تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):لباس پاكيزه غم و اندوه را برطرف مى كند و باعث پاكيزگى نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816295421




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به یاد علیرضا آقابالایی، دلخون باش و دم نزن


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > تهرانی، مهدی  - دیشب او در خواب و در آرامش به سوی معبود رفت . بهار امسال ، آخرین بهار زندگی او شد و او در فصل شکوفه ها قلمش را برای همیشه کنار گذاشت . برای همکاران مطبوعاتی آنهایی که از نزدیک با علیرضا آقابالایی کار کرده اند ، یک چیز همیشه آشکار بود . علیرضا مدام در حال ثابت کردن وجود خویش بود . در واقع او سمبل آن دسته از روزنامه نگاران و نویسندگانی بود ، که علیرغم سابقه در خور ، در نویسندگی و کار در سینما و هم چنین فعالیت های مطبوعاتی ، مجبور بود 10 سال آخر عمرش را ، و هر روز آن را بجنگد و خودش را برای تازه واردان به این عرصه ثابت کند . او سمبل یک مرد شریف و یک فرد مطبوعاتی کارکشته بود که مجبور شده بود برای  آدم های اداری که تنها سابقه شان در مطبوعات گذر کردن یکی دو ساله از زیر تابلوی یک روز نامه بود ؛ به شرح سابقه خود بپردازد تا بتواند برای صندلی خود و بقای خود  بجنگد . برای او دغدغه امنیت شغلی  یک معضل هرروزه بود . بعد از 2 سال بی خبری ، مهر ماه سال 79 او را در دفتر مدیر مسئول روزنامه جام جم دیدم و طبیعی بود که بال در آوردم . صورتش خسته تر از همیشه و ناامید تر از هرروز می نمود . هرچه بود ، جای خوبی دعوت شده بود . کسی او را دعوت کرده بود که خود از 25 سالگی با زیر و بم مطبوعات آشنا بود و با آدم های آن .  با این حال باز هم علیرضا باید می جنگید و خودش را در تحریریه روز نامه جام جم ثابت می کرد . او پای ثابت و افتخار صفحه من در گروه رسانه بود . قلم علیرضا برای نوشتن در باره فیلم های کلاسیک خلق شده بود . تیترهای او درباره جان فورد و سام پکین پا چقدر به دل می چسبید . اگر می خواستم درباره تولد جان وین یادداشتی برایم بنویسد ، احتیاجی به گوشزد کردن زمان و این حرفها نبود ، او نه به مرجعی مراجعه می کرد و نه از کسی چیزی می پرسید . سینمای کلاسیک آمریکا در ذهن او حک شده بود . یک ساعت بعد بود که یادداشت را می آورد ، بدون خط خوردگی و ساق و سالم و با آن خط زیبا و نازنین . بامزه اینجا بود که حاضر بود برای بزرگان سینمای کلاسیک ده صفحه بنویسد اما هرگز حاضر نبود اسم ژان لوک گدار یا فرانسوا تروفو را بیاورد . از امثال آندری وایدا یا حتی آندره تارکوفسکی هم بیزار بود . کافی بود از او خواهش می کردم ، آنهم به زبانی که بلد بودم و از او می خواستم دو خط درباره این ها بنویسد . آن وقت بود که باید تا میدان محسنی پابرهنه می دویدم تا یقه مرا نگیرد . نه اینکه علیرضا این نوع سینما ، سینمای روشنفکرانه یا سینمای معناگرا و یا موج نویی ها را نفهمد . او اعتقاد داشت که فیلم و سینما باید شکوه داشته باشد و این فرانسوی ها آمده اند یک دوربین اکلر 16 میلی متری روی دوششان انداخته اند و آدم شده اند . استنادش هم به دیالوگ گدار در 40 سال پیش بود . بدبخت گدار آن زمان گفته بود ، ما سینما را از دخمه هایی به نام استودیو در آوردیم . و سینمای کلاسیک  دیگر به تاریخ پیوسته است... او به همه چیز به دیده شرافت نگاه می کرد . باری اما علیرضا آقابالایی خودش هم در روزنامه جام جم به تنها تن خویش پایه گذار و بنیان گذار یک نیم صفحه و در برخی روزها ، یک تمام صفحه شد . صفحه ای به نام کنداکتور . علیرضا برای جا افتادن این نیم صفحه از روز اول جنگید تا ایامی که ( دقیقا به خاطر دارم مرداد سال 83) اگر این کنداکتور یک روز بدلیل مسائل فنی و کمبود جا نصفه و نیمه کار شده بود ؛ تلفن های خوانندگان قطع نمی شد و این موقع بود که لبخند رضایت بر لبان او می نشست . اما برای همین ثبات ، او سختی ها و طعنه ها و نیش های زیادی شنید و به روی خود نیاورد . علیرضا رفت ، سارا دختر نازنین او از امشب باید کتاب های پدرش را بخواند . علیرضا دیگر برای او قصه نمی گوید .  اگر برخی مهربانی بلد بودند شاید علیرضا بازهم امروز زنده بود .اگرچه او  شرافت داشت و آقامنش بود . علیرضاهای بعدی  ، در راهند تا در قبر بخوابند و مدیران جوان هم در راهند .کسانی که  با یک تلفن بر صندلی های مدیریت در عرصه مطبوعات می توانند بشینند . و دست برقضا شرکت کردن در مراسم ترحیم رانیز خوب بلدند که هیچ اصلا عاشق این کارند . امروز عصر، صفحه علیرضا را چه کسی در می آورد؟ صفحه ای که او 10 سال برای ثباتش جنگید و بدان شرافت حرفه ای داد . کتابهای شعر علیرضا و فعالیت های سینمایی اش را در این یادداشت ذکر نکردم . خواستم چیزی بنویسم که خود سالها پیش؛ بارها رخ به رخ برایم با دل دردمند گفته بود . شرافت او به یاد ماندنی است . اگر مناعت طبع او را با همه گرفتاری هایش می دانستید . جایش خالی است . خدا او را در 45 سالگی در روز تولد حضرت زینب سلام الله به پیش خود برد ، باشد که با مولایمان سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین محشور باشد .




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن