تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827077028




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درخت‌نامه: سرگذشت درختان مقدس


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : درخت‌نامه: سرگذشت درختان مقدس aftab_shamgahi24th October 2008, 07:38 PMدرخت‌نامه: سرگذشت درختان مقدس بخش اول محمود كوير انسان روييدنی‌ست، چونان درخت. انسان نخستين در اساطير ايرانی از درون ريواس می‌رويد، در اساطير هند از نيلوفر. درخت جان و جهان انسان است. درخت يا هر گياه کهن‌سال ديگر نماد بالنده‌گی و روييدن است. من در اين نوشته کوشيدم تا: ريشه‌های اساطيری درخت در فرهنگ‌های گوناگون را نشان داده داستان‌هايی در باره‌ی درخت‌های مقدس و مشهور آورده درخت‌های ويژه در ايران را بشناسانم. انسان همواره درخت را نيايش و ستايش کرده است. اين ستايش گاه به خرافات و افسانه‌پردازی‌هايی کشيده که مردمان چند هزار سال پيش، به هنگام بی‌چاره‌گی و ناتوانی و درنيافتن ريشه‌های مشکلات خويش بر ساخته‌اند. دانستن آن‌ها کمک می‌کند تا مردم و سرزمين و فرهنگ خويش را به‌تر بشناسيم. ايران سرزمينی بوده است که هميشه با مشکل کم‌آبی روبه‌رو بوده است. از سوی ديگر و در کنار بی‌رحمی طبيعت، اقوام و قبايل گوناگون همواره بر اين سرزمين تاخته‌اند. امنيت و آرامش و ريشه گرفتن، کاری بوده است بسيار دشوار. پس همواره به درخت که خوراک و سوخت و ميوه و سايه و طراوت اين مردم بوده و از سويی، نماد آرامش و ريشه داشتن بوده است، احترام گذاشته‌ايم. در سرزمين ما که قبيله و فرهنگ قبيله‌يی برای صدها سال حاکم بوده است، درخت، چونان نمادی ستايش شده است. قبيله که هماره در رمه‌گردانی و تاخت و تاز به سر می‌برده، برای ريشه کردن و ريشه داشتن به نمادی چون درخت نياز داشته است. ستايش و نيايش درختان از سويی نيز به فرهنگ قبيله وابسته است. ايرانيان عاشقان درخت و باغ بوده‌اند. بلخ (باک يا باغ)، گنگ‌دژ سياوش (بهشت زمينی)، تاق بستان، بيستون (بغستان يا باغستان)، تخت جمشيد (باغی با درختان سنگی) نمونه‌های بهشت بر زمين بوده‌اند. اين «پايری ديزه»ها يا پرديس‌ها از ايران به همه جا رفته است: پارادايز در انگليسی، پرديسو در اکدی، پردس در عبری، پاردس در ارمنی و فردوس. اين همه نقش درخت بر سفال، فرش، پارچه، سنگ و سنگ‌نگاره‌ها و کنده‌کاری‌های بناهای تاريخی نشان از تقدس و آيينی بودن آن دارد. اساطير ديگران افسانه‌ی درخت «هولوپو» از نخستين افسانه‌هايی‌ست كه به داستان كاشت درخت می‌پردازد. «زن» در اين داستان نقشی اساسی دارد. در باره‌ی درخت هولوپو نظرات مختلفی وجود دارد. برخی آن را درخت بيد، برخی درخت سرو و برخی آن را درخت نخل می‌دانند، اما همه بر اين باورند كه اين درخت ميوه‌دار نبوده و نياز ديگری انسان را به كشت درخت وا می‌دارد. لوح‌های به دست آمده در باره‌ی افسانه‌ی درخت هولوپو هم‌زمان با شكل‌گيری نخستين دولت‌شهرها، نزديک پنج‌هزار سال پيش نگاشته شده است. «گيل گمش» شاه - پهلوانی كه پنجمين شاه سومری پس از توفان بزرگ است، برای نخستين بار در اين افسانه كهن، از او ياد می شود كه چهره‌يی انسانی دارد. شخصيت‌های اصلی اين افسانه، بانو «اينانا»، گيل گمش، پادشاه - پهلوان سومر، «ليليث» دوشيزه يا ايزدبانوی تاريكی و «اوتو» برادر ايزدبانو «اينانا» يا ايزد خورشيد است. اين افسانه‌ی كهن بسيار شاعرانه و زيباست و بسياری از داستان‌هايی که در کتاب‌های مقدس آمده، مانند توفان نوح، از اين کتاب برداشته شده است. به تازه‌گی نمونه‌هايی از سنگ‌نوشته‌هايی در جيرفت و هليل‌رود به دست آمده که نشان می‌دهد افسانه‌ی گيل گمش در اين سرزمين نيز رايج بوده است. بخشی از اين داستان در باره‌ی درخت اين گونه است: در نخستين روزها، در نخستين روزهای راستين در نخستين شب‌ها، در نخستين شب‌های راستين در نخستين سال‌ها، در نخستين سال‌های راستين در نخستين روزها، كه هر آن‌چه بدان نياز بود به هستی آورده شد، در نخستين روزها، كه هر آن‌چه بدان نياز بود نيك پرورده شد، هنگامی كه نان در آستانه‌های مقدس زمين پخته شد، و نان در خانه‌های زمين چشيده شد، هنگامی كه آسمان از زمين جدا شده بود، و زمين از آسمان دور مانده بود، و نام انسان ماندگار شد، آن گاه كه «آن»، خدای آسمان، آسمان‌ها را به دورها برده بود، و «انليل»، خدای هوا، زمين را به دورها برده بود، هنگامی كه به شه‌بانوی «زيرين بزرگ» دنيای مرده‌گان ارشكيگال جهان زيرين برای فرمان‌روايی داده شد، او بادبان برافراشت؛ پدر بادبان برافراشت، «انكی»، ايزد خرد، به قصد جهان زيرين بادبان برافراشت، شن‌های كوچك به سوی او پرتاب می‌شدند، قلوه‌سنگ‌های بزرگ به سوی او پرتاب می شدند، هم‌چون سنگ‌پشت‌های شتابان، آن‌ها كف زورق «انكی» را انباشتند. آب‌های دريا هم‌چون گرگان سينه‌ی زورق را دريدند، آب‌های دريا هم‌چون شيران پشت زورق را نواختند. هم‌زمان، يك درخت، يك تك درخت، يك درخت هولوپو بر كرانه فرات كاشته شد. درخت از آب‌های فرات سيرآب شد. چرخه‌ی باد جنوب برخاست، دمان بر ريشه‌های آن و وزان بر شاخه‌ها تا آن كه آب‌های فرات آن را با خود برد. زنی كه هراسان از سخن «آن» خدای آسمان پرسه می‌زد، او كه هراسان از سخن «انليل» خدای هوا پرسه می‌زد، درخت را از رودخانه گرفت و چنين گفت: من اين درخت را به «اروك» خواهم برد. من اين درخت را در باغ مقدس خويش خواهم كاشت اينان با دست خويش درخت را پرورد. او با پای خويش خاك گرد درخت را كوبيد. با حيرت انديشيد: چند گاه خواهد انجاميد تا من سريری درخشان داشته باشم كه بر فراز آن بنشينم؟ چند گاه خواهد انجاميد تا من بستری تابان داشته باشم كه بر فراز آن بيارامم؟ سال‌ها گذشتند، پنج سال، سپس ده سال درخت ستبر شد، اما پوسته‌اش نشكافت. پس آن گاه يك افعی كه طلسم‌ناشدنی بود در ريشه‌های درخت هولوپو لانه كرد. مرغ «آنزو» جوجه‌هايش را در شاخه‌های درخت جا داد. و «ليليث» دوشيزه‌ی تاريكی در تنه آن خانه گرفت. زن جوان كه شيفته‌ی خنديدن بود، گريست. اينانا چه فراوان گريست! آنان هنوز درخت را رها نمی‌كنند. پرنده‌گان كه با برآمدن سپيده‌دم نغمه‌سرايی آغاز كردند، اوتو، ايزد خورشيد، خواب‌گاه شاهانه‌ی خويش را ترك كرد. اينانا بر برادر خود بانگ زد و گفت: آه اوتو، در آن روزها كه سرنوشت‌ها رقم زده شد، هنگامی كه زمين از فراوانی سرشار شد، هنگامی كه خدای آسمان، آسمان را برد و ايزد هوا زمين را، هنگامی كه به «اريشكيگال» «زيرين بزرگ» برای فرمان‌روايی داده شد، ايزد خرد، پدر «انكی» به قصد «جهان زيرين» بادبان برافراشت. و جهان زيرين برخاست و به او تاخت ... در آن هنگام، يك درخت، يك تك درخت، يك درخت هولوپو بر ساحل فرات كاشته شد. چرخه‌ی باد جنوب بر ريشه‌ها پيش دميد و شاخه‌هايش را بريد. تا آن كه آب‌های فرات آن را با خود برد. من درخت را از رودخانه گرفتم، آن را به باغ مقدس خويش آوردم. درخت را پروردم، در انتظار سرير و بستر درخشان برای خود، پس آن‌گاه يك افعی كه طلسم‌ناشدنی بود در ريشه‌های درخت لانه كرد، مرغ آنزو جوجه‌هايش را در شاخه درخت جا داد، و ليليث دوشيزه‌ی تاريكی در تنه آن خانه گرفت. من گريستم چه فراوان گريستم. آنان هنوز درخت مرا رها نمی‌كنند. اوتو، جنگ‌جوی دل‌آور، اوتو اينانا، خواهر خود را ياری نخواهد كرد. پرنده‌گان كه با برآمدن دومين سپيده‌دم نغمه‌سرايی آغاز كردند، اينانا بر برادر خود گيل گمش بانگ زد و گفت: آه «گيل گمش»! آن روزها كه سرنوشت رقم زده شد، هنگامی كه سومر از فراوانی سرشار شد، هنگامی كه خدای آسمان، آسمان را برد و خدای هوا زمين را، هنگامی كه به اريشكيگال «زيرين بزرگ» برای فرمان‌روايی داده شده، انكی ايزد خرد، به قصد جهان زيرين بادبان برافراشت و جهان زيرين برخاست و به او تاخت ... در آن هنگام، يك درخت، يك تك درخت، يك درخت هولوپو بر ساحل فرات كاشته شد. چرخه‌ی باد جنوب بر ريشه‌هايش دميد و شاخه‌هايش را دريد. تا آن كه آب‌های فرات آن را با خود برد. من درخت را از رودخانه گرفتم. درخت را به باغ مقدس خويش آوردم. درخت را پروردم، در انتظار سرير و بستر درخشان برای خود، پس آن گاه يك افعی كه طلسم‌ناشدنی بود. در ريشه‌های درخت لانه كرد، مرغ آنزو جوجه‌هايش را در شاخه‌های درخت جا داد، و ليليث دوشيزه‌ی تاريكی در تنه‌ی آن خانه گرفت. من گريستم. چه فراوان گريستم. آن‌ها هنوز درخت مرا رها نمی‌كنند. گيل گمش، جنگ‌جوی دلاور، گيل گمش، قهرمان اروك، به ياری اينانا شتافت. گيل گمش زره خود را كه پنجاه من بود گرد سينه بست. پنجاه من نزد او به سبكی پنجاه پر بود. تبرزين برنجين خود را برگرفت، تبرزين جنگ‌آوران را. سنگينی هفت تالان و هفت من بر روی شانه‌هايش به باغ مقدس اينانا قدم نهاد. گيل گمش