واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: خانمي كه از ترس به خود ميلرزيد و با فاصلهاي زياد در دادگاه نسبت به همسرش نشسته و چشمانش از گريه سرخ شده بود علت دادخواست طلاقش را اينگونه بيان كرد «شوهرم، من را به ستون زيرزمين خانهمان ميبندد. من از شوهرم ميترسم، او مرا با طناب به ستون ميبندد و روبهروي من نشسته و نگاهم ميكند. شوهرم بيماري اعصاب دارد، من امنيت جاني ندارم و طلاق ميخواهم!! او وقتي مرا با طناب محكم ميبندد به غير از نگاه كردن و خيره شدن دقيقهاي يك بار قهقهه ميزند و من از ترس گريه ميكنم. من حتي حالا كه در حضور قاضي دادگاه هستم از او ميترسم و ميخواهم هر چه زودتر از او جدا شوم. من ابتدا فكر ميكردم كه اين كار را از روي خنده و شوخي انجام ميدهد، ولي اين موضوع 20 ماه است كه ادامه دارد و من احساس خطر شديدي ميكنم. من براي تامين و ادامه زندگيام نيز، مهريه 450 سكه بهار آزادي خود را ميخواهم. طلاق مرا از شوهرم بگيريد. جاي طناب و كتكهاي او روي بدن من است و ميخواهم از او جدا شوم. اما مرد مدعي شد كه: «من در سلامت كامل هستم، هيچ مشكل روحي و جسمي ندارم، عاشقانه همسرم را دوست دارم. ما حدود سه سال است كه با هم زندگي ميكنيم، من بيكار هستم و از اينكه كنار همسرم هستم و او را نگاه ميكنم، لذت ميبرم.من مهريه همسرم را به صورت اقساط ميدهم ولي او را طلاق نميدهم.» با توجه به نامه پزشكي قانوني كه گفتههاي زن را تاييد ميكرد همسرش، محكوم به پرداخت مهريه بصورت اقساط و حكم طلاق نيز جاري شد. فقط مهريه زن جوان به قاضي ميگويد: شوهرم معتاد به شيشه است و اين موضوع را تنها من ميدانم. وي با بيان اينكه دو سال با هم زندگي كردهايم، گفت: نميدانم چرا زمان ازدواج و آزمايش، متوجه اعتياد او نشدم و اكنون متوجه شدم. او از 20 سالگي، معتاد به مواد مخدر بوده است. ما فرزندي نداريم و من فقط مهريهام را كه 300 سكه بهار آزادي است، ميخواهم. من تا زماني كه مهريهام را كامل از شوهرم نگيرم از او جدا نشده و با اعتيادش كنار ميآيم. زن در مقابل قاضي بار ديگر شروع به صحبت و اضافه كرد: چنانچه خانواده من موضوع اعتياد شوهرم را متوجه شوند، ديگر لحظهاي نميگذارند كه در كنار او باشم چه برسد كه مهريهام را از او درخواست كنم به همين دليل من حرفي از جدايي نميزنم و مهريهام را ميخواهم. مرد در مقام دفاع از خود ميگويد: من معتاد نيستم و همسرم براي اينكه بتواند مهريهاش را بگيرد مرا معتاد خوانده است. زن در حضور قاضي بار ديگر گفت: شوهرم معتاد است و من حالا مدارك لازم را دارم و با اين كه بسيار از او ميترسم ولي حاضرم به دليل گرفتن مهريه در كنارش بمانم و تا زماني كه مهريهام را كامل نگيرم از او جدا نشده و او را ترك نميكنم. تفاوت زنان و مردان در مسيريابي محققان انگليسي و مكزيكي دريافتند كه مردان براي پيدا كردن مسير حركت خود نياز به خواندن نقشه دارند در حالي كه مغز زنان به گونهاي است كه موجب ميشود آنها بدون نياز به نقشه، هرگز مسير خود را گم نكنند. اين حقيقت دارد كه مردان بهتر از زنان ميتوانند، نقشههاي جادهاي را بخوانند و در هر شرايطي براي رسيدن به مقصد به نقشه، رجوع كنند. اما مهارت بالا در خواندن نقشه در حقيقت ريشه در يك ناتواني تكاملي دارد. در واقع زنان به اين دليل نميتوانند به خوبي مردان نقشههاي راه را بخوانند چون نيازي به آن ندارند و مغزشان به گونهاي طراحي شده است كه ميتوانند بهتر از مغز مردان، مسيرهاي حركت را ثبت كنند و بنابراين، زنان هرگز راه خود را گم نميكنند. زوج 80 و 90 ساله در دادگاه پيرزني به دادگاه آمد و گفت: به اصرار فرزندانم، تصميم گرفتهام