تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855699410




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تب تنوع‌طلبی در عشق


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : تب تنوع‌طلبی در عشق rezamediatak24th July 2008, 10:03 PMنفس که به شماره می‌افتد، به جای پس افتادن، جانی سبز می‌دود در انتهای وجودت چنان که می‌خواهی زمین و زمان را یا یک نفس ببلعی انگار. با این همه اما مدام و مکرر سر به سینه معشوق می‌کوبی و های های گریه می‌کنی. گیج نشو! این گریه تلخ پس از یک نزاع نیست. پایان یک هم‌آغوشی طولانی است و شعری که تن برای تن می‌خواند و من برای من. حتماً می‌دانید که گاه زن در انتهای یک لذت بی‌دریغ، ناگهان چون کودکی مشعوف، گریه‌اش می‌گیرد و اگر نبود برق چشم، شاید کسی باور نمی‌کرد که این همه اشک از سرشاری یک هم‌آغوشی ناب است که هیچ کم نداشت. چرا؟ چون تنی سجاده می‌شود، تنی دیگر نماز نیاز بر آن می‌خواند و تا خود صبح، خانه بوی زن، بوی تن و بوی عطر بی‌نظیر برگ درختی عجیب را می‌گیرد. حال وقتی تو تن را معبد و هر حرکت و لمس را عبادت بدانی، شاید پایان هر معراجی می‌شود اشکی ناگزیر که چون چشمه‌ای نا‌شکیبا، می‌جوشد از چشمت؛ بی‌وقفه و با شتاب. سپس ته دلت شعله می‌کشد که این سجده تنها بر یک سجاده ممکن است و باقی همه وهم است که گاهی تو را با خود می‌برد و رهایت می کند. رهایت می‌کند میان دشتی که از هزار سویش هزار چشم‌ گرسنه می‌چرند تن‌ات را. قصه این است: این روزها به هر خانه که سر می‌کشی و از هر خانه که می‌خوانی، حکایت تعدد عشق تا دلت بخواهد هست؛ اما تفکر در نیاز نیست. تنوع هم‌آغوشی هست؛ اما تعادل در این خواهش نیست. تکثر ساز و آواز هست؛ اما از تنظیم کوک ساز، خبری نیست. تا دلت بخواهد همه به هم لبخند می‌زنند با تمام بضاعت‌شان؛ دست و دل‌بازانه و بی‌خساست؛ اما هر لبخند دل‌برانه دیگری، هر نوبرانه‌ و هر شاعرانه‌ دیگری ممکن است بازی را بر هم زند و ناگهان یکی می‌شود دیوانه میدان که نمی‌دانی کدام را بیشتر می‌خواهد. چه کسی دلش را بیشتر می‌برد و باز مدام و مکرر احساس گناه است و دردی در درون. این روزها زیاده با خود و خلوتم می‌جنگم که چرا مردان و زنان سرزمین من دیگر به هم‌خوابگی‌ها و هم‌آغوشی‌ها و عاشقانه‌ها و شاعرانه‌های خویش راضی نیستند و هر زن و هر مردی را که می‌بینی، هیچ هم اگر نگوید و تا انتهای راه هم برایت از به راه بودن همه چیز و همه کس هم سخن بگوید، باز هم گوشه‌ای از خیالش کجی می‌کند و پای عشق و چهارچوب زندگی که وسط می‌آید، یک جای کار می‌لنگد. از قضا قصه عشق تا دلت بخواهد از بر‌ هستند و دلبری نیز به شیوه رسوا می‌دانند. اما کار از قصه و ریا که گذشت و پای راز و نیاز که وسط آمد و باید هنر عشق‌بازی به خانه بیاورند، کاهلی می‌کنند و گاه انجام وظیفه درست عین نماز نوجوانی که از ترس خدا یا پدر، چنان تند و تند سر بر مهر می‌کوبد که راستی چون کلاغ بی‌نوای گرسنه نوک بر زمین می‌زند و آذوغه می‌دزدد. این دشواری وظیفه سردی می‌آفریند و سپس برای گرم شدن، دست به سمت هر اجاق روشنی دراز می‌شود. یکی با استناد به شرع‌اش، دیگری با استناد به عرف و آن یکی هم با سقف سنت‌اش جور در نمی‌آید که نماز بر قبله‌های متعدد بخواند. اما همین جماعت دوباره در همین شرع و سنت و عرف‌‌اش روزنه‌ای می‌یابد تا خود را در آن رها کند و آویزان استدلالی شود که وجدان و وجودش آسوده و آزاد باشد از غلتیدن و پرسه زدن در هوای آزاد و بی‌حصار معشوقه‌‌های متعدد. آن که دین و شرع را به مدد می‌گیرد، می‌گوید از رسولش برتر و بالاتر نیست و با اشاره به تعدد و تکثر زنان پیامبرش، پیه همه حرف و حدیث‌ها و قضاوت‌ها را به تن می‌مالد و بعد حتی می‌نالد از درک ناشدن خویش توسط جامعه. دیگری که سنت شکست و برای خود طرحی نو در انداخت، از نو اندیشان و دگر‌اندیشان خود مدد می‌جوید و خود را از شاملو و سروش و شجریان برتر و بالاتر نمی‌داند تا برای ترک معشوق نخست، وجدان خسته خویش بهانه‌ای شیرین بیابد. آنان که عرف را حصار می‌دیدند، دیگر نیاز به کشف بهانه یا استدلال نمی‌بینند که این‌‌روزها انگار ورق «عرف» هم برگشت و به مردان و زنان یک لا قبا در عشق می‌خندند و ظاهراً خامی و بی‌تجربگی و ماندن تا پای مرگ با یکی، شده است طنز شهر. حالا حکایت ما هم همین است. من به مردان زنان سرزمین دیگر کاری ندارم و اصلا مطالعه‌شان هم نکرده ام اما با اهالی سرزمینی به نام ایران زیسته‌ام و ویران شده‌ام از این همه پریشان خاطری ‌که هر روز به عشقی نو لباس می‌دوزیم و فردا همان لباس به تن‌مان زار می‌زند. فتوای فساد صادر نمی‌کنم. سؤال است و اختیار پاسخ آن با هر آن‌که می‌خواند این پرسش را. چرا مردان و زنان اندکی را می‌بینیم که به عشق و آغوش داشته خویش ارضاء می‌شوند و باقی همه تشنه آغوش و مهر دیگری و تنوع‌طلبی و گستردگی دامن عشق‌های زمینی و ذهنی خویش‌اند؟ رودربایستی که نداریم با هم حتی تو که تا بناگوش بر همسر و هم‌بستر و هم‌دم و هم‌کلام و هم‌روح و هر آن‌چه که نامش می‌گذاری، می‌خندی و مدام نازش را می‌کشی به خلوت می‌روی چه می‌خواهد دلت؟ می‌گویی آلوده نکن! من فقط می‌خواهم حرف مشترک بزنم و درد مشترک و شعر و نظر و چه و چه اما آیا هم‌کلامی و هم‌آغوشی روح و هم‌سازی اندیشه، در سرزمینی که محدودیت‌ها و حصار‌ها حریص‌سازی کرده است، ممکن است انتهایش همان آواز آشنای تن باشد یا می‌شود مدیریت کرد و به بیراهه نرفت؟ آیا اساساً تن و روح را باید پرواز داد و گذاشت با هر نسیمی‌ که می‌وزد بروند به هر کجا که دلشان خواست یا باید مدام به هر نسیمی که روحت را می‌نوازد رو ترش کرد و پنجره بست تا مبادا باد همه چیز را با خود ببرد؟ نقش من و ما در تنظیم و تعدیل حس‌های سرکش ذهنی و زمینی ، یا همان کنش‌ها و واکنش‌های جسم و روح، کجاست؟ کدام خلاء ممکن است زن و مردی را سرد از آغوش هم سازد و به دیگری و دیگری فکر کنند؟ و آیا هم‌آغوشی ناقص ممکن است دل‌زدگی از همسر و هم‌بستر و همراه بیافریند یا هم‌روحی و هم‌کلامی نیمه سبب‌ساز تنوع‌طلبی و دیگرخواهی می‌شود؟ آمار روشنی نیست تا گواه این مدعا باشد که در ایران امروز، روابط پنهانی و چندهمسری و تنوع‌طلبی در روابط عاشقانه تا چه اندازه اوج گرفته است؛ اما در جامعه آماری محدودی که شما می‌شناسید آیا وفاداری و تعهد و ماندن با همسر یا همان همراه و معشوقه، هم‌چنان ارزش محسوب می‌شود یا آزادی از قید و بندهای تعهدسازی که دست و پاگیر تلقی می‌شود، بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد؟ باشد هر کسی از منظر خویش منظره را ببیند و سپس بی ویرایش و روتوش حقیقت درون خویش، به جوابی حتی کوتاه در برابر این پرسش‌ها برآید و یا پرسش‌های دیگری خلق کند تا شاید روزنه‌ای باز شود برای دل‌های بی‌سامانی که صاحبانش روی طناب باریک شرع، عرف، سنت و مدرنیته به بندبازانی مانند شده‌اند که نه خود آرام و قرار دارند و نه دیگران که در حوالی نزدیک ایستاده‌اند، برقرارند. آرزو . پ Ariaeeb24th July 2008, 11:05 PMسلام براي عشق خيلي احترام قايل هستم و زياد در مورد عشق خوندم و مي‌خونم عشق خصوصياتي داره كه مي‌توان خيلي راحت اونا را فهميد يكي از خصوصيا عشق خجالت يبودنش هست اري عشق موجودي است خجالتي، در هياهو عشقي بوجود نمي‌آيد. عشق به خاطر خجالتي بودنش طنوع طلب نيست. عشق را هميشه با عدد يك نشان مي‌دهند كه نشان دهنده همين موضوع است. توي كتاب مقدس هم زن و مرد را يك تن ميداند و اعلام مي‌كند كه زن و مرد را هيچ كس حق تدارد از هم جدا كند جز مرگ اين به دو نكته اشاره مي كنه اول عدد يك را به عشق نسبت ميده و دوم تنوي ناطلبي عشق عشق چيز مقدسي است، خداوند نمونه اي از عشقي اعلي است كه او هم يكي است و تنوع ناطلب. خاهشمندم اظهار نظر من را حمل بر بي احترامي به خود ندانيد Ariaeeb24th July 2008, 11:05 PMبه نظر من اين هوسه كه تنوع طلبه نه عشق استاد26th July 2008, 05:50 PMعشق اگر از پس رنگــی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود عشقی تنوع طلب میشه که از اول عشق نبوده فقط بخاطر یه سری ظواهر یا امتیازات بوده که پس از ازدواج، دیگر رنگ آن رفته و حتی باعث دلزدگی و رو آوردن به سرابی دیگر میشود. maryameeb2nd September 2008, 11:18 AMبه نظر من اگر کسی واقعا" عاشق باشه تنوع طلب نمیشه. naeemeh12322nd February 2010, 10:04 PMعاشق واقعی هیچ وقت تنوع طلب نمی شود . اگر عاشقی تنوع طلب باشد . اون دیگه عاشق نیست بلکه هوس باز است . سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن