محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826164456
واقعیتهایی ساده، اما ترسناك
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من به هیچ مدرسه سینمایی نرفتم و درس فیلمسازی نخواندم. اولین فیلمهای كوتاهم را نیز با یك دوربین اسقاط گرفتم. انجام این كار خیلی غریزی بود... «برخوردهایی در پایان دنیا» فیلم جدید ورنر هرتسوگ، فیلمساز تحسینشده آلمانی، یك اثر مستند است. او در این فیلم دوربین خود را به آنتاركیتكا میبرد، جایی كه آدمهای عجیب و غریبی را ملاقات میكند. اهالی این محل (زن و مرد) زندگیشان را وقف طبیعت كردهاند و در شرایط سخت این محل به زندگی عادی خود ادامه میدهند. آنها با این كه مردمانی عادی هستند، ولی با علوم طبیعی آشنایی خوبی دارند و برای خودشان دانشمند هستند. قصه فیلم هرتسوگ یك مطالعه علمی در زندگی این آدمهاست. این آدمها در همه جا حضور دارند، حتی در جاهایی كه زندگی بسیار سخت و غیرممكن است. دوربین هرتسوگ تلاش دارد تا به درونیات و روح این آدمها رسوخ كند. زندگی این آدمها شباهت زیادی به زندگی بقیه مردم ندارد. نوعی جادو زندگی این آدمها را در بر گرفته است. حوادث طبیعی (مثل آتشفشان یك كوه) میتواند باعث تغییرات زیادی در زندگی غیرمعمول این مردم شود. هریك از اهالی محل خصوصیات خاص خود را دارند و این باعث میشود فیلم، حال و هوای متفاوتی پیدا كند. هرتسوگ در كنار نمایش زندگی آدمهای این منطقه، به بررسی وضعیت حیوانات مقیم آنجا نیز میپردازد. برای مثال او فراموش نمیكند كه از یك جفت پنگوئن هم فیلم بگیرد. آنها از بقیه همراهان خود جدا میافتند و راهی كوهستان میشوند، در حالی كه خودشان هم نمیدانند مرگ در انتظار آنهاست. هرتسوگ در گفتگوی تازه خود درباره برخوردهایی در پایان دنیا و مسائل و مشكلات آن صحبت میكند. زندگی در لسآنجلس چگونه است؟چندان راحت نیست، ولی یك دهه است كه در این شهر زندگی میكنم. اول به نیویورك رفتم، ولی نتوانستم آنجا بمانم. محیط آن بشدت روشنفكری و هنری است و همه دارند درباره فیلم و تئاتر صحبت میكنند. صبح كه از خانه بیرون میآمدی، بلافاصله در همه جا با گروههای فیلمسازی روبهرو میشدی كه در گوشه و كنار مشغول ساخت فیلمهای خود هستند. به هر طرف كه میرفتی داخل لوكیشن یك فیلم میشدی و كار فیلمبرداریشان را بههم میزدی! در سانفرانسیسكو هم نتوانستم بمانم. این شهر بینهایت زیبا فقط به درد گردشگرها میخورد؛ البته این مدتی هم كه در لسآنجلس ساكن بودهام، همیشه در رفت و آمد و سفر بودهام. لسآنجلس یك نقطه قوت دارد كه شهرهای دیگر كمتر دارند. این شهر جایی است كه نمیتوانی آن طور كه دوست داری زندگی كنی و در عین حال مزاحمتی هم برای كسی به وجود نیاوری. در این شهر برای فانتزی ارزش زیادی قائل هستند و این نكته مهمی است. در كل، لسآنجلس شهر دلخواه من برای زندگی نیست و یك جورهایی مجبورم در آن زندگی كنم، ولی از آنجا كه به طور مداوم در سفر به قارهها و كشورهای دیگر هستم، خیلی به این نكته فكر نمیكنم كه در كجا ساكن اصلی هستم. برای مثال، همین چند روز قبل از سفر از آسیای مركزی برگشتم. پیش از آن در اتیوپی بودم. پیش از آن هم در منطقه نئواورلئان مشغول ساخت یك فیلم بودم. در عین حال، سفر به گویانا، تایلند و آلاسكا را فراموش نكنید. حالا كه نگاه میكنم، میبینم در یك سال و نیم گذشته من فقط چند روز یا چند هفته در لسآنجلس بودهام و بس. به همین علت، بعضی وقتها یادم میرود اتاقم چه شكلی است. محل اصلی زندگی من صحنه فیلمبرداری فیلمهایم است. من در لوكیشن فیلمهایم زندگی میكنم. لوكیشن آخرین فیلمتان بشدت عجیب و غریب است. زندگی در این محل چگونه بود؟