محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840617731
همه چیز از نظامی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : همه چیز از نظامی raya26th December 2008, 01:42 PMسلام به همه در این تاپیک تیک بیت یا اشعار کامل و زیبای نظامی رو قرار بدین ممنونم :o irandokht26th December 2008, 10:06 PMگفتا که چو خصم یار باشد - با تیغ مرا چه کار باشد ؟ میل دل مهربانم آنجاست - آنجا که دل است جانم آنجاست - شرط است به پیش یار مردن - زو جان ستدن ز من سپردن - چون جان خود اینچنین سپارم - بر جان شما چه رحمت آرم ؟ raya26th December 2008, 11:46 PMپدر در خسروی دیده تمامش نهاده خسرو پرویز نامش irandokht27th December 2008, 02:05 AMنخستین بار گفتش کز کجایی ؟ بگغت از دار ملک آشنایی - بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند ؟ بگفت انده خرند و جان فروشند - بگفتا جان فروشی در ادب نیست - بگفت از عشقبازان این عجب نیست - بگفت از دل شدی عاشق بدین سان ؟ بگفت از دل تو می گویی ,من از جان - بگفت از عشق کارت سخت زار است - بگفت از عاشقی خوش تر چه باشد ؟ raya27th December 2008, 03:11 PMاگر جرمی است اینک تیغ و گردن ز تو کشتن ز من تسلیم کردن irandokht27th December 2008, 11:47 PMهمان بهتر که با آن ماه دلدار نهفته دوستی ورزم پری وار. raya28th December 2008, 07:21 PMگرم شو از مهر و زین کین سرد باش چون مه و خورشید جوانمرد باش irandokht3rd January 2009, 12:03 AMدو دلبر داشتن از یک دلی نیست- دو دل بودن طریق عاقلی نیست مرا از روی تو یک قبله در پیش - تو را قبله هزار از روی من بیش کدامین ساعت از من یاد کردی ؟ کدامین روزم از خود شاد کردی؟ کدامین جامه بر یادم دریدی ؟ کدامین خواری از بهرم کشیدی؟ BOODA3rd January 2009, 12:13 AMفلك جز عشق محرابي ندارد جهان بي خاك عشق آبي ندارد غلام عشق شو كانديشه اين است همه صاحبدلان را پيشه اين است iman game13th January 2009, 07:43 PMزیرنشین علمت کاینات ما بتو قائم چو تو قائم بذات هستی تو صورت پیوند نه تو بکس و کس بتو مانند نه آنچه تغییر نپذیرد توئی وانکه نمردهست ونمیرد توئی تا کرمت راه جهان برگرفت پشت زمین بارگران برگرفت هرکه نه گویای تو خاموش به هرچه نه یاد تو فراموش به غنچه کمر بسته که ما بندهایم گل همه تن جان که بتو زندهایم.. IRAN PARAST17th January 2009, 10:10 AMجوهر شعر، آميزة احساس و خيال است، احساس همچون دانهاي از برون در جان شاعر ميافتد و در نهانگاه دل با شيرة جان پرورده شده، در لحظهاي خجسته به صورت مرواريدي از درياي جان به كناره افكنده ميشود. پس شعر فرزند جان است. شعر حلالزاده، رنگ زمان خود دارد؛ شعر اصيل، آينة روزگاران خويش است. نبض شعر شاعر آگاه، در شادي مردم، شادمانه ميزند و در غم آنها غمگنانه. شاعر اگر فرزند زمان خويشتن باشد، در بزم و سور مردم پايكوبي ميكند و در عزا و سوگ آنها اشك ميريزد. اينكه گفتهاند: «شعر آينة زمان خويش است»، پژواك مغز و دل است، و هماوايي تاريخ و تخيل است. چنين شعري اگر هم در پايانش تاريخ سرايش ننشيند، كلمه كلمة شعر فرياد برميآورد كه در چه سالي، كدام سرزميني و در چه احوالي زاده و سروده شده. توان گفت هر چند آفريدگار شعر، شاعر است، ليكن مايه و الهام بخش آن، مردم و جوهر زندگيست. پس حلالزادگي شعر بسته به پيوند شعر با مردم و زندگيست. شعر شاعر جدا از مردم و خوي كرده به برج عاج فرمانروايان، گل كاغذيست. گل كاغذي ممكن است فريبنده باشد، اما نه رايحة دلانگيز دارد و نه لطافت چشمنواز. گل بايد ريشه در خاك داشته باشد و برگ و ساقه در زير ريزش باران و تابش آفتاب گسترانيده باشد. اين سخن، سخني راست و بهنجار است كه هيچ پديدة هنري ـ از آن جمله شعر ـ در خلأ به وجود نميآيد؛ بلكه حاصل تأثرات هنرمند و شاعر است از عوارض و عوامل بيروني. اما اين، از شگفتيست كه نويسنده و شاعر از يك سو، زير تأثير محيط و فرهنگ اجتماع است و از سوي ديگر، خود، عوامل و عوارض بيروني و محيط را زير تأثير خود دارد: دگرگون ميشود و دگرگون ميكند. پيوند همگن ميان ساخت جامعه و اثر ادبي مقولة «جامعهشناسي ادبي» را پيش مي كشد و محققان را بر آن ميدارد تا به رابطة اثر ادبي و جامعه پرداخته از آثار ادبي، نورتابي بهدست آورده به گذشته بنگرند و به قول پله خانف «معادل اجتماعي اثر ادبي» را پيدا كنند. به نظر ميرسد چنانچه چراغ روشن تحقيق از يافتهها و دادههاي دانش جامعه شناختي در دست باشد، حتا از مجاملهآميزترين مدايح، و از لابهلاي تمجيدها و ستايشها و از زير نه كرسي فلك زير پاي قزل ارسلان نيز ميتوانيم به واقعيتها و حقايق تلخ و شيرين گذشته پي ببريم. بنابراين ضمن اينكه به صراحت بايد بگوييم كه بحث در مقولههاي دستوري، گفتوگو از مباحث بديعي و بلاغي و بافت و ساخت كلام، كشف ظرايف سخن و دقايق معني در آثار ادبي و شعر شاعران هرگز نه بس است و نه بسنده، اضافه ميكنيم كه جاي آن هست كه از اين همه آثار كهن ادبي ـ چاپي و خطي ـ نورتابي به گذشته پيدا كرده، ببينيم پدران و پدربزرگان ما چه گون ميزيستند، چه سان ميگريستند و در سوگ چه ميپوشيدند و در سور چه مينوشيدند ... جامعهشناسي ادبي همين است و حرمت و اهميتش نيز آشكار. اينك به طور گذرا به نظامي و جامعهشناسي شعر او ميپردازيم: ناگفته معلوم است شاعري چون حكيم گنجه كه سخن را چندان ارج مينهد كه آن را نخستين آفريننده ميداند و بيسخن براي جهان آوازهاي نميبيند، او كه منطقيترين و زيباترين تعريف را از شعر بهدست داده، سخن را به كبوتري مانند ميكند كه انديشه بر پر وي بسته شده، او كه علت غايي آفرينش را سخن ميشناسد و شاعر را هزاردستان عرش الهي ميشمارد و سخنپروري را سايهاي از پاية پيغمبري ميبيند و در صف آفريدگان خداوند، شاعر را پس از پيامبران قرار ميدهد، او كه به شاعر آگاه از خويشتن خويش، پايگاهي ميبخشد كه آسمان در برابرش سر تعظيم فرود ميآورد و از اينكه آب و رونق سخن، به دست سخنسرايان سخن فروش پايمال ميشود، خروشي غماگين سر ميدهد ... به يقين، شعر چنين شاعري، لبريز از مايههاي واقعيت و بيانگر حقيقت و عينيت زندگي و منظر و مجلاي بنيادهاي ديد و شناخت جامعه خواهد بود از نوع: هستيشناسي، جهانبيني، انسانشناسي، انديشههاي ديني و اجتماعي، آداب و رسوم و اخلاقيات و سياست و اقتصاد، و در يك كلمه، هر آنچه به گونهاي زنده با آدمي بستگي و با جامعه پيوستگي دارد. هستيشناسي ـ عصر نظامي و به تبع، خود نظامي در برابر چيستان هستي همچنان متحير است: در اين چنبر گشايش چون نماييم چو نگشادش كسي، ما چون گشاييم خسرو شيرين نظامي نيز همچون گذشتگان ميبيند كه «كس نيست كه اين گوهر تحقيق بسفت» و «زين تعبيه جان هيچكس آگه نيست» لذا به ناتواني خويش و قصور دانش انسان اعتراف كرده ميگويد: چون وضع جهان ز ما محال است چونيش برونتر از خيال است در پردة راز آسماني سريست ز چشم ما نهاني چندان كه جنيبه رانم آنجا پي برد نميتوانم آنجا ليلي و مجنون، تصحيح ثروتيان، ص 42 لذا حكم اين است: نه زين رشته سر ميتوان تافتن نه سر رشته را ميتوان يافتن اقبال نامه و: همه در كار خويش حيراناند چاره جز خامشي نميدانند هفت پيكر و هر چند از جهت اين سرگشتگي و ناتواني در برابر اسرار آفرينش به خيام نزديك ميشود كه: با عاجزي چنين كه ماييم اسرار فلك كجا گشاييم ليلي و مجنون اما با اعتقاد به ذات پروردگار خود را از اين درياي تحير به پاياب تدين ميكشاند و در مقابل سامان و هنجار آفرينش و آفريدگار، سر فرود ميآورد كه: اين هفت حصار بركشيده بر هزل نـبـاشـد آفريده ليلي و مجنون، ص 40 و اين تعبيريست از بيان قرآن كه: «ربنا ما خلقت هذا باطلا» و اعتقاد نظامي است كه هستي را ياوه نميبيند و آدمي را دُرّ و «گهر تاج هستي» ميشمارد و آفريده بر اصلي و هستي پذيرفته براي غايتي ميبيند و ميگويد: كار من و تو بدين درازي كوتاه كنم كه نيست بازي ديباچة ما كه درنورد است نز بهر هوي و خواب و خورد است و زير و بم نواي اين ابيات با حرف حرف آية «افحسبتم انما خلقناكم عبثاً ...» (115 ـ مؤمنون) همنوايي دارد. تقدير و سرنوشت ـ نظامي از اينكه ميبيند بسيار سختكوشيها و تدبيرها، به پيروزي و فرجام خجسته نميانجامد و از سوي ديگر بسا كه رنج نابرده به گنج ميرسند به تقدير دل ميبندد و قضا را بر همه چيز حاكم ميشمارد: گر كني صد هزار بازي چست نخوري بيش از آنكه روزي توست هفت پيكر و يا: به دريا در آن كس كه جان ميكند هم آن كس كه در كوه كان ميكند كس از روزي خويش درنگذرد به اندازة خويش روزي خورد اقبالنامه، تصحيح وحيد دستگردي، 155 اعتقاد اين است كه در روز جامبخشان، بدروزي و بهروزي بر پيشاني هر كسي رقم خورده: چو دولت دهد بر گشايش كليد ز سنگ سيه گوهر آيد پديد اقبال نامه، ص 26 در مقابل سرنوشت جز تسليم راهي نيست و از سرشت گريز و گزيري نه، بيان اين عقيده گاه چندان صراحت پيدا ميكند كه بوي جبر محض شنيده ميشود: سرشت مرا كافريدي ز خاك سرشته تو كردي ز ناپاك و پاك اگر نيكم و گر بدم در سرشت قضاي تو اين نقـش در من بهشت شرفنامه، تصحيح وحيد، 12 و: جز اين نيستم چارهاي در سرشت كه سر برنگردانم از سرنوشت گر آسوده، گر ناتوان ميزيم چنان كافريدي چنان ميزيم شرفنامه، ص 8 و در يكجا، در مقابل سؤال مقدر، كه «گر حكم همانست كه رفته، آدمي چه ميخواهد و چه ميكند؟» با طنزي رقيق ميگويد: به حكمي كه آن در ازل راندهاي نگردد قلم زان چه گرداندهاي وليكن به خواهش من حكم كش كنم زين سخنها دل خويش خوش شرفنامه، ص 9 ناپايداري