واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: تهیه كننده اصرار داشت مبلغ درخواستی من بالاست ولی جالب بود كه خود او همین مبلغ را برای یك تلهفیلم به من داده بود ولی یادش نمیآمد. اختلافات مالی من با تهیهكننده به حدی رسید كه نزدیك بود... نقش من را كمتر كنید! امیرحسین رستمی را همه با نقش «شكور» شمسالعماره به یاد میآورند اما اگر كمی بیشتر كارنامه كاری او را نگاه كنید، متوجه میشوید كه او پیش از این هم در عرصه بازیگری فعال بوده و نقش شكور تنها باعث شهرت بیشتر این بازیگر جوان شد. حال او در ادامه تواناییهای خود در این حیطه، بازی جالب و متفاوتی را با رگههایی از طنز در مجموعه «نون و ریحون» به نمایش گذاشته است. او با نقش «عباس» در این مجموعه توانسته ثابت كند كه میتواند در موقعیت كمدی یك مجموعه هم متفاوتتر از گذشته ظاهر شود. نون و ریحون نشان داده كه زیاد به حرف مردم توجه ندارد و در حال حركت در راهی است كه درست است و تلاش برای تغییر سلیقه مردم را نیز دارد. درست است. الان خدا را شكر در این سریال ما این مسئله را به خوبی میبینیم. فرزاد موتمن به صورتی نقشها را چیده كه این زیادی دیده شدن نقشها در آن به حداقل رسیده است. البته گاهی این هماهنگیها به دلیل اینكه من همزمان در دو جا بازی میكنم به هم میخورد و من را به بهانه خرید یا مسائل دیگر در مجموع یكی، دو قسمت كار نمیبینید. یعنی مثلا به داخل یك انباری میروم و خودم را زندانی میكنم. ولی این مسئله خدا رو شكر تا الان مشكلی برای هیچ كدام از كارها ایجاد نكرده است. این كمتر بودن حضورتان در نقش عباس نكته منفی نیست؟ اصلا. من خودم به شدت از این اتفاق راضیم. البته ما نمیخواهیم مثل سریال شمس العماره و شكور عدم حضور عباس به سه یا چهار قسمت برسد ولی مثلا در یك نیمه سریال نیست. یعنی یك نیمه و تا قبل از پخش پیامهای بازرگانی معمول او را نمیبینید ولی از نیمه دوم به بعد او حضور دارد. در مجموع ما سعی كردیم در این كار حضور اضافی و بیخودی هر نقش حتی عباس كه كاراكتر اصلی است را به حداقل برسانیم كه برخی از این عدم حضورها خواسته و برخی نیز همانطور كه توضیح دادم به دلیل سنگینی كار دیگرم گاهی ناخواسته اتفاق میافتاد و خدا را شكر هم آقای موتمن و هم آقای نعمتی با این اندازه حضور مشكلی ندارند و دقیقا مثل من فكر میكنند. درخواست تو از عباس نعمتی فیلمنامهنویس سریال برای این نقش چه بود؟ تنها درخواست من این بود كه عباس «شكور دوم» نباشد و خوشبختانه آقای نعمتی به خوبی این نكته را درك كرد. چون اگر قرار بود عباس، شكور باشد من این نقش را نمیپذیرفتم. پیشنهاد اول تمام سریالهای عید امسال و حتی سریالهای روتینی كه امسال ساخته شد من بودم. حتی قرار بود كه سریالی را با مجید صالحی كار كنم كه بعد از دو ساعت ونیم بحث با مجید به دلیل اینكه احساس كردم، این نقش یك شكور دیگر است قبول نكردم كه هنوز هم مجید به این خاطر از من دلگیر است. من حتی به او گفتم كه اگر نقش را تغییر دهد تا به آن شكل نباشد باز هم حاضرم برایش بازی كنم. چون به شدت به این معتقدم كه شكور یك نقشی بود كه تمام شد و رفت و دیگر حاضر به تكرار آن نیستم. جالبه كه حتی به صورت جدی قرار بود سریال شكور را بسازند كه جریانش حول محور او بعد از ازدواج میچرخید و ماجراهایش را روایت میكرد. من با این مسئله مشكلی نداشتم و حتی از آن استقبال و حمایت هم كردم به دلیل اینكه ما دوباره خود شخصیت شكور را داشتیم نه شخصیتی كپی شده از روی آن. من با بازی مجدد در نقش خود شكور با حضور خانوادهاش مشكلی نداشتم ولی احساس میكنم بازی در نقش كپی او با یك اسم دیگر و در یك فضای دیگر یك نوع دهن كجی و توهین هم به خودم هم به مردم است. چقدر برای اینكه نقش عباس را به ثمر برسانید، خودتان موثر بودید؟ مدل بازی من با دیگر بازیگران كمدی ایران متفاوت است. هیچ وقت سعی در خنداندن مردم ندارم. در كمال خونسردی بازی میكنم. دیالوگهایم را كاملا خونسرد میگویم و همین خونسردی در بیان یك دیالوگ، ممكن است منجر به انفجاری از خنده بشود. فید بكهایی هم كه از راههای گوناگون دریافت كردم نشان میدهد كه مردم این سبك كار طنز را كه در آن تلاشی برای خنداندنشان نیست را دوست دارند. سبكی كه تو باید با تلاش نویسنده و كارگردان موقعیتی به وجود بیاوری كه مردم بخندند نه اینكه دستت را از تلویزیون به بیرون بیاوری و به زور تكانشان دهی تا بخندند. این سبك طنز عمر خودش را كرده و متعلق به دهه 70 بود نه الان. شاهد ماجرا هم فروش كم فیلمهایی با بازیگران این سبكی و عدم اقبال مردم به برنامههای تلویزیونی با این سبك و سیاق است. بزرگترین عامل پایان دوران یك بازیگر تكرار در ایفای یك مدل نقش است، حتی این سبك بازی من هم در صورت تكرار دچار نابودی خواهد شد. چرا فكر میكنید كه سبك جدید بازیگری پر حركت و فعالیت در كمدی طرفدار بیشتری دارد؟ بازتابهای مثبت در زمان پخش سریال شمسالعماره من را به این نتیجه رسانده است. از یك جایی به بعد درخواست مردم برای حضور بیشتر شكور در سریال زیاد شد. متاسفانه این اتفاق در میان بازیگران جوان ما بسیار زیاد شده تا جایی كه آنها با نویسنده كار تماس میگیرند و از او درخواست افزایش نقش خود در سریال را دارند وگاهی حتی شاكی میشوند كه چرا برای آنها در سریال كمتر مینویسند و نقش آنها را در فیلم پررنگتر نمیكنند شاید این از بیتجربگی آنها باشد ولی به خدا این خوب نیست. من برعكس عمل میكنم، هر وقت نویسنده كار را میبینم از او درخواست میكنم كه اگر الزامی برای حضور نقش من در برخی صحنهها نیست، این حضور را حذف یا كمرنگ كند. دلیل این كارم هم این است كه معتقدم اندازه نقش و اجرای آن باید جوری باشد كه مردم دلتنگ حضور مجددم روی صحنه باشند نه این كه باعث دلزدگی و بیتفاوتی آنها نسبت به نقش شود. در فیلم شمسالعماره هم تمرین این كار را كردم. مثلا در برخی از صحنهها كه لزومی برای حضورم نبود، وقتی از من میپرسیدند اینجا چه كار میكنی؟ جواب میدادم آمدم یك دور الكی بزنم و بروم و خوشبختانه در این مواقع سامان مقدم كات نمیداد و اجازه میداد كار ادامه پیدا كند. البته من اعتقاد دارم گاهی اوقات نباید به در خواست مردم برای افزایش حضور یك بازیگر عمل كرد، چون مردم دوست دارند از یك چیزی كه خوششان میآید آن را بارها ببینند تا برایشان خسته كننده شود و این به ضرر بازیگر است. كار با موتمن خوب است؟ عالی. هرچقدر كه فكر كارگردان نسبت به من سختگیرتر باشد من بیشتر دوستش دارم. در مرحله اول انتخاب یك نقش به كارگردان نگاه میكنم و بعد به متن و نقش. اگر كارگردان بزرگ و معتبر باشد هیچ وقت حاضر نمیشود یك متن ضعیف را كار كند چون هر كار كارگردان امضای او محسوب میشود. سریال، تلهفیلم یا فیلم سینمایی هم برای آن كارگردان فرقی نمیكند. متن خوب هم حتما كاراكترهای خوب دارد. به این دلیل یك بازیگر باهوش قبل از اینكه به دنبال یك نقش خوب یا یك نویسنده خوب باشد به دنبال كارگردان خوب میگردد. ولی این یك ریسك است و ممكن است بعضی جاها جواب ندهد. خدا را شكر برای من تابهحال بیجواب نبوده. هرچند حضور من در سینما بسیار كمرنگ بوده است اما افتخار میكنم كه در همین حضور كمرنگ با آدمهای بزرگی مثل مسعود كیمیایی و بهمن فرمانآرا حتی برای چند سكانس كوتاه كار كردهام. خیلی مواقع هم ثابت شده كه حضور كم دلیل بر ضعف نیست مثلا رویا نونهالی در یك نقش چند دقیقهای و بدون كلام در فیلم فرمانآرا جایزه بهترین بازیگر زن را میبرد. در تلویزیون هم من با بزرگترینها كارم را شروع كردهام سامان مقدم كه اندازهاش در سینمای ایران مشخص است، مهران مدیری مرد هزار چهره تلویزیون، حمید نعمتالله كه از هر جهت قابل احترام است چه فیلمهایی كه ساخته و چه فیلم نامههایی كه مینویسد و فرزاد موتمن كه سابقه درخشانش را شما بهتر از من میدانید و جالب است كه این دو نفر آخر، اولین سریالهای خود را میسازند و مطمئنا به دو دلیل بیشترین انرژی را برای هرچه بهتر درآوردن كار گذاشتهاند یكی اینكه امضایشان پای كار است و دوم اینكه اولین تجربه یك كار بلند و طولانی را كسب میكنند. با این همه دلیل شما بازیگر خوششانستر از من سراغ دارید؟ كه وقتی به كارنامهام نگاه میكنم حتی یك كارگردان متوسط هم وجود ندارد. خونسردی موتمن آزار دهنده نیست؟ من عاشق این خونسردیام. چون در حال حاضر احتیاج به این خونسردی دارم. در حال حاضر من به سه دلیل تحت فشارم. یكی مشكل شخصی خودم، و دوم فشار كاری و استرس شدیدی كه به خاطر همزمانی دو بازی برایم به وجود آمده است كه این فشارگاهی به حدی میرسد كه مجبور میشوم پس از اتمام كار موتمن سریعا به لوكیشن فیلم نعمت الله بروم و تا قبل از این كه اعضای گروه از راه برسند داخل ماشین بخوابم. روزها شده كه من حتی خانه هم نتوانستهام بروم. سوم هم فشار سنگین این روزهای مطبوعات است كه تابهحال سابقه نداشته است. عدم درك این فشار وارد بر من از سوی مطبوعات و اصرار آنها برای گرفتن مصاحبه در هر ساعتی باعث میشود كه گاهی اوقات من كه آدمی ذاتا آرام هستم نیز خونسردیام را از دست بدهم. قبول ندارید این راهی است كه خودتان انتخاب كردهاید؟ درست است. اما این همزمانی هم ماجرای خودش را دارد. بعد از سریال شمسالعماره، سامان مقدم به من گفت كه حمید نعمتالله برای یكی از نقشهای اصلی اولین سریالش قصد دارد تو را انتخاب كند. من هم كه عاشق كارهای نعمتالله بودم و آرزو داشتم بتوانم یك روز در یكی از كارهای او بازی كنم قبول كردم. بعد از این كه من و نعمت الله در دفتر او جلسهای گذاشتیم و به توافق رسیدیم بحث مالی كار پیش آمد كه متاسفانه با تهیهكننده به هیچ عنوان به توافق نمیرسیدیم البته ارزش حمید نعمتالله برای من آنقدر بالاست كه حتی حاضرم با او قرار داد سفید امضا كنم ولی به شرطی كه سود آن در جیب خود او برود نه كس دیگر. تهیه كننده اصرار داشت مبلغ درخواستی من بالاست ولی جالب بود كه خود او همین مبلغ را برای یك تلهفیلم به من داده بود ولی یادش نمیآمد. اختلافات مالی من با تهیهكننده به حدی رسید كه نزدیك بود من از پروژه كنار بكشم اما نعمتالله به دلیل لطف زیادی كه به من داشت قراردادی با من امضا كرد تا طی آن من مبلغی پایینتر دریافت كنم، در عوض تا وقتی سریال در حال ساخت است من با هماهنگی خودش میتوانستم در كارهای دیگر هم كه پیشنهاد میشد، ایفای نقش كنم كه حاصل آن چند كار سینمایی و تلهفیلم و همین سریال نون و ریحون بود. حتی در این بین چند كار دلی هم انجام دادم مثل بازی افتخاری در یك سكانس فیلم جدید مازیار میری. ولی برخی از كارها را هم با اینكه پیشنهادهای بسیار خوب مالی و حتی هنری هم بودند یا به دلایل شخصی یا به دلیل ضربه نخوردن به سریال نعمت الله قبول نكردم. كه بعضی وقتها خودم تعجب میكنم كه چرا آنها را نپذیرفتم. خود شما میدانید آخر سریال چه خواهد شد؟ كلیات پایان داستان را میدانیم ولی به هیچ عنوان از جزئیات آن خبر نداریم. تا چه حد از جزئیات خبر ندارید؟ تا حدی كه مثلا چند شب پیش صحنهای بود كه من نمیدانستم چرا دارم آن را بازی میكنم. به همین دلیل از موتمن خواستم توضیح دهد چرا من قرار است این حركت را در این صحنه انجام دهم و تازه بعد از توضیحات او بود كه فهمیدم اینها مربوط به رویاهای احمقانه عباس است و جالب اینجاست كه موتمن از من خواست كه این رویاها را كه به صورت كلیپ در حال فیلمبرداری است به بدترین و افتضاحترین شكل ممكن بازی كنم تا این رویاهای احمقانه، طبیعیتر از كار در آیند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]