خیلی سخت، اما در عین حال لذتبخش و جذاب. جنگلهای دستنخورده و مرموز، آتشفشانهای پرسروصدا و زیباییهای بكر. واقعیتهای بظاهر ساده این محیط، بشدت ترسناك بود. این فیلم یك كار پژوهشگرانه علمی است و بنیاد ملی علوم كمك زیادی به ما كرد تا فیلم ساخته شود. فقط 2 نفر مرا همراهی میكردند: یك فیلمبردار و یك مسوول ضبط صدا. به من گفتند قرار بود این فیلم را جیمز كامرون (خالق «تایتانیك)» كارگردانی كند. او 36 نفر همكار برای كارش درخواست كرده بود كه مورد موافقت قرار نگرفت. خب، تهیهكنندگان فیلم حق داشتند. این یك فیلم مستند بود كه شانس فروش آن در گیشه نمایش خیلی كم است و باید چنین فیلمهایی را با حداقل قیمت تهیه و تولید كرد. شما باید متوجه باشید هزینه روزانه هر نفری كه به آنتاركتیكا برود، چیزی حدود 10 هزار دلار است. هر قطره آبی كه در آنجا مصرف میشود، هزینه گزافی در بر دارد. به همین دلیل، درخواست كامرون كاملا غیرمنطقی به نظر میرسد. شما در این فیلم واقعیتهای سخت محیط و زندگی مردم آن را به شكلی جدید به تصویر كشیدهاید. از آغاز كار با همین طرح جلو رفتید؟خیر. فیلمی كه ساخته شد دقیقا همان چیزی نبود كه از اول در ذهن داشتم. من با یك شناخت كلی از محل (و اطلاعاتی كه دربارهاش پیدا كرده بودم) به آنتاركتیكا رفتم. خیلی چیزها را در خود این محل كشف كردم. فلسفهای كه مردم آنجا براساس آن زندگی میكنند، روحیه دانشمندانهشان و نوع آتشفشان آن كوهها، از جمله چیزهایی بود كه در طول ساخت فیلم اضافه شد. ما در آنجا شناگرانی را دیدیم كه از حد طبیعی و مجاز موجود، بیشتر به عمق آب میرفتند و این از جمله چیزهایی بود كه پیش از رفتن به منطقه آنتاركتیكا هیچ چیزی دربارهاش نمیدانستیم. یكی از چیزهایی كه باعث شد مردم این منطقه برای ما عجیب به نظر برسند، این بود كه مجلات و رسانههای گروهی هیچوقت چیزی درباره زندگی و تمدن آنها ننوشته و نگفتهاند. آدمهای این محل از جمله كسانی هستند كه هیچ وقت مورد توجه رسانهها نبودهاند و عكسهایشان روی جلد مجلات قرار نمیگیرد. زندگی این مردم كه به صورت متحد و یكپارچه زندگی میكنند سخت توجه مرا به خودش جلب كرد. از كجا با این محل آشنا شدید؟اولین بار سال 2005 بود كه متوجه آن شدم، زمانی كه داشتم فیلم The wild Blue Yonder را میساختم. برای این فیلم لازم بود از یك مقدار فیلم خبری (كه در سال 1989 از ایستگاه فضایی ناسا گرفته شده بود) استفاده كنم. این فیلمها توجه مرا به خودش جلب كرد. كمی بعد عكسهایی را كه یكی از دوستانم، هنری كایسر از این محل گرفته بود دیدم (كایسر تعدادی از نماهای عمیق زیر آب «برخوردهایی در پایان دنیا» را هم فیلمبرداری كرد) همین فیلمها و عكسها اشتیاق مرا برای ساخت فیلمی درباره آن برانگیخت. پس صحنههای زیر آب را خودتان فیلمبرداری نكردید؟