جهان ـ نظامي دنيا را گذران و نادل بستني ميبيند: جملة دنيا ز كهن تا به نو چون گذرنده است نيرزد دو جو مخزن الاسرار، 188 و: خيز و بساط فلكي درنورد زان كه وفا نيست در اين تخت نرد مخزن الاسرار، 189 چون دنيا هماره، دادههايش را به سماجت باز پس ميگيرد، پس همان سان كه حضرت علي (ع) فرموده بايد اين عجوزه را كه در عقد بسي داماد است سه طلاق گفت: آن كيست كه او ستدت نينداخت و آن پر شده چيست كو نپرداخت غوليست جهان فرشتهپيكر تسبيح به دست و تيغ در بر هان نفريبد اين عجوزت چون خود نكند كبود و كوزت ليلي و مجنون، 328 نظامي در اين گونه موارد به گونهاي زهد سناييوار ميگرايد و سعادت را در گسستن ميداند: خط به جهان دركش و بيغم بزي دور شو از دور و مسلم بزي مخزن الاسرار، 190 و سرانجام اين بيت را ميگويد: ما ز پي رنج پديد آمديم نه ز پي گفت و شنيد آمديم مخزن الاسرار، 178 كه آية «لقد خلقنا الانسان في كبد» را به ياد ميآورد؛ با اين بينش، نظامي راه فلاح و رستگاري را در سبكباري ميداند: اي كه در اين كشتي غم جاي توست خون تو در گردن كالاي توست بار در افكن كه عذابت دهد پيشترك زان كه به آبت دهد مخزن الاسرار، 189 و : رخت رها كن كه گران رو كسي گر سبكي زود به منزل رسي مخزن الاسرار، 196 و اين ابيات عبارت معروف: «نجا المخفون و هلك المثقلون» را فرا ياد ميآورد. تأثير چرخ نظامي، گرچه گاه دست فلك را در كارسازيها و سعادتبخشيها باز گذاشته و گفته: چون فلكت طالع مسعود داد عاقبت كار تو محمود باد مخزن الاسرار، ص 73 و: فلك چون كارسازيها نمايد نخست از پرده بازيها نمايد خسرو و شيرين، 200 اما جاي جاي، آسمان و ستارگان و چرخ و دهر را در احوال آدمي و زمينيان بيتأثير ميداند: دهر مگو كرد بد اي نيك مرد دهر به جاي من و تو بد نكرد باده تو خوردي گنه زهر چيست جرم تو كردي خلل دهر چيست مخزن الاسرار، ص 243 مردم و حاكميت از وراي آثار نظامي، تصوير مردم روزگار را ـ اگر محو و مات، و اگر نه صاف و شفاف ـ ميتوان ديد. در پايان يك حكايت از مخزن الاسرار، نظامي، سفرة دل پر دردش را گسترده و از روزگار خويش كه در آن «مردمي» ناياب و «مردان ناب» گم شدهاند، چنين بيان ميكند: صحبت نيكان ز جهان دور گشت خوان عسل خانة زنبور گشت دور نگر كز سر نامردمي بر حذرند آدمي از آدمي چون فلك از دور سليمان بريست آدمي آنست كه اكنون پريست با نفس هر كه درآميختم مصلحت آن بود كه بگريختم ساية كس فر همايي نداشت صحبت كس بوي وفايي نداشت مخزن الاسرار، ص 6 و 135 در چنين روزگاري كه درها بر پاشنة خبركشي و جاسوسي ميچرخد، نظامي، مصلحت انديشانه و خيرخواهانه به ياران و دوستداران خود سفارش ميكند كه راز دل و درد درون را در سينه نهفته دارند: به خلوت نيزش از ديوار درپوش كه پر باشد پس ديوارها گوش خسرو و شيرين ترديدي نيست كه در روزگار نظامي شحنه و عسس از سويي، و دور و نزديك از سوي ديگر، چراغ خبركشي به دست، و براي جستوجو، تا پستوي خانة مردم را هم ميكاويدند. و نظامي كه ساية شوم ناامني را همه جا ميديد، سفارش ميكرد: لب مگشا گرچه در او نوشهاست كز پس ديوار بسي گوشهاست مخزن الاسرار، ص 241 نظامي در شعر تصوير