واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سخنران: علياكبر رشاد موانع فرهنگي توليد علم
خبرگزاري فارس: مراد از موانع، هرگونه عامل سلبي و ايجابي است كه سبب ركود و فتور در نوآوري علمي است؛ از باب تسامح به عدم مقتضي نيز مانع اطلاق ميكنيم. موانع نوآوري و توليد علم به جهات گوناگوني قابل تقسيم و طبقهبندي است.
بسمالله الرّحمن الرّحيم. ابتدا يك تعريف و تقسيم را راجع به موانع توليد علم و نظريهپردازي در قلمرو خصوصاً علوم انساني و احياناً عامتر عرضه ميكنم، سپس به بعضي از موانع از باب نمونه اشاره خواهم كرد.
مراد از موانع، هرگونه عامل سلبي و ايجابي است كه سبب ركود و فتور در نوآوري علمي است؛ از باب تسامح به عدم مقتضي نيز مانع اطلاق ميكنيم. موانع نوآوري و توليد علم به جهات گوناگوني قابل تقسيم و طبقهبندي است، من در تحقيقي كه از سال گذشته تحت عنوان «موانع نوفهمي و نظريهپردازي ديني» در دست دارم، موانع را به ده جهت تقسيم كردم؛ ازجمله، تقسيم به انفسي و دروني؛ يعني عاملهاي سلبي كه از خصائل و خصائص محققين برميخيزد، از وضعيت معرفتي و روحي و خلقي محققين برخاسته است و در مقابل آن، آفاقي و بروني؛ يعني موانعي كه به محقق مربوط نميشود، به شرايط اجتماعي، سيستم مديريتي، ساختار و سياستها بازميگردد.
تقسيم ديگر همانطور كه از تعريف برآمد، موانع سلبي و ايجابي است؛ وجود مانع يا فقد مقتضي. تقسيم سوم، به موانع سببي و مسببي و موانعي كه نقش عيني و شأن معلولي دارند و احياناً تقسيم موانع، به نحو ماهوي به موانع فرهنگي، مديريتي و اخلاقي و امثال اينها.
طبعاً اين تقسيمات، ما را در تعريف و تجزيه موانع و مطالعه دقيق راهكارهاي هريك از آنها ياري خواهد نمود. بخشي از موانع كه تأثير عمدهاي را در ركود علمي و زوال توليد علم و از بين بردن نشاط علمي در يك جامعه خواهد گذاشت موانع فرهنگي است؛ موانع فرهنگي را من اينگونه تعريف ميكنم: «عوامل سلبي يا ايجابي كه بهصورت عرف و يا عادات ملّي يا سلايق و علايق صنفي كه به شبه طبيعت ثانوي يا قاعده نقضناپذير درآمده تعبير شده و در برابر پيدايش و گسترش علوم و نظرات ايجاد مقاومت ميكند.» ازجمله موانع فرهنگي، گسست تاريخي است كه ما به آن مبتلا شدهايم؛ يعني ما هويت علمي خودمان را گم كردهايم؛ از گذشته علمي خود بريدهايم، بهخصوص در دانشگاهها شما اگر مراجعه كنيد مشاهده خواهيد كرد كه صاحبنظران و صاحبان آثار علمي در حوزة علوم انساني متأسفانه از سوابق علمي كشور و اين جامعه و امت بياطلاع هستند، آنچه در خيال دارند و فراچنگ دارند همه معمولات و مطالب و محفوظاتي است كه از ديگران اخذ كردهاند، و نسبت به مفاهيم و معارف عميق و دقيق و خودي با ريشة تاريخي بسيار طولاني غافل و احياناً جاهل هستند. به همين جهت با بعضي نظريهها و معارف و يا بعضي از مكاتب و مناظر كه مواجه ميشوند با تعجب و شگفتي برخورد ميكنند كه عجب چنين چيزي را در گذشته كساني گفته بودند. در ديگر حوزهها هم حتي تصور ميكنم اين حرف صادق است يعني اينكه ما كلاً و مطلقاً تربيت سنتي و فلسفي را كنار گذاشتهايم و اين معلوم نيست كه كار دقيق و درستي باشد. ايران پيشكسوت تاريخي علوم انساني در جهان است و ذخاير عميق، غني، دقيق و قويمي كه ما در متون كهنمان داريم، سرمايههاي عظيمي است كه مغفول مانده است. يادم هست كه مرحوم علامه جعفري(رض) مكرر ميگفت كه تمام آرا و نظريههاي علوم انساني در ادبيات فارسي نهفته است و اگر جمعي باشند كه با من كار كنند من حاضرم همه اين نظريهها را از همين ادبيات فارسي و از خلال اشعار بيرون بكشم و همين اواخر قبل از ارتحال ايشان كه خدمتشان رفته بودم با عصبانيت گفت: «من هرچه ميگويم هيچكس گوش نميكند ما همه اينهايي را كه ديگران ميگويند در همين ادبيات خودمان نهفته داريم.» به ايشان عرض كردم كه ما هم يك جمعي را ساماندهي ميكنم كه با تخصصهاي متنوع خدمت شما باشند و شروع كنيم ادبيات را با اين نگاه مطالعه كنيم. ما هم با بعضي از دوستان صحبت كرديم كه متأسفانه ايشان ارتحال يافتند و اين فرصت از دست رفت.
در منابع تفسيري قرآن، معارف بسياري نهفته است. بسياري از افكار، ديدگاهها، نظريهها كه گاه نو انگاشته ميشوند را مفسران ما از آيات استخراج و تبيين كردهاند ولي با نگاه علمي امروز از باب استقراء، اين ديدگاهها و نظريهها، و تنقيح و ارائة دقيق و به زبان علمي و خصوصاً به زبان زمان، به اين معارف و ذخاير نگاه نميشود، درنتيجه علوم در معارف و متون ما كه ميتواند بسيار امروز براي ما كارساز باشد، خفته و نهفته است. بعد گاه كساني از مسئولين مراجعه ميكنند كه چه كنيم درحاليكه ذخيره و خزانه پر است اما مراجعه نميشود.
فقدان طلب و تقاضا مانع فرهنگي ديگر است، كدام مسئول تصميمگير در اين كشور پيش از اينكه بخواهد تصميم بگيرد به يك متخصص علوم انساني در حوزة مرتبط مراجعه ميكند؟ وزارت مسكن ما كي به يك جمع اهل نظر در حوزة علوم انساني خصوصاً كساني كه در اين حوزه با نگاه ديني صاحبنظر هستند، مراجعه ميكند كه معماري و شهرسازي و باغآرايي ما بر چه اساس و چگونه باشد؛ و در حوزة اقتصاد ما چه ميزان متوليان امور ما، وزارت اقتصاد و دارايي، سيستم بانكي و دستگاههاي تصميمگير و مجري حوزة اقتصاد و تجارت و بازرگاني ما، به اهل نظر مراجعه ميكنند و چقدر خودشان اهل نظر هستند؟ كافي است شما به فهرست كساني كه توليت امور را در حوزههاي علمي و البته غيرانساني دارا هستند، مراجعه كنيد و تخصصهاي آنها را با مسئوليتشان بسنجيد. از آغاز پيروزي انقلاب، البته سالهاي اول را قبول داريم كه شرايط خاصي بوده، اسامي ديپلماتهاي ما كه بهعنوان سفير به كشورها رفتند را فهرست كنيد و تحصيلات آنها را ببينيد، كه چقدر با تخصصي كه بايد داشته باشند ارتباط دارد و تا چه اندازه به علوم سياسي و اسلامي آشنايي دارند؛ پزشك است، ميشود وزير، مهندس است ميشود سفير و به همين ترتيب. همه اينها جايگاه خودشان را دارند اما در امر مديريت و مناسبات و تنظيم روابط و مسائل اجتماعي و سياسي در اين حوزهها، به متخصص در حوزة علوم انساني نياز داريم، اما چنين نيست.
تصميمگيريهايي كه انجام ميشود و متأسفانه تحقق پيدا ميكند، اگر با مبادي نظري و معقول ما سنجيده شود مشاهده ميشود كه تفاوت چقدر زياد است. نظام بانكي ما چگونه عمل ميكند؟ براساس قانوني كه در كوران انقلاب و در آغاز تصدي امر جامعه و حكومت و سياست بهعنوان يك كار مقطعي و مبتني بر احكام اضطراري و ثانوي تنظيم شده، قانون بانكداري بدون ربا؟؛ اين در يك مقطعي بوده كه ما استنباط نميكرديم، چون حكم و كل را كسي از ما سئوال نميكرد، و مسئوليت نظام بانكي با ما نبود، فقيه ما مطالعه و آگاهي نداشت و افتاء نكرده بود. در يك موقعي اين كار شده بود، هنوز هم اين سيستم دارد انجام ميشود و اجرا هم ناقص است و عملاً خيلي از مردم ربا ميخورند، آيا نميتوانستيم در اين 27 سال يك سيستم و مدل بانكداري اسلامي طراحي كنيم كه مبتني بر مباني خودمان باشد و براساس منطق اجتهاد استنباط شده باشد، و مطابق با فقه زنده و فعال و كارساز و ادارهكننده باشد؟ ميتوانستيم؛ البته در اينجا من لازم ميدانم كه از فقيهان هم گله كنم ولي بيشتر از مديران چون به فقيهان اصلاً مراجعه نميشود. ما فقيه نيستيم، ولي در مقام اجرا مشكلات سيستمهاي بانكي را گفتيم و هم مدل و الگوي بديل پيشنهاد داديم، يك نفر از عناصر بانكي كه مطلع هستند كه اين تحقيقات هم انجام شده و محققان اين تحقيقات را هم ميشناسند، مراجعه نكرده كه شما چه ميگوييد؟ و چگونه ميشود اين مدل بانكداري اسلامي را پياده كرد؟
سومين مانع، خودباختگي و غيرپرستي و شيفتگي نسبت به نظريهها و ديدگاههاي غيرخودي است كه به يك بيماري و آسيب و يك مانع فرهنگي دروني تبديل شده و هرآنچه را كه از بيرون فراميرسد علمي و هر تحقيقي كه ارجاع به متون غيرفارسي و احياناً غيرعربي داشته باشد علمي ميپنداريم. شما بهترين مطلب را ارائه كرده باشيد اما ارجاع انگليسي نداشته باشد علمي نيست و اين يك آفت و مشكل است. يعني اينكه اگر خود شما توليد كرديد ارزش ندارد اما اگر توليدات ديگران را وام گرفتيد و عرضه كرديد اين كار ارزش دارد و علمي است.
چهارمين آسيبديدگي، عنصر اعتماد بهنفس در افق ملي، و همچنين در همه افراد جامعه است.
پنجمين مانع، اسطوره شدن نوابغ و اين توهم كه فقط نابغه نوآور است؛ كه اين چنين نيست. همه نابغهاند و بايد نبوغ آنها كشف شود. ما دو شخصيت بزرگ متفكّر و مقلّد علم در عصر خودمان داريم، شهيد صدر و شهيد مطهري، شهيد صدر نابغه است اما بهنظر من شهيد مطهري نابغه نيست اما توليد شهيد مطهري بيش از شهيد صدر است. شهيد صدر به استناد نبوغش متفاوت حرف ميزند، اما شهيد مطهري غنيتر حرف ميزد. لهذا اين تصور كه حتماً كسي بايد نابغه باشد تا توليد علم كند مانع بزرگي است و پيشاپيش افراد را از كار بازميدارد.
ششمين مانع، حجاب معاصرت؛ تا كسي زنده است به او توجه نميشود، چون معاصر است. براي فردي كه از دنيا رفت بنياد تأسيس ميكنيم و هرچه با او فاصله ميگيريم تازه ميفهميم كه چه كسي است.
هفتمين مانع، سنتزدگي، كهنهگرايي و ميراثپرستي؛ ضمن اينكه من بهشدّت ملتزم هستم به ميراث علمي خودي؛ اما افراط در آن هم مانع است. هرآنچه داريم مقدس است.
هشتمين مانع، شخصيتزدگي و پيرپرستي؛ جوانها گاهي حرفهاي دقيقتري ميگويند؛ گاهي بعضي جوانها حرف دارند، بايد حرفهاي آنها را شنيد. فقر جرأت و خود سانسوري كه به اختناق سفيد تعبير ميكنم.
نهمين مانع، فقر سنت نقد و تضارب آرا؛ و دهمين مانع سياست زدگي است؛ هرچه ميگوييد به يك جناح گره ميخورد بعد ميگويند اين دارد نظريه را تئوريزه ميكند كه اين بزرگترين مانع است.
مانع يازدهم، فرو بردن رسم تكريم و روح قدرشناسي از صاحبنظر كه متأسفانه بهاندازه يك فوتباليست هم يك مبتكر قدر و منزلت ندارد.
فقدان عرف تعلّم و تبادل علمي و كار گروهي در تحقيق كه من گاهي مثال زدهام كه دو بزرگ در يك شهر چند ده سال زندگي ميكنند و هيچگاه بين اين دو بزرگ يك نشست علمي صورت نميگيرد و اگر روزي اين اتفاق رخ دهد، يك نقطه تاريخي ميشود.
..........................................................................
منبع: كرسي نيوز
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]