افعی را كه طلسم‌ناشدنی بود فرو كوبيد. مرغ آنزو با جوجه‌هايش به كوه‌ساران پرواز كرد، و ليليث خانه‌ی خود را در هم شكست و به مكان‌های ناشناخته گريخت. گيل گمش آن‌گاه ريشه‌های درخت هولوپو را سست كرد و پسران شهر كه هم‌راه او بودند، شاخه‌ها را بريدند. از تنه‌ی درخت، سريری برای خواهر آسمانی تراش داد. گيل گمش از تنها درخت بستری برای اينانا تراش داد. از ريشه‌های درخت او يك پوكو (چوب‌دست) برای گيل گمش قهرمان اروك ساخت. گيل گمش در اين افسانه‌ی كهن، چهره‌يی انسانی دارد و ايزدبانو اينانا تنها حافظ، نجات‌بخش و كارنده‌ی درخت «هولوپو»ست. او اگر چه توانا و پرشكوه است، آن قدر كه درخت به دست او کاشته می شود و نجات می يابد، اما توانايی مبارزه با افعی طلسم‌ناشدنی و ليليث، دوشيزه‌ی تاريكی را ندارد و اين گيل گمش است كه با بهره‌گيری از زورمندی شكوه‌مندش به ياری او می‌شتابد. اساطير آفرينش در افسانه‌ی آفرينش، نخستين زن و مرد، با خوردن ميوه‌ی درخت بينش، به آگاهی دست می‌يابند، از بهشت اخراج می‌شوند، رنج‌ها می‌برند و استقلال را تجربه می‌کنند. در كهن‌ترين سروده‌های جهان، يعنی سرود «اريدو» (از شهرهای قديم ميان‌دورود و كرانه‌ی خليج فارس) كه در باره‌ی ستايش درخت است، چنين روايت می‌شود: ريشه‌اش كه بلورين و رخشان است، به سوی اقيانوس ژرف می‌خزد ... جای‌گاه‌اش مركز زمين است، و شاخ و برگ‌هايش، بستر خواب زن ايزد بزرگ يعنی «زيكوم». محراب مادران در آلمان درختی مقدس داشت که نقطه‌ی کانونی پرستش به شمار می‌‌آمد. در اسطوره‌های ايرلندی همه‌ی درختان مقدس بودند، اما بلوط، سرخوار، زبان گنجشك و فندق تقدسی ويژه داشتند. در دين «شن‌خاس» به درخت به عنوان منشاء خرد مقدس اشاراتی شده است. درختان مقدس ايرلندی با خويشاوندی مقدس نيز پيوند داشتند: مراسم سوگند يک فرمان‌روا همواره در کنار درخت مقدس انجام می‌‌گرفت. «ايگدراسيل» يا زبان گنجشک که نه عالم بر روی آن قرار دارد، درخت جهان در اساطير اسکانديناوی‌ست. در اساطير اسکانديناوی، ايگدراسيل که به معنای «اسب آن يگانه‌ی هراس‌انگيز» است، و درخت جهانی نيز ناميده می‌شود، درختِ زبان گنجشکِ عظيمی‌ست که همه قسمت‌های جهان را به هم پيوند داده و نگه‌بانی می‌کند. «آدونيس» در اسطوره‌شناسی يونان باستان، جوانی‌ست با زيبايی چشم‌گير. او كه از درخت صمغ متولد شده بود، نيمی از سال را با «پرسفونه»، الاهه‌ی عالم مرده‌گان، و نيمه‌ی ديگر سال را با «آفروديته»، الاهه‌ی عشق، می‌گذراند. در طول اقامت موقت سالانه‌ی آدونيس در عالم مرده‌گان، از اواخر پاييز تا اوايل بهار، آفروديت در جست‌وجوی او ناپديد می‌شد و زمين را بی‌حاصل باقی می‌گذاشت و سرانجام، در بهار او را بازمی‌يافت. به اعتقاد يونانيان، «درياد»ها يعنی رب النوعی که در جنگل‌ها می‌زيد و موکل درختان و نگه‌بان بيشه‌زاران است و در درخت زنده‌گی می‌کند. درختان و گياهان