ميكند كه در چنين حال و هوايي، هرچه بگويي بر تو وبال آيد و تو چنان باشي كه هر لحظه شلاق محتسبي بر گردة تو فرود آيد، و لذا زندگاني را خالي از لطف و شيريني مييابد و صميمانه توصيه ميكند كه مبادا ناگفتنيها را بگويي كه بسا زبان سرخ سرسبز بر باده داده: راحت اين پند به جانها درست كافت سرها به زبانها در است سر طلبي تيغ زباني مكن روز نئي رازفشاني مكن مخزن الاسرار، ص 240 far_2218th June 2009, 09:02 PMفلك جز عشق محرابي ندارد جهان بي خاك عشق آبي ندارد غلام عشق شو كانديشه اين است همه صاحبدلان را پيشه اين است far_2218th June 2009, 09:07 PMدر پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمیتوان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمیشود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشدهاست. از استاد بزرگ گنجه شش گنجینه در پنج بحر مثنوی (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) جهان را یادگار است که مورد تقلید شاعران زیادی قرار گرفتهاست، ولی هیچکدام از آنان نتوانستهاند آنطور که باید و شاید از عهده تقلید برآیند. این شش دفتر عبارتاند از: مخزن الاسرار (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند D 8%B 1%D 8%A 7%D 8%B 1)، خسرو و شیرین (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند %DB%8C%D 9%86)، لیلی و مجنون (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند %D 9%88%D 9%86)، هفت پیکر (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند)، شرفنامه (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) و اقبالنامه (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 86%D 8%A 7%D 9%85%D 9%87&action=edit&redlink=1) که همگی نشان دهنده هنر سخنوری و بلاغت گوینده توانا آن منظومه هاست. گرفت شده از ویکی پدیا far_2222nd June 2009, 10:46 PMمژده كه ايام غم نخواهد ماند چنان نماد و چنين نيز نخواهد ماند من ار چه در نظر يار خاكسار شدم رقيب نيزچنين محترم نخواهد ماند raya23rd August 2010, 01:03 PMفهرست کش نشاط اين باغ بر ران سخن چنين کشد داغ کانروز که مه به باغ ميرفت چون ماه دو هفته کرده هر هفت گل بر سر سرو دسته بسته بازار گلاب و گل شکسته زلفين مسلسلش گرهگير پيچيده چو حلقههاي زنجير در ره ز بنياسد جواني ديدش چو شکفته گلستانی شخصي هنري به سنگ و سايه در چشم عرب بلند پايه بسيار قبيله و قرابات کارش همه خدمت و مراعات گوش همه خلق بر سلامش بخت ابنسلام کرده نامش هم سيم خدا و هم قوي پشت خلقي سوي او کشيده انگشت از ديدن آن چراغ تابان در چاره چو باد شد شتابان آگه نه که گرچه گنج بازد با باد چراغ در نسازد چون سوي و طنگه آمد از راه بودش طمع وصال آن ماه مه را نگرفت کس در آغوش اين نکته مگر شدش فراموش چاره طلبيد و کس فرستاد در جستن عقد آن پريزاد تا ليلي را به خواستاري در موکب خود کشد عماري نيرنگ نمود و خواهش انگيخت خاکي شد و زر چو خاک ميريخت پذرفت هزار گنج شاهي وز رم گله بيش از آنکه خواهي چون رفت ميانجي سخنگوي در جستن آن نگار دلجوي خواهش کريي بدست بوسي ميکرد