واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: مسجدسليمان به روايت عكس.../ نفت ضربدر گاز ميشود محروميت بعلاوه خط لوله صلح
عكسها تنها ميتوانند بخشي از حقايق موجود را به نمايش بگذارند. حقايقي آراسته به زيور كادر و زوم و شاتر...عكسهاي كه بوي نفت نميدهد، بوي گاز ترش و فاضلاب نميدهد، بوي نان و كار نميدهد، بوي خوش حرف و وعده مسئولان را نميدهد. عكسهايي كه...انگار نه انگار روزي شهر كوچك نفتون با حفر اولين چاه نفت از محله ييلاق ايل بختياري به شهري مدرن تبديل شد...خستگي در چهره آفتاب سوخته و خستهاش نمايان است. آنقدر سرگرم كار است كه انگار نه انگار در كادر دوربيني شكار مي شود. كار هر روزش است. چفت و بست كردن بستها آنهم با سيم و امبردست. اينجا خبري از ايمني نيست. خبري از هشدار و رسيدگي نيست. اينجا گويي ايمني اصلا اهميت چنداني ندارد، وقتي كه دور و برت پر از مواد قابل اشتعالزا است.
به گزارش باشگاه جواني برنا، نمايشگاه "مسجد سليمان صد سال پس از نفت" چهارم خرداد در گالري خانه عكاسان گشايش يافت و تا يازدهم همين ماه نيز براي بازديد عموم داير است...
" اينجا شهر مسجد سليمان است، رعايت قوانين و مقررات الزامي است" اين جملهاي است كه در اولين عكس پشت در شيشهاي گالري، نقش بسته است. گالري خانه عكاسان تبديل شده است به يك مسجد سليمان كوچك. عكسها هركدام صحنهاي از زندگي مردم شهر را به تصوير كشدهاند و گوشهاي از حقيقت را نمايان ساختهاند. وارد گالري كه ميشوي حال و هوايت نفتي ميشود. در بهت ديدن تصاوير، لحظاتي را جلوي هر عكس ميخكوب ميشوي. عكسهايي كه حكايت ميكنند " صد سال پس از نفت" را با هنر يك زوج عكاس، " حسن قائدي" و " منصوره معتمدي".
عكسهايي كه بوي نان و كار نميدهد
تمام خاطراتشان بوي نفت ميدهد. تمام حرفها و خوشيها ناخوشيهايشان با رنگ سياه نفت و بوي نامطبوع گاز درهم آميخته. تمام كودكي و جواني و پيريشان.
محلهشان خط خطي است. خطهاي لوله گاز در هم پيچيده با خط خطيهاي روي ديوار. و مظلوميت كودك كه طعنه ميزند به شادي كودكاني كه سر خوش از پول نفت خطي خطيهايشان حال و هواي ديگري دارد.
چند دقيقهاي را قدم ميزني در حال هواي مسجد سليمان امروز و "نفتون" ديروز. شهري ساخته شده بر روي چاههاي نفت، نفت ديوانهاي كه از مرز 134 دلار هم گذشت. حقايقي كه در كادر دوربينها جاي گرفته و براي هميشه سندي ماندگار را رقم زده گاهي بدجوري به كامت تلخ ميآيد. باورت نمي شود اين عكسها حال و روز مردم هموطني را حكايت ميكند كه به يمن وجود طلاي سياه زندگي نه چندان دلچسبي را پشت سر ميگذارند. فقط كافي است خودت را جاي آنها بگذاري تا عمق فاجعه برايت بيشتر مشخص شود.
عكسها تنها ميتوانند بخشي از حقايق موجود را به نمايش بگذارند. حقايقي آراسته به زيور كادر و زوم و شاتر...عكسهاي كه بوي نفت نميدهد، بوي گاز ترش و فاضلاب نميدهد، بوي نان و كار نميدهد، بوي خوش حرف و وعده مسئولان را نميدهد. عكسهايي كه...
انگار نه انگار روزي شهر كوچك نفتون با حفر اولين چاه نفت از محله ييلاق ايل بختياري به شهري مدرن تبديل شد. شهرك باستاني قديمي تبديل ميشود به شهري مدرن و پر رونق و مهاجرپذير. شهري كه به خود رنگ تمدن ميگيرد. آب، برق، راه آهن و فرودگاه و بيمارستان.
مردم از اطراف و اكناف براي كار به اين شهر مهاجرت ميكنند، شبكه آب و برق تكميل ميشود، مخازن بزرگ ذخيره آب ساخته ميشود، سيستم فاضلاب شهر به وجود ميآمد، خيابانها صورت پاكيزهاي به خود ميگيرد، حمل و نقل زباله مرتب ميشود و سيستم اتوبوسراني به كار ميافتد. ورزشگاه بزرگي ساخته ميشود و مسجد سليمان چهره يك شهر تازه را به خود گرفت.
چقدر خط لوله صلح!
اما عكسهاي امروزِ مسجد سليمان چيز ديگري را بيان ميكنند. خبري از برو و بيا و جنب و جوش نيست. خبري از بركت طلاي سياه براي كساني كه روي آن سكونت گزيدهاند نيست. خبري از خيابانهاي عريض و طويل و پاكيزه و آنچه كه شايسته تمدن نفتي است، مشاهده نميشود. انگار چراغ روشن نفت مسجد سليمان بر اهالياش حرام است. شايد هم نفت در اين شهر به اتمام رسيده است و براي همين مردم به حال خود رها شدهاند.
اين را تصاوير ميگويند، تصوير مردمي كه گاز فقط برايشان دردسر شده است و نفعي به حالشان ندارد. هميشه بايد تنشان بلرزد. كساني كه لولههاي گاز از جاي جاي شهر و خانه شان بيرون زده است كه مبادا خانه آنها هم روي خط اصلي لوله گاز بنا شده باشد و در اثر نشتي گاز، خانه ويرانه شود و مادر و فرزندي قرباني.
اينجا از گاز تنها ويران شدن خانه نصيب اهالي ميشود و بوي بدش. نيم بيشتر شهر از نعمت گاز لوله كشي بيبهرهاند و بايد از كپسول گاز استفاده كنند، آن هم با كلي دردسر. گويي اينان در جزيرهاي جدا افتاده از ايران زندگي ميكنند...باور كنيد اينها را عكس ها ميگويند...
حسن قائدي درباره خاطرات سفرش به خبرنگار باشگاه جواني برنا ميگويد:" مناطق كمي از شهر داراي گاز لوله كشي است. مردم از گاز ترش تصفيه نشده استفاده ميكنند. با انشعابها و بستهاي غير استاندارد با لولهكشي دستيس و شيلنگ. هر كسي ما را با يك دوربين ميديد سر درد دلش باز ميشد. دست ما را ميگرفت كه بياييد از فلان جا هم عكس بگيريد. شهر مشكلات زيادي دارد كه برازنده جايي مثل مسجد سليمان نيست. با آن پيشينه غرورانگيز."
خستگي در چهره آفتاب سوخته و خستهاش نمايان است. آنقدر سرگرم كار است كه انگار نه انگار در كادر دوربيني شكار مي شود. كار هر روزش است. چفت و بست كردن بستها آنهم با سيم و امبردست. اينجا خبري از ايمني نيست. خبري از هشدار و رسيدگي نيست. اينجا گويي ايمني اصلا اهميت چنداني ندارد، وقتي كه دور و برت پر از مواد قابل اشتعالزا است.
آتش جزئي از زندگي روزمرهشان شده. ديگر نميتواني كودكاني را كه در آتش بدنيا آمده و در آن بزرگ شدهاند را از آتش بترساني. ياد ميگيرند كه كنار لوله و گاز و آتش بازي كنند و هرجا خط لوله مشتعلي را ديدند با خاك خاموشاش كنند...
چهره شهر خط خطي و زمخت است. به خاطر خطهايي كه گاه در مرز دو كشور نقش صلح آميزي را بازي ميكنند، خط لوله صلح! اما اينجا...گويي مردم اينجا هم با اين خطها در صلح و آشتي هستند يا دير سالي است كه حضورش را كنار خود پذيرفتهاند. در حياط خانه، لابلاي خشت ديوار خانهشان و البته در كوي و برزن، كه به جاي تير چراغ برق و شمشاد و ساير فضاهاي شهري، كه جهت زيباسازي به كار برده مي شود، زيور شهرشان شدهاست.
مسجد سليمان شهر اولينها
به گزارش برنا، نمايشگاه عكس مسجد سليمان بيآنكه يك ميتينگ سياسي اجتماعي باشد پر است از فريادهاي خاموش و مودبانه...بچهها توي كوچه گرد معلم و تخته سياهش جمع شدند و مشق ميكنند. ضرب و تقسيم ياد ميگيرند. منها و بعلاوه. البته از همان كودكي به خوبي درك كردهاند كه اين ضرب و تقسيمها فقط به درستي روي اعداد جواب ميدهد نه در زندگي عادي و روزگاري كه چرخش به كام نميگردد. در دنياي اعداد ياد ميگيري كه علامت بزرگتر و فزوني رو به عددي كه بزرگتر است ميچرخد و به آن ارزش بيشتري ميدهد و تقسيم عادلانه فقط در دنياي اعداد رخ ميدهد. در واقعيتها كمي همه(!) چيز واژگونه است. هيچ تقسيم عادلانه منابعي در مسجد سليمان رخ نميدهد و هيچ علامت بزرگتري رو به شهري كه منابع بيشتري دارد نمي گردد. نفت ضرب در گاز براي مسجد سليمانيهابوي آزار دهنده ميدهد و محروميت و ...
منصوره معتمدي هم به خبرنگار باشگاه جواني ميگويد:" اولين زمين گلف خاور ميانه در مسجد سليمان احداث شد. مسجد سليمان شهر اولينها است. اولين سينما، اولين فرودگاه. در آن زمان مسجد سليمان به يكي از بهترينها و مدرنترين شهرها تبديل شد. اما ديگر چيزي از آن باقي نمانده است.
روي تابلوي ورودي شهر نوشته شده است رعايت قوانين، الزامي است اما بي قانوني و هرج و مرج در شهر نمايان بود. قاچاق، دعوا، خودكشي و خود زني از جمله معضلات شهر است. وضعيت بهداشت هم چندان مطلوب نيست؛ وجود فاضلاب در معابر، آشاميده شدن آن توسط حيوانات و اينكه بچهها هم همانجا بازي مي كنند...
منصوره معتمدي ادامه ميدهد: وقتي براي عكاسي وارد شهر شديم عدهاي نااميد ميگفتند اين كارها اصلا فايدهاي ندارد و صداي ما به گوش كسي نخواهد رسيد. اما عده ديگري استقبال ميكردند. وقتي وارد شهر شدم از شدت بوي گاز دچار سر درد شدم و فكر نميكردم بتوانم ادامه دهم اما كم كم به وضعيت موجود عادت كردم. فكر كنم هنوز جاي كار دارد تا اين فرياد به گوش كسي برسد.
زندگي جاريست...
تابلو به تابلو كه جلو ميروي تناقضها در ذهنت بيشتر ميشود. ماشين، موبايل، كافيشاپ و مغازههاي لوكس و دختران به روزتر حاكي از آن است كه زندگي با تمام كاستيهايش در رگهاي شهر جريان دارد.
قائدي ميگويد: "مردم زندگي عادي خود را دارند. آن قسمتي كه مربوط به زندگي شخصيشان است پيش رفته است، ظاهر شهر هم از عهده مردم خارج است. شهر شهري است با تناقض. در كنار مشكلات زياد زندگي همچنان جاري است. قصد ما از برگزاري نمايشگاه اين بود كه حرف دل مردم شهر را يكبار ديگر تكرار كنيم. مردم شهر نيازمند ياري جدي مسئولين هستند."
يكجا زن و شوهر بختياري با لبخندي حاكي از رضايتِ روزهاي گذرانده در كنار هم ميايستند و چون قاب ليلي و مجنون پشت سرشان عكس يادگاري مي گيرند. و جاي ديگر زن ميانسالي كه چندان ميل ندارد دوربين را جدي بگيرد و با ناز چهره از لنز دوربين ميربايد.
عكسها حكايت ميكنند و آمارها روايت... يك طرف دختراني كه مغازههاي لوكس و كافي شاپها تنها سرگرميشان است. و طرف ديگر پسران بيكاري كه شايد منبع درآمدشان قاچاق باشد اگر شهر را ترك نكرده باشند...
معتمدي اضافه ميكند:" شهر فقط دو خيابان اصلي داشت و بقيه مخروبه بود. وضعيت نامناسبي داشت. ممكن است بعضي از آدمهايي كه در ناحيه رفت آمد دارند، وضعيت مالي خوبي داشته باشند ولي اكثر مردم، با اينكه روي ثروت زندگي مي كنند، وضعيت مالي مناسبي ندارند كساني هستند كه از بوي گاز دچار بيماري تنفسي شده اند و حتي پول مداوا هم ندارند. وقتي فقر و بيكاري باشد به دنبالش اعتياد و فساد هم ميآيد. اكثر جوانان اوقات خود را به بطالت ميگذرانند و منبع مهم درآمدشان قاچاق مواد مخدر است. بيكاري و بي سوادي بيداد ميكند. در صورتي كه صد سال پيش وقتي نفت در اين منطقه كشف شد و انگليسي ها آمدند مردم سواد و شغل داشتند. حداقل سرگرمي كه براي جوانان وجود دارد، موبايل است كه اكثرا سر خود را با آن گرم ميكنند.
آفتاب از شهر رخت بر ميبندد و چراغ ها روشن ميشوند. اما همچنان چراغ مسئولان براي حل مشكلات مسجد سليمان خاموش است و قرار نيست روشن شود. حالا بعد از سال ها زادگاه نفت ايران براي اولين بار (4 خرداد) ميزبان يك وزير نفت شد. نفتي كه ساعت چهار بامداد 5 خرداد 1387 وارد يكصد سالگي خود شد.
نمايشگاه عكس ميجد سليمان را از دست ندهيد تا براي همه آنچه كه در اطرافتان هست، خدا را شاكر باشيد...
***
در باشگاه جواني برنا ثبت نام كنيد: [email protected]
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2500]