نيز به عنوان يكی از مظاهر طبيعت، مورد احترام هندوان‌اند، به طوری كه آن‌ها پيش از قطع يك درخت او را ستايش كرده و عذرخواهی می‌كنند. اين نوع احترام به طبيعت با فرهنگ سرخ‌پوستان بسيار مشابهت دارد. مقدس‌ترين گياه هند، انجير مقدس است كه نماينده‌ی «ويشنو»ست. اين درخت حتا مورد احترام بوداييان نيز هست، زيرا معتقدند كه بودا زمانی كه زير سايه‌ی اين درخت نشسته بود، به حقيقت دست يافت. بر اساس روايات بودايی، در حدود سال پانصدوسی پيش از ميلاد، سيذارتا گائوتاما كه كاهنی سرگردان بود، به كرانه‌های پوشيده از درخت رودخانه‌ی فالگو در نزديكی شهر گايا رسيد. سيذارتا گائوتاما در آن‌جا به حال مراقبه زير يك درخت انجير هندی (كه به درخت بودا مشهور شد) نشست و پس از سه روز و سه شب، به روشن‌بينی دست يافت. معبد «ماهابودی» در اين محل به يادبود اين واقعه ساخته شد. بودا هفت هفته‌ی آتی را در نقاط مختلفی در همان‌جا به حالت مراقبه و تفكر در باره‌ی تجربه‌اش گذراند. مكان‌های خاص و متفاوتی در معبد ماهابودی وجود دارد كه مرتبط با آيين‌ها و روی‌دادهای اين هفت هفته است. بودا هفته‌ی اول زير درخت انجير هندی به حال مراقبه نشست. طی هفته‌ی دوم، بودا بی‌وقفه ايستاد و به درخت انجير هندی خيره ماند. در اين محل گنبد «انيمشلوكا»، در شمال شرقی معبد ماهابودی، به يادبود اين واقعه ساخته شد. در اين محل هم‌چنين مجسمه‌يی از بودا با چشمان خيره به درخت مقدس ساخته شده است. در هفته‌های بعد، بودا به قدم زدن ميان محل گنبد انيمشلوكا و درخت مقدس پرداخت. بر اساس افسانه‌ها، در طول اين مسير كه اكنون به مسير گوهری شهرت دارد، گل‌های نيلوفر روييد. از ديگر درختان مقدس می‌توان از درخت پنبه‌ی ابريشم‌نما، درخت تمالا و درخت ويلوا نام برد. در نزد پيروان موسا، وقتی نور الاهی کوه طور را به لرزه درآورد، موسا را ترس فرا گرفت، ناگاه از درخت مبارک زيتون ندا آمد که: "يا موسا! پيش بيا، من‌ام، خدای هر دو عالم ..." مولانا گويد: "هم‌چنانک موسی از سوی درخت / بانگ حق بشنيد کای مسعود بخت / از درخت انی انا الله می‌شنيد / با کلام انوار می‌آمد پديد." موسا در کوه طور با درختی به مکالمه می‌پردازد که تجلی خداست. پيام‌بر اسلام به هنگام عروج، شاهد درخت سدر است. جبرئيل نيز ساکن درخت «سدرة المنتهی» است. بنا بر نوشته‌ی تاريخ طبری (جلد دوم) «جرجيس» پيام‌بر پس از يافتن زنده‌گی مجدد، گرسنه و خسته به خانه پيرزنی وارد می‌شود. پيرزن به بيرون می‌رود تا برای جرجيس چيزی برای خوردن بيابد: «ستونی از چوب خشک در خانه بود که چوب‌های خانه به آن تکيه داشت و جرجيس به دعا پرداخت و چيزی نگذشت که ستون خشک سبز شد و همه بارهای خوردنی بياورد.» و سيمرغ بر درخت «هروسيپ تخمک» آشيان دارد. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 606]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن