واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: ما آمده ايم سلام اي خرمشهر
ابوالفضل فيروزي
ابوالفضل فيروزي
« گوش ها را بايد شست، اين صداي طپش بهار است كه مي آيد»
اي قبله خاص و عام اي خرمشهر اي خاك تو لعل فام اي خرمشهر
برخيز بخون تپيده ! لبخند بزن ما آمده ايم سلام اي خرمشهر
هنوز خروش سيل سهمگين شورشيان شيعه از «مرج عذرا»، «ربذه»، «كربلا»، «فخ»، «فيضيه»، «دانشگاه» و «ميدان ژاله» تا «خرمشهر» و «سوسنگرد» و «هويزه» و از آنجا تا «صبرا» و «شتيلا» و «زعتر» و «صور» و «صيدا» و همه كربلاهاي تاريخ بر مي خيزد.
هنوز فرياد «هَلْ مِن ناصِر ٍ يَنصُُُرْني» ابا عبدالله از دشت نينوا بلند است و نهيب «هيهات مِن الذّلََََََََََه» از صف مرصوص حسيني بر گوش تاريخ مي نوازد و رعد شيهه غريب اسبي زخمي در غروب گرفته عاشورا دشت سرخ كربلا را مي لرزاند و خيمه دل هاي اردوگاه عظيم منتظران مهدي(عج) را مشتعل مي سازد.
هنوز بانگ جرس كاروانيان كربلا و آهنگ «يا لثارات الحسين» و «ياران فخ» به گوش مي آيد.
هنوز از كوچه هاي خلوت نخلستان هاي تنهاي كوفه آواي «حيدر! حيدر!» به گوش مي رسد و از نخل هاي سرخ خوزستان خون خدا مي چكد.
هنوز صداي حاج همت از مشرق خاكريزهاي آتش و خون به بسيجي هايي كه هنوز گرد حماسه، اخلاص و غرور انقلابي خود را از لباس رزم نتكانيده اند، به گوش مي آيد كه «من در پوتين يك بسيجي آب مي خورم.»
هنوز آواي «فُزْتُ و رَبِِّ الكَعبه» از محراب عشق و عبادت در شبستان علم و معرفت مي پيچد.
هنوز غريو «مر گ بر آمريكا» و نهيب «مرگ بر اسرائيل» شورشيان كوخ نشين موي بر تن كاخ نشينان سرخ و سفيد راست مي كند.
هنوز دست هاي پينه بسته، ولي گره كرده ابوذرها، دندان هاي صاحبان زور و زر و تزوير را خرد مي كند.
چه كسي گفت كه ما محكوميم؟ چه كسي گفت كه از عشق پشيمان شده ايم؟!
دشت از شيهه اسبان سفر و هياهوي دليران خطر لبريز است.
چه كسي گفت كه ياد شهدا از دل خونين رفيقان رفته است؟ چه كسي گفت كه ما بيخبر از عشق شهيدان هستيم؛
يادشان زمزمه نيمه شب مستان باد تا نگويند كه از ياد فراموشانند
آري به خدا
مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز ورنه در مجلس رندان خبري نيست كه نيست
چه كسي گفت كه گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد؟ !
گل شبدر علف استر و اسب است ولي لاله ها روشني و زينت باغ و چمن و باغچه اند
گر كسي پا روي شبدر بگذارد نگويندش هيچ!
پا روي لاله چطور؟!
نيك مي داني كه زخون هر شهيدي لاله اي رست مبادا روي لاله پا گذاريم
آري آري اي دوست!
در مردم ما شور و نوا هست هنوز عشق است و وفا هست و صفا هست هنوز
دشمن نزند خيال خامي به سرش در رگ رگ ما خون خدا هست هنوز
هنوز طراوت لاله هاي سرخ با شبنم نيمه شبان مستان در لاله زار ايران مي درخشد.
هنوز چراغ آلاله در صحن چمن روشن است و تنور لاله از نفحه باد بهاري در دشت و دمن بر افروخته و پرچم شقايق بر چكاد كوهساران بر افراشته
با صبا در چمن لاله سحر مي گفتم كه شهيدان كه اند اين همه خونين كفنان
هنوز عطر شهدا از ميدان ژاله تا بلنداي عرش متصاعد است و بوي خدا از سمت بهشت زهرا مي وزد و نفس روح خدا نفحه بهشتي در آفاق عالم مي پراكند.
و هنوز
در غرب و جنوب جبهه ها سنگي نيست
كز خون شهيد حق بر آن رنگي نيست
هر ذرّه ي آن خاك تو را مي طلبد
هر چند كه صلح است و دگر جنگي نيست
هنوز خون شاهدان خطه عشق از نخل هاي بي سر خرمشهر به آسمان فواره مي كشد؛
آري اي خرمشهر!
از قلب تو خون عاشقان ميجوشد خورشيد زلعل تو سحر مينوشد
هر عيد بهار تن عريان تو را با مخمل سرخ لاله ها ميپوشد
هنوز آتش عشق انقلاب كه با نفس گرم روح اهورايي در مجمر سينه ها افروخته شد از پس خاكستر اين همه سال همچنان زبانه مي كشد و نفحه روح الله از حنجر سبز سيد حسيني خامنه اي عزيز بر بام دلها مي وزد و صلاي گرم صلاح و سدادش در گوش جهانيان طنين انداز است كه «ما تا آخرايستاده ايم»
آري
ما اين انقلاب را آسان به كف نياورده ايم و آسانش از كف نخواهيم داد؛ اين انقلاب عصاره اشك هاي پاك قافله سالار اشك، فاطمه زهرا (س) و زينب كبري (س) و سردار سپاه اشك و فرياد سجاد (ع) است.
اين انقلاب چكيده خون دل و صبر شگفت علي(ع) و بهاي خون حسن(ع) و حسين(ع) سرور جوانان اهل بهشت است؛ اين انقلاب ثمره درس هاي مكتب باقرالعلوم(ع) و محصول صداقت گفتار صادق آل محمد (ع) است.
اين انقلاب حاصل زجرها و شكنجه هاي شير در زنجير موسي بن جعفر (ع) است؛ اين انقلاب رهاورد سفر بي بازگشت امام الغربا، حضرت ثامن الحجج علي بن موسي رضا(ع) است.
اين انقلاب ثمين خون چهارده گل معصومي است كه باد سموم آنها را پرپر كرد و عطرشان آفاق عالم را آكنده ساخت؛ اين انقلاب ميوه شجره طوبي و شميم عطر لاله هاي كربلا و نتيجه نكوداشت محرم و صفر و ليله القدر و عاشورا است.
اين انقلاب بهاي در به دري هاي علويان و به قيمت خون هاي بناحق ريخته آل علي و شيعيان مظلوم او در طول تاريخ تشيع تمام شده است؛ اين انقلاب نتيجه خون سربداران خراسان، دليران تنگستان، سرداران جنگل ايران و مظلومان حكومت مشروطه مشروعه خواه است.
اين انقلاب محصول خون هاي پاك غفاري ها و سعيدي ها و اندرزگوهايي است كه در اوج حكومت ستمباره ستمشاهي مظلومانه شكنجه شدند، ولي هيچگاه تسليم ستمگران نشدند و شجاعانه سربدار شدند، اما هرگز جان در پاي خوكان نريختند؛ اين انقلاب نشات گرفته از چشمه خونرنگ 15 خرداد 42 به رهبري راد مردي از آل فاطمه (س) است.
آري اين انقلاب مرهون مردانگي و غيرت و حميّت و دادخواهي بزرگ مردي از تبار آل علي، حضرت روح الله است كه خريدار سر دار شد، ولي هرگز حاضر نشد امان نامه كفر و ستم را امضا كند؛ اين انقلاب معجزه مردي است كه شرق را حيران كرد و غرب را عاجز.
اين انقلاب نتيجه 17 شهريور ها، 13آبان ها، 22بهمن ها، 7 تيرها، 8 شهريورها، 3 خردادها و... است؛ اين انقلاب بهاي خون مطهري ها، مفتح ها، بهشتي ها، چمران ها، رجايي ها، باهنرها، متوسليان ها، آويني ها، صياد شيرازي ها، احمد كاظمي ها و شهداي محرابي است كه محاسن سپيد خود را به خون سرخ خود خضاب كردند.
اين انقلاب ثمره خون فهميده هاي 13 ساله اي است كه فهميده رفتند و ره صد ساله را يك شبه طي كردند و رسالت ما - ماندگان نفهميده - را صد چندان كردند.
اين انقلاب درخشش خون جهان آراهايست كه با مهيب آتشفشان خون خويش گوش استكباريان را كر و آسمان ديدگان ملكوتيان را خيره ساختند؛ اين انقلاب مرهون شاهداني است كه با خونشان خرمشهر را آزاد ساختند.
آري اي خرمشهر
آزاد شدي ولي نه آسان بخدا آباد شدي ولي نه از آب و هوا
آزاد شدي ّ و خرّم آباد شدي با خون شهيدان و دم روح خدا
اين انقلاب خون بهاي خيل عظيم سرداران 8 سال دفاع مقدس است و شاهداني است كه اينك در جوار روح خدا و در محضر رسول الله و در مقام عندَ رَبّهِِم يُرْزَقون قهقهه وصال سر مي دهند.
اين انقلاب نتيجه تحمل درد و رنج جانبازاني است كه يادگار سال هاي گذشت و ايثار خون و شرف هستند؛ اين انقلاب ثمره در به دري و رنج و سختي طاقت فرساي مردان و زنان و كودكاني است كه به عهد خويش وفا كردند و مي كنند و دست از حمايت امام و رهبر خويش بر نداشتند و نمي دارند.
آري اين انقلاب را آسان به كف نياورده ايم و آسانش از دست نخواهيم داد و درخشش اين انقلاب هر روز در ظلمتكده جهان بيشتر خواهد شد و ما منتظران آفتاب آخرالزمانيم تا با تيغ طلوعش انتقام همه لاله هاي پرپر را از بادهاي زمهرير بگيرد و در طلوعش عصر يخبندان زمين پايان پذيرد و زمين به طلعت دلاراي پروردگارش روشن شود.
همان مردي كه فاتح نبرد نهايي حق و باطل خواهد بود و با آمدنش اراده خدا براي حكومت حق و مستضعفان جهان محقق خواهد شد و آرزوي سيد الشهداي اهل قلم، آويني مظلوم و همه آرزومندان صبح وصالش محقق خواهد شد كه «...و هنوز نبرد بين حق و باطل بر پهنه خاك جريان دارد؛ اگر چه ديري است كه شب ديجور ظلم از نيمه گذشته است و فجر اول سر رسيده و صبح نزديك است؛ آيا صبح نزديك نيست؟ صبح نزديك شده است و هر آنچه در جهان مي گذرد حكايت از همين حقيقت دارد.»
در شهر هواي نو بهار آمده است عطر گل آفتاب يار آمده است
اي همنفسان اَلَيْسَ صُبح بِِِقَريب والفجر كه صبح آشكار آمده است
پس چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد تا در آيينه دل صبح بهار را تماشا كنيم و گوش هايمان را نيز تا نغمه بهاران بشنويم.
تا نگردي آشنا زين پرده رازي نشنوي
گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش
ابوالفضل فيروزي(ني نوا)
/انتهاي پيام/
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 526]