خیلی دلم میخواست این كار را بكنم، اما آب خیلی عمیق و خطرناك بود. امكان آن هم وجود داشت كه من نتوانم درست فیلمبرداری كنم و همه چیز خراب شود. كایسر هم با كمك چند تن از اهالی محل زیر آب رفت و این كار را انجام داد. ساخت چنین اثر مستند سخت و دشواری برای یك فیلمساز 66 ساله كار خطرناكی نیست؟خب، من مجبورم مراقب سلامت و تندرستی خودم باشم! البته اطرافیان هم خیلی مراقب من هستند. ولی بازی با موضوعات عمیق انسانی و مكاشفه در درون آنها را دوست دارم. شما به فیلمهای دوران جوانیام هم كه نگاه كنید میبینید همیشه در جستجوی ناشناختهها بودهام. از كشف آنها لذت میبرم. خود شناگرهای محلی در آنتاركتیكا میگفتند دنیای زیر آب آن بشدت خطرناك است. ما باید تمام صحنههایی را كه میخواستیم، فیلمبرداری میكردیم. به خودم قول داده بودم این كار را انجام دهم. نوجوانیتان مربوط به موج نوی سینمای آلمان است. این موج نو شما را جذب فیلمسازی كرد؟تاثیر خیلی زیادی در انتخاب و جهتدهی علاقهام داشت. من به هیچ مدرسه سینمایی نرفتم و درس فیلمسازی نخواندم. اولین فیلمهای كوتاهم را نیز با یك دوربین اسقاط گرفتم. انجام این كار خیلی غریزی بود. احساس میكردم میخواهم فیلمساز شوم و فیلم بسازم. جذابترین خاطره سینماییتان كدام است؟همكاری با كلاوس كینسكی بازیگر معتبر دهه 70 كه رسانههای گروهی آلمانی از آن به عنوان یك همكاری افسانهای اسم میبرند. تجربه كار در «فیتز كارالدو» را هیچ وقت از یاد نمیبرم. برای ساخت آن فیلم هم به سراغ طبیعت بكر و دستنخورده جنگل رفتیم. لوكیشن این فیلم كشور آمریكای جنوبی، پرو بود. چه طبیعت مسحوركنندهای داشت. كسانی مثل ویم وندرس و رنیر ورنر فاسبنیدر هم مثل شما هستند؛ ولی همیشه این طور به نظر میرسد كه نام آن در كنار نام شما قرار نمیگیرد.خب، من از قانون همیشگی سینما پیروی نمیكردم. اگر آنها اوقات زیادی را در سینما و فیلمخانهها سر كرده بودند، من قبل از این كه 20 ساله شوم، كشورهای زیادی را دیده بودم. همین نكته باعث شده بود تا در خیلی زمینهها تبدیل به آدمی باتجربه بشوم. در آن زمان سفر من به چند كشور آفریقایی كه خیلی خطرناك معرفی شده بودند باعث تعجب خیلی از اطرافیانم شده بود. این تجربهها در دنیای سینما هم میتوانست كمك خیلی زیادی به من بكند. در همین ارتباط است كه باید بگویم با آدمهای نسل خودم نمیتوانستم ارتباط راحتی برقرار كنم. از همان نوجوانی ارتباط زیادی با آدمهای اطرافم نداشتم. در دهه 90 یعنی همان زمانی كه مستند «بهترین دوستم» را درباره كلاوس كینسكی ساختید، ناگهان غیبتان زد!اختلافاتی با تولید و توزیعكنندگان فیلمهایم داشتم. یك جورهایی تصمیم گرفتم كار فیلمسازی را رها كنم؛ ولی وقتی پیش خودم فكر كردم دیدم چرا من باید عقبنشینی كنم؟ همین نكته باعث شد تا مدتی بعد با روحیه و انرژی تازه برگردم. عقبنشینی هیچوقت راه خوبی برای فرار یا مقابله با مشكلات نبوده است. كار جدیدتان كه تدوین آن تازه تمام شده دنبالهای بر «ستوان بد» آبل فرهرا است كه ظاهرا قصهاش هیچ ربطی به نسخه ارژینال ندارد.(میخندد) بله. دوستانم به آن لقب «دنبالهای كه دنباله قسمت اصلی نیست» دادهاند. در این فیلم از بازیگران سرشناس مثل نیكلاس كیج و اوا مندس استفاده كردهام. میخواهم در این مصاحبه واقعیتی را بگویم كه تا به حال آن را در جایی نگفتهام. قبل از این فیلم فرهرا را ندیدهام و قصد هم ندارم نسخه دیویدی آن را تماشا كنم. تهیهكننده فیلم كه امتیاز ساخت این فیلم را در اختیار گرفته به من گفت میخواهد دوباره آن را احیا كند. من فیلم خودم را ساختهام و امیدوارم نوع تازهای از فیلم نوآر (فیلم سیاه) را معرفی كند. حس میكنم در شرایطی كه ما در حال حاضر داریم، این جور فیلمها میتواند خیلی خوب باشد. وقتی كارگردانی طرح را قبول كردید، احساس خودتان را به تهیهكننده گفتید؟بله. در همان دیدارهای نخستین برایش روشن كردم فیلمی كه میخواهم بسازم هیچ ارتباطی به هیچ فیلم دیگری نخواهد داشت. او شرط مرا قبول كرد. شنیدم نیكلاس كیج هم گفته بود فقط به شرطی در این فیلم بازی میكند كه من كارگردان آن باشم. این نكته میتواند آغاز خوبی برای شروع كار ساخت یك فیلم باشد. از او به خاطر این مساله تشكر میكنم. چرا نیواورلئان را برای فیلمبرداری فیلم انتخاب كردید؟خب، تهیهكنندگان فیلم آنجا را انتخاب كردند، زیرا به دلیل برخی معافیتهای مالیاتی میتوانستند فیلم را ارزانتر بسازند. من دلیل دیگری داشتم. پس از توفان مهیب كاترینا و خسارات عظیمی كه به وجود آورد، احساس كردم میتوانم از لوكیشن این محل به عنوان پسزمینه قصه فیلمم استفاده كنم. ویرانی محل به كمك حال و هوای قصه ما میآمد تا بتوانیم آن فضای مورد نظر را خلق كنیم. این موقعیت ویژه و وضعیت خاص، كاملا به نفع من بود و همین نكته مرا شیفته فیلمبرداری در نیواورلئان كرد؛ البته از این نظر كه هزینههای تولید در این محل پایین بود و تهیهكنندگان كمتر سر من غر میزدند هم این محل میتوانست همان مكان مورد نظر من باشد.كارگردانی «پسرم، چرا این كار را كردی؟» را به چه دلیل قبول كردید؟موضوع فیلم كه برگرفته از یك حادثه واقعی است، بشدت تكاندهنده است. وقتی قصه را خواندم، از خودم پرسیدم چگونه یك جوان میتواند در كمال بیرحمی مادر خود را به شكل وحشیانهای به قتل برساند. رسانههای گروهی هم وقتی این اتفاق در دهه 80 رخ داد، بحث آن را در سطح وسیعی مطرح و روانشناسان دیدگاههای زیادی در این باره ارائه كردند. امیدم این است كه ساخت فیلم، یك بار دیگر این بحث اجتماعی و روانی را مطرح كند.این فیلم هم حال و هوای مستندگونهاش را حفظ خواهد كرد؟بله. تمام فیلمهای داستانی من، رگههایی از حال و هوای مستند دارند. همیشه دوست داشتهام كه مرز بین قصهگویی و مستند را درهم بریزم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 619]
صفحات پیشنهادی
واقعیتهایی ساده، اما ترسناك
خیلی سخت، اما در عین حال لذتبخش و جذاب. جنگلهای دستنخورده و مرموز، آتشفشانهای پرسروصدا و زیباییهای بكر. واقعیتهای بظاهر ساده این محیط، بشدت ترسناك بود. ...
خیلی سخت، اما در عین حال لذتبخش و جذاب. جنگلهای دستنخورده و مرموز، آتشفشانهای پرسروصدا و زیباییهای بكر. واقعیتهای بظاهر ساده این محیط، بشدت ترسناك بود. ...
ده سؤال بیجواب
آنتی ویروس قدرتمند موبایل ESET Mobile Antivirus beta · موهای ابروهایتان را پر پشت جلوه دهید، · واقعیتهایی ساده، اما ترسناك · اخراجيها بازهم رکورد شكست ...
آنتی ویروس قدرتمند موبایل ESET Mobile Antivirus beta · موهای ابروهایتان را پر پشت جلوه دهید، · واقعیتهایی ساده، اما ترسناك · اخراجيها بازهم رکورد شكست ...
آمادگي جهت ارتباط با نخبگان كشور
واقعیتهایی ساده، اما ترسناك · ارتباط حالت تهوع مادر باردار و ضریب هوشی جنین!؟ سوم خرداد ، نماد عظمت و افتخار ملت ايران است ...
واقعیتهایی ساده، اما ترسناك · ارتباط حالت تهوع مادر باردار و ضریب هوشی جنین!؟ سوم خرداد ، نماد عظمت و افتخار ملت ايران است ...
روشهایی برای داشتن حسی خوب نسبت به آینده
هر روز كه از خواب برمیخیزیم با واقعیت های ترسناك زمان خود روبرو میشویم: ... اما ما میتوانیم این عادت را در خود پرورش دهیم كه توجهمان را به سوی ... عمل ساده مثبت فكر كردن، شما را از محدوده ترس خارج كرده و وارد محدوده شكرگزاری میكند . ...
هر روز كه از خواب برمیخیزیم با واقعیت های ترسناك زمان خود روبرو میشویم: ... اما ما میتوانیم این عادت را در خود پرورش دهیم كه توجهمان را به سوی ... عمل ساده مثبت فكر كردن، شما را از محدوده ترس خارج كرده و وارد محدوده شكرگزاری میكند . ...
سلام، از وب لاگ نویسی تا ستون نویسی روزنامه گاردی
او توصیفاتی ساده اما صمیمی از زندگی در «هتل پاكس» نامی كه به خانه شان داده ... می كرد كه از ورود شبه نظامیان ترسناك حزب بعث كه در میان وحشت همسایگان، خانه ...
او توصیفاتی ساده اما صمیمی از زندگی در «هتل پاكس» نامی كه به خانه شان داده ... می كرد كه از ورود شبه نظامیان ترسناك حزب بعث كه در میان وحشت همسایگان، خانه ...
وابستگی ها را کنار بگذار
قطع وابستگي به مفهوم پذيرش واقعيتها و حقايق است و مستلزم ايمان به خود، به ... اما آيا ميتوانيم خود را تغيير دهيم و رفتارهاي سالمتري را بياموزيم؟ ... البته منظور از وابستگي، ابراز احساسات ساده و معمولي به ديگران و توجه به مشكلات و ... البته ممكن است ابتدا كمي ترسناك بهنظر برسد ولي در نهايت به نفع همه خواهد بود. ...
قطع وابستگي به مفهوم پذيرش واقعيتها و حقايق است و مستلزم ايمان به خود، به ... اما آيا ميتوانيم خود را تغيير دهيم و رفتارهاي سالمتري را بياموزيم؟ ... البته منظور از وابستگي، ابراز احساسات ساده و معمولي به ديگران و توجه به مشكلات و ... البته ممكن است ابتدا كمي ترسناك بهنظر برسد ولي در نهايت به نفع همه خواهد بود. ...
یك جفت چشم غم زده
... رمزگشایی از خیال ها، هوس ها، قصه ها و واقعیت های روی پرده برداشته ایم. .... اما این روزها چشمان این یار و رفیق قدیمی همچون باریكه های نورانی اشعه .... بی هیچ حرف و حدیثی مبهوت كننده، شگفت آور و به تمام معنی ترسناك است. ... خیلی ساده، تنها چیزی كه هر فرد می باید بر آن تكیه كند مقوله اعتماد و اطمینان متقابل است. ...
... رمزگشایی از خیال ها، هوس ها، قصه ها و واقعیت های روی پرده برداشته ایم. .... اما این روزها چشمان این یار و رفیق قدیمی همچون باریكه های نورانی اشعه .... بی هیچ حرف و حدیثی مبهوت كننده، شگفت آور و به تمام معنی ترسناك است. ... خیلی ساده، تنها چیزی كه هر فرد می باید بر آن تكیه كند مقوله اعتماد و اطمینان متقابل است. ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها