واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: این سریال بینندگانش را به سیر و سلوك عاشقانه در دیاری فراموش شده، اما پر رمز و راز دعوت میكرد. تنوع فضا از، بساط مارگیران تا دكان فالوده خوری، قهوه خانه، كله پزی... آوای خوش هزار دستان هزار دستان چهارمین اثر تلویزیونی، كاملترین و گل سرسبد آثار تلویزیونی علی حاتمی محسوب میشود. حاتمی، كارگردان خوشقریحه و صاحب سبك سینمای ایران بود. او در «هزار دستان» از هزار ترفند برای به تصویر كشیدن سریال ماندگارش سود جست. این سریال آنقدر خوب بود كه پس از این همه سال به تازگی میتوانید شاهد پخش چندینباره آن باشید. شبكه اول سیما هر شب راس ساعت 12:30 و هر روز صبح ساعت 10:30 تكرار آن را پخش میكند. در همان زمان چندین گفت و گو با علی حاتمی انجام شد. شخصیتهای رنگارنگ و گوناگون در این سریال ما با شخصیتهایی چند بعدی روبهرو بودیم از «شعبون استخونی» گرفته تا روحانی مبارزی چون آقا سیدمرتضی و آقا سیدابراهیم كه بار هدایت مردم را بر دوش داشتند. حاتمی مخاطبانش را با «هزار دستان» در سفری ذهنی به فضای تهران قدیم میبرد و دو دوره زمانی قاجار در زمان جنگ جهانی اول و حكومت پهلوی و جنگ جهانی دوم را پیش چشممان مجسم میكرد و در این میان نیز شاهد فضایی زیبا و بیبدیلی از تهران قدیم و مردمان آن دیار بودیم. این سریال بینندگانش را به سیر و سلوك عاشقانه در دیاری فراموش شده، اما پر رمز و راز دعوت میكرد. تنوع فضا از، بساط مارگیران تا دكان فالوده خوری، قهوه خانه، كله پزی، خانه آكاووسارمی، گراند هتل، سینما، لالهزار، میدان شهرداری و گذر لوطی صالح ادامه پیدا میكرد. به قول ابراهیم حاتمیكیا، علی حاتمی مانند شعبده بازی بود كه هر لحظه از آستینش شعبدهای خارج میكرد و بینندگانش را مقهور توانمندیهای خود میكرد. نگاهی تلخ و تراژیك به شخصیتهای داستان این سریال مانند دیگر آثار حاتمی نمایشگر گونهای از تفكرات او در روایت تاریخ نبود. مانند حضور ادامهدار شعبون استخونی دوره قاجار تا پهلوی، خلق شخصیت رضا تفنگچی از كریم دواتگر، ادامهدار بودنش تا پس از داستان كمیته مجازات و حضورش در قسمت تهران روزگار نو و شخصیت رضا خوش نویس. زیرا شخصیت كریم دواتگر در تاریخ پس از لو رفتن اعضای كمیته مجازات كشته میشود. حاتمی بهجهت نقل داستان تهران روزگار نو نمایش تغییر و تحول، شخصیتی مانند رضا را از تفنگچی بودن به خوشنویس شدن تبدیل كرده و به دوران حكومت پهلوی میكشاند. شخصیت گنگ و نامشخصی مانند هزار دستان بر آمده از تفكر خاص حاتمی بود كه حاكی از شناخت كامل او از وقایع تاریخی بود و در واقع او با در نظر گرفتن همه جوانب و اطلاع كامل از آن، اقدام به تغییر روایت تاریخی كرده بود از سوی دیگر حاتمی، نگاهی تلخ و تراژیك به شخصیتها و سرنوشت آنها داشت. شعبون استخونی به دست مفتش ششانگشتی كشته میشود. خود مفتش هم شب ازدواجش به دست غلام عمه به قتل میرسد. رضا خوشنویس كه قصد داشت تا آخرین ماموریت ناتمام كمیته، مجازات را در كهن سالگیاش به اتمام برساند به دست پیشكار خان ولا و در مقابل چشمان آقا سیدابراهیم و سیدمرتضی از ایوان گراند هتل به پایین انداخته میشود و به این ترتیب فیلم با مرگ قهرمان اصلی داستان به اتمام میرسد. آخرین گام، كاملترین كارم بود علی حاتمی سالها پیش در زمان پخش سریال درباره شكلگیری سریال «هزار دستان» كه در آن زمان «جاده ابریشم» نام داشت چنین گفته بود: «پس از تولید سریال «سلطان صاحبقران» قرار شد سریال دیگری برای تلویزیون بسازم كه «انحصار تنباكو» نام داشت. برای