واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: واقعا ً دست این 2 عزیز و بقیه درد نکند که ماهیت پلید ستارههای سینما را برای ما اهالی خنگ سینما رو کردند. فقط خانم میلانی! شما مگر... در فیلمهای جشنواره چه خبر بود؟در جشنواره امسال چه چیزهایی در بیشتر فیلمها دیدیم یا سال بعد در سینماها چه چیزهایی انتظار شما را میکشد؟در هر دوره از جشنواره به یک سری چیزها پرداخته میشود؛ مثلا ً 2 سال پیش ویراژ دادن در تونل رسالت مد شد. امسال هم بین فیلمها مطرحی که در جشنواره دیدیم، به نظرمان آمد که این چیزها بیشتر مورد توجه سینماگران قرار گرفته. هر چند این جور دسته بندی اتفاقات مشترک در فیلمها شاید یک جور گیر دادن باشد ولی خب، در سینمایی که چهرههای پشت دوربینش درست مثل چهرههای جلوی دوربین معدود و کم هستند، این اشتراکات بدیهی به نظر میرسد. پیامهای اخلاقیحال تحول«اینها قضاوت الهیه»، «همهاش دنبال مشهور شدنی ولی تا مشهور میشی، عینک آفتابی میزنی تا نشناسنت»، «این خاک باید گرم بمونه» و ... . مخمان با رگباری از پندها و کلمات اخلاقی پکید. خدا را شکر که در هر فیلمی پیام و پند اخلاقیرو و تابلویی بود تا دست خالی از سالن بیرون نیاییم. در «هر شب تنهایی» یاد گرفتیم یکهو معتقد شویم تا درمان شویم. در «وقتی همه خوابیم»، بیانیههایی در باب مذمت سینمای درپیت و نکوهش به حاشیه رانده شدن هنرمندان اصیل شنیدیم. در «سوپر استار» با چند پیام اخلاقی توسط دختر ناشناس مثل «دروغ نگو»، «سیگار نکش» و ... دوزاریمان افتاد که ستارههای سینما چقدر بدبختند. «زاد بوم» نشان داد هیچ جا مملکت خودمان نمیشود. حتی لاک پشتها هم که حیوانند این را فهمیدند و در فیلم ترسناک پستچی هم فهمیدیم همه این ترسها و وحشتها به خاطر قضاوت الهی است! کلا ً فیلم ترسناک هم پیام میخواهد و آن کینه سازها و اره سازها چقدر شوتند. کمبود خانوادهخانواده یعنی کشکهمان طور که میدانیم خانواده مهم ترین رکن اجتماع است و حفظ آن از اصول اولیه است. در همین راستا، هیچ خانواده معقول و درست و حسابیای در فیلمهای مطرح امسال وجود نداشت. در «زادبوم»، پدر در تهران دنبال سیاست، مادر در قشم دنبال لاک پشت، پسر در آلمان در کار تحقیقات و دختر در دوبی به فکر پیچاندن شوهر بودند. در «عیار 14» دغدغه نقش اول فیلم از سر باز کردن زن و بچه و رفتن سراغ زن صیغهایاش بود. «سوپر استار» هم که نه تنها زن و دخترش را در شهرستان ول کرده بود بلکه در تهران هم از مادرش جدا بود. در «پستچی سه بار در نمیزند» زن قاجاری میخواست با زهر شوهرش را بکشد. در همین فیلم، زن صیغه ای جاهل هم همین فکر را داشت که نتیجه هر دو معکوس شد. «صداها» هم صحنه قتل خانوادگی و انهدام خانواده بود. زن و شوهر آشپز «بیست» به کتککاری مشغول بودند و بقیه شخصیتها نه شوهر داشتند و نه زن. اساس خانواده در «بی پولی» هم بر پایه تظاهر به مایه داری شکل گرفته بود. در «تردید» هم داماد پدر زن را کشت و البته عروس هم راحت با قضیه کنار آمد. مدت