اجرتالمثل 50 سالهام را از شوهرم بگيرم. زني 80 ساله با مراجعه به دادگاه خانواده دادخواست اجرتالمثل 50 ساله خود را به قاضي ارائه كرد. اين زن گفت: 50 سال از زندگيمان ميگذرد اما تاكنون از شوهرم چيزي نخواستهام تا در موقعيتي مناسب درخواست مهمي از او داشته باشم. حالا وقتش رسيده است و اجرتالمثل 50 سالهام را ميخواهم. وي با بيان اينكه ديگر چيزي از عمرم نمانده است، گفت: ميخواهم از شوهرم چيزي بخواهم كه او بتواند بدهد و طي 50 سال جز اين خواسته از او خواستهاي ديگر نداشتهام. ميدانم شوهرم اين مبلغ را ميدهد چرا كه او درك ميكند كه من تا به حال از او چيزي نخواستهام و حالا بعد از 50 سال اين درخواست كوچك را دارم. مرد 90 ساله در دادگاه حاضر شد و گفت: من اين موضوع را قبول نميكنم چرا كه همسرم هر چيزي كه خواسته است، طي زندگي مشتركمان برايش فراهم كردهام و اكنون زير تمام كارهايي كه من برايش انجام دادهام، ميزند. مرد بيان كرد: او بايد اين درخواست خود را پس بگيرد چرا كه من پير شدهام و قدرت پرداخت اين پول را ندارم و اگر ميتوانستم نيز اين مبلغ را نميدادم. اما بشنويد از آخر ماجرا؟ قاضي رسيدگيكننده به اين پرونده، با وجود اظهارات مرد، او را محكوم به پرداخت اجرتالمثل زن كرد. يك عاقد، يك خاطره عاقـــــــدان و سردفترداران ازدواج و طلاق، خاطرات زيادي دارند از سالها خطبه عقد خواندن كه ميتواند شنيدني باشد، ما به سراغ اين عاقدان و سردفترداران رفتهايم... يكي از اين سردفترداران حجتالاسلام والمسلمين حبيبا... محدث نوري ميباشد كه فعاليت كاري خود را از سال 1342 آغاز كرده است... او برايمان يك خاطره تعريف ميكند: «خانم درماندهاي، به دفتر من مراجعه كرد و با التماس خواست كه حكم طلاق را بين او و همسرش جاري كنم، او بسيار مستاصل بود و با گريه ميگفت «مخارج طلاق بسيار بالاست و توان پرداخت آن را ندارم. از طرفي هم نميتوانم با همسرم زندگي كنم»، پس از پرسوجو متوجه شدم كه اين خانم 13 سال پيش ازدواج كرده و همسرش 8 سال است كه به علت اعتياد و خريد و فروش موادمخدر در زندان است، سعي كردم بدون دريافت هزينهاي خواسته اين زن را برآورده كنم با اينكه اين كار مدتها طول كشيد، اما سرانجام حكم طلاق را جاري كردم... هنوز «عده» اين خانم تمام نشده بود و تنها 20 روز از آن ماجرا ميگذشت كه دوباره آن خانم به دفترم مراجعه كرد و خواستار رجوع مجدد به همسرش شد، تعجب و كنجكاويام برانگيخته شد و علت را جويا شدم، گفت: «معتقدم كه همسرم بايد بالاي سرم باشد، متاسفانه در اين 20 روز، آنچنان عرصه به من تنگ شد، كه متوجه شدم حضور او چقدر در زندگي من موثر بوده است» از آنجا كه همسر ايشان هنوز در زندان بود خواندن خطبه عقد امكان نداشت، اما اين خانم صبر كرد تا همسرش از زندان آزاد شد و پس از آزمايش عدم اعتياد، عقدي مجدد را جاري كردم، حالا هم بعد از گذشت ساليان دراز، اين دو در كمال خوشبختي با يكديگر زندگي ميكنند. و اما خاطرهاي ديگر... قرار بود عروس و دامادي را به عقد هم در بياورم، مقدمات كار انجام گرفته بود و منتظر آنان بودم تا در ساعت مقرر به محضر بيايند. اما... خانواده عروس آمدند، شناسنامه دختر جوان را مطالبه كردم، آنان به من گفتند: «عروس خودكشي كرده و از دنيا رفته است!؟» جا خوردم... جريان از اين قرار بود كه عروسخانم عليرغم ميل باطني خودش مجبور به اين ازدواج شده بود و با وجود تمام تلاشهايش نتوانسته بود اين عقد را بهم بزند تا اينكه در نهايت در آخرين شب، اين تصميم را گرفته و باعث تاسف و پشيماني همه اقوام شده بود. banoo.net پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]