ز بهر آن عروسي هم مادر و هم پدر نشستند واميد در آن حديث بستند گفتند سخن به جاي خويش است ليکن قدري درنگ پيش است کاين تازه بهار بوستاني دارد عرضي ز ناتواني چون ماه ز بهيش باز خنديم شکرانه دهيم و عقد بنديم اين عقد نشان سود باشد انشاء الله که زود باشد اما نه هنوز روزکي چند ميبايد شد به وعده خرسند تا غنچه گل شکفته گردد خار از در باغ رفته گردد گردنش به طوق زر درآريم با طوق زرش به تو سپاريم چون ابنسلام ازان نيازي شد نامزد شکيب سازي مرکب به ديار خويشتن راند بنشست و غبار خويش بنشاند ساحره26th August 2010, 07:57 PMمناجات به درگاه باري عز شأنه بزرگا بزرگی دها بی کسم توئی یاوری بخش و یاری رسم نیاوردم از خانه چیزی نخست تو دادی همه چیز من چیز توست چو کردی چراغ مرا نور دار ز من باد مشعل کشان دور دار به کشتن چو دادی تنومندیم تو ده ز آنچه کشتم برومندیم گریوه بلند است و سیلاب سخت مپیچان عنان من از راه بخت ازین سیل گاهم چنان ده گذار که پل نشکند بر من این رودبار عقوبت مکن عذر خواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم سیاه مرا همه تو گردان سپید مگردانم از درگهت ناامید سرشت مرا که آفریدی ز خاک سرشته تو کردی به ناپاک و پاک اگر نیکم و گر بدم در سرشت قضای تو این نقش در من نبشت خداوند مائی و ما بندهایم به نیروی تو یک به یک زندهایم هر آنچ آفریده است بیننده را نشان میدهند آفریننده را مرا هست بینش نظرگاه تو چگونه نبینم بدو راه تو تو را بینم از هر چه پرداخته است که هستی تو سازنده و او ساخته است همه صورتی پیش فرهنگ و رای به نقاش صورت بود رهنمای بسی منزل آمد ز من تا به تو نشاید تو را یافت الا به تو اساسی که در آسمان و زمیست به اندازهٔ فکرت آدمیست شود فکرت اندازه را رهنمون سر از حد و اندازه نارد برون به هر پایهای دست چندان رسد که آن پایه را حد به پایان رسد چو پایان پذیرد حد کاینات نماند در اندیشه دیگر جهات نیندیشد اندیشه افزون ازین تو هستی نه این بلکه بیرون ازین بر آن دارم ای مصلحت خواه من که باشد سوی مصلحت راه من رهی پیشم آور که فرجام کار تو خشنود باشی و من رستگار جز این نیستم چارهای در سرشت که سر برنگردانم از سرنوشت نویسم خطی زین نیایشگری مسجل به امضای پیغمبری گواهی درو از که ؟ از چار یار که صد آفرین باد بر هر چهار نگهدارم آن خط خونی رهان چو تعویذ بر بازوی خود نهان در آن داوریگاه چون تیغ تیز که هم رستخیز است و هم رسته خیز چو پران شود نامهها سوی مرد من آن نامه را بر گشایم نورد نمایم که چون حکم رانی درست بر این حکم ران وان دیگر حکم تست امیدم به تو هست از اندازه بیش مکن ناامیدم ز درگاه خویش ز خود گر چه مرکب برون راندهام به راه تو در نیم ره ماندهام فرود آر مهدم به درگاه خویش مگردان سر رشته از راه خویش ز من کاهش و جان فزون ز تو نشان جستن از من نمودن ز تو چو بازار من بی من آراستی بدان رسم و آیین که میخواستی ز رونق مبر نقش آرایشم نصیبی ده از گنج بخشایشم چه خواهی ز من با چنین بود سست همان گیر نابوده بودن نخست مرا چون نظر بر من انداختی مزن مقرعه چون که بنواختی تو دادی مرا پایگاه بلند توأم دست گیر اندرین پای بند چو دادیم ناموس نام آوران بده دادم ای داور داوران سری را که بر سر نهادی کلاه مبند از درپای هر خاک راه دلی را که شد بر درت راز دار ز دریوزهٔ هر دری باز دار نکو کن چو کردار خودکار من مکن کار با من به کردار من نظامی بدین بارگاه رفیع نیارد به جز مصطفی را شفیع raya7th October 2010, 03:50 AMخداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید مده ناخوب را بر خاطرم راه بدار از ناپسندم دست کوتاه درونم را به نور خود برافروز زبانم را ثنای خود در آموز به داودی دلم را تازه گردان زبورم را بلند آوازه گردان عروسی را که پروردم به جانش مبارک روی گردان در جهانش چنان کز خواندنش فرخ شود رای ز مشک افشاندش خلخ شود جای سوادش دیده را پر نور دارد سماعش مغز را معمور دارد مفرح نامهی دلهاش خوانند کلید بند مشکل هاش دانند معانی را بدو ده سربلندی سعادت را بدو کن نقشبندی به چشم شاه شیرین کن جمالش که خود بر نام شیرینست فالش نسیمی از عنایت یار او کن ز فیضت قطرهای در کار او کن چو فیاض عنایت کرد یاری بیارای کان معنی تا چه داری ساحره29th October 2010, 12:04 PMدر نعت رسول اكرم تخته اول که الف نقش بست بر در محجوبه احمد نشست حلقه حی را کالف اقلیم داد طوق ز دال و کمر از میم داد لاجرم او یافت از آن میم و دال دایره دولت و خط کمال بود درین گنبد فیروزه خشت تازه ترنجی زسرای بهشت رسم ترنجست که در روزگار پیش دهد میوه پس آرد بهار کنت نبیا چو علم پیش برد ختم نبوت به محمد سپرد مه که نگین دان زبرجد شدست خاتم او مهر محمد شدست گوش جهان حلقه کش میم اوست خود دو جهان حلقه تسلیم اوست خواجه مساح و مسیحش غلام آنت بشیر اینت مبشر به نام امی گویا به زبان فصیح از الف آدم و میم مسیح همچو الف راست به عهد و وفا اول و آخر شده بر انبیا نقطه روشنتر پرگار سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2485]
صفحات پیشنهادی
همه چیز از نظامی
View Full Version : همه چیز از نظامی raya26th December 2008, 01:42 PMسلام به همه در این تاپیک تیک بیت یا اشعار کامل و زیبای نظامی رو قرار بدین ممنونم :o ...
View Full Version : همه چیز از نظامی raya26th December 2008, 01:42 PMسلام به همه در این تاپیک تیک بیت یا اشعار کامل و زیبای نظامی رو قرار بدین ممنونم :o ...
از همه چیز گذشتگان
همه چیز از نظامی-View Full Version : همه چیز از نظامی raya26th December 2008, ... چو نگشادش كسي، ما چون گشاييم خسرو شيرين نظامي نيز همچون گذشتگان ميبيند كه .
همه چیز از نظامی-View Full Version : همه چیز از نظامی raya26th December 2008, ... چو نگشادش كسي، ما چون گشاييم خسرو شيرين نظامي نيز همچون گذشتگان ميبيند كه .
تاثیر آلودگی هوا بر نظامی گنجوی
آلودگی این روزهای پایتخت همه چیز را به هم ریخته است و این بههم ریختگی بر حوزهی کتاب نیز تاثیر گذاشته است.قرار بود امروز مجموعه درسگفتارهایی دربارهی نظامی ...
آلودگی این روزهای پایتخت همه چیز را به هم ریخته است و این بههم ریختگی بر حوزهی کتاب نیز تاثیر گذاشته است.قرار بود امروز مجموعه درسگفتارهایی دربارهی نظامی ...
همه گزینه های اوباما برای افغانستان
چه از نظر زمانی و چه از بعد نظامی قرار بر این بود که همه چیز محدود باشد. ... لیبی کشوری که قبایلی متفاوت دارد و البته گزینه های سیاسی چندانی هم برای ... كارشناسان ...
چه از نظر زمانی و چه از بعد نظامی قرار بر این بود که همه چیز محدود باشد. ... لیبی کشوری که قبایلی متفاوت دارد و البته گزینه های سیاسی چندانی هم برای ... كارشناسان ...
همه چیز یا هیچ چیز
همه چیز یا هیچ چیز-بین الملل gt; خاورمیانه - نگاهی به حمله زمینی رژیم صهیونیستی به ... آمارها حاکی از آن است که پانزده تا بیست هزار نفر در شاخه نظامی حماس حضور دارند.
همه چیز یا هیچ چیز-بین الملل gt; خاورمیانه - نگاهی به حمله زمینی رژیم صهیونیستی به ... آمارها حاکی از آن است که پانزده تا بیست هزار نفر در شاخه نظامی حماس حضور دارند.
همه چیز درباره ملا عمر و بن لادن
همه چیز درباره ملا عمر و بن لادن نقل می کنند که در جریان یکی از جنگها و درگیریها ... را مورد تحریم اقتصادی و نظامی قرار داد و این قانون هر ساله توسط رئیس جمهور آمریکا ...
همه چیز درباره ملا عمر و بن لادن نقل می کنند که در جریان یکی از جنگها و درگیریها ... را مورد تحریم اقتصادی و نظامی قرار داد و این قانون هر ساله توسط رئیس جمهور آمریکا ...
همه چیز درباره انتخابات پارلمانی عراق و آرایش نیروها برای ...
همه چیز درباره انتخابات پارلمانی عراق و آرایش نیروها برای تشکیل دولت بعدی ... به شدت از ایران انتقاد می کرد و مدعی بود تهران از گروه های شبه نظامی شیعه حمایت می ...
همه چیز درباره انتخابات پارلمانی عراق و آرایش نیروها برای تشکیل دولت بعدی ... به شدت از ایران انتقاد می کرد و مدعی بود تهران از گروه های شبه نظامی شیعه حمایت می ...
سردار علایی: زمان تدوین قطعنامه، همه چیز به نفع عراق بود اما زمان ...
سردار علایی: زمان تدوین قطعنامه، همه چیز به نفع عراق بود اما زمان تصویب قطعنامه ... ایران از منظر نظامی در اوج قدرت بود و در واقع در شرایط برتر قرار داشت و توانسته بود ...
سردار علایی: زمان تدوین قطعنامه، همه چیز به نفع عراق بود اما زمان تصویب قطعنامه ... ایران از منظر نظامی در اوج قدرت بود و در واقع در شرایط برتر قرار داشت و توانسته بود ...
بولتون: همه چیز تمام شد باید به ایران حمله کنیم
بولتون: همه چیز تمام شد باید به ایران حمله کنیم این نومحافظه کار آمریکایی اضافه ... نظامی تنها راه باقیمانده برای منع دسترسی این کشور به تسلیحات هسته ای است.
بولتون: همه چیز تمام شد باید به ایران حمله کنیم این نومحافظه کار آمریکایی اضافه ... نظامی تنها راه باقیمانده برای منع دسترسی این کشور به تسلیحات هسته ای است.
همه چیز درباره جنگ داخلی آمریکا
ما شاهدیم که نظامی در لیبی وجود دارد که همه چیز را نابود میکند، همه را میکشد و این ممکن است جنگ را ... قذافی تسلیم نشود، جنگ داخلی حتمی است · برنامه کنسرت های ...
ما شاهدیم که نظامی در لیبی وجود دارد که همه چیز را نابود میکند، همه را میکشد و این ممکن است جنگ را ... قذافی تسلیم نشود، جنگ داخلی حتمی است · برنامه کنسرت های ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها