واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: رویا و بهزاد رابطه شان را با گرمی و شور و شوق زیادی آغاز کردند. ولی حالا آتش آن عشق گرم و سوزناک تبدیل به خاکستری سرد شده است. آیا آنها قادرند دوباه به جای اول خود برگردند؟ رویا و بهزاد رابطه شان را با گرمی و شور و شوق زیادی آغاز کردند. ولی حالا آتش آن عشق گرم و سوزناک تبدیل به خاکستری سرد شده است. آیا آنها قادرند دوباه به جای اول خود برگردند؟ میل و رغبت آنها از بین رفته! زمانیکه بهزاد و رویا با هم ازدواج کردند ، فقط 23 و 24 سال داشتند. نه سال بعد زمانیکه صاحب سه فرزند شده بودند، ناگهان فهمیدند رابطه شان به جای ناخوشایندی رسیده؛ انگار شادی و هیجان میان آنها از بین رفته بود؛ رویا میگوید : "زندگی مان خوب بود"اما" دیگر هیجان انگیز نبود" . رویا یک بازاریاب نیمه وقت و بهزاد یک آتش نشان است، رویامی گوید ما خودمان را زیادی با کار و بچههایمان سرگرم کرده بودیم، و دیگر به همدیگر توجه نمی کردیم." بهزاد نیز موافق حرفهای رویا است. ما برای شام خوردن پیش هم مینشستیم اما هیچ حرفی برای گفتن به همدیگر نداشتیم. رویا اضافه میکند، که احساس میکند همیشه بهزاد درصدد انتقاد از اوست و او از این بابت احساس جالبی ندارد. بهزاد همیشه با عبارات ناخوشایند و با لحن انتقادی با او صحبت میکند. این رفتار بهزاد ، رویا را بر آن داشت تا برای مشاوره برود و از بهزاد نیز درخواست کرد به وی ملحق شود. رویا میگوید ما در این مشاورات تکنیک استفاده از کارتهای رنگی برای کلماتی نظیر "درخواستهایمان" آموختیم که مانند درست کردن یک پازل بودند. هر درخواستی برای تغییر، و آرزوها ، امیدها و رویاهایمان. هر عبارت انگیزه ای میشد تا ما راجع به آن صحبت کنیم و به حرفهای یکدیگر نیز گوش کنیم. این مشاوره کمک زیادی به ما کرد چرا که باعث شد تا ما بعد از مدتها قادر باشیم که با هم ارتباط عاطفی برقرار کرده و تفریح کنیم. فکر میکنید این مشاورهها نتیجهای در پی داشت؟ ما پس از سالها بدنبال آنها رفتیم تا ببینیم اکنون زندگی شان چگونه است؟ رویا: هنوز بعد از گذشت سالها ما از آن کارتها استفاده میکنیم، تلویزیون را خاموش کرده، دستهای همدیگر را میگیریم، و به چشمان یکدیگر نگاه میکنیم. فوق العاده است! بهزاد: اکنون میتوانم به درستی احساسات همسرم را درک کنم، او هم همینطور! شاید در نظر کار ساده ای باشد اما همین کار ساده باعث بوجود آمدن تغییرات زیادی در زندگی مان شده است. رویا: بهزاد بهترین دوست من شده، هیچ وقت به او دروغ نمی گویم. بهزاد: ما تکنیک آن مشاوره را به کودکانمان نیز آموزش داده ایم، بعضی والدین فراموش میکنند که از بچههایشان تقدیر و تشکر کنند. بچهها میدانند زمانیکه کارهای مدرسه شان را انجام ندهند ما آنها را تنبیه نمی کنیم ، ولی همین باعث میشود کودک بفهمد چه کاری درست است و باید وظایف خود را بعد از این به خوبی انجام دهد. رویا: به خاطر همین است که دیگر مشکل نداریم. به خاطر اینکه میدانیم چگونه باید بدون اینکه محیط خانه را دچار تنش کنیم با فرزندانمان بحث و گفتگو کنیم. بهزاد: این روزها زن و شوهرها وقت زیادی را به یکدیگر اختصاص نمیدهند. میگویند ما سرمان شلوغ است و خیلی کار داریم؛ وقت زیادی نمی ماند که با هم باشیم! اما باید بدانیم خودمان باید این وقت را بوجود بیاوریم. رویا: این یک پاداش است. زمانیکه روی کاناپه لم دادهای و آهسته با همسرت صحبت میکنی، مایلی که هر چه محبت داری به او تقدیم کنی! آن وقتها فکر میکردم با یک غریبه زندگی میکنم، اما حالا، داشتن رابطه زناشویی با کسی که دنیای مرا تشکیل میدهد خیلی لذت بخش است. .pcparsi.com پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 668]