واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: پس از حادثه فيضيه و قيام خونين 15 خرداد 1342، عدهاي از متدينين و چهرههاي موجه بازار تهران ،تنها راه براندازي رژيم را در اقدام مسلحانه عليه عناصر اصلي آن ديدند. لذا تعدادي از اين افراد دست به ترکيب و تلفيق شش هيئت مذهبي مهم و داراي گرايش سياسي از ميان هيئتهاي عزاداري سنتي تهران زدند که نتيجه آن، پديد آمدن حزب مؤتلفه اسلامي بود. اکثر اعضاي اين هيئت ها از مقلدان حضرت امام خميني (ره) بودند، و وجه مشترک آنها نيز پذيرش اسلام به عنوان يک ايدئولوژي سياسي و رهبري و مرجعيت امام خميني (ره) بود. در پي اعتراض حضرت امام به تصويب لايحه کاپيتولاسيون در 21 مهر 43 در مجلس، که اعتراضات مردمي و بسياري از ديگر روحانيون معروف را به همراه داشت، ايشان به ترکيه و سپس نجف، تبعيد شدند و ياران مؤتلفه، پس از کسب اجازه از شوراي روحانيت مراجع جهت اقدام به اجراي حکم شرع، تصميم به ترور انقلابي حسنعلي منصور نخست وزير سر سپرده شاه گرفتند. حسنعلي منصور براي تصويب و اجراي قانون ننگين کاپيتولاسيون تلاش زيادي از خود نشان داد و فرياد حقخواهي امام خميني (ره) در اعتراض به اين قانون را با تبعيد آن حضرت به ترکيه پاسخ گفت. پنجشنبه اول بهمن 1343، ساعت ده صبح، حسنعلي منصور وقتي خواست لايحه اخذ قرارداد بين شرکت ملي نفت ايران با چند شرکت آمريکائي و اروپائي را به مجلس وقت تقديم کند توسط محمد بخارائي از اعضاي موتلفه اسلامي هدف 5 گلوله قرار گرفت و کشته شد. با اعدام انقلابي منصور، محمد بخارايي عامل اعدام به دست مأموران ساواک افتاد و سپس ديگر يارانش نيز دستگير شدند. پس از مدتي، رژيم پهلوي در يک دادگاه فرمايشي اعضاي اين گروه را به اعدام و زندان طولاني مدت محکوم کرد: محمد بخارائي ( اعدام ) - مرتضي نيکخواه ( اعدام ) - رضا صفار هرندي ( اعدام ) - حاج صادق اماني ( اعدام ) - حاج مهدي عراقي ( حبس ابد ) و حبيب ا... عسگري اولادي (حبس ابد) و نيز سيد علي اندرزگو بطور غيابي به اعدام محکوم شد اما شهيد اندرزگو متواري گشت تا اينکه در تاريخ 2 شهريور 57 که در يک درگيري مسلحانه با نيروههاي ساواک در تهران به شهادت رسيد. شهيد صادق اماني در دادگاه دلاورانه از خود و راهي که در پيش گرفته بود دفاع کرد و با اشاره به حوادث خونين 15 خرداد 42 گفت: ما با بررسي اوضاع به اين نتيجه رسيديم که پاسخ به اين مسئله از لوله تفنگ ميتواند خارج شود. سرانجام در سحرگاه 26 خرداد 1344 ش، حاج صادق اماني، محمد بخارايي، مرتضي نيکنژاد و رضا صفارهرندي، چهار فرزند شجاع و برومند اسلام در راه پاسداري از ارزشهاي متعالي اسلام و در مسير پر برکت نهضت امام خميني (ره) جهت برپايي حکومت اسلامي در ايران، عاشقانه شربت شهادت نوشيدند و به لقاءالله نائل آمدند. زندگينامه 4 شهيد فدائيان اسلام محمد صادق اماني شهيد محمد صادق اماني همداني در سال 1309 در تهران متولد شد. وي که از کسبه بازار تهران بود. بنابر بر نقل حاج مهدي عراقي؛ «خودش يک مجتهد بود و قريب 6 هزار حديث از حفظ بود و مربي اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچه هاي زيادي از شاگردانش بودند که روزهاي جمعه بخصوص به آنها درس اخلاق مي داد.» شهيد صادق اماني در گروه شيعيان فعاليت داشت و پس از آن با نظر حضرت امام(ره) به همراه جمعي از ياران اقدام به تاسيس موتلفه اسلامي کرد و پس از مدتي رهبري شاخه نظامي موتلفه را عهده دار شد و طراح عمليات بدر در اجراي حکم الهي درباره حسنعلي منصور بود. وي پس از ده روز از کشته شدن حسن علي منصوريعني روز يازدهم بهمن ماه 1343 در منزل ابوالقاسم رضوي دستگير و به دنبال حکم دادگاه نظامي شاه به همراه همسنگران خود بخارايي، نيک نژاد، صفار هرندي در 1344/3/26 شهيد شد. وي نقش اساسي در رهبري موتلفه بر عهده داشت و در تربيت شاگرداني کوشيد که از جمله ايشان شهيدان اندرزگو، بخارايي، نيک نژاد و صفار هرندي را مي توان نام برد. محمد بخارايي شهيد محمد بخارايي فرزند علي اکبر در سال 1323هـ.