واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: maryam.s14th February 2009, 09:24 AMاحساساتی مانند ترس، تنفر، نا آرامی و بی قراری با درد های جسمی ما آمیخته اند و باعث می شوند که به سادگی در گرداب وحشت و نومیدی فرو رویم. گاه برخی افراد بدنشان را دشمن خود می انگارند چرا که سد راه شادکامی و خوشبختی آنان شده است. آن گاه که در دام چنین ترس و اضطرابی گرفتار شویم نبایست به درمان ریشه اصلی درد امید چندانی داشته باشیم. سالمندی، بیماری و درد پدیده های نهادین بدن انسان هستند. درد های جسمی با چندین چهره گوناگون ظاهر می شوند، گاه مزمن، گاه موقت و زمانی اجتناب ناپذیر. به طور معمول نخستین واکنش ما انکار درد است. ما اغلب برای درمان درد یا دوری جستن از آن یا حتی پرت کردن حواس خود برای پنهان کردن درد های مان استراتژیهای گوناگونی داریم. احساساتی مانند ترس، تنفر، نا آرامی و بی قراری با درد های جسمی ما آمیخته اند و باعث می شوند که به سادگی در گرداب وحشت و نومیدی فرو رویم. گاه برخی افراد بدنشان را دشمن خود می انگارند چرا که سد راه شادکامی و خوشبختی آنان شده است. آن گاه که در دام چنین ترس و اضطرابی گرفتار شویم نبایست به درمان ریشه اصلی درد امید چندانی داشته باشیم. از سوی دیگر می توان به درد با دیدگاهی مثبت و آکنده از حس پذیرش و عشق نیز نگاه کرد. می توانیم بیاموزیم که چگونه با جسم خود دوست باشیم و در لحظه های تنگی و فشار به یاری آن بشتابیم. بهتر است بیاموزیم که چگونه می توان از ترس و نفرت خلاصی یافت. باید توجه داشته باشیم عواملی که باعث پیدایش تجربیات دردناک در جسم ما می شوند با افکار و واکنشهای احساسی ما در واکنش به درد جسمی کاملاً متفاوتند. به جای فرار کردن از درد بهتر است با نگاهی کنجکاوانه و با هدف دستیابی به درمان به اعماق درد نفوذ کنیم. اگر چنین کنیم، در خواهیم یافت که درد هیچ گاه نمی تواند به سلامتی و تعادل درونی ما خدشه ای وارد کند. اگر در برابر این حقیقت سر تسلیم فرود آوریم، در خواهیم یافت که درد دیگر وحشتناک و غیر قابل تحمل نیست.هیچ کس نمی تواند ادعا کند که رویارویی ماهرانه با درد کار آسانی است. گاهی اوقات ما در میدان این مبارزه تاب و توان خود را از دست می دهیم و می بایست یاد بگیریم که این موضوع را نیز بپذیریم. در لحظاتی که شدت درد تا حدی است که تحمل آن نا ممکن به نظر می رسد، اشکالی ندارد که به طور موقت ذهن خود را از درد به سوی دیگری مانند روند تنفس یا گوش کردن به یک صدای خاص معطوف کنیم. با این کار می توان آرامش را به ذهن و قلب خود باز گرداند و بار دیگر به میدان مبارزه مستقیم با درد های جسمی باز گشت. در حالت سکون و آرامش ذهنی حتی می توان به عمق تعادل و وقار موجود در دل درد های جسمی خود نیز پی برد. کار کردن با درد و به دست آوردن این مهارت که چگونه درد را بپذیریم و مانند دوستی گرامی آن را در آغوش بکشیم، به ما کمک می کند تا از چنگال ترس و نا امیدی رها شویم. این کار به خودی خود یک اقدام درمانی است و به ما می آموزد که چگونه در کشاکش وقایع گوناگون آرامش و رهایی ذهن خود را حفظ کنیم. ما اغلب این گونه شرطی شده ایم که با شروع درد ناخواسته آن را در ذهن خود بزرگ می کنیم. اولین واکنش انسانها در برابر درد اغلب با جملاتی مانند "آی پشتم!"، "آی زانوم"، آخ همه جام درد می کنه" ظاهر می شود. جملات این گونه خود دروازه ترس و وحشت را به روی ما می گشایند و سرنوشتی شوم را برای خود پیش بینی می کنیم. مرتب در اندیشه خود از این بیم داریم که " اگر دردم شدید تر شود چه !!" و این اندیشه سرانجامی جز افتادن در ورطه نومیدی نخواهد داشت. اما فکر و اندیشه ما همان گونه که می تواند درد را بد تر و سرانجام آن را شوم تر کند، قادر است به گونه ای بسیار ماهرانه دردهای جسمی با علتهای کاملاً مشخص را نیز بهبود بخشد.مدیتیشن یکی از راههایی است که می توان با کمک آن رنج ناشی از دردهای جسمی را به طور چشمگیری تخفیف داد. در این روش به جای گریز از درد می آموزیم که چگونه در کمال آرامش، ذهن خود را به رویداد های درون بدن معطوف کنیم. این اولین قدم درمان است. با این رویکرد هنگامی که با نگرشی متفاوت به درد نظر می کنیم، در می یابیم آن چه را که پیشتر یک توده سفت و تو پر و ناراحت کننده می پنداشتیم در واقع چیز دیگری است. با این نگرش ادراک ما از درد هر لحظه دگرگون می شود. تازه متوجه می شویم آن چه که ما درد می دانیم در واقع احساس فشار، حرارت، سوزش، خارش یا مانند آن است و هر لحظه واژه درد برای ما کم رنگ تر و بی معنی تر می شود.به تدریج در می یابیم که هر درد و رنجی مشتمل بر دو تجربه گوناگون است. یکی خود احساس درد فیزیکی و دیگری مجموعه ای از ذهنیتها و ترسهایی که دورادور این احساس جسمی ما را فرا گرفته اند. اگر از چنگال ذهنیتهای پیرامونی درد خلاص شویم بهتر می توانیم با عامل اصلی و پدید آورنده درد در جسم خود مقابله کنیم.در پی پیدایش هر درد جسمی اگر نتوانیم احساسات پیرامونی مانند احساس گناه، ترس، سرزنش کردن خود و دیگران، نومیدی و اضطراب را از خود دور کنیم این احساسات نه تنها باعث تشدید درد فعلی می شوند بلکه عاملی برای ایجاد بیماریها و درد های تازه تری نیز خواهند شد و این معضل جدید خود سد راه بهبود درد قبلی است. این احساسات جانبی چنان در اعماق وجود ما جای می گیرند که گاه حتی قابل تشخیص نخواهند بود. اگر این احساسات جانبی را مورد توجه قرار دهیم، می بینیم که دردهای جسمی انتخابی نیستند اما درد کشیدن اختیاری است. تمایل طبیعی به دور بودن از درد در ذهن ما به صورت احساس غلق و اضطراب ترجمه می شود و در واقع احساس تعادل درونی خود را در سیلاب سهمگین احساسات از دست می دهیم. حتی پس از بهبودی درد جسمی احساسات پیرامونی درد تا مدتها در درون ما باقی می مانند و به سختی بیرون می روند. در این حالت گاه حتی هاله ای از ترس و وحشت زندگی ما را احاطه خواهد کرد و هر احساس ناگواری را پیام آور سرنوشتی بد یا علامتی از بازگشت درد و رنج خود قلمداد می کنیم.زندگی کردن در زمان حال یکی از مهارتهای مهمی است که در مورد درد نیز اهمیت بسیار دارد. درد را نیز می بایست همان گونه که در زمان حال هست پذیرفت و با آن زندگی کرد. با این روش می توان درد را شناخت و با آن آشتی کرد. می توان در لحظه حضور داشت بی آن که ترس از پیش آمدهای لحظه بعد آرامش ما را بر هم زند. می توان محبت پذیرش و تسلیم را جایگزین محنت رد و انکار کرد. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]