طولانیصد رحمت به سریالخوشبختانه، سینماگران ما دستشان به کم نمیرود و دلشان نمیآید نگاتیوهایی را که سر فیلم برداری حرام کرده اند، دور بریزند، برای همین بیشتر فیلمهای این گروه بالای 2 ساعت بود. ما هم مثل بقیه ملت در بیشتر دقایق فیلم موبایل مان را یواشکی نگاه میکردیم تا ببینیم چقدر گذشته، پیامکهایمان را چک میکردیم و دیگر امور بیرون از سالن سینما را با تلفنهای کوتاه و پیامک زدن، رتق و فتق میکردیم. البته این ریتم کند این فرصت را به تماشاچی میداد که با کمک آنهایی که در صندلیهای اطراف نشسته بودند، از چند و چون فیلم سر در بیاورد چون همان طور که میدانیم معمولا ً یک ربع اول فیلم، صرف ورود به سالن، پیدا کردن صندلی، در آوردن کاپشن و جاگیر شدن میشود. بیشتر فیلمها با قیچیهای بیرحم تدوین حداقل تا نیم ساعت را جا دارند که کوتاه و درست و حسابی شوند. آب بندی هم حدی دارد؛ صد رحمت به سریالهای تلویزیونی. ضد ستارهپیف پیف! بد اخلاق، بد عنق، بد دهان، بی نظم، بیمسؤولیت و... ؛ همه ستارههای سینما این جورند. هر کس فیلم «سوپر استار» میلانی را ببینید با این طرز تفکر از سالن خارج میشود. همان شخص اگر فیلم «وقتی همه خوابیم» بیضایی را ببینید، القابی مثل بی استعداد، پارتی دار، از دماغ فیل افتاده، اهل زد و بند و ... را هم به ناف ستارههای سینما میبندد. واقعا ً دست این 2 عزیز و بقیه درد نکند که ماهیت پلید ستارههای سینما را برای ما اهالی خنگ سینما رو کردند. فقط خانم میلانی! شما مگر با همین ستاره، آتش بس تان نترکاند؟ حالا خوب است شهاب حسینی بابت همین سوپر استار، ستاره جشنواره شد و گرفت. فیلم در فیلم2 فیلم با یک بلیطانگار چون اهالی سینما دغدغه اصلیشان فیلم است. فکر کرده اند بقیه عالم بشریت هم همین دغدغه را دارند. برای همین در بعضی فیلمها خود فیلم و گروه فیلم برداری و عوامل، فیلم شده بودند. در «وقتی همه خوابیم» بیضایی سراغ مافیای سینما رفته بود و در «سوپر استار» چون قصه، قصه یک سوپر استار بود، بخشهایی از فیلم در پشت صحنه فیلم دیگر میگذشت. البته حربه رو دست زدن به مخاطب که اول فیلم فکر کند دارد فیلم واقعی را میبیند ولی بعد از چند دقیقه بفهمد این فیلم، فیلم است، با این که قدیمی است اما عینا ً در 2 کار بالا چند فیلم دیگر جشنواره استفاده شده؛ از جمله فیلم چند اپیزودی «شبانه روز» که وسط فیلم یک دفعه متوجه میشویم که یکی از اپیزودهای آن (مهتاب کرامتی و فروتن) که در دوره قاجار میگذشت، فیلم بوده و در ادامه، ماجرای مهتاب کرامتی بازیگر را دنبال میکردیم. «صندلی خالی» سامان استرکی هم 4_3 بار از ایده فیلم در فیلم استفاده کرده بود. روایتهای موازیاین چی بود؟ اون چی شد؟روایت موازی خوراک فیلمسازی است اما امسال همه به موازی سازی افتاده بودند؛ یعنی این که چند داستان را با هم جلو ببرند. «زاد بوم» 4 روایت از 4 نفر در 4 نقطه دنیا بود که تازه بعد از 5/1 ساعت میفهمیدیم اینها اعضای یک خانوادهاند. «پستچی سه بار در نمیزند» هم که 3 روایت بود، آن هم در 3 زمان مختلف. در «بیست» تقریبا ً هر کدام از اعضای 6 نفره رستوران، داستان جدایی درباره بدبختیها و مشکلاتشان داشتند. «صداها» هم قصههای 3 آپارتمان در یک ساختمان بود که از راه صدا به هم وصل میشدند. روایت فیلم واقعی و فیلم الکی در «وقتی همه خوابیم» با هم جلو میرفت. در «شبانه روز» 4 قصه مختلف درباره عشق را به صورت موازی میدیدیم که بعضی از آنها در جاهایی با هم برخورد داشتند. حتی فیلم «اخراجیهای 2» هم بر عکس سری اولش که یک داستان یک خطی داشت _ رفتن مجید سوزوکی اینا به جبهه _ 2 داستان موازی داشت؛ یکی اسارت اخراجیها و دیگری ربوده شدن هواپیمای حامل خانوادههای اخراجیها.با این همه عشق روایت و قصه گوییهای موازی و درهم و برهم، بیننده حق داشت قات بزند و دنبال یک فیلم سر راست بگردد. ما نخواهیم لقمه را دورسرمان بچرخانیم، کی را باید ببینیم؟ تبلیغات بازرگانیسینما یا بیل بورداین قدر ما به عمو عزت و سیستم آگهیهای بازرگانی اش گیر دادیم، غافل از این که امسال علاوه بر سالن مطبوعات که در قرق اسپانسرهای تن ماهی، آبمیوه پاکتی، چای بسته ای و ... بود، روی پرده تبلیغات موج میزد؛ البته بعد از تبلیغات یک خودرو جدیدالساخت (!) که اول هر سکانس روی پرده ویراژ میداد.«هر شب تنهایی» صدر عاملی طوری تبلیغ گرفته بود که بعید است یک ریال از جیب تهیه کننده خرج شده باشد. صدر عاملی با چند نمای باز و بسته از هتل محل اقامت زوج، امکانات، لابی و رستوران حسابی از خجالت هتل ... مشهد درآمده بود؛ حتی رستورانهایی هم که حاتمی _ بهداد میرفتند، با نمایش سر در و نام رستوران مفت آب خورده بود.در «سوپر استار» شهاب حسینی در فیلمی که مثلا ً بازیگرش بود، کارگر کارخانه رنگ بود. تمام پاکتهای شیر و آبمیوه در سوپر استار به طور تابلویی روی میز بود تا در چشم بیننده فرو برود. بهرام بیضایی هم نشان داد که در تبلیغگیری هم استاد است. او به بهانه هجو فیلمسازی درپیت، یک سری تبلیغ ضایع برای فیلم درپیتی که در «وقتی همه خوابیم» داشت ساخته میشد، گرفته بود که با وجود ظاهرش واقعا ً تبلیغ و واقعی بود. در «صداها» هم شاهد تبلیغ دستگاه صوتی یک شرکت خارجی بودیم. «زادبوم» صحنه تبلیغ دستگاه فیلم برداری هندی کم با قابلیت فیلم برداری در مناطق مرطوب و با کیفیت آتلیه بود که البته برای فیلم گرفتن از لاک پشتها استفاده میشد. و آدمهای نویسندهشاعر کم نیست؟همان قدر که در عالم واقع نویسندگان و شعرا در اقلیت هستند، در سینما این طایفه کلی برو بیا دارند و برای خودشان در فیلمها نقش دارند و موثرند. لیلا حاتمی در «هر شب تنهایی» یک نویسنده روشنفکر است که برای رادیو مینویسد و در بیشتر دقایق شنونده تک گوییهای او هستیم. در «وقتی همه خوابیم»، مژده شمسایی نویسنده فیلمنامه است و کلا ً دغدغه نوشتن دارد. مدام هم بیانیه در کم محلی به اهالی هنر صادر میکند. رضا کیانیان در «صداها» یک آدم شاعر مسلک اهل کتاب خواندن است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]