 ايران كه به من تسليم شد و مشورتهايي كه با دو طرف داشتم، تمام اطلاعات مربوط مندرج در اسناد رسمي سازمان از شروع مخاصمه و نيز اطلاعات كارشناسان مستقل به دست آمده است. اكنون مايلم كه دربارة پاراگراف 6 قطعنامه 598، به شوراي امنيت گزارش دهم. - مسلم است كه جنگ بين ايران و عراق كه ساليان دراز به طول انجاميد، شروعش نقض حقوق بينالملل بود و موارد نقض حقوق بينالملل موجب مسئوليت براي مخاصمه است كه موضوع اصلي پاراگراف 6 ميباشد. آن بخش از موارد نقض مقررات بينالمللي كه در چارچوب پاراگراف 6 بايد مورد توجه ويژه جامعه جهاني قرار گيرد، استفاده غيرقانوني از زور و عدم احترام به تماميت ارضي يك كشور عضو است. مسلماً در طول جنگ مواردي عمده و گسترده از نقض اصول مختلف حقوق بينالمللي انساني وجود داشته است. - پاسخ عراق به نامه اوت 1991 من پاسخي محتوايي نيست، از اين رو من ناچارم به توضيحاتي كه قبلاً توسط عراق ارائه شده است تكيه كنم. اين يك واقعيت است كه توضيحات عراق براي جامعه بينالمللي قابل قبول و كافي نيست. بنابراين رويداد برجستهاي كه تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم اين گزارش بدان اشاره كردم، همانا حمله 22 سپتامبر عليه ايران است كه بر اساس منشور ملل متحد اصول و قوانين شناخته شده بينالمللي يا اصول اخلاقي، قابل توجيه نيست و موجب مسئوليت مخاصمه است. - حتي اگر قبل از شروع مخاصمه برخي تعرضات از جانب ايران صورت گرفته باشد چنين تعرضاتي نميتواند توجيه كننده تجاوز عراق به ايران ـ كه اشغال مستمر خاك ايران را در طول مخاصمه در پي داشت ـ باشد. تجاوزي كه ناقض ممنوعيت كاربرد زور كه يكي از اصول حقوق بينالملل است، ميباشد. - از ميان موارد متعدد نقض حقوق انساني كه در طول جنگ رخ داده، موارد بسياري توسط سازمان ملل و يا كميته بينالمللي صليب سرخ ثبت شده است. به عنوان مثال من به درخواست يك و يا هر دو طرف، در موارد متعددي، هيئتهاي كارشناسي را براي تحقيق درباره موارد نقضي مانند استفاده از تسليحات شيميايي، حملات به مناطق غيرنظامي و بدرفتاري با اسراي جنگي به صحنه نبرد اعزام كردم. نتيجه اين تحقيقات جملگي به شوراي امنيت گزارش شده و به عنوان سند اين شورا انتشار يافتهاند. اين گزارشها با كمال تأسف حاكي از وجود شواهدي از موارد نقض جدي حقوق انساني است و در يك مورد من موظف بودم با تأسف عميق اين يافتة كارشناسان را متذكر گردم كه سلاحهاي شيميايي عليه غيرنظاميان ايراني در منطقهاي در نزديكي يك مركز شهري عاري از هرگونه حفاظت در برابر اين حملات به كار رفته است (سند شماره 20134/اس)، شورا ناخشنودي خود از اين مسئله و محكوميت آن را در قطعنامه 620 مصوبه 26 اوت 1988 اعلام كرد. - رويدادهاي جنگ ايران و عراق كه براي ساليان طولاني در صدراخبار وسايل ارتباط جمعي دنيا قرار داشت، براي جامعه بينالمللي كاملاً شناخته شده است. همچنين مواضع طرفين كه در موارد بسياري از اسناد رسمي منعكس شده و انتشار يافته بر همگان واضح است. اعلام متجاوز بودن عراق از سوي جامعه بينالمللي، گرچه پس از 11 سال از شروع جنگ و سه سال پس از قطعنامه 598 بسيار دير اعلام شد، اما از پيروزيهاي مهم ايران در سطح جهاني است كه حاصل هشت ساله دفاع مقدس مي باشد. ك/1 550/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]