تولید این كار حدود شش یا هفت ماه تحقیق كردم و نزدیك به یك سال هم روی متن آن كار كردم. اما پس از ارائه كار به تلویزیون طرح پذیرفته نشد و از من خواسته شد سریال دیگری بسازم. به هر حال پس از پخش سریال «سلطان صاحبقران» سرم خیلی شلوغ شده بود و تهیهكنندگان مختلف ابراز تمایل میكردند كاری برایشان تولید كنم. به همین دلیل فرصت تولید سریال دیگری دست نداد. اما چون علاقه فراوانی داشتم تا پس از «مثنوی معنوی» و «سلطان صاحبقران» در سومین و آخرین سریالم به هدفم یعنی كاملتر كردن تدریجی كارهایم برسم، در فاصله تحقیقات فیلم بعدیام فرصتی به دست آوردم كه مقدمات سریال «جاده ابریشم» را فراهم كنم. در اولین سریالم «مثنوی معنوی» شش قسمت و در «سلطان صاحبقران» 13 قسمت كاركردم. بعد از آنها میخواستم قدم بلندتر بردارم و سریالی 26 قسمتی بسازم. پس برای رسیدن به این هدف باید فرصتی كافی در اختیار میداشتم تا بتوانم چنین قصهای طولانی را بنویسم. از سوی دیگر تجربیات خوبی هم از سریال «سلطان صاحبقران» داشتم و آن بر آن اساس تصمیم گرفتم در این كار از چند چهره تاریخی استفاده كنم و بقیه چهرهها را بسازم. بنابراین كار تلفیقی از قصه و واقعیت شد. جدا از این موارد چند شخصیت تاریخی را هم با یكدیگر ادغام كردم و از تلفیق آنها شخصیتهای تازهای به دست آوردم.» برای نگارش متن غربت را برگزیدم كارگردان سریال «هزار دستان» با عنوان این موضوع كه نگارش متن سریال بیش از یك زمان حجم و زمان میبرد، گفته است: «به همین دلیل به فرصت كافی و جای مناسب نیاز داشتم. اما آن آرامش مطلوب را در هیچكجا به دست نیاوردم. چرا كه مرتب با من تماس گرفته میشد و ذهنیتم به هم ریخته میشد. از سوی دیگر، به شهرهای اطراف تهران هم نمیشد سفر كرد. زیرا اماكن تفریحی بودند و مسافران بسیاری به آنجا آمد و رفت داشتند. پس تصمیم گرفتم به كشوری دیگر بروم كه ترجیحا نباید انگلیس باشد زیرا در آنجا قادر بودم چند كلمهای صحبت كنم و به این ترتیب فرانسه را انتخاب كردم كه بهطور مطلق قادر به تكلم به زبان آنها نبودم و در فرانسه غریب محسوب میشدم. ماه ژوئن را برای سفر انتخاب كردم كه پاریس كاملا خلوت بود، اولین كارم هم پس از ورود به فرانسه تراشیدن سرم بود تا دیگر رویم نشود به خیابان بروم و از صبح تا شب مشغول نگارش متن سریالم باشم. من در این كار حدود 60-70 شخصیت داشتم كه حتی انتخاب اسم هم برای آنها وقتگیر بود چه برسد به شخصیتپردازیشان كه دیگر جای خود داشت. در خصوص دیالوگها هم سعی میكردم ابتدا مفهوم حرفهایشان را بنویسم یعنی آن چیزیهایی را كه ارزش كلامی داشتند وارد فیلمنامه كنم و بعد در فرصت دیگری روی آنها كار كنم.» هزینههای دكور را كاهش دادم پس از مرحله نگارش فیلمنامه نوبت به آمادهسازی دكور و مراحل پس از آن میرسید. زنده یاد علی حاتمی در اینباره نیز چنین گفته بود: «به هر حال، پس از آماده سازی برای تحقیقاتم سفری به ایتالیا كردم تا مقدمات طراحی شهرك سینمایی را فراهم كنم. در ایتالیا انواع دكورها را از نظر زیربنایی بررسی كردم و از آنجا كه انجام این كار بر عهده من بود، به عنوان یك پروژه شخصی با متخصصان قرارداد بستم. زیرا اگر متوجه میشدند طرف قرارداد آنها تلویزیون دولتی است، قیمت تمام شده این طرحها به مراتب بیشتر میشد. برای همین هم هزینه طراحی، بسیار ارزانتر تمام شد. بههرحال در ایتالیا ماكت شهرك براساس عكسهای جمعآوری شده ساخته شد. البته این عكسها از مناطق مختلف كشور تهیه شده بود. مثلا بخشی از دكور متعلق به شهر تبریز و یك تكه از خیابان شاهآباد بود، حتی ما از تكههایی از خیابان لالهزار و موتیفهایی كه در داخل ساختمانهای قدیمی باقی مانده بود عكس گرفتیم. در مورد گریم هم چنین اتفاقی افتاد و بافت كلاه گیسها با همین شیوه توسط موسسه روكتی انجام شد و همه این فعالیتها تا قبل از انقلاب اسلامی و به دست بهترین استاد كارهای این حرفه صورت گرفت.» اكثر وسایل صحنه را با هزینه شخصی خریدم فعالیتهای انجام شده برای تولید سریال «هزار دستان» تا بهمن 1357 ادامه داشت. اما پس از انقلاب این فعالیت شكل دیگری به خود گرفت. علی حاتمی در توضیح مراحل ساخته شدن سریال بعد از انقلاب، چنین گفته بود: «فكر میكنم 10-15 روز پس از 22 بهمن 1357 كل این اقدامات به اتمام رسیده بود، در آن زمان برای ادامه تولید كار سه پیشنهاد به مسئولان تلویزیونی دادم. آنها نیز كه از حسن نیت من مطلع بودند، گفتند تمایل دارند تولید این سریال ادامه پیدا كند اما در شرایط فعلی فرصت تصمیمگیری نیست بنابراین از من خواستند برنامهای آماده كنم تا هرچه سریعتر به پخش برسد برای همین، من از دل سریال «سلطان صاحبقران» دو فیلم سینمایی تهیه كردم كه یكی از آنها «میرزا رضا كرمانی» و دیگری را «امیر كبیر» نام نهادم كه در طول انقلاب هم بارها پخش شد و سعید نیكپور در هر دو قسمت بازسازی شده بازی میكرد. به هر حال پس از مدتی مدیران تلویزیون طی صحبتهایی به من گفتند تمایل بسیاری به ساخت سریال «جاده ابریشم» دارند، اما پیش از آن باید متن كار را بخوانند. من هم از آنجایی كه به تصویب كار امیدوار بودم حدود 80-90 درصد وسایل صحنه را از كوچكترین قطعه تا بزرگترین آن، با هزینه شخصی و به اصطلاح از جیب خودم خریدم این حركت من موجب شده بود كه دوستانم فكر كنند من قصد دارم سرمایهای فراوان جمع كنم! اما در این زمان خرید این لوازم قدیمی به تفریح و تعلق خاطر من بدل شده بود به همین دلیل در خیابان خوش و یككوچه بنبست، ساختمان سه یا چهار طبقهای تهیه كردم و تمام كوچه، طبقات و حیات بزرگ آن را پر از اثاثیه كردم!» احساس كردم آخرین سریالم را میسازم سریال هزار دستان آخرین سریال تلویزیونی حاتمی بود؛ او خود در این باره گفته است: «هنگام تولید «هزار دستان» احساس كردم این كار آخرین سریال تلویزیونیام خواهد بود. پس همه توان و نیرویم را برای تولید آن گذاشتم به هرحال تحول آدمها و مردم جامعهای كه به تحول آدمها و مردم جامعهای كه به تحول رسیده، موضوعی طبیعی است از سوی دیگر انسانها مایلاند در حرفه خودشان به حد نصاب بالاتری برسند. بر همین اساس اعضای گروه این سریال نیز همگی تلاش كردند تا به این مرحله برسند.» زمینی را یافتم كه تصادفا متعلق به صدا و سیما بود پس از فراهم شدن لباس و وسایل صحنه نوبت به ماكت و اجرای دكور رسید: «برای ساختن شهرك سینمایی تلاش كردم جایی را انتخاب كنم كه بعدها بشود آن را گسترش داد. پس نباید در انتخاب خطر میكردم، اگر ما زمینی به وسعت 120 هزار متر داشتیم، میتوانستیم همه ایدهآلهایمان را در آن پیاده كنیم. مدتی طولانی به دنبال چنین مكانی گشتم و در نهایت زمینی یافتم كه در نزدیكی اتوبان كرج بود و تصادفا پس از تحقیق فراوان دانستم كه این زمین در تملك صدا و سیماست، این مكان و موقعیت آن هم ویژگیهای مثبت و هم منفی داشت. برای مثال از آنجا كه عوامل بسیار سریع به شهر میرسیدند خوب بود اما از نظر داشتن سر و صدای اتوبان مناسب نبود و برای رفع هریك از مشكلات این سریال، سالها و سالها وقت صرف شد. شاید برای هریك از این كارها یك یا دو سال زمان طی شد.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 599]