ش در جنوب شهر تهران به دنيا آمد او پس از پايان دوره مدرسه با شهيد رضا صفار هرندي دوست صميمي شد و در جلسات حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي اصغر هرندي با اسلام و افکار روشنفکرانه در نهضت امام آشنا گرديد. شهيد اماني تحولي نو در روحيه آنها پديد آورد و شرکت در دوره هاي تمرين مسلحانه روابط آنها را مستحکم کرد. او در عمليات بدر براي به هلاکت رساندن حسنعلي منصور نقش ويژه اي داشت و پس از شليک دو گلوله به طرف منصور، از صحنه بيرون آمد ولي با لغزيدن پاي او روي يخ خيابان در جلوي مسجد سپهسالار سابق (مدرسه شهيد مطهري فعلي) به زمين افتاد و دستگير شد ولي در کلانتري بهارستان به نصيري معدوم با شجاعت و صراحت پاسخ هايي داد که او برآشفت و با عصاي مارشالي به دهانش زد و آن را غرق خون کرد. شهيد بخارايي با اينکه جواني 20 ساله بود ولي در باز جويي ها و بيدادگاه، همگان را از بلاغت و فصاحت و شجاعت خود به تحسين واداشت. شهيد بخارايي در سحرگاه 26 خرداد 1344 همراه سه شهيد ديگر با نشاطي کامل و با فرياد الله اکبر شهادت را پذيرا شد. رضا صفار هرندي شهيد رضا صفار هرندي فرزند علي اکبر در سال 1325 در خانواده اي اهل علم و تبليغ دين به دنيا آمد. برادرش حجت الاسلام حاج شيخ علي اصغر هرندي روحاني آزاده خدوم و مردمي بود که علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد دروازه غار تهران و منبر و تعلميات ديني، مغازه پارچه فروشي داشت و از اين راه زندگاني را اداره مي نمود و نمونه اي از کسب پاکيزه اسلامي را در عمل آشکار مي کرد. وي در مسجد برادرش در امر تبليغ دين و ارتباط با نوجوانان و کشاندن آنها به راه دين فعال بود و همين جا بود که با شهيد محمد بخارايي و شهيد نيک نژاد آشنا شد و با آنها درباره مسائل اسلامي و امر به معروف و نهي از منکر کار مي کرد. با شروع نهضت امام خميني(ره)، او و يارانش، به انجام وظيفه انقلابي رو آوردند و بالاخره در مسير اين نهضت خدايي، با موتلفه اسلامي آشنا شدند و به طرف جهاد مسلحانه رو آوردند. شهيد هرندي روز عمليات اعدام انقلابي منصور پشتيبان شهيد بخارايي بود و توانست پس از پايان عمليات از صحنه بيرون آيد ولي وقتي که مي خواست وسايلش را از خانه بردارد و به اتفاق شهيد نيک نژاد زندگي مخفي را آغاز کند دستگير شد و همراه با همرزمانش شهيد شد. مرتضي نيک نژاد شهيد مرتضي نيک نژاد در سال 1321 در جنوب شهر تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. از نوجواني تدين و تعهد وي همه را تحت تاثير قرار مي داد. وي پس از پايان دوره ابتدائي در بازار تهران به شغل گالش فروشي اشتغال داشت. او با آشنايي با شهيد رضا صفار هرندي در جلسات ديني حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي اصغر هرندي شرکت کرد و با آشنايي با شهيد بخارايي، جمعي صميمي تشکيل دادند و از همين جمع با موتلفه اسلامي آشنا گشتند. وي در جريان عمليات بدر نفر دوم عمليات و پشتيباني کننده شهيد بخارايي بود که پس از اينکه شهيد بخارايي منصور را به سزاي خيانتهايش رساند چند تير شليک کرد که مامورين طاغوت را از توجه به بخارايي منصرف سازد. وي از صحنه عمليات خارج شد ولي به همراه شهيد صفار هرندي دستگير شد. در دادگاه تجديد نظر طاغوت با اينکه مريض و قادر به حرکت نبود اما به دستور رئيس دادگاه نظامي، او را با برانکارد به جلسه آوردند و در حالي که روي نيمکت دراز کشيده بود، او را محاکمه کردند. وي در سحرگاه 26 خرداد 44 در حالي که با چهره اي خندان به سوي چوبه هاي تيرباران مي دويد تکبير گويان و شکرگويان به درجه رفيع شهادت نائل آمد. ک 4